نمیدونم تمدید کنم یا نه میدونم فعلا نمیکنم ولی . پارسال این موقع اوایل بارداریم بود و اوما نصب کردم . جونم برات بگه که من چهار سال بود خونه خودم بودم و راستش یه مدت اون وسطا گفتیم یکی بزاییم و زاییدن تصمیم نداشت ما رو بگیره ما ام گفتیم به یه ورمون و بیخیال دنیا و قانوناش و چسب دوقلو زدیم به دانشگاه و درس و کارورزی و اینا ( کوچیک شما نیمچه معلم فسقلی های ابتدایی ام و دانشگاه فرهنگیانی ) هی ننمون میگفت فاطمه بزا که نازا میشی ... من ؟ چه ربطی داره ؟؟؟ ( با ریتم پریناز ایزدیار بخون ) باشگاه و شروع کردیم اونم چی بدنسازی خلاصه بگم نزدیک سی و دو کیلو وزن و کشیدیم پایین و شدیم یه پارچه داف ( بچه ها که گروه زدیم عکسام دیدن ) شکم لاین های ورزشی درآورد و خلاصه دیگه گفتم این همه باسن مبارک جر دادم بزار یکم از تخت بودن شکم فیض ببرم بعد بیارم .کنکور ارشد ام دادیم تا اینکه زد و حریف تمرینی باشگاه ما حامله شد ( مریم خدا خیرش بده یا نده نمیدونم ، یه سحر ام داریم ) ما رو خر کرد و ما ام گفتیم کو امتحان کنیم آقا دوبار امتحان کردیم و گفتیم نه حاجی ول کن الان بگیره اسفند میاد و مرخصی زایمان به خاک میره یجور تنظیم کن شهریور بیاد . ول کردیم و زرتی همون ماه گرفت آقا ما ام که برگامون ریخته بود دیگه گفتیم اومد دیگه خوش اومد . همچنان باشگاه میرفتیم و گردالی گردالی تردد میکردیم . به هرکس میگفتم اولش باردارم میگفت برووو ، دروغ نگو ، چرت میگی و تو یک مورد یکی گفت واژن نگو دختره ی بی خجالت 😂 سرکار رفتیم از اول مهر و مدرسه اونم تو روستا و مدرسه ی چند پایه از والدین بگم که برام خوراکی میفرستادن میگفتن ویار میکنی 😁 تا بچه ها که گاهی هوای من داشتن البته گااااهی بقیه اش مخ منو گاز گاز میکردن. بچه ی ما سفالیک بود ما ام دیگه ورزش و میرفتیم گفتیم سزارین که نمیزارم بزار طبیعی راحت بیاریم . ( یادم تو لگن حمام یه سری جوشونده میریختم و نشستم توش که گفتن برای زایمان خوبه هیچی گیر کردم و کسی نبود منم به فلاکتی خودم از بند رهانیدم ) هر ماه از شهرستان بکوب برو مشهد دکتر و چکاپ تا اینکه سی و هفت هفته تمام رفتیم سونو که دیگه ببینیم چی میشه و دیرین دیرین آقا بریچ شدن و بهم تاریخ سزارین داد . دکتر گفت خب برو دو اسفند بیا منم گفتم بنویس شیشم دیگه گفت نکن دختر من روز تعطیل نکشون بیمارستان یه نگاه کردم گفتم روز تولد خودم و نیمه ی شعبان ام هست خلاصه که دیگه شب نیمه ی شعبان رفتیم حرم و دعا و فرداش شیشم رفتیم بیمارستان لباس ها رو کندیم و رفتیم اتاق عمل اینجا بود که استرس گفت من در نمیزنم میام با لگد و جوری تنم میلرزید که انگار بندری گذاشتن تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گفت خوبی یه نگاه کردم زدم زیر گریه همون جور که لخت و پتی رو تخت دراز کشیدم و دکترم دستم گرفته بود ناز میکرد بیهوشی گفت نوچ این نمیتونه و یهو بیهوش کرد بیدار شدیم و دیدیم که زاییدیم خلاصه بچم بچم کردم آوردنش چسبوندن به سینه ام بعد بردن منم تحت تأثیر بیهوشی داشتم چرت میگفتم یادم میگفتم ببین حقوق من کمه وای اگر بدونی چقدر شاگردام رو مخ راه میرم میگی س با آ میگه با بعد گریه کردم ظاهراً رفتم تو بخش و قند عسل یکم بعدش آوردن و تموم و اینجوری بودم ناموسا من این زاییدم ؟ شب دوم ام که رسیدیم خونه یهو صدای گریه اومد ترسیدم حس میکردم جنی شدم یا قیامت چرا چون صدای گریه اومد دیگه ما که تا الان بچه نداشتیم چند ثانیه طول کشید یادم بیاد خودم زاییدم دیگه حامله نیستم . شب های اول عین چی گریه میکردم که نمیتونم و اینا یه عاشق جرواجر بودم . الآنم هستما با شدت کمتر . زردی گرفت تا چهل روز مگر تموم شد دستگاه و دارو و اینا ختنه کردیم بیدار خوابی ها اعصابم خراب کرده بود یا اینکه ملت میگفتن نیمه شعبان اومده اسمش بزار مهدی و مهدی صداش میکردن ولی من کیان دوست داشتم و البته گذاشتم کیان . تجربه های کوتاه من : تو بارداری از اول ورزش کنین ( قبلا اضافه وزن و تخمدان پلی کیستیک و نامنظمی پریود داشتم همش با ورزش و سالم تر خوردن اوکی شد ) اگر شرایط جور نفاخ و اسیدی طور نخورین سیب شیرین واسه تهوع کمک میکنه . سزارین بیارین طبیعی نیارین بیمه ی تکمیلی کنید و برین خصوصی برای زایمان لاکتاول و آب کله پاچه و شربت آبلیمو عسل شیر زیاد کرد برام گاااااهی مثلا هر چند روز از سه ماه به بعد که تنها بیرون رفتم خشک تروویتال دادم خوب بود . آها اینکه بعد زایمان حتما گردش ماشینی برین روحیه عوض میشه . کالاندولا شرکت دینه خوبه گریپ میکسچر شیشه ای . وقت خواب بچه رو یکم اون اوایل باند پیچی کنین خنک نگه دارین . شربت تخم شربتی ام دکترم گفت بخور واسه زردی و ایضا شیر خشک برای زردی خوب بود واسه ما البته با قطره چکون میدادیم اون وقتی . بیاین اوما تاپیک های عجیب بخونین و فیض کامل ببرید از اونی که عکس واژنش گذاشت تا عکس سوراخ باسن مادرش یا اونی که میگفت بیاین راجع به واژینیسموس حرف بزنیم و در های جدیدی از فحش به روی همه باز کرد یکی میگفت رنگ واژنم تیره اس چیکار کنم یکی از کنار آلت برافراشته ی همسر عکس فرستاده بود که گوشه ی تصویر پشم ها مشهود بودن ( خب برو دکتر نمیدونم حس میکنم واسه اینجا بیان کردن جالب نام نبود نظر دیگه بالاخره ) و کلی تاپیک عجیب دیگه که یادم نیست هر بار با دیدن آزمایش مثبت بچه ها و بارداری اقدامی ها خوشحال شدم و برای اونایی که التماس دعا میکردم دعا کردم از ته دلم . با یه سری ها رفیق شدم و خلاصه همتون دوست دارم بوس به ملاج یک یکتون برسیم به آرزو های قشنگ تو دلتون❤️
بابت غلط املایی من ببخشید خوشگل نانازی ها
پرسش (1403/04/15):
اشتراک من فردا تمومه
- 887
- 76
- 1403/04/15
- فاطمه طالبی
- 9
- 1403/04/15
- مامانِ حانیه ..
خیلی قشنگ نوشته بودی خانممعلم جان❤️
انشالله هر جا ک هستی موفق باشی گلم.
و خدا اقا کیان رو برات حفظ کنه انشالله
انشالله هر جا ک هستی موفق باشی گلم.
و خدا اقا کیان رو برات حفظ کنه انشالله
- 3
- 1403/04/15
- پریسا 💕
ماهم دوستت داریم فاطمه جان .الهی هرجاهستی دلت همیشه خوش باشه .مطمئنم بازم میای اوما .چون بچه کوچیک داری و سوالاتی واست پیش میاد .خاک اوما دامن گیره قطعا دوباره میای 😘😘
- 1
- 1403/04/15
- مامان هانا❤ ☆☆
جالب بود.
دوباره برمیگردی عزیزم
دوباره برمیگردی عزیزم
- 5
- 1403/04/15
- پری p.k
من خیلی حوصله خوندن متنهای بلند رو ندارم ولی اینو کامل و با علاقه خوندم دمتون گرم قلم وبیان قوی دارین خیلی هم باحال نوشتین خ خوشم اومد به نظرم شما میتونین یه نویسنده خ خوب بشین خدا کیان عزیزتو حفظ کنه وهرجاهستین موفق وشاد باشین😘❤
- 3
- 1403/04/15
- ندا ❤
چقد جالب وقشنگ وباحال بود متنت 😂👏
- 1
- 1403/04/15
- f ❤
از اول تا آخر خوندم خیلی باحال بود
- 3
- 1403/04/15
- مامان سان آی کوچولو ❤❤
عزیز دلم😍😍
قسمت تاپیکای عجیب خیلی خندیدم دمت گرم😂😂
خدا کیان کوچولورو برات نگه داره خانم معلم مهربون ❤❤
به قول دوستمون منم با علاقه خوندم😉
قسمت تاپیکای عجیب خیلی خندیدم دمت گرم😂😂
خدا کیان کوچولورو برات نگه داره خانم معلم مهربون ❤❤
به قول دوستمون منم با علاقه خوندم😉
- 2
- 1403/04/15
- شهربانو mmm
منم اشتراکم تموم شد یه ماه پیش اینقد همون روزا برام سوال پیش اومد دوباره فعال کردم😂
- 1
- 1403/04/15
- شهربانو mmm
موفق باشی هرجاهستی..منکه اول مهر باید برم مدرسه
- 1
- 1403/04/15
- فاطمـه🍒🌸
خیلی عشق کردم باهات 😎
اگر شد لطفأ زودی تمدید کن و برگرد.
ماچ بهت❤️
اگر شد لطفأ زودی تمدید کن و برگرد.
ماچ بهت❤️
- 1
- 1403/04/15
- فاطمه ..... ......
عشق منی تو طالبی 😘
تاپیک عجیب اومد خودم برات میفرستم غمت نباشه😘🤣
تاپیک عجیب اومد خودم برات میفرستم غمت نباشه😘🤣
- 0
- 1403/04/15
- فاطمه طالبی
دلم غیبت میخواد😂
- 1
- 1403/04/15
- اذین
قشنگ بود 😄با منم دوست شو😁
- 2
- 1403/04/15
- الی ی
آخی چه متن قشنگی. ان شالله سلامت باشید و روزهای شاد و خوبی کنار پسر کوچولو تون داشته باشید
- 1
- 1403/04/15
- فاطمه بانو
😂😂😂😂😂😂عاشقتم ینی
- 1
- 1403/04/15
- سیده موسوی
سلام عزیزجان خیلی خوب نوشته بودی خانم معلم ان شاءالله عاقبت بخیرشی
- 0
- 1403/04/15
- فاطمه طالبی
جون 😁❤️
- 1
- 1403/04/15
- fatima ✨
سلام فاطمه جان من که نمیشناسمت اما هر جا که هستی انشالله زندگی بکامت باشه
- 1
- 1403/04/15
- فاطمه .
وای خیلی بامزه نوشته بودی
سر اون قسمت که گفتی واژن نگو کللللی خندیدم🤣🤣🤣🤣
سر اون قسمت که گفتی واژن نگو کللللی خندیدم🤣🤣🤣🤣
- 2
- 1403/04/15
- فاطمه .
هرسری تو تاپیک بقیه میدیدمت (با توجه به عکست)فکر میکردم خیللی مثبتی .و از اینایی که با سلام صلوات حرف میزنن.ولی خیلی بامزه بودی.خدا خانوادتو برات و تو رو برای خانوادت حفظ کنه
- 5
- 1403/04/15
- مهسا آ
تجربه ثابت کرده هرکی نامه ی خداحافظی نوشته، چند روز بعدش برگشته😂😂😂
- 1
- 1403/04/15
- مهسا آ
ولی بامزه نوشته بودی 😜
- 1
- 1403/04/15
- ارزو a
ببین کی گفت تو معلم بشی؟
تو باید نویسنده طنز میشدی
تو باید نویسنده طنز میشدی
- 0
- 1403/04/15
- فاطمه طالبی
وای 😂
- 0
- 1403/04/15
- پری p.k
👌👌👌
- 0
- 1403/04/15
- فاطمه ..... ......
هستم🤣
سوالات مشابه
- بچه های قدیمی اومااااا تیانازم اگه یادتونه اگه اوما هستین یه اعلام حضور بنمایید☹🙁
- اوما یا مفاتیح الجنان
- سلام دکتر اوما بیزحمت ازمایشات دوستمو نگاه کنید
- سونو تشکیل قلب طبق اوما
- کبودی بدون علت پااااا ☹️☹️☹️☹️☹️☹️☹️
- سلام دوستای مهربون و عزیز و همیشه همراه
- اعلان اوما روی گوشی قبل باز کردن نرم افزار
- نصب مجدد اوما باید هزینه بدم؟
- 🥳🥳🥳🥳عید همه اومایی ها پیشاپیش مبارک اقدامی این روزا بیاییی باهم باشیم
- 🎗️🎗️🎗️پشتیبان من به عنوان یه اومایی که دوسال تواین برنامه هستم، اصلاااا از طرز برخوردتون وقضاوتتون راضی نیستم، حسابمو بر گردونید اوما روپاک کنم🙏🙏🙏🙏🙏