Ooma
پرسش (1402/07/04):

با شوهرم بحث کردیم

سلام بچه ها بخاطر یچیز الکی با شوهرم بحثم شد بعد من با خانوادش قهرم خیلی عصبانی بودم چندتا حرف به خانوادش زدم اونم خیلی ناراحت شد به پدربزرگ من رفت همه چیو گفت و گغته که دیگه نمیتونم تحمل کنم طلاقش میدم منم اومدم خونه مامانمم الان سه روزه هیچ زنگی نزده فقط به من گفت برو درخواست طلاق توافقی بده قرار بود دیروز برم که نرفتم یبار پیام داده بود رفتی محضر ییام امضا کنم من جواب ندادم فقط میخواستم باهاش حرف بزنم معذرت خواهی کنم بگم من نمیخوام زندگیم خراب شه دوست ندارم جدا شم برای همین بهش پیام دادم میتونی صحبت کنی اونم گفت یک ساعت دیگه بعد دیگه نه من زنگ زدم نه اون
چیکار کنم بچه ها عصبی شدم یلحظه بخدا خانوادشم مقصرن میدونم نباید کاری میکردم یا اون حرفا رو میزدم
همیشه سراغمو میگرفت اینبار هیچی ☹️

بنظرم با مشاور صحبت کن اون یادت میده
بعد من هنوز خونه بودم دییدم مامانش زنگ زد بهش گفت چی میگه طلاق میگیره یا نه
الانم بقول بچه ها برو تو خونت بشین اگه اومد گفت چرا نرفتی برای طلاق،میگفتی اگه میخای طلاقم بدی خودت درخواست بده چرا من درخواست بدم مهریه هم نمیبخشم بچم هم تا ۷ سال پیش خودم میمونه و نفقه هم باید بدی اگه میخای هم بعد ۷ سال بگیر مال خودت ( زرنگ باش انشااا ک بچت پیش خودت میمونه فقط اینطوری وانمود کن ک برات مهم نیست)
الان بنظرم صبر کن تا بیاد دنبالت
همین ی ذره احترام و ارزشی که داری رو نبر زیر سوال
چرا پدربزرگ تو ببره تورو اون باید بیاد دنبالت
این بجای راهنمایی کردنش بود مثلا که بگه بچه دارید دعوا نکنید این حرفا چیه اونا طلاق و میندازن سر زبونش
همون موقع میخواستی بگی ببین اونا راضی نیستن ماباهم زندگی کنیم زندگی ما چیکار ب اونا داره مگه جیره مواجبشون کم شده
افرین دقیقا میخواستم بگم بگو بچتم بعدا مال خودت همون مادر شوهرش از ترس پسرشو با تیپا میندازه بیرون میگه برو سر زندگیت
شوهرت خاله زنکیه واسه خودش البته ببخشیدا
اصلا قبول نداره میگه اونا هیچ‌کاری ندارن منم از اینش حرصم میگیره
جان؟
سلام برو خونه زنگ بزن بیاد باهم صحبت کنید اگر ب نتیجه نرسیدید برو شکایت مهریه و نفقه کن و توخونه هم بمون جایی نرو
انگار نمیخواد راه درستو قبول کنه
بدتر از خاله زنک
کی میگه ماست من ترشه؟
خب معلومه خانوادش هستن هرچقد هم که بگی نمیتونه انکار کنه که
فکر نکن بری خونه کوچیک میشی یعد خدایی نکرده کار بالا بگیره با هیچ حرف الکیی تو دادگاه نمیتونی کاری کنی
دادگاه میگه خونتو ترک کردی
من اینقدر پشیمونم همه چیو بخشیدم الان چقدر کارا میخوام واسه بچه هام کنم ک. نمیتونم
باشه پس میرم ولی منت کشی نمیکنم فقط میگم خواستم یه فرصت دیگه به هم بدیم بخاطر بچمون منم دوست ندارم زندگیم خراب شه طلاقم نمیخوام ولی اگه تو میخوای خودت مراحلشو برو
کارش به دادگاه نمیکشه شوهرش عصبی بوده اینو گفته بش پیام بده من درخواست نمیدم
ن براچی ببخشه مهریه حق زن هست توهم جوونی بهش نیاز داری ببینم اون موقع خونوادش چ کمکی بهش میکنن
۰۹۳۵۸۶۵۵۶۸۸
ایشون دکتر روانشناس هستن تماس بگیر راهنمایی بخواه
فقط بچه ها قبل اینکه برم بهش پیام بدم یا برم بعد بهش بگم بیا خونه میخوام باهات حرف بزنم
میترسم قبلش تلفنی بگم دوباره خانوادش نزارن
اره برو و خیلی محکمم صحبت کن
میدونی اگر بتونی ثابت کنی میتونی از مادرشوهرت بخاطر دخالت بیجا شکایت کنی ولی باید مدرک باشه ک دخالتی ک میکنه باعث بهم خوردن زندگیتون میشه
مرسی عزیزم
برو بعد پیامش بده زنگ هم نزن یهویی اومد بهشون نگف پیام دادی خبرش
من تقریبا از قبل در جریان مشکلات شما هستم
اما نه زنگ بزن نه عذرخواهی کن
صبر کن ببین همسرت چیکار میکنه
اگه الان شما اقدامی کنین همه حق رو به همسرت میدن و میگن دیدی گفتیم....
همین که خودتُ مقصر میدونی خوبه
عجله نداشته باش
زمان به خودت و همسرت بده
گاهی دوری بد نیست
صبر کن اما غافل نشو
مطمئنا بخاطر بچتون هم که شده راهی برای آشتی و پاک کردن گذشته پیدا میشه
ولی اینو از من نصیحت داشته باش خانواده ادم هرچقد هم که بد باشن بازم خانوادن و ادم نمیتونه تحمل کنه کسی چیزی بگه به خانوادش
من که زنم اگه شوهرم یه کلمه از اخلاق بد خانوادم بخواد بگه قیامت بپا میکنم چون اگه برا اون هم مهم نباشن برا من اندازه دنیا عزیزن
من اول گفتم میبخشم همه مهریمو ولی خب اینحوری دیگه خیلی همه چی به نفع اونا میشه از ابن زورم میاد این همه منو حرص دادن بعد من همینحوری بزارم بره
این درستشه
نمیدونم بخدا موندم میگم نکنه منتظر بمونم بدتر سرد شه الکی الکی همه چی خراب شه
برمم نکنه اون یا بقیه واقعا فکر کنن تقصیر اونه
خلاصه خودت شوهرت بهتر میشناسی اگه بعدا بهت طعنه نمیزنه تو سرت نمیکوبه برو خونت
اگر بعد چندباری ک قهر کرده اومد دنبالش حالا ایندفه نیاد چی برع شکایت کنه عدم تمکین بگیره چی
بچه ها خانما شماها خودتون زندگی مشترک دارید و بارها با شوهرتون دعوا و یا بگومگو داشتین ...
شاید ایشون واقعا شوهرش ناراحت بوده و یه چیزی گفته ..‌
این اگه بره درخواست بده و یا بحث مهریه یا نفقه و .. بیاد وسط دیگه هیچی مثل قبل نمیشه

چقدر راحت‌اسم‌طلاق و مهریه و نفقه و .... میارین واقعا این چه پیشنهاداییه تو‌اوما میبینم ....اصلا مغز ادم سوت میکشه ...


یعنی اینقدر طلاق برای همتون ساده پیش پا افتادست ...
تو حاضری به خاطر فکر مردم زندگیت از هم بپاشه ؟ 😇😐
اهل دادگاه رفتن باشه بش نمگیفت برو درخواست بده این مرد مرد طلاق دادن نیس فقط چند روزی فرصت میخواد بیاد به خودش
این مرد ۳۹ سالشه و خانم ۲۴ ساله و پر از انرژی بحث کردن به نظر من که این مرد فقط روحش از جنگ و دعوا و بحث و قهر خسته شده همین
نه خب بخاطر همین میگم حالا این یبارو بهش میگم اگه خواست و اومد که هیچی اصرار نمیخوام کنم فقط میخوام واقعا نظر اونم بدونم
بنظر منم شوهرش خسته شده دیگه
این خانم خودش میگه حرفایی درمورد خانوادش زدم که قبول میکنم مقصرم اون بنده خداهم از سنگ نیس که هرچی باشه کلی ناراحت شده الان
کسی پیشنهاد طلاق نداده خودشم راضی نیس بره خونه شرایطش رو بهتر میدونه شوهرش رو میشناسه کی اینجا گفته برو طلاق بگیر نفقه بزار اجرا؟؟
اره خب من زیاد باهاش بحث میکنم اونم همش بخاطر خانوادش بعضی وقتا کاراشون یادم میوفته سر شوهرم خالی میکنم اونم گفت دیگه خسته شدم نمیتونم
فکر کنم مثل داداش من میخواد زهرچشم بگیره😐
لطفاً اینسری باعقل تصمیم بگیر
میدونم دلتنگی
میدونم دل تو دلت نیست
نمیدونی چی درسته چی غلط
اما هیچ وقت عجله نکن
بحث یک عمر زندگیِ
اما اینکه همش فکرت درگیر این باشه که دوباره روز از نو روزی از نو و قرارِ باز بچت بدون تو بره اونجا و شماهم بهم بریزی و اوقات تلخی بشه اصلا قشنگ نیست
منطقی رفتار کن
ایندفعه از درِ دیگه وارد شو

مردی که بخواد طلاقت بده خودش درخواست میده نمیگه تو برو
خودمم همین فکرو میکنم برای همین میگم نکنه برم بدتر شه مثلا اگه تا الان بهم اصرار نمبکرد بیا بریم پیش مامانم از این به بعد بگه یا بچه رو هر روز ببره بخدا موندم
اول صبحت کن دوم صحبت کن سوم تو نرو بذار خودش بره و کلا من شنیدم ولی علمش ندارم بچه تا 7 سالگی با مادره
خانم ها نباید مهر را ببخشن بعد هم آقایون سرشون کلاه بذارن
کسی که میگه مهرو ببخش بچه واسه خودت بچه نگهدار نیست
اینا کلی گفتم
برو خونت ببینش و عذر خواهی کن از حرفایی که زدی
اونجا خونته بگو بچم خونه خودمون راحت تره
اگه نخواست دیدی کار از کار پیش نمیاد برو اونموقع از راه درست با مشاوره درست عمل کن نه با حرف منو چارنفر ک از جزییات زندگیت چیزی نمیدونن
اره خب من واقعا اذیت میشم از ابن رفتارا ولی میگم مگه اینکه این دفعع رو خودم کار کنم
حتما لازم نیست پیشنهاد بدیم بعضی وقتا بعضی حرفامون طرف رو به این مسیر میکشونه
اگر واقعا تصمیم گرفتی زندگیتو از نو بسازی برو اگه قراره پس فردا بازم همین اشو همین کاسه باشه که ...‌
آفرین
بخاطر زندگیت سعی کن
ولی اگر خدایی نکرده جواب نگرفتی
ایندفعه پُلی براش نذار
کسی راضی به طلاق کسی نیس مگر اینکه یه ذات کثیف داشته باشه.اینجام اگه کسی چیزی گفته بنا به گفته های صاحب تاپیک گفتن که اگه برم خونم چی میشه اگه زنگ بزنم چی میشه بعضیا گفتن نرو یکیش خودم که گفتم صبر کن بیاد سراغت نگفتم بشین خونه بابات تا حکم دادگاه بیاد چرا همش دوسدارین یه چیزی بگین
بچه بدون شما نباید جایی بره خودتم برو چه بخوای چه نخوای نوشونه و شوهرتم دوت داره با مادرش و بچش باهم وقت بگذرونه ... باهاشون برو بیا ولی سر سنگین ...
تو نرو برای اینکه ارزو قیافشونو ا
داشته باشی برو و به شوهرتم‌بگو به خاطر تو‌و ارامش زندگیمون میام
باریکلا 👌
خانم راد نمیفهمم اینکه میگین چرا دوست دارین همش یه چیزی بگین یعنی چیییی ..‌
من حرفمو زدم مثل خیلیای دیگه و اونی که باید از حرف من برداشت کنه کرده شما سخت نگیر ...
بچه شیر خودتو میدی ؟
شیرخشک
بیخیال عزیزم کسی دیگه دعوا کرده ما چرا بحث کنیم منم فقط نظرمو دادم صاحب تاپیک هرچی ما بگیم اون کار خودشو میکنه امیدوارم به صلاحش باشه
هر چقدم عصبی باشی نباید اسم خانوادشو بیاری یا بهشون حرف بزنی هرچی باشه خانوادشن و اول اخر برمیگرده ب خانوادش
دقیقا
نه شیر خشک میخوره
در هر صورت تنها خونه مادر خودتم نفرست نی نی جون رو چه برسه اونجا ...
کاری به دعواتونم ندارم.
بچه جاش کنار مادرشه
اره خب من نمیفرستم ولی شوهرم میگه تو که قهری نمیای اونا دلشون براش تنگ میشه بزار ببرمش
خب من همینو میگم دیگه باید همراه بچت بری ...
بری هفت ساعت نمیمونه نیم ساعته بلند میشی میای
این بچه همیشه که این سن نمیمونه هیچی نفهمه بچه ها خیلی باهوشن
منم خیلی وقتا میگم بحث نشه میگفتم ببر ولی خب واقعا هم اذیت میشم اخه اونا انقد منتظر اینن زندگی منو از هم بپاشن و از من بدشون میاد چجوری این بچه رو دوست دارن اگه دوست داشتن که پسرشو راهنمایی میکرد میگفت طلاق چرا فورا میگی نه اینکه هنوز هیچی نشده زنگ میزد میپرسید طلاق میگیره یا نه
درسته
حتی اگر تو درخواست هم بدی مهریه حقته میتوتی بگیری
ولی بشینین باهم حرف بزنین هردوتون بنحوی مقصرین حالا یکیتون بیشتر
منتها با ارامش و منطقی حرف بزنین و دلیل عصابنیتتون رو به هم توضیح بدین
و اینکه بچه تا ۷ سالگی پیش مادرش میمونه
تا موقعی که گره رو میشه با دست باز کرد با دندون باز نمی کنن
اول با صحبت و حتی مشاوره مشکلتون رو حل کنین و در نهایت اگر هیچ راهی برای حلش نبود به طلاق فکر کنین
طلاق اولین راه نیست و اسیب های خاص خودشو داره
چرا گوشتو میدی دست گربه..؟
من کامل نخوندم اما تقریبا فهمیدم بحثت بخاطر خانواده شوهرته و اونام کاملا راضین ب جداییتون
خب چرا میخای ب هدفشون برسن؟؟؟
درسته حرفای زشتی پشت سرت زدن اما آنکه از دشمن گوید خود دشمن است اونی ک پشت سرتو حرف زده خودش دشمن زندگیته پس دودستی زندگیتو نده دستش

بعدم بخاطر زندگیتم شده دوری ودوستی درحد سلام وعلیک هرچی گارد بگیری بدتره بزار شوهرت خودش ب بدبودن اونا پی ببره ن از طرف تو باشه
اشتباهاتت
ازخونه رفتی
تودعوای بین خودتون پای خانوادشو کشیدی وسط
واینکه برنگشتی بهش زنگ بزنی واضح صحبت کنی

اشتباه اونم رفته به همه گفته که بدترین کاره
بخاطر خانوادش بخواد حرف طلاق بزنه
هردومقصرین اما اینکه بخاطر بقیه بخواین زندگیتو خراب کنین اشتباه محضه
درسته من قبول دارم اینارو ولی نمیدونم اون واقعا قصد و نیتش طلاقه یا اینکه مثلا خواسته منو بترسونه
وقتی عذر خواهی کنی میفهمی ...
اگه واقعا بحثش طلاق باشه عذر خواهیتو نمیپذیره ... اول باید اشتباهی که کردی جبران کنی
باشه پس دیگه باهاش حرف میزنم
چرا تعارف میکنی؟؟زندگیته پاشو برو خونت بشین صحبت کن
سنگاتو وا بکن تهش متوجه میشی یاشوهرت اونقدر مصممه ک طلاقه تصمیمش بازم ازش دلیل منطقی بخواه
یا اینکه میبخشه تموم میشه
توهم انقد خانواده شوهرتو گنده نکن توزندگیت بهش هم تو فرصت مناسب بگو ک ارزش زندگیتون بیشتراز اطرافیانه
منم موافقم اشتباه تو بیشتر بوده نیلوفرجان شوهرتم مقصره اما ن ب اندازه خودت
من مشکلم اینه خودمو نیمتونم کنترل کنم حرفای خیلی بدی راجب مامان و خواهراش گفتم ولی نیم ساعت بعدش پشیمون شدم که چرا اینکارو کردم باید اکه ناراحتم میشدم اسم اونارو نمیاوردم
عزیزم تند رفتی الانم هرجور شده این قضیه رو تمومش کن چون ممکنه اصلا نبخشه با چیزی ک خودت داری میگی
شخصیتت اونقد بالاببر ک حتی نخای اسمشونوبیاری ن اینکه بدتر گاردبگیری همه چی بگی ببین خواناخواه اونا خانواده شوهرتن وتوقع احترام داره ازت
بخای بحرف خانواده شوهر باشیم که کارمون ساخته ست من کلا اهل زنگ زدن نیستم و چون شاغلم از طمان بارداریم تا الان یکی دوبار رفتم خونشون و همسرمم درک میکنه که سخته برام بیرون رفتن و خسته ام دیروز همسرم منو که دید گفت به مامانم چغولیمو کردی گفتم چی شده مگه؟گفت زنگ زده بهم میگه زنتو که اذیت نمی کنی شوهرمم گفته نه برای چی اذیتش کنم گفت اخه باهاش صحبت میکنم همش چغولیتو می کنه درحالی که من سه ماهه میتونم بگم بهش زنگ نزدم گفتم من اصلا اهل زنگ نیستم که بخام چغولیتو کنم و دیگه بحث رو تموم کردم
راهنمایی سودی درست بود بنظرم
وقتی سرکاره پاشو برو خونت
اگه گف چرا اومدی بگو تو میخواستی طلاق بگیریم من نمیخوام
درضمن بشین بعد ایشالله باهاش صحبت کن حریم شخصی رو رعایت کنه هیچوقت بحثاتونو ب بقیه نگه اینکار خیلی بده توهم هیچوقت خونتو ترک نکن بجه بازی ک نیست زندگیه
ازین حرفای خاله زنکی همه جا هست بخای برای هر کدوم از اونجا ماجرا درست کنی که سنگ رو سنگ بند نمیشه
ولی چقد بد ک کل فامیل فهمیدن دعوارو🥲
خداروشکر ک فهمیدی مشکل کجاست بعضی وقتا ماخودمون نادونی میکنیم
بدترش اینکه مرد اینکاررو کنه و همه جا جار بزنه
خییییلی زشته میشه نقل ونبات خونه همه
آدم روش نمیشه چشم توچشم شه
بحث خونه مال توخونس
ن جفتش بده چ زن بگه چ مرد فرق نداره
اره خیلی ناراحتم از این
عزیزم اگه زندگیتو دوست داری حتما یه طوری آشتی کنید ولی دیگه خیلی منت کشی طورش نکن که دیگه تا ابد باید منت کشی کنی . غیر مستقیم بگو بیا ی فرصت ب همدیگه بدیم
حالا سعی کن قضیه رو خنثی کنی هرچه سریعتر برگرد خونه و باشوهرت درکمال آرامش صحبت کن راجب خانوادشم سعی کن دوری ودوستی و درحد سلام علیک باشی
اینم ب شوهرت بگو ک حرفاشون زشت بوده اما بخاطر احترام شوهرت میخای بگذری (درواقع فقط این عنوان کن ک خیالش راحت شه کینه ای نداری)بگو ب احترام تو فقط دوری ودوستی سلام و علیک دارم
درسته نیازی ب ثابت کردن نداری اما اگ داستان ب همین سادگی بوده و مشخصه ک خیلی بی احترامی کردی ب شوهرت یجوری جمعش کن ک ب بقیه ثابت بشه چیز خاصی نبو ه و سوتفاهم شده
من دارم برای بچه م بهترینا و می گیرم فکر کن گرفته لباس دست دوم داده بشوهرم که بیاره نمیگم از دستی بوده یا هرچی ولی من بهم برخورد من که خودم شاغلم و حقوقمم از همسرم بالاتره برام خیلی تحقی کننده بود این حرکتش که اولین هدیه اش برای اولین بچه م که هنوز بدنیا نیومده دست دوم باشه ناراحتیمو با دلیل و منطق به همسرم توضیح دادم و خود همسرم قرار شد خودش با مادرش حرف بزنه و لباس رو برگردونه.من خودمو درگیر نکردم با مادرشوهر.هرچند که روز اول یکی دو ساعت تو حال خودم نبودمو گریه کردم ولی دیدم اخرش همینن تغییری نمیکنن خودمو چرا درگیراینا کنم
واقعا این خیلی بده بابای من تا میخواد یه چیزی بشه پا میشه میره همه جا جار میزنه این اخلاقشو چند ساله داره ۳۰ ساله همینطوره
آره آفرین بزار خودشوهرت صحبت کنه هرچی گاردبگیری بدتره
خدارو شکر من همسرم تو این مسائل درون گراست و چیزی بیرون بروز نمیده
اگر چیزی بروز داده شه خودم بروز میدم تااون بنده خدا🤣🤣
آفرین خیلی خوب کاری کردی
منم همسرم اینطوریه ولی بابام همه جا جار میزنه نمیدونم چند بار باهاش صحبت کردم اما اصلا انگار نه انگار
دیگه سنی ازشون گذشته و انگار سخته ترک این حرکت براشون
اولا میرفت پیش فامیل الان بدتر کرده میره پیش همسایه ها دیگه غریبه که بدتر
دلممم میخاد یه کاری کنم که حتی همون درگیریهای ذهنی هم که برام بوجود میاد اونم نباشه و کلا بی خیال باشم امیدودرم اون روز برسه
دلیل خاصی داره اینکارشون؟مثلا میخاد خودشو تبرئه کنه یا چیز دیگه ای با مشاوره حرف زدین؟
هیچ چیزی غیرممکن نیست سخته اما رفته رفته میشه
ولی خب همیشه یسری چیزای جزئی حتی ملکه ذهن میشن و ترک اونا سخته
امیدوارم این آسیب ها و درگیریهای ذهنیمون رو مستقیم یا غیر مستقیم به بچه هامون منتقل نکنیم
من نمیدونم این خانواده شوهر چرا از عروس نمیکشن بیرون ،بابا ازدواج کرده الانم بچه داره تازه یادش افتاده که تو کافی شاپ با کسی دیده بودنش ،خب به تو اخه ،اون برای قبل بوده دیگه 😡
ببخشید وسط بحث...صاحب تاپیک چجوری هم بچه هفت ماهه داری هم یکسال اقدامی؟🥴
همین رو بگو. در حالیکه خوشبختی پسرشون به اینه که عروس دلش راضی باشه ها
البته بماند گاها عروس هم خودش میتونه مشکل داشته باشه
منم همیشه همینو بهشون کفتم اگه واقعا دیدین خب قبل عروسی به شوهرم میگفتین نه الان
فکر کنم برای دومی در حال اقدامه🤣🤣
نه من غلط کنم از الان تا اخر عمرم اقدام برا بچه کنم اتفاقا خودمم الان دبدم والا من نزذم نمیدونم چجوری حذف کنم این قسمت یک سال اقدام
عزیزم تو فقط چاره ات اینه که با سیاست شوهرتو بکشی سمت خودت ،بچه اتم بغلی کن و به خودت عادت بده تا شوهرت نتونه زیاد ببرتش
قرار نیست وسط جنگ بزرگترا بچه آسیب ببینه
هر کسی یه گذشته ای داره خدا ب اون بزرگی عیب بنده هاشو میپوشونه نمیدونم بعضی از این ادم ها چیو میخوان ثابت کنن
آها بازم‌ببخشید وسط بحث...اسمت نیلو فَته....یعنی نیلوی چاق😁
بنظرم نهایت ظلم به بچمونه که بخواییم بخاطر بحث بین خودمون از وجود بچه سواستفاده کنیم
خب بچه ۷ ماهه رو هفت هشت ساعت از مادر دور میکنن آسیب نمیبینه ؟
این رو با صحبت با طرف مقابل باید حل کنه نه با وابسته کردن بچه بخودش
اخه همچین چیزیم نبوده فقط بقول خودشون از اول چون راضی نبودن میخوان هر جوری که شده به هم بزنن این ازدواج
نمیدونم والله شایدم حق با شماست
خدا خودش کمکت کنه عزیزم
نه عزیزم فتاحی فامیلیم
ولی بنظرم مشکلشون خیلی ساده حل میشه و اصلا موضوعی برای طلاق نیست موندم چطور بحث رفته بسمت طلاق
چون فورا مامانش گذاشت تو دهنش
چون خانواده شوهرش از اون طرف فشار میارن ،نیلوفر خانومم از این ور اعصاب خوردیشو سر همسرش خالی میکنه ، همسرشونم از دو طرف تحت فشار عصبی
و شما دو تا بالغین که نباید بزارید هر بادی درخت زندگیتون رو بلرزونه و هرکی بتونه به زندگیتون جهت بده
خانواده ها درک نمیکنن با رفتارشون چه اسیبی میتونن بهزندگی بچه شون وارد کنن و از طرفی ماها هم یاد نگرفتیم که برای خانواده هامون حد و مرزی قائل بشیم که دخالتشون ندیم
والا خودمم موندم اصلا که چیشد ابنجوری شد
آمن ی چیزی فهمیدم ک مردا بچه ن حتی اگ هم سن شوهر شما و نزدیک ۴۰ سالش باشه .
من شوهرم قهر ک میکنه باهام خمیر دندونو از توالت نمیاره بیرون تو روشویی میذاره. نمازم ک میخونه جانمازشو رو کنسول میذاره سرجاش نمیذاره. اما آشتی ک میکنیم باز سر جاشون می‌ذاره 😡🤐
اونم ک گفته برو طلاق بگیر زر زده
🤣🤣🤣
ی بار باهاش صحبت کن و سنش رو ب رخش بکش. بگو دیگ نزدیک چهل سالته‌ منو تو ی زندگی مشترک و جدا از پدر و مادرمون داریم همون‌جوری ک اگ مامان بابات بخوان کاری کنن ب حرف ما نیستن و کار خودشونو میکنن ما هم نباید تحت تاثیر حرف اونا و بقیه باشیم
ذهنتو درگیر نکن و با ارامش با همسرت صحبت کن بنظرم حتی خونه تون برو و غذای مورد علاقه ش هم درست کن و یه شب عاشقانه ایجاد کن و با ارامش و دوستی با هم حرف بزنین
فک کن ی لحظه 🤕
این کار مال بچه های دبستانیه ها ولی چون میدونه رو این دوتا حساسم اینجوری میکنه. همین پریروز اول صب سر ی چیزی قهر کردیم اینجوری کرد باز شب آشتی کردیم دیدم هر دو رو سر جاش گذاشت
اول اینو هضم کنین که شما دوتا دشمن هم نیستین رفیقین و زن و شوهرین
میخاد نظرتو جلبه کنه که بهش توجه کنی 😁😁
عزیزم مردا و هر خانمی نسبت ب خانواده اش حساسن بنظرم شما سیاست یه خانم رو ندارین ک با همسرتون چطوری رفتار کنین، اگ زندگیتو دوست داری برو تو کانال مشاوره زندگی اونجا مشاوره دارن ببینین خانما چ مشکلاتی ک ندارن و راه همسرداری هم بهتون آموزش میدن، شما زندگیتونو بخاطر فقط خانواده همسر نابود دارین میکنین، اگ خدایی نکرده همسرتون بهتون خیانت نمیکنه ، اعتیاد نداره بنظرم بخاطر اینو اون زندگیتونو خراب نکنین، شما کاش قبل ازدواجتون مشاوره میرفتین بخاطر اختلاف سنی تون دیگ ازدواج کردین وپای یه طفل معصومم کشیدین وسط باید سر یه چیزایی سیاست ب خرج بدین و زندگیتونو نجات بدین، همسر خودمم بیش اندازه ب خانواده اش وابسته ولی من با خوش زبونی و آرامشی ک تو خونه براش درست کردم همیشه هوامو دارم، در کل اگ میخای زندگی کنی رو خودتون خیلی کار کنین و مطالعه کنین
اگ شنیده باشی میگن مرد دوبار تربیت میشه یه بار پیش مادرش ی بار پیش همسرش، اگ بدونی این زبون چ کارا ک نمیکنه
و همه ی مردا سه تا قلق دارن یکی با خوش زبونی یکی زیر شکمی یکی هم شکمی اگ اینارو رعایت کنی زندگیت خیلی خوب میشه
باچیزایی ک مشخصه همسر شماهم شخصیت اولش خوش زبونی ک حرف روش خیلی تاثیر داره چرا وقتی خودت میتونی روش تاثیر بزاری میزاری خانواده اش با خوش رفتاری شون مدیریتش کنن، یه بار دیگ بخاطر بچه ات تلاشتو کن کارایی ک گفتم حتما انجام بده ببین اگ تاثیری نمیبینی یه فکر دیگ کن
موافقم زبون خیلی مهمه
درست این خانوم مقصر هستن شوهرشونم به همون اندازه مقصر بودن دوطرفه بوده نه فقط خانوم مقصر بوده باشه 🙏
تو این پیام خانواده اون آقا حق نداشتن به شما فوش بدن یا به خانوادتون شما هم دلت پر گفتی به شوهرت بنظرم دوطرفس این قضیه ولی تو این تاپیک همه شمارو مقصر دونستن هیچ کسی اقارو‌مقصر ندوست
شوهرتون راحت میتونست مدیریت کنه یا خانوادش نه صدای شما رو ضبط کنه شمارو مقصر بدونه
درسته عزیزم قبول دارم ولی منم رفتارا و حرفای گذشته همش تو ذهنمه بخدا هر روز از صبح تا شب تکرار میشن عذابم میدن حالا بعضی روزا جلوی خودمو میگیرم بعضی روزاهم مثل ایندفعه دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم
من از صدا ظبط کردن شوهرم از اینکه عر چیزی میشه به همه میگه بدم میاد ایراداش هم همیناست وگرنه ادم خسیس معتاد یا بی مسئولیتی نیست اصلا
ومثل دوتا انسان بالغ برید حرفاتون بزنید همین شده حتی به بحث ختم بشه حرف بزنید تا آروم بشید
اره خب منم همینو میگم برای همینم الان از پیش قدم شدن میترسم میگم الان خودشو خانوادشو همه ی فامیل میگن پس همش این زن مقصر بود
از طرفی هم میگم همینحوری بمونم دستی دستی تا بیام به خودم نکنه خراب بشه
باهاش حرف بزن بگو بحث ابرو واینکه این چیزها یه چیز خصوصی هست بین دوطرف باید باشه خانواده ها بیان وسط اصلا نمیشه جمع کرد قضیرو
وقتی خانوادت پشتتن صبررکن این مردا تو عصبانیت همه چی میگن باید از جایی بالاخره درست بشه بفهمه زندگی یعنی چی یا نه والا همه به سمت شما گارد گرفتن
ببین من برگشتم از دوباره شوهرم منو برد ولی بذار آروم بشه شوهرم تا به مدت نه اومد نه زنگ زد بذار فک کن اومدی چند روزی خونه مادرت استراحت بگرد بپوش فکر نکن می‌دونم آدم خونه خودش میخواد دلتنگه ولی صبر کن
بعضی وقتا شاید موندن بهتر این باشه که بری شاید شوهرت به خودش بیادفکر نکنه خبری هست
به قول مادرم
دوتا استکانُ هم بذاری کنارِ هم بالاخره تَقشون در میاد چه برسه به آدم
دوتا آدم با افکار و فرهنگ متفاوت
پس ما ازدواج نمیکنیم که طرف مقابل رو تربیت کنیم بلکه با ازدواج خودمون رو به چالش دعوت میکنیم
اگر از راه درست و منطقی جلو بریم میتونیم شکل هم بشیم
گاهی با من بودن گاهی با نیم من بودن
اینکه بخوایم همسرمون اونجور که ما میخوایم باشه و رفتار کنه غیر منطقیِ
ما با رفتار و حرفمون برای خودمون احترام میخریم و میتونیم زندگیمون رو زیبا کنیم حتی با کمترین فشار روحی و جسمی
حق داری سخته بی احترامی رو فراموش کنی، ولی عزیزم همسرت ۴۰سالشه تو زندگیش بحث و دعوارو نمیخاد اگ میخای باهاش ادامه بدی باید یه مسائلی رو قبول کنی اون خانوادشو هیچ وقت ول نمیکنه اینطور ک مشخصه همسرت کلا شست وشوی مغذی داده شده، شما هربار ک با همسرت دعوا میکنی بهش میفهمونی ک خانوادش حق داشتن انتخاب اشتباهی کرده، من نمیگم مقصر شمایید اصلا اینو نمیگم فقط میخام بهت بگم میتونستی از اول به همسرت یاد بدی ک زندگی مشترک یعنی کنارهم بودن و هوای همو داشتن و بحث و دعواتون نباید جایی گفته بشه اگ از اول سفت وسخت میگرفتی همسرتم تا الان درست میشد، حالا ک همسرت وابسته ب خانوادش شماهم باید مدیریت کنی زندگیتو ، اگ میخای زندگیتو ب دست بیاری بسم الله شروع کن کاری کن ،منتظر کسی نباش ک هولت بده سمت همسرت خودت پیش قدم شو ، بازم میگم اگ میخای ادامه بدی قشنگ فکراتو کن برو مشاوره کمک بگیر چطوری زندگیتو شادکنی و از دعوا دور باشین
شما همونی نبودی که دیروز تاپیک زدی گفتی شوهرم بیش از حد به خانوادش اهمیت میده؟ گفتی بچمو ۷ ساعت میبره نمیاره خواهر شوهرت گفته بچتو سقط کن؟ بنظرم شوهرت خیلی بچست انگار شما میترسی ازش
بله ایشونن
ای بابا به چه حقی زنگ زده به همه گفته ؟
چقدر تعصب داره رو خانوادش
امیدوارم زودتر عاقل بشه شوهرت ولی واقعیتش زندگی اینجوری فایده نداره مردی که هنوز انقدری به بلوغ نرسیده که خانوادش اولویتش باشن اذیت ها داره
اره از بعد اون تاپیک که بهش گفتم لااقل وقتی میبریش خودتم بمون اونحا که یهو چند تا غریبه نبینه بیقرار میشه بعد اون گفت خانواده من دوسش دارن مگه چیکارش میکنن که بیقرار میشه و دیگه هی بحث اومد منم چند تا حرف به خواهرا و مادرش رو عصبانیت زدم اونم صذامو ظبط کرد و به همه گفته بعدم گفت برو درخواست طلاق توافقی بده مهریتو ببخش بچم برا خودت
انشالله زودتر مشکلاتت حل بشه عزیزم 🥲
چقدر خانواده دوسته😐🙄
ببین این بار هربار کاری کردن که ناراحت شدی همون موقع منطقی و با ارامش ناراحتیتو باهاشون در میون بزار ناراحتی ها رو توخودت نگه ندار که یدفعه مثل یه بمب ساعتی بترکه.همونطور که گفتم هر دو مقصرین فقط خودتو مقصر ندووون
خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر کنی بعد من نمیدونم انقد وابستس چرا ازدواج کرده
ممنونم عزیزم
اره خب دیگه من یا نباید حرفمو بزنم یا اگه بگم درک نمیکنه میکشونش به دعوا بعدم همه جا جار میزنه
چیکاکردی رفتی خونتون؟یا نه🙂
نه هنوز فکر نکردم خودم دو دلم تاپیکم شده دو دسته که بمونم یا برم گیجم هنو نمیدونم چیکار کنم
هیج وقت میدونو خالی نکن برگرد خونتت
چیزی نشده که حالا
نزار اون طرف خوش حالی کنن
ینی مهم ترین تصمیم زندگیتو طبق اوما میگیری؟؟؟
عجبا زندگیتو بنا ب تاپیک میخای مشخص کنی من دیگ حرفی ندارم
بیخیال بابا بنظرم جفتتون فقط لجبازی میکنین اون طفل معصومم گناه داره این وسط
الکی زندگیتونو جهنم نکنین سر مادرشوهر خواهرشوهر
انقد وجودشون مهمه؟؟؟
شوهرت ک کلا رواونا حساسه و الان ناراحت شده
خودتم که اعتراف کردی حرفای زشتی زدی و پشیمونی پس فرق تو با خانواده اون ک جرف زشت زدن چیه؟؟؟
تواگه میخای کاری کنی جواب اونارو توروشون بده تا جرعت نکنن اینطوری ارامشتونو بهم بزنن ن اینکه بخای ب شوهرت هردیقه غر اونارو بزنی

اونایی ک اومدن گفتن ک همه میگن تو تنها مقصری نمیدونم کامل خوندن پیامارو یانه شما حتی خودتم اعتراف کردی ک ازکارت پشیمونی ولی حاضر نیستی ی قدم بری جلو ببین شوهرتم مقصره ولی وقتی میدونی اون انقد آتیشش تنده حداقل تو واسه سوخت دشمنات ی قدم برو جلو
کسی اینجا نمیدونه شرایط زندگیت چطوریه اما کسی سرخواهرشوهر مادرشوهر اونم انقد الکی نمیاد زندگیشو خراب کنه
حرف حق
خب بالاخره نظر اکثریته
اره عزیزم قبول دارم حرفاتو من فقط میگم اگه پا پیش بزارم شاید شوهرم دوباره بدتر از قبل بشه یا اینکه پسم بزنه
اکثریت نه توی زندگی تو هستند نه میتونن قضاوت درستی بکنن تنها تصمیم گیرنده برای یه زندگی خودت و همسرت هستین
تو زندگی غرور هیچ معنایی نداره.
ی قدم بردار. اگه طرفت قدمی برنداشت اون موقع میتونی بگی اره من خواستم اون نخواست.. اینجای زندگی وقتی بچه داری دیگ حرفات اصلا معنا نداره میگی زنگ نزدم چون شاید پس بزنه.
شما بزن قدم بردار اگ پس زد بعد غصه اونجاشو بخور.
شوهرت ی شبه اینجوری نشده
مشکلات خانوادش هم ی شبه بوجود نیومده اینارو میدونستی و بچه اوردی.
پس مسئولی در برابر بچت.
تنها چیزی ک نمیشه توی زندگی بخشید و ادامه داد خیانت هست
واقعا درک نمیکنم واسه این قضیه حاضری زندگیتو خراب کنی و جدا بشی. اونم بخاطر مادرشوهری که الان حسااابی خوشحال شده چون ب هدفش داره میرسه. دشمناتو شاد نکن.
زندگیتو طبق نظریات اینجا نسنج‌.
موفق باشی دوست عزیز
اکثریت هم که دارن میگن برگرد با همسرت حرف بزن
ببین ما می تونیم راهنمایی کنیم ولی اونی که در اخر تصمیم گیرنده ست خودتی و این خودت هستی که میتونی با فکر و انتخاب درست زندگیتو نجات بدی
ماها نهایتا اینجا نتیجه نظراتمون رو میخونیم و به زندگی خودمون مشغولیم
این دیگه بخودت بستگی داره چقدر غرورت برات مهمه یا چقدر زندگیت مهمه و اثراتی که در نهایت روی بچه ت با هر تصمیمت گذاشته میشه چقدر اهمیت داره
بله کاملا درسته
خب زندگیم مهمتره
چون شغل شوهرم ماشین سنگین بعضی وقتا خونه نیست الان نمیدونم ببینم هست یا نه که برم
فردا میرم بعد وقتی رفتم بهش زنگ میزنم
بچه ها لطفا دعا کنید که بشه اونم حداقل قبول داشته باشه اشتباهاتشو
یه سوال پیش اومد برام
خب همسرت سنش بالاست ۳۸ سالشه
چرا باید انقد واسته باشه؟ مگه پسر بچه ی ۱۷ سالست؟!
مرد ۳۷ ساله باید خیلی پخته باشه
ینی چی صدای زنشو ضبط میکنه؟
همه حرفارو به مامانش میزنه؟
بنظرم مرد ۳۷ ساله باید خیلی کم خطاتر باشه تو زندگی
همونجور که از تو انتظار داره محیط زندگیش آروم باشه توام باهاش حرف بزن انتطاراتتو بگو
اصلا بنظرم قابل قبول نیست این حد وابستگی از مرد ۳۷ ساله
۳۸، ۳۷ شد ببخشید
خب دیگه مشکل منم همین چیزاست که درست بشو هم نیستت
نیلوفر جان تو دلت طلاق نمیخواد پس باید پیش قدم بشی برای آشتی ،نترس شوهرت پست نمیزنه ،مردا منم منم زیاد میکنن ،برو خونت یه غذای خوب بپز و بهش زنگ بزن مطمعن باش میاد ،در کمال آرامش باهاش صحبت کن بهش بگو ک چقدر دوستش داری و فلان .....
در مورد مشکلاتی که با همسرت داری ،باید اونا رو با سیاست حل کنی ،الان چون تو توهین کردی آدم بد ماجرا تویی ،پس فعلا اخلاق همسرت رو پیش نکش ،بگذار این آتش دعوا خاموش بشه .
بعدا سر وقت بشین ببین قلق شوهرت چیه ؟ چطوری رام میشه ؟ بعد از من ب تو نصیحت اصلا خانوادشو به کل فراموش کن و دیگه حرفشونو پیش نکش .
اصلا هم با خانوادش در نیفت ،ادمهای خطرناکی ب نظر میرسن .
سلام نیلوفرجان بلاخره چی شد برگشتی؟؟؟
چ پرو پاشو برو خونت بشین حرفی زد بگوتو مشکل داری تو ترک کن...ی زن هیچوقت نباید بره باید اون بره...ب دو علت اول اینکه اون مشکل داره پس اون باید بره دوم اینکه اگر تو بری میتونه بره دادگاه بگه زنم تمکین نمیکنه و گذاشته رفته پس بهانه نده بشین خونت ادم شد شد نشد خودش بره ادم شه😂
نیاز ب معذرتخواهی نیس برو خونت بشین اگر قرار ب بخشش باشه اتومات میبخشه و اشتی میکنید
برا چی قهر میکنی وقتی نمیاد دنبالت هی خودتو کوچیک تر میکنی😑
اگر قرار باشه ببخشتت و بخادت بدون معذرتخواهی هم میبخشه اگر قرار باشه نبخشه پس بدون معذرتخواهی هم نمی‌بخشه...دیگم قهر نکن انقد حرف بزنید تا ی مشکلو حل کنید با فش دادن و قهر چیزی حل نمیشه...
خانوادش دنیایی توهین ناموسی بهت کردن،شوهرت هیچی نمیگه،دفاع نمیکنه
ولی وقتی تو به‌خانوادش حرف زدی موضع گرفته؟؟؟چه پروووو. ولی خب چون بچه این وسطه نمیشه به راحتی طلاق بگیری
از طرفی هم خانواده شوهرت و آرزو به دل بذار که منتظرن طلاق بگیری.نذار به آرزوشون برسن،تو برو خونت بگو هرکی ناراحته بره ،بعد برای ترسوندنش،بگو بچه نمیبرم،بچه رو بده مادرت بزرگ کنه.اونا هم برای فرار از این مسئولیت میان منتتو میکشن،تو هم با بچه تهدیدشون کن،بگو بچه برا خودت،
چکار کردی
چرا غیب شدی
دختر حالت بهتره چیکار کردی بیا یه خبراز خودت بهمون بده