Ooma
پرسش (1402/12/18):

تجربتون از نگهداری یه نی نی و بچه ۳ ۴ ساله

سلام دوستای خوبم..امیدوارم حالتون خوب باشه
مامانای گل و قهرمانی که‌تازه فارغ شدید یا بچه کوچولو دارید در کنار بچه زیر ۵ سال میشه از تحربیاتتون بگید؟

نگهداری بچه ها و تعاملی که بچه‌ اول با دوم داره

سختی هاش و راحتیاش بنظرتون تو چه مواردیه؟؟
ممنونم عزیزانم😘

من خودم شرایطم طوریه که نمیتونم رو کمک همسرم خیلی حساب باز کنم شرایط کاریش و تحصیلیش اینطوری اقتضا میکنه.....

از طرفیم راه دور زندگی میکنم و خانوادم میگن بیا اینجا‌بعد زایمان اما من نمیخوام مث بچه‌ اولم ۴ ماه اول تولدش رو دور از خونه باشم...چون وابسته من شده و به پدرش کمتر وابستگی داره...بچه دومم بخواد بهم وابسته شه خیلی سخت میشه برام
مامانم نهایتا دو هفته بمونه پیشم بعد زایمان
مادر شوهرم هم‌ گفت بعدش من میام...
ولی خب دوباره با این روند بچه دومم کمتر انس میگیره با همسرم چون کارای بچه رو دوش منو مامانامون میفته
بقیه هم تو این شرایط تنهامون نمی‌ذارن خلاصه یا باید اونا بیان یا ما بریم..اتفاقا خیلی خوبه ولی از جهاتی ممکنه خوب نباشه...
سلام عزیزم منم همین شرایط رو دارم پسرم سه سالشه الان و دخترم هم تازه بدنیا اومده کسی رو هم ندارم .اما از حاملگی هی با پسرم صحبت کردم براش هر شب قصه آبجی رو تعریف کردم بهش یاد میدادم که چیکار باید بکنه با قصه و داستان .انقد براس گفتم که اومدن آبجی براش عادی‌تر باشه .خداروشکر هم اصن حسودی نکرده خیلی وقتام همون چیزایی که بهش یاد دادم کمک می‌کنه .بعد وقتی بدنیا اومد اصن طوری رفتار نکردم که ازش دور باشه همش با نظارت خودم دادم با الجیش بازی کنه بقل بگیره .یا وقتی آبجی بقلمه باهاش حرف میزنم .هرچی شعر برای دخترم میخونم برای اونم میخونم .خلاصه اول مرکز توجهم پسرم هست بعد دخترم که حساس نشه .اینطوری هم به دخترم میرسم و هم پسرم احساس نمیکنه که ازمن دور شده
هر کسی هم اومد پیشت بگو حواسش به بچه بزرگتر باشه باهاش بازی کنه اصن هم حساس نکن بچه رو
من مادرم چند روز اومد پیشم بنده خدا سنش هم بالای زیاد ازش توقع نداشتم فقط میگفتم با پسرم بازی کنه همه کارو رو خودم میکردم
اما از الان که بارداری براش داستان وقصه تعریف کن بهار زبونی که خودت قلق بچه است رو میدونید آمادش کن
سلام عزیزم منم دقیقا تو شرایط شما هستم کسی نزدیکم‌نیست مادرشوهرمم همسایم هست ولی ۹۰ درصد مواقع میرن خونه باغ خارج از شهر شاید در ماه ۲ ۳روز اینجا باشه مامان خودمم که کلا یه شهر دیگه هست شوهرمم بیشتر مواقع سرکاره وقتی باشه با دخترم بازی میکنه
از الانم مرتب با دخترم صحبت میکنم که داداشی داره میاد باید کمک مامان بدی مراقبش باشیم باهاش بازی کنیم یا برای دختر اسباب بازی میخرم میگم داداشی فرستاده گفته برای ابجی باشه چون دختر خوبیه
البته بچه کوچیک اطرافم هست بغلشون میکنم مراقبشون هستم دخترم اصلا حسودی نمیکنه همیشه هم میپرسه نی نی خودمون کی میاد دیگه توکل بخدت بدنیا بیاد ببینم اوضاع چطوره
فقط یه نصیحتی بکنمت، فکر خستگی مردا رو نکن، مطمئن باش حتی یه مرد خسته، انرژیش بیشتز از یه زن زائو یا شیردهه،
و اینکه اگه مردا خیلی کنار گذاشته بشن هم بچه ها خیلی وابسته خودت میشن حتی وقتی بزرگتر می‌شن و هم مردا عادت میکنن ک ب هیچی کار نگیرن و این نتیجش میشه یک مادر همی‌ه خسته و افسرده و یک ‌شوهر همیشه طلبکار.
احسنت
😁😍
عزیزم من هنوز به دخترم چیزی نگفتم طبق نظر مشاور که گفت چون هنوز درکی از انتظار کشیدن نداره و سخته براش منتظر موندن ماه های آخر بگو‌‌‌...تو این فاصله هم قصه های آبجی و داداش کوچیکه رو تعریف کن حتی کتابم پیشنهاد داد که گیرش نیاورم فعلا....
اوهوم قبول دارم😓😓😓
منکه واقعا همین الانشم بوضوح میبینم ضعف بدنیمو
واقعا انتظار کمک همسرم رو دارم
ولی خستگی کار خیلی روش اثر میذاره
من واقعا انتظار دارم اگه خسته هم هست کمکم باشه
تا مادر شوهرم هست که کلا اونقدر بچه رو سرگرم میکنه و نگهداری میکنه که دیگه مجال نمیده شوهرم بگیرتش
سلام بچه های من سر دوسال همو دیدن، خیلی سخت بود و هست، چون دخترم اصلا درک از نوزاد و... نداره حتی یک سرویس وقتی بیدارن نمیتونم برم، بیشتر وقتم با دخترمه،ولی بازم نطر من این هست هر دو نیاز به مادر دارن
من تنها بودم بچه هامم ۱۸ ماه فرقشونه ‌
ب قول معروف : هرچی الان بکاری بعد دنیا اومدن درو میکنی !!
از همین الان باهاش حرف بزن بزرگتره خیلییی میفهمه از خواهریا داداشش بگو انگار ک هست الانم .
اینجوری راحت قبولش میکنه و اذیت نمیشید هیچکدوم
همشم ب مدیریت شما و اطرافیانه ک بچه رو حساس نکنید
😢😢😢ان شاالله اوضاع بهتر میشه...من نمیدونم چه مسائلی خواهم داشت
خودش خیلی دوس داره میگه داداشی دوس دارم ولی خب نگفتم تو شکممه

سوالات مشابه