نظرسنجی در مورد خبربارداری

من همون لحظه

تا تست گرفتم مثبت شد گفتم

من اولین نفر به مامانم گفتم

هردوبار که باردارشدم

بعدشم مادرشوهر و همسر

چه زمان خوبی باردار شدی مبارکه الهی سلامت بگذرونی

هر جور خودت دوس داری عزیز
ولی من موندم سونو قلب رفتم بعد ب مامانم گفتم که کمک حالم باشه.ویار شدید داشتم
به بابا و داداشم و خانواده همسرم هم بعد سونو ان تی و آزمایش سلفری گفتم حدودا ۱۵ هفته

من هفته ۶ام بعده شنیدن صدای قلبش ساعت تحویل گفتم به خانوادم..با گذاشتن یه کفش بچگونه تو جعبه😃بعدشم به خانواده همسرم زنگ زدیم اما مامانم بهشون گفت.ما رومون نشد

بنظرم تا آن تی کسی ندونه بهتره،

من بی بی چکام رو گذاشتم تو گروه آبجیام

قربونت عزیزم از چ لحاظ؟
از لحاظ سن بچم میگی؟

من که هنوز نگفتم به هیچکس، بیشترش هم بخاطر اینه ممکنه سززنشم کنن و هیچکس حمایتم نکنه ، آخه همه سعی دارن سرشون تو زندگی بقیه باشه

چهارمی آوردی کی باید حمایتت کنه

چهارمی نیست و سومیه
آدما تو هر شرایطی نیاز به حمایت دارن
چه فرقی میکنه که بچه اول باشه یا دوم یا سوم...
اتفاقا بچه دوم و سوم بیشتر نیاز به حمایت داره، چون علاوه بر اون یه فرزند دیگه هم هست

هیچ کس سرزنش نخواهد کرد
تهش حسودی می کنن وگرنه همه آرزوشون هست چند تا داشته باشن

من بخاطر اینکه خیالم راحت سه و اونا هم استرس نگیرن
هفته ۸ به خواهر،
هفته ۹بعد سونو قلب به مادر.
و هفته ی ۱۲ به مادرشوهر 🙂
بقیه فامیل هم هنوز نمیدونن. چون بنظرم دلیل نداره حرفم سرزبونا باشه

من روز عرفه بود تا اومدم ازمایشگاه و جوابش مثبت بود اول رفتم شاهچراغ همونجا به مامانم و مادر شوهرم و شوهرم زنگ زدم اما به همشون تاکید کردم نمیخوام کسی بدونه
بعد از سونو قلب به خواهر برادرا گفتیم
اما بقیه فامیل عروسی برادر شوهرم من پنج ماهم بود که فهمیدن

بنظرم هرکسی که هرچتدتا میاره نیاز به حمایت داره

حتی ده تا
بچه دوس داره میاره
اینکه مرهم باشیم برا هم خیلی قشنگه😍



یادمه خالم بچه ی دومشو باردار بود
مادربزرگم دعواش کرده بود
چه خبرته چه عجله ایه
چرا انقدر زود
تمام ذوقشو کور کرده بود و زنگ زده بود به من یجوری گریه میکرد ادم دلش ریش میشد🤦🏻‍♀️

برا من همه میدونن باردارم
همه همه ی همه😂

منم تا مثبت شد گفتم

من قرار بود تا بعد ان‌تی ب فامیلا شوهر نگیم ،اما عروسی برادر شوهر بود و همونجا همه فهمیدن 😂

تا قبل ان تی منظورم بود،۲ هفته قبل ان تی عروسی برادر شوهر بود ک دیگه همه اقوامش حدس ردن حامله هستمو دیگه خودشون فهمیدن

من هنوز زن داییم و بعضی فامیل ها خبر ندارن شوهرم میگه انگاری خلاف کردی قایمش میکنی همه همینجوری بچه دار میشن😅 ، مامانم بعد از تشکیل قلب گفتم مادرشوهرمم هم همون موقع ها شوهرم گفت

اوووووووو
واقعا چرا هنور نگفتی

جنسیت بچت چی؟

من فقط خاهر و خواهرزاده م در جریانن😉

من بعد تشکیل قلب گفتم

من بعد تشکیل قلب ب مادر و مادرشوهرم گفتم ب فامیل اینام بعد سونو ان تی گفتم البته اگ بمن بود ک تا اخر بارداری نمیگفتم

به نظر من بعد از تشکیل قلب انشالله بگو
اونجوری دانم قرصه اونم استرس نمیگیره
چیزی هم نمونده

من چون لکه بینی خیلی داشتم نگفتم تا خوب شدم. گفتم شاید خدایی نکرده‌ بارداری موفق نباشه و اونوقت خیییلی هم ناراحت میشن
هفته ۱۳ بودم و ویار وحشتناک داشتم که مادر شوهرم نذری شله زرد داشتن، با شوهرم هماهنگ کردیم یه جعبه شیرینی گرفت و سرِ دیگ به مادر شوهرم گفت قبل از اینکه زعفرون بریزی برا فهیمه یه کاسه بردار. بعد مامانش گفت یعنی چی؟؟؟ چرا؟ که بعدش خوشحاااااااال اومد پیش من و خواهرای شوهرم گفت فهیمه بارداره😅❤️❤️❤️

بعدشم زنگ زد به مامانم گفت شب بیا اینجا. مامانم رفته بود تفریح گفت نه خسته م نمیام. مادر شوهرم چندبار زنگش زد گفت بیاییا منتظرم. اونم اومد. بعدش گفت به نظرت فهیمه اینا چرا شیرینی گرفتن؟ مامانمم گفت خب واسه نذری. گفت نه یه دلیل دیگه داره، مامانمم دوزاریش نمیفتاد، منم خجالت می‌کشیدم از کل فرآیند 😅😅😅
بعدش جیییییغ زد مامانم 🤣🤣

بزرگواران خییییلی منتظر خبر بارداری من بودن.آخه من اصلا بچه نمی‌خواستم و واقعا میترسیدن بچه نیارم

وقتیم اوردی ی عروسک آوردی

ممنونم از محبتت عزیزِ مهربون 🥰❤️😍 لطف داری مامان کارن جان

انشالله که مبارک باشه عزیزم. حرف آدما چه اهمیتی داره‌ درسته که آدم گاهی از خانواده نزدیکش بعصی چیزا رو توقع نداره ولی خب
بعدا این بچه ها برات می‌مونن و حتی نزدیکترین ها میرن پی زندگی خودشون

اره خخخ

مبارکه ولی بی اعصاب نشدی سر دومی....من نابودم

واقعا برا زن باردار سخته

به مامانت بگو اشکال نداره به مادرشوهرت اینا فعلا نگو

خدا براتون حفظش کنه عزیزم