Ooma
پرسش (1402/10/27):

دزدی دختر خواهر شوهر😡😡😡

سلام بچه ها هرکس دوست داشت نظر بده یکم طولانی والا من دختر خواهر شوهرم همیشه به یک بهونه ای میاد خونم این سری هم بهانه دلتنگی دخترم کرد اومد از وقتی هم اومد شروع کرد من از انگشترت خوشم اومد بیار عکس بگیرم منم آوردم و عکس گرفت و جلو روی خودش گذاشتم تو کشوی اتاق خواب یک انگشتر دیگه ام اون جا بود اونم قشنگ دید من کجا گذاشتم بعدم صندلی رو چفت کشو کردم اونم اومد با من تو پذیرایی بعد موقع که من اومدم به غذا سر بزنم اونم به بهانه لاک برای دخترم رفت تو اتاق تا برم ببینم چیکار می‌کنه سریع از اتاق اومد بیرون رفتم تو اتاق دیدنم صندلی تکون خورده و کشو هم نیمه باز شک کردم رفتم توش نگا کردم دیدم بعله انگشترام نیست منو بگی عصبانی اومدم بهش گفتم کو انگشترام تو کشو نیستن گفت من چمیدونم گوشیمو بده میخوام برم منم گوشی از دستش گرفتم و در قفل کردم گفتم تا انگشترهای من پیدا نشه حق نداری پاتو بزاری بیرون زود برو بگرد پیداشون کن اونم الکی گفت رفتی آشپزخونه دستت بود منم الکی رفتم تو اتاق ببینم چیکار می‌کنه دیدم یواشکی دستشو برد کجاش آنگشتر دراورد گذاشت زیر سرخ کن داد زن ایناهاش زیر سرخ کن بود گفتم اون یکی دیگه اش کجاست باز زد زیرش گفت چمیدونم منم گفتم برو تو اتاق خواب بگرد زود باش باز رفت تو اتاق خواب الکی گشت بعد از تو یک کیف بی ربط که اصلا من تو اون چیزی نمی‌زارم درآورد گفت ایناهاش این جاست منو میگی خونم دیگه درنمی اومد گفتم خجالت بکش هرررری از خونه ام آنم موقع بیرون رفتن شروع کرد فحاشی که میرم به مادرم میگم به من گفتی دزد و اینا منم گفتم برو هر غلطی میخوای بکن من هم تو رو شناختم هم ننه تو که تو رو برای دزدی می‌فرسته خلاصه بعدش خواهر شوهرم زنگ و پیام که چرا به دخترم تهمت زدی و از این حرفا منم به شوهرم زنگ زدم ماجرا رو گفتم گفت خوب شد فهمیدی اگه نمی‌فهمیدی و از خونه می‌رفت بیرون هیچی دیگه کلا رفته بود انگشتترا که بیست میلیون قیمتش بود الان باز خواهر شوهرم زنگ زد مادرم و ابجیم گلایه کرده با خودم میگم چ پررو هست هم دزدی می‌کنه هم شاکیه من به شوهرم گفتم اصلا نمی‌خوام دیگه خواهرت ببینم بین منو و اون یکی انتخاب کن آنقدر فشار عصبی کشیدم بخدا از ظهر کلا داغونم خواهشاً راهنمایی کنید با مادر شوهرم که همش پشت اوناست چی بگم چ عکس العملی نشون بدم مرررسی ببخشید طولانی شد

شما جای من بودین چیکار میکردین خیلی خیلی از دستشون عصبانیم حالم ازشون بهم میخوره
دوست داشتم دخترشو بگیرم زیر بار مشت و لگد از دخترم ترسیدم ی بلایی سرش نیار
ببخشیدا میگم شاید اون اشتباه کرده بود ولی تو بایپ خجالت زده اش میکردی... معلومه سنش کمه حالا شیطون رفته تو جلدش ببشتر غرورشو خورد کردی اونم دیده احتمالا میری میگی رفته خودش بازبون خودش گفته، باید نصیحتش میکردی شاید به خودش میومد .... البته این نظر منه
بی محلی بی محلی بی محلی
فاصله بگیر ،نیاز نیست توضیح اضافه بدی دیگه
کلا بی محلشون کن قرار نیست با همه رفت اومد کنیم و ببینمشون
مادرت شوهرتم مسلمه پشت دخترش باشه
ماهی یبار برید دیدنش و تمام .منت داشت اصلا نرید
باور کنید ارامش خودتون مهمتر از هرچیزیه
اینم بگم سری پیش هم اومد خونم هی میگفتت برو اون سرویس تو بیار من ندیدم گوشواره سرویس تو گوشت کن منم جلو روی خودش آوردم به خواهرم گفتم چرا انقد. سراغ طلاهای منو میگره گفت دنبال جاسازه
من خجالت زده اش نکرده ام بعدم بزرگه تو عقد بیست ساله ش شوهر داره
😑😑😑😑😑من گفتم بچه اس
چقدر من از دست این خانواده عذاب کشیدم خدا می‌دونه
خب تو هیچ موقع نباید طلاهاتو بیاری نشون اینو اون بدی جای طلاهاتم عوض کن😑
بچه کجا بود آنقدر به من فحش ناموسی داد اصلا جوابشو ندادم فقط بهش گفتم خداتو شکر کن ندامت دست پلیس
سلام عزیزم مهم الان هست که خدارو شکر طلاهات پیشت هستن وفهمیدی که چه قصدی داره اصلا هم نیاز نیست توضیحی بدی اونا باید جوابگو باشن
اینجوری که وسواس فکری میگیری همیشه فک میکنی یه چیزی ازخونت دزدیده شده
چه پتیاره 😑
هرچی ازشون دوری کنی احترام وارامش خودت بیشتر اصلا هم نخواه کسی رو قانع کنی که حرف تو درسته
چ می‌دونم چ قصد و غرضی داره بعدم مامانم قرار بود بره مکه یکم پول کم آورد منم این سری به شوخی به شوهرم گفتم سرویسی که مامان و بابام سر عروسی دادن میخوام بفروشم بدم مامانم بره مکه اینم رفته بود به مامانش گفته بود فکر کردم اینو فرستادن طلا طلا سرویس می‌کنه لابد میخوان بدونن من این کارو کردم یا نه برای همین نشونش دادم
اره بخدا چقدر استرس کشیدم
چون شما نمیتونی مثل خودشون بی آبرو بازی دربیاری پس کم میاری جلوشون زبونشون بیشتر دراز میشه هر کی هم پرسید بگو نمی‌خوام در موردش حرف بزنم حالم بد میشه تف سر بالا ست بچه خواهر شوهرم هست بخاطر همسرم چیزی نمیگم
از ترسم بردم همشو خونه خواهرم گاو صندوق دارن
خیلی😡😡
دقیقا من اصلا مادرم از این ماجرا خبر نداشت گفتم نگم آبروی شوهرم نره خودش زنگ زده به مادرم و خواهرم اونا رو خبر دار کرده مامانم زنگ زده میگه چی شده قضیه رو که بهش گفتم شاخ درآورده بود می‌گفت چ آدمایی هستن
طفلی شوهرم میگه من دیگه روم نمیشه برم خونه مادرت
یه کتکم باید میخورد چ پرو بوده😏
همین که همسرت هواتو داره خیلی عالی
پس شما دیگه به ماجرا دامن نزن یه داستان جدید باز شه که شمارو مقصر کنن
عزیزم من اصلا حق نداریم دست ب بچه مردم بزنیم حالا هرچند کار خلافیم کرده باشه
چققققققدددر کار خوبی کردی ماهم یکی از فامیلا دزدی کرد گوشی یکی دیگه رو برداشت ثابت نشد ک کاره اونه هیچ وقتی دید همه شک کردن ب اون رفت گوشی و مادر بردش و سوزوند برد گزاشت یه جایی که همه فهمیدن کار خودشه با هزار بدبختی دادیم گوشی و درست کرد در اومد تمام عکساش با پسره ولی فقط از فامیل دور شدن ولی وقیح تر و پرو تر شدن زیر بارم ن خودش رفت نه مادرش
به همسرت هم بگو جواب خانوادتو خودت بده چون من درتوانم نیست همچین ماجرایی رو یکبار دیگه حتی توضیح بدم
اینم بگم که شوهرم یک سرویس داشت نزدیک 200میلیون برای پس انداز خریده بود دوران مجردی دست مادرش بود بعد عروسی من متوجه شدم ی روز آورد خونه گفت این مال مادرم نگه دار بعدم فهمیدم مال خودش دست مادرش بعد یک هفته گفت بده میخوام ببرم خونه مادرم چقدر گفتم نبر اونجا در و پیکر نداره گفت مادرم گیر داده بیار هیچی دیگه برد بعد یک ماه اومد خونه گفت سرویس گم شده مامانم میگه نیست
همون حقش بود ده تا بخوره ولی
یادم میوفته حالم بده میششه
هیچوقت حتی تو عصبانیت اینکارم نکن
اون میره شکایت میکنه و دیه میگیره و تو محکوم میشی ،حالا تو بیا و ثابت کن طرف دزد بوده ال کرده بل کرده
حق بود انداختیش بیرون
نه بابا اون موقع عقلم کار کرد حتی جواب فحش هاشم ندادم
ببین عزیزم الان دیگه هیچ فایده ای نداره عصبانیت و ناراحتی تو چون باعث میشه واکنش غلط نشون بدی آرامش خودتو حفظ کن باشوهرت هم در کمال خونسردی همه حرفاتو بزن و قطع ارتباط کن دیگه هم به روی همسرت نیار وبترسونش از اینکه بخواد خودش حتی حرفی بزنی بگو حالم بد میشه دیگه از همه آدما میترسم دیگه نمی‌خوام کسی تو خونه ام بیاد تا بفهمه واسه همیشه خواهرش خط خورده
خدا همرو ب راه راست هدایت کنه
بچه ای ک تو این سن تو فکر اینکارا باشه دیگه بعدها بخواد چکاره شه
خاله شوهرم تابستون انگشتراش گم شد خونه مادر شوهرم دیدمش گفت تو اتاق خواب بوده همون جای همیشگی از قضا خواهر شوهرم با دخترش همون روز اونجا بودن خاله اش هم زنگ میزنم بهش میگه بیا خونه رو بگردیم ببینیم شاید پیدا شد که به این بهونه بیاد بزاره سر جایش اینم گفته من نمیام دستم درد می‌کنه الان خاله شوهرم با خواهر شوهرم قطع رابطه ان
والا از مادرش بیشتر باید ترسید که چ راه و رسم هایی یاد دخترش میده
من عصبانی ام ناراحت نیستم دوست دارم خودمو خالی کنم به شدت عصبانی ام
پس ببین دختر خوب هیچکسی حریف اینا نشده پس تو هم خیلی عاقلانه جلو برو زندگیتو خراب نکن
اره اینا عادت کردن به این کار با اون برادر شوهر دیگمم قطع رابطه است اصلا آدم سمی هست
با خودم میگم خوب شد ی بهانه ای هم جور شد منم باهاش قطع رابطه کنم
شوهرت تا وقتی تو قوی و محکم باشی پشتت هست بخوای همش غر بزنی عصبی باشی بددهنی کنی کشش بدی خیلی سریع روبروت قرار میگیره
اره امروز طفلی میگه چیکار کنم آخه میگم اگه برای منو و خودت ارزش قائلی دیگه باهاش رابطه نداشته باش مثل داداشت باش به زنش توهین کردن اونم دورش خط کشید
پس ازهمین امشب محکم وایسا و از زندگیت دفاع کن بدون اینکه بخوای به کسی توضیحی بدی همسرت رو بزار جلو خانوادش تا خودش جواب گو باشه خودتو خیلی راحت بکش کنار تا احترامت حفظ بشه
بگو عزیزم من تو شک هستم ندیدم خواهری با زندگی برادرش اینجوری کنه بخاطر همین من نمی‌خوام دیگه روبرو بشم باهاشون لطفا خودت مشکل رو حل کن منم نیاز به زمان دارم درکم کن تا بتونم دوباره به آدمای اطراف اعتماد کنم بتونم زندگی کنم بگو من الان نسبت به همه آدما بی اعتمادم
اره نمی‌دونین چقدر به من توهین میکنن همین خواهر شوهرم اون سری به من می‌گفت باید بیای لباس های مادرم بشوری خونشون جارو بکشی دخترتو می‌ذاری رو ببخشید اونجات از جات تکون نمی‌خوری که خدا شاهده آنقدر ناراحت شدم و دلم شکست من همیشه اون جا سفره می‌اندازم و ظرف می‌شورم خودش و دخترش میشینن یکجا میگه همش میای خونه مادرم پلو و چلو میخوری میری منم به مادر شوهرم گفتم دیگه نمیام خونتون زیاد پلو چلو خوردم شما از این به بعد بیاین خونمون پلو چلو بخوریم نوبت شماست
مادرشوهرت یاهرکس هرچی گفت بگو توخونه من
من بودم و اون دخترو بزرگترین قاضی خدا
بگو خدا میدونه کی و کجا جواب گناهکارو بده
بعدش بهش بگو گدایی شرف داره به دزدی
اصلا نگو انگشترم نگو دزدی فقط از خودتو قلبت که شکسته از اعتمادی که نابود کردن از احترامی که ازبین رفته حرف بزن بزار شرمنده بشم
همین بگو من به شوهرم میگم اونا اومدن مال تو رو دزدیدن مال برادرشون هم خونشون آدم چقدر وقیح باشه
پس دیگه بهتر خودت احترام تو نگه داری همین و کنی بهونه قطع ارتباط کنی مادر شوهرت هم خواست بیاد خونتون به عنوان مهمان خودش بیاد و بره
واقعا مال حرام تا هفتذجد و آباد ادم میگیره چ ا نمیترسن بعضی ها
اره واقعا دیگه پامو اونجا نمی‌ذارم دفعه پیش گفت چرا نمیای گفتم ندیدی دخترت چی گفت ازشون راضی نمیشم هیچوقت
عزیزم ایشالله بهترینا واست اتفاق بیوفته با آگاهی کامل رفتار کنی چون این آدما خیلی خطرناکن از هیچی نمیترسن فقط همسرت و کنار خودت نگه دار تا نتونن بهت آسیبی برسونم
الان یه فرشته کوچولو داری به عنوان یه مادر یه همسر خیلی قوی باش آرامش خونتو بخاطر آدمای بی ارزش بهم نریز خدارو شکر که چیزیتو نتونسته ببره یعنی تو برنده ای پس آروم باش فقط ازشون دوری کن چون دوباره زهرشونو میریزن
اره والا از همونش میترسم
اره خداروشکر زود فهمیدم و دستشون رو شد خداروشکر میکنم که زودتر ذات کثیفشون برام رو شد
وااای همشون دزدن ک اینا
وای ی همسایه داشتیم درمون تو در هم باز میشد ...همیشه تو سالن با هم حرف میزدیم یبارم تو خونه مون نیومده بود بعضی وقتا دختر چعار ساله ش میومد...یبار خودش اومد و گفت عکسای عقدت و نشون بده نشوتش دادم ...بعدش گفت برا انگشتر نشون هم اوردن به جز عقد گفتم اره گفت برا من نیاوردن ....گفت ببینم رفتم بیارمش گذاشته بودم زو میزارایشم ...نبود که نبود که نبود ...حالا این قضیه رو تعریف کرد من شکم رفت بهش چرا
باید جرش میدادی
دقیقا
به کی شک کردی حالا
اره خودم خیلی دوست داشتم این کارو بکنم عقلم مانع شد
ولی به نظرم توام از این موقعیت استفاده کن و یه دعوای حسابی باهاشون راه بنداز تا پاشون از خونه و زندگیت بکشن بیرون
هرچی آدمای سمی زندگی خودتو حذف کنی آرامشت بیشتر میشه
اونا که اگه چیزی بگن که من جوابشون میدم حتی شده به دعوا بکشه یا رومی روم یا زنگی زنگ دیگه زدم به سیم آخر با این کارشون
گل گفتی از خدامه باهوش قطع رابطه بشم
اره بابا شرشونو کم از سر خودت و خونوادت
دوری و دوستی
ایشالا واقعا شرش کم بشه اعصابم دیگه نمیکشه هر روز ی داستان جدید دارم باهاشون احساس میکنم پیر شدم توان ندارم دیگه😭😭
خداروشکر ب خوبی تموم شده ماجرا
ببین ب همسرت بگو برا خانوادش بگه ک زنم حتی از پشت دیوار فیلمشو گرفته بود ک از کجاش درمیارع میزاره سرجاش بگه با دیدن فیلم خجالت کشیدم بهش گفتم من درستش میکنم فقط پاک کن بیشتر از این ابروم پیش تو خونوادت نره همسرت بگه ک زنم زیر بار نمیرفت نمیخاس پاک‌کنه فیلمو بخاطر من پاکش کرد
بزار دیگ حرفی برا زدن نداشته باشن همسرت بره اینارو بگه زنه خودش از همه جا خودشو محو میکنه
به اینکه شاید بچه ش بر داشته
عزیزم میدونم خیلی ناراحتی ولی کاری از دستت برنمیاد همین که شوهرت حرفتو باور کرده پشتت بوده خیلی ارزش داره من وقتی یه هفته قهر بودم خونه پدرم کلید خونه دست شوهرم بود خانواده شوهرمم همه از نوه و دختر شوهر کرده برادر شوهر همه از دم رفته بودن خونه من اون هفته تو خونه من بریز بپاش کرده بودن مثل مغول ها حالا من برگشتم خونه خودم رفتم خونه رو مرتب کردم رفتم سراغ اتاقم دیدم جعبه طلاهم باز شدن زیر رو شده بودن نمیدونید چه حالی شدم دنبال طلاهام گشته بودن که ببرنشون خداروشکر من از اول ازدواج همه طلاها مدارک مهم پیش مادرم گذاشته بودم هنوز پیش مادرمم
ولی هنوز به هنوز فقط نفرینشون میکنم اگه طلاهام خونه بود میبردنشون اونم کی مادر شوهر و خواهر شوهرم به شوهرم گفتم اون گفت حتما کار بچه ها بوده گفتم غلط کردن بچه ها مگه بی کس کارن تربیت ندارن میرن سراغ اتاق خواب کمددشخصی من دنبال طلا میگردن
ولی چه میشه کرد من فقط واگذارشون کردم خدا خودش جوابشون بده
زنده اصلا محو هست تو هیچ جمع خانوادگی دعوتش نمیکنن دایی و خاله اش و داداشش بدشون میاد ازش منم بدن میاد ازش 🤮🤮🤮
شاید اونی که هی اصرار می‌کنه فلان چیزتو بیار ببینم حتما ی ریگی به کفش داره
خوب کاری کردی عزیزم منم کلا دیگه طلاهامو بردم خونه خواهرم اگه فرصت بیشتر داشت تو کمد النگو و دلارم بود اونا رو هم ورمیداشت عوضی
خوبیش اینه متوجه شدم وگرنه پاشو از در می‌داشت بیرون رفته بودن طلاهام یقه هیچ کسم نمی‌تونستم بگیرم تازه ی تهمت هم میزند میگفتن دروغ میگه رفته فروخته داده به مادرش بره مکه😐😐😐
حالا که میدونی دزد از نزدیکان همه طلاها پول مدارک مهم سند خونهو عقد نامه همه رو بزار تو یه جعبه که قفل داشته باشه بزار خونه خواهرت یا پبش مادرت من الان این کار کردم همه طلاهای عروسیم و سند زمین حتی پاسپورت و عقد نامه همه پیش مادرمه دیگه خیالم راحته حداقل دست اون مار ها بهش نمیرسه
اره خداروشکر به موقع مچشو گرفتی
خوب کاری کردی حداقل پاتو از خونه می‌ذاری بیرون دغدغه نداری منم همین دیروز بردم هرچی داشتیم
خداروشکر واقعا خدا خیلی دوسم داشته حداقل بی آبرو نشدم
بهترین کار
خدایا زمانه چقدر خراب شده نمیتونی به اطرافیان اعتماد کنی راه بدی خونه الله اکبر
من دیگه به هیچکس اعتماد ندارم مخصوصا اونا خدا خودش کمکشون کنه من که سپردمشون به دست خدا

سوالات مشابه