Ooma
پرسش (1402/07/03):

مادرهایی ک از نامادری سیندرلا بدترن

سلام ، ببخشید اگه اینجا میام درد و دل میکنم ، اخه من هیچ جا ندارم برای صحبت ب جز اوما🥲

نمیگم مامانم بدهستا ، ینی میدونین نمیخوام قبول کنم ک دوسم نداره.
از بچگی همیشه تبعیض قایل میشد بین منو خواهرم ، همیشه میگفتم شاید مامان واقعیم نیستی ، میگفت اره برو بگرد واقعیشو پیدا کن.

اینقد من تحت فشار روحی روانی بودم از طرف مامانم ک نگو . برای همین زود ازدواج کردم ، ک فقط فرار کنم ازش ، شوهرم خواست بیاد شهرمون خونه بگیره من احازه ندادم ک از مامانم دوووور باشم.

عقدم ک بود ، دیر تر از همه اومد
عروسیم ک بود یکی از فامیلای دورشون فوت شده بود ، ۲ روز قبل از مراسم ، ب ما میگفت کنسلش کنین🥴 وقتی کنسل نکردیم ، اینقد شب عروسی منو نفرین کرد ، همش میگفت انشالله دلمونده دوعالم بشی😞 و اصلا نیومد مراسم😞 اونشب بدترین شب عمرم بود . و همش استرس و گریه داشتم.

پسرم ک دنیا اومد، روز سوم منو فرستاد خونه پدرشوهر😞 خونه خودش نگهم نداشت ، منم ک جایی نداشتم چون اونجا اذیت بودم دوروز بعد اومدم خونه مامانم ولی روز دهم از خونه بیرونم کرد و تنها برگشتم خونه خودمون😞

هربار میخوام یکم خوشحال باشم ، زهرمارم میکنه

دوشب قبل هم تولد ۳ سالگی پسرم بود ، جلو شوهرم اینقدر خردم کرد خفتم داد خارم کرد ، چون بابام مریض بود نمیتونست جایی بره ، گفتم خونواده همسر و خواهر و... بیان خونه مامانم تولد بگیریم دور هم باشیم ک بابامم روحیه اش عوض شه ، ۲۰ نفری بودن مهمونا.

خواهرم اومد کمک ، ولی مامانم از ظهر باهام قهر شد ، ن غذا کمک کرد ن چیدمان ، فقط رفت تو اتاق در رو بست ، اینقد من گریه کردم ، شب هم ک همه اومدن ، اخمی کرده بود و ناراحت بود ک ادم نگاش میکرد اعصابش خرد میشد ، خیلی شب بدی بود . همش استرس داشتم ، حتی نتونستم یه عکس با پسرم بگیبرم .
خیلی تنهام گذاشته ، خیلی دلم گرفته ، انگار اصلا مامان ندارم ، دلم نمیخواد قبول کنم ، منو نمیخواد. خیلی همیشه جلو بقیه خار و خفتم میده.

وقتی میخواستم بیام خونمون ، گفتم دیگه نمیام خونتون تا وقتی بابا بمیره ک بیام ختمش😭😭😭

چرا مامانم اینجور میکنه؟
فقط وقتی باهامون خوبه ک همسرم مثله خدمتکار تو دستش باشه و دستوراشو اطاعت کنه.

فقط سوالم اینه ینی جلو دامادم خجالت نکشید ک اینجور رفتار کرد؟
رفتار خودش کم بود ، ک همسرمم باهام باید سرد بشه ک خونوادت نمیخواننت😞

ای بابا
مگه میشه ؟ بدون دلیل
در ادامه صحبتای این دوستمون
ی چیزی
مادربزرگتو خاله هاتم رفتارای اینجوری دارن؟با بچه هاشون یا با هم دیگه؟
عزیزم ، تو درک میکنی کمبود محبت مادر ینی چی .
من قلبم درد میگیره وقتی اطارفیانو میبینم اینقد ب دخترشون ارزش میدن.
اتفاقا ب خواهرم گفتم نرو پیش مامان ک باش حرف بزنی

این هر چی بیشتر التماسش کنی ، بیشتر لج میکنه
سخته عزیزم واقعا سخته.ولی خب یه مدت این کارا رو که دوستان هم گفتن انجام بده شاید تغییر کنه
آدم هیچی نداشته باشه ولی یه مامان خوب داشته باشه
عزیزم😞
مادر توام ک مثل مامان منه.

چون راهمون دوره ، مثلا میرفتیم یه روز میموندیم ، همونم دیگع نباید برم
همش حس میکنم اگه باش قطع ارتباط کنم ، بابام از تنهایی دق کنه😭

میدونم وقتی با مامانم حرف نمیزنم ، چقد میره رو مخ بابامو بد منو میگه
اره وقتی با من قهر باشع ، با پسرمم قهره
برو دیدن بابات بیرون از خونه چندساعتی باش و برگرد خونت .
یا بابات و ببر خونت چندوقت یبار
ببین ی سری رفتارا هس تو خانواده ها ارثیه
مثلا مامان بزرگ من ۶ تا دختر زاییده ی دونه پسر
اون پسرشون براشون دنیاس دیگه انگار ک دیگه چی هس
بعد سر همین ک همش دختر میاورده خیلی دعوا داشتن با بابا بزرگمو اینا
بعد کلا تو این خاهرا افتاده ک پسر بهتره اگه پسر طلاس دختر بدله‌
الان مامان منم همینجوریه
مامان من خیلی خوبه ها خیلی دستمو گرفه نداشه باشم اولین نفر مامانمه ک ازش کمک میخام اما خب بخدطر خونوادش ک اونجوری ان مامان منم خیلی خونسرده خیلی بیخیاله اما از خونوادش هزار برابر بهتره
بعد برا مامانمم پسر داشتن برتری داره
ما دوتا دختریم دوتا پسر
من بزرگه ام ۱۴ سالم بود بابام فوت شد
زندگی ب دوش من بود چون مامانم خیلی بی زبونه و هیچکاری بلد نبود من همه ‌کار کردم براشون همه کار از دادگاه رفتن کلانتری رفتن خرید فروش قولنامه سند و........ینی تا همین الان همه زندگیشونو دارم من میچرخونم و پشتشونم دل همشون ب من گرمه هر چی بشه هر مشکلی اول ب من زنگ میزنن اما مامانم پسراشو بیشتر میخاد قبول داره من همه جوره از همه بهترم براش اما اونارو بیشتر میخاد میگه پسرم فلان
حالا داداشام با اینکه الانم بزرگ شدن هیچی ب هیچی ی نانوایی نمیرن براش ها ولی اونارو بیشتر میخاد منم کنار اومدم باهاش😅😁
دیگه خونه نرو ک ببینتت . یا میری هم برو باباتو ببین بیا نمون ک بهت بی محلی کنه
خاله ها و مادربزرگ من این رفتارا رو با بچه هاشون دارن . ینی همشون انگاری این اختلال روانی رو دارن.

ولی خاله ها تو جمع خیلی ارزش میدن ب بچه هاشون
دقیقا پس من وقتی دلم میگیره کجا برم؟ یه مشکل زنانگی دارم ب کی بگم ب جز مادر اخه😭
بابام استراحت مطلقه نمیتونه بیاد بیرون
عزیزدلم درکت میکنم عمیقا
ولی ما هستیم هروقت دلت گرفت پیشتیم و همدلی میکنیم باهات غصه نخور
پس برو خونتون ببینش و بیا عزیزم چاره نیس اخلاقش اینجوریه دیگه
مامان منم به خاطر سختی های بسیا بسیار زیادی که حالا تو مجردی و متاهلی زمانی که ما کوچیک بودیم کشید یه خورده عصبی و تندمزاج شد ولی خب جونش به جونمون بندِ
برا من رو بچه اولیم نزدیکه ۴۰روز ازم مراقبت میکرد
برا دومی هم ۱۵روز از خودمو بچه‌هام مراقبت کرد اونهم بیچاره بازم دلش نخواست که برم خونهم
اره دقیقا ارثیه ، همینه ک میگن مادرو ببین دخترو بگیر برای قشنگی ک نیس ، برای همین رفتارهاس
یامثلا من همیشه ارزوم بود بچم دختر باشه
۱۱ هفته بودم جنسیتش معلوم شد تا ۱۶ هفته ب کسی نگفم
بعد هی مامانم میگف چیه چیه دیگه ۱۶ هفته ک گفم دختره گف اووووو برا همین نمیگفی 😐😐😐ینی میخاسم دیگه دعوا رو باهاش بکنم هاااااا
گفم دختری ک من بزام و ی رگشم ب خودم بره و کارایی ک من برا شما کردمو ی درصدشو برام بکنه منو ب عرش رسونده برام کافیه و واقعا هم همینجوریه برام
بخدا ک تا قیام قیامت خدا بهم سالی ی بچه هم بخاد بده بازم من دختر میخام چون دختر بدی هیچوق نبودم برا خونوادم
دلم برای بابام تنگ‌شده خیلی.
من پریروز خونه مادر شوهرم بودم انقدر دخترمو جلوی باباش با بچه خواهر شوهرم مقایسه کردن که من از شدت ناراحتی حالت تهوه گرفتم و تا لحظه ای که بیام خونه داشتم‌میمیردم
بخاطر شوهرم ، خیلی رفتارای غلط دارن و فرق میزارن قشنگ جلوی همه شروع میکنن به مقاسیه کوچیک کردن بچه هاشون
فداتشم مهربونم😘❤️
مادر بزرگم بچه بودم فوت شد.و اینکه خاله من تو مهمونی مشخص نمیکنن همون جوری که مادر من مشخص نمیکنه فرق میذارن .
فرق گذاشتن این نیست که بگم واای اصلا منو ادم حساب نمیکنه .
یه موردش که بعدش رفتم روانشناس این بود که من تو شهر غریبم جفتمون سر کار میریم قبل عید بود رفتیم شهرستان پیش مادر بهش گفتم من میخوام اقدام کنم برای بچه دار شدن ولی هیچ راهنمایی منو نکرد حالا مادرااا چیزای مقوی و غذای مقوی میدن که دخترشون بدنش قوی شه .
چی شد داداشم اومد گفت رشد بچه اش عقبه از نمودار حالا بچه اش نه ماهه بود بچه تو ۶ ماهگی مونده بود هیچی اش رشد نکرده بود .نمیگم مریصی مهم نبود ولی این موضوع برای ۶ ماهگی بچه بود چون از ۴ ماهگی رشدش کم شده بود اینا باید اون موقع پیگیری میکردن نکرده بودن گداشتن عید موقعی که من رفتم به مامانم گفتم .مامانم دیونه شد اصلا انگار نه انگار ما مهمونیم کلا همه به خط کرده بود اینا ببریم دکتر و ازمایش دارو پیدا کنیم و.....
قبل عید بود مگه دکتر پیدا میشد هیچی اخرش یه دکتر گفت این اورژانسی نیس سه ماهه اینجوری اون موقع باید می اوردن برین عیده این دارو و شیر خشک عوض کنید و بهش بدین تا بعد عید .مامان من دیگه کارش شده بود گریه و بشینه برای بچه اینا غذا درست کنه .
من خیلی دلم شکست این وسط گفتم بس کن چرا داری اینجوری میکنی مگه بچه دور از جونش داره مریضی بد داره فقط رشدش کمه اون موقع که باید میرسیدن و پیگیری میکردن نکردن .مگه ول میکرد دیگه واقعا نمیشد تحمل کرد روز دوم عید برگشتیم از دست داداشم و زنش خیلی ناراحت شدم دروع چرا یه جورابی احساس کردم از عمد کردن .من باردار شدم و سقط کردم بدترین لحظات عمرم بود منم به مادرم نیاز داشتم ولی چه تواقدامم چه تو سقطم نبود .و بعد از اون فهمیدم تو این دنیا فقط خودم هستم و خدا هیچ کس نیس
با عمق وجود درکت کردم😔
ولی من بعد از زایمان چون کسی نبود ازم مراقبت کنه و همسرمم بی پول شده بود میرفت اسنپ و با پسرم تنها بودم ، نااابود شدم
با اینکه مادرشوهرم ادعاش میشه عاشق پسرشه و کلا پسریه ولی همش کوچیکش میکنه با حرفاش اتقدر شوخرم مخربون و صبوره که هیچوقت کوچیک ترین گله ای نمیکنه ولی من متوجه ناراحتیش شدم
خدا حفظ کنه مامانتو
فقط باید ازش دور باشی و با سیاست جواب حرفاشو بدی، نذار جلو شوهرت خوردت کنه
الهی عزیزم دلم گرفت😥
انشالله خدا خودتو دخترتو حفظ کنه عزیزم❤️
حتما جواب همه ی کمکاتو میگیری و دخترم قدردان همچین مادر گلی هست😘
چقدر ناراحت شدم 🥺🥺🥺
بهترین راهکار دوریه زهرا
من بعد ۲ ماه رفتم اونجا ولی انقدر رفتار زشت و زننده دارن که شاید سری بعد ۵ ماه هم فاصله بندازم
قربونت عزیزم
فاطمه بارداری مبارک باشه پروفایل تو عوض کردی نشناختم😍😍
مامان منم مث مامان شمایه روزی ک از بیمارستان اومدم خونه دعوام کرد ک چرا شوهرت غذا نگرفته دو روزه توی بیمارستانم بخاطر تو ... 😔 فقط لاید از خدا بخای مهرشو کم کنه ک دلت تنگ نشه براش و رابطت رو کم کنی من رابطمو خیلی کم کردم باهاش خیلی سخته من ک خواهر هم ندارم ک باهاش حرف بزنم حداقل شما ابجی داری😥
ممنونم عزیزم
منم از عکس پروفایل میشناسم عوض کنی دیگه یادم نمیاد 😅
میدونی ما خانوما سعی میکنیم اگه خونواده شوهرمون ، همسرمونو خفت دادن ، بازم پشت همسرمون باشیم.

ولی همسرمن این رفتار مامانم براش چون غیرقابل هضم بود سر خودم خالی میکنه
عزیزدلم😞❤️
چههه بد
خدا همسرتو حفظ کنه و شما رو برای همسرت ، همین ک کنارش تو رو داره خوشبخته ک رفتارای خونوادش روش تاثیر نذارع
حالا مامان من دلسوزه کلی کار انجام میده هااا ولی تو مهم ترین روز زندگیم یدفعه یه حرکت یا یه حرفی میزنه که هیچوقت دردش کم نمیشه
روز زایمانم خوابیده بود تو اتاق اصلا کوچیک ترین کمکی بهم نکرد تازه ناراحت شده بود چرا خوابش بهم خورده 🥲
چه میشه کرد بجز صبوری و تحمل
چقدر ناراحت شدم 😥😥 مگه چی میشد یکم مهربونتر باشه

در عوضش تو خودتو قوی کن مادر بهتری برای بچه هات باشی
اگه بابام مریض نبود ، سعی میکردم نرم خونشون
😮‍💨😮‍💨😮‍💨
حالا ی چیزی بگم
من مامانم خیلی خوبه هر چی میخاد بگه چپه میگه ماها ک اصلا ب حرفش گوش نمیدیم
مثلا میگه فلان چیزو بخور خوبه بعد میفهمیم بده 🤣🤣🤣🤣بلد نیستا
کلا هم ازش نمیخایم چیزی یادمون بده
ی وقتا ازش ناراحت میشم ی وقتا لجم میگیره ی وقتا هم دلم میسوزه میگم خب بیچاره مادرش بهش یاد نداده
بخدا ی سری کارای خونه داری ی سری نظافتا ی سری رفتارا رو من باید بهش بگم تا انجام بده
مثلا ابجیم نامزد کرده بود بعد میگفم خب خونواده شوهرشو دعوت کن اونا دعوتت کردن میگف نمیتونم من بلد نیسم واساده بود من رفم مشهد ک من دعوتشون کردم و ایناها
یا مثلا نمیکنه وسیله خونه واسه خونش بخره وقی من میرم براش باید من برم بخرم یا حتی وقی هم میخری خوب نگهداری نمیکنه ازشون فاتحه شو میخونه
کلا ادم خنثاییه
ابجیم داره جهیزیه میخره شوهرش میگه وقی میخریم میبریم خونتون مامانت هیچی نمیگه فقط نگاه میکنه ن ذوقی میکنه ن چیزی 😅😅
ماهم میخندیدیم میگفیم مدلشه همینجوریه کلا
قوربونت عزیزم همچین
ولی سعی کن ناراحتیتو نشون ندی و جلوی شوهرت قوی باشی چون اون نمیتونه به مادرت گله کنه سر تو حالی میکنه
هرچند کارش درست نیست ولی خب هرکی یجوره دیگه
باید رو خودم کار کنم ، سختمه ، چون تو این شهرم غریبم و دلم خوش بود میرم ماهی ۱ بار میبینشمون ، با وجود اینکه تا حرف میزنمم ازم دلخور میشه و قهر میکنه ، ولی بازم دلخوشیم بود و نمیخواستم قبول کنم ک نمیخوادتم
مامانت قهر میکنه؟؟؟؟ عجببب
عزیزدلم. اره خیلی سخته.
من بعضی حرفا رو ب خواهرم میزنم ، ولی نه همیشه ، چون همش میگم یهو نشه مثه مامانم😞
کلا برعکس شده
ببین تنها چیزی که میشه گف اینه یجورایی ارتباطتو کمتر کن با مامانت...چون واقعا رفتارش عجیبه وآنرمال
اره مثلا بابام درد داشت ، بهش گفتم باابا یه استامینوفن بیارم؟

سر همین قهر کرد ک تو چرا اجازه نمیدی من با طب سنتی خوبش کنم میخوای قرصش بدی😑
حس میکنم مامانت ب بلوغ فکری نرسیده وتو سن کودکی مونده
آبجیمم همینو میگه ، میگع اصلا این رفتارا برای یه خانوم ۵۰ ساله نیست
میگن مادر قلبه جونه عشقه...هیچی وهیچ کسی تو دنیا جاشو نمیگیره...ولی خو درمورد مادر شما انگاری دنیا وارونه شده
مثلا من میرم شهرمون ، میخوام با دوستام قرار بزارم برم بیرون .
میگه من پسرتو نگه نمیدارما ، مگه من حمالتم😑
بعضی وقتها همیچین رفتارایی اگه با پسرم و همسرم دارم ، سریع سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم.
حس میکنم این رفتار میتونه ارثی باشه
بچه بزرگی؟
بچع دومم.
آبجیم
من
داداشم
😐😐 دورش بگردم مامان من مریض بود شیمی درمانی میشد میگفت عرفان بزار اینجا برو بیرون بتونی بچرخی
این جمله رو زیاد شنیدم منم😓 حالا از ته دل دخترمو دوس داره نمیفهمم چرا اینجوری حرف میزنه
من میزارم پای کودکیش مطمئنم با خودش مشکل داره که سالهاست حل نشده و درمان نشده
به مادرت فکر نکن عزیزم. به این فکر کن که خودت بهترین مادر دنیایی
شایدم همینه ، چون روز تولد همش با حرص باهام حرف میزد شوهرم

آبجیم میگفت اخه احسانم خرد شد وقتی میبینه کسی با زنش اینجوری رفتار میکنه ک نمیتونه هیجی هم بگه
تو دیگه الان یه مادری پس زیاد به رفتارهای اون فکر نکن سعی کن تمام کمبود هایی که داشتی رو برای بچت فراهم کنی و اینجوری خودت هم آروم میشی
خدا شفاش بده و براتون حفظش کنه
عزیزم🥲
شایدم واقعا همینه ، مشکلی ک نتونسته با خودش حل کنه
زن دایی منم بین دوتا دخترش همیشه فرق می‌داشت اونا هم سن کمی داشتن من همیشه ناراحت میشدم از این بابت یبار قشنگ باهاش حرف زدم گفتم چرا اینجوری می‌کنی گفت من دختر بزرگمو دوسندارم چون مادرم خواهر بزرگمو میخاست همیشه برای اون همه چیز می‌خرید اما واسه من نه .و خیلی حرفای دیگه . خیلی رفتار ها ریشه در گذاشته داره اونم دختر دومش رو دوسداشت چون خودش دختر دوم بود ومادرش بهش بیمحلی میکرد واسه انتقام از مادرش داشت دختر خودشو عذاب میداد
کوچیک ک بودم خیلی بابام با مامانم جر و دعوا و بحث داشت ، و حتی بابام بعضی وقتها از دست مامانم گریه میکرد ک چرا نمیفهمه چ میکنه.

ولی هیچوقت عمق احساسات بابامو درک نمیکردم.

تا وقتی ک ازدواج کردم و مامانم رفتاراش بدتر از دوران مجردیم شد
دقیقا همینطوره
واقعا قلبم درد میاد وقتی یه بچه از بی مهری مادرش حرف میزنه، این صحنه ها هیچ وقت از ذهنش پاک نمیشه
نمیخام بگم شاید مادرشما هم این مشکلو داشته . میگم هر چیزی میتونه ریشه در گذشته داشته باشه . از یه جایی به بعد آدم دیگه باید دست بکشه از اطرافیانش و براش مهم نباشه که پدرش یا مادرش فرق میزارن یا چیکار میکنن. باید سعی کنه خودش رو کامل وبی نقص کنه
قربونت برم.
انشالله ک بتونم مادرخوبی باشم
مثل خودم
در هر صورت اینو بدون تو کافی هستی یوقت فکر نکنی بچه خوبی نبودی دوست داشتنی نیستی یا هر حس بدی که مادرت بهت میده
تو با تمام نقص هات تصمیماتت بازم با ارزشی
در جواب این پیامت این عکسو بخون
ممنون از صحبت قشنگت ماریا❤️
مثلا من خودم همیشه بخاطر جدایی خانوادم ضربه خوردم و از خدا همیشه خواستم چندتا بچه داشته باشم تا تمام عقده ها وحسرت های تو دلمو برا اونا جبران کنم بتونم مادر خوبی باشم تمام کمبود هایی که داشتم تمام آرزوهایی که داشتم رو با اونا تجربه کنم ولی متاسفانه این حقم نصیبم نشد و همش شد درد وعذاب
ای وای من.
دقیقا مامانمم مثل من بچه دومه
همیشه بچه وسطی ضربه میخوره
این حرفو باید طلا گرفت
این رفتار رو همه ی خونوادش دارن ، ینی میدونی خجالت و زشتی جلوی کسی براشون خیلی بی اهمیته
قربونت برم عزیزم . از دل مهربونت مشخصه که چقدر مادر خوبی هستی و بچه ت و یا بچه هات در اینده چقدر از خوبیات پیش دوستاشون یا همسراشون میگن و اونروز تو قلبت و وجدانت کاملا آرومه
فدای دل تو😞
هم پدر و مادر سوختن برای بچه ها

هم بچه ها سوختن تو این زندگی 🥲
ههههممممممممممم
من بابام همیشه میگه ، گفتم ۲ تا دخترین ، اگه طلاقش بدم اینده شما چی میشه

مامان من هم یک خواهر داره . مادر بزرگ خدا بیمارزم مادر من رو خیلی زود شوهر میده سر همین همیشه مادرم یه ناراحتی ته دلش بود و خالم ته تغاری بود و عزیز خانواده حتی ببین این موضوع روی ماهم اثر گذاشت. پس الان وقتشه این نسل این مادرای جوون این زنجیره فرق گذاشتن بین بچه ها رو پاره کنن وسعی کنن از لحاظ روحی بهترین شرایط رو فراهم کنن واسه بچه هاشون . شاید نسل های بعد از ما بچه های تحویل جامعه بدن که خیلی بالغ تر و کامل تر باشن
چقد با این حرفت گریه ام گرفت😭

دلم پر بود
الهی ب حق ۵ تن ، خدا کمک کنه و ب سلامت بچه های سالمی رو ب دنیا بیاری و براشون مادری کنی❤️
ببین خداروشکر تو پدر خیلی خوبی داری خیلیا هستن که نه از پدر ونه از مادر شانسی نداشتن . این دلیل نمیشه شاید اون بچه مشکلی داشته . اون مشکل از طرف پدر ومادره. توام هم همسر کاملی هستی هم دختر خوبی بودی هم بهترین مادری مطمعن باش بچت خیلی خوشبخته که تو مادرشی
انشالله ک بشه و بتونم و خدا کمکم کنه.
چون اینقدر قلبم تو فشاره
گلم نذار کارا و حرفایه مادرت روت تاثییر بزاره، باعث میشه همیشه افسرده باشی، به خودت و بچت فکر کن، بگو هیچ کس ارزش نداره به خاطرش زندگیم رو خراب کنم، چند بار مادرت جدی حرف بزن که کارش اشتباهه تا به خودش بیاد
مطمعن باش که میتونی چرا نتونی تو قلب بزرگی داری ولی همین قلب بزرگ واحساس پاک و روحیه حساس باعث میشه خیلی اذیت بشی گاهی وقتا باید رو بعضی چیزا احساس نداشته باشی .
ببخشید 😭
ولی من عمیقا دلم میخواست این حرفارو از مادر پدرم بشنوم برعکس همیشه حس اضافی بودن داشتم
بابام خیلی صبور و با سیاسته ، ولی هیچوقت از پس مامانم بر نیومد
من از وقتی زایمان کردم ، هنوز از مرحله افسردگی عبور نکردم و هر بار با رفتار مامانم بیشتر میشه.
شاید باید دل بکنم تا بتونم ب خودم برسم
طفلی پدرت چه قدر تو زندگی با مادرت اذیت شده، بیشتر کنار پدرت باش
چقدر قشنگ وصف کردی شرایطمو
ببین حرفی که بهت زدم گفتم برات مهم نباشه مادرت چه نظری درباره تو داره تو برای بچت مادر خوبی باش. دقیقا پدرت هم شاید زیاد رفتارهای مادرتو جدی نمی‌گرفته و براش بچه هاش مهم بودن وسعی کرده پدر خوب و کاملی برای بچه های باشه
قربون دل قشنگت خودتو اذیت نکن عزیزکم
مثه من تو خونوادم

وقتی میرم خونشون ، هی ب خودم میگم ، زهرا خیلی حرف نزن ، زهرا دخالت نکن ، زهرا نظر نده ، زهرا سکوت کن ، زهرا اعصاب خوردیتو سر امیر و احسان خالی کن😭
اگه مامانم عاقل بود ، بابام خیلی خوب باش راه میومد و زندگی ما بهشت بود
قربون بابام برم

ینی بتونم مثه بابام باشم انشالله
آدم یوقتایی فکر می‌کنه فقط خودش مشکل داره چون از دل بقیه خبر نداره . همین موضوع زایمان رو خیلی از خانوم ها تو همین اوما گفتن که مادرشون حتی یک روز هم نگهشون نداشته وخیلی چیزای دیگه. تو چون حساسی خودت همیشه با جون ودل برای بقیه قدم برداشتی دوسداری دیگران هم نسبت بهت با محبت تر رفتار کنن. ولی یوقتایی باید دست بکشی دیگه برات مهم نباشه اگر تمام قد پای خیلی چیزا وایسادی و طرفت حتی یه قدمم برات نیومد
مطمعن باش حتی از اونم بهتر میشی چون تو خودتی بدون ریا بدون کلک .مثله آب زلال🥺😍
من سعی کردم ب خودمو همسرم و پسرم سختی بدم ، ولی بتونم در خدمت مامانم باشم ولی جواب عکس دیدم.

درسته ک ، هیچ دلی بی درد نیست
قربون تو برم من❤️
ببین این رفتارت اشتباهه دیگه ماشاالله یه پس. مثله دست گل داری همین رفتار باعث میشه اگر ادامه دار باشه پسرت وقتی بزرگ شد وقتی ازدواج کرد ناراحتی های محل کارش یا بیرون رو بیاره تو خونه و همرو رو همسرش پیاده کنه و باعث اذیت اون بشه
ببین همه کسایی که الان از مادرشوهرشون مینالن و اذیت میشن رو ببین. این زنجیره مادرشوهر بد باید قطع بشه. شمایی که مادرای جوونی هستید باید جوری پسراتون رو تربیت کنید که با همسرشون مثله ملکه ها رفتار کنن. اون موقع ست که همه متوجه میشن این پسر تو دستای چه فرشته ای تربیت شده
بعضی وقتا اینقد دلم براشون میسوزه ک سر این دوتا خاالی میکنم و گاهی وقتا دعوامون میشه با همسرم ک پسرم بشدت میترسه

حرفت درسته ک
از منی که کل زندگی وسلامتیم رو گذاشتم پای این موضوع به تو نصیحت که نکن عزیزم خواهش میکنم اولویت اول زندگیت خودت باش
از این به بعد بیشتر روی خودت تمرکز کن . دوری و دوستی داشته باش با خانوادت بعدم هر اتفاقی افتاد سعی کن فراموش کنی واحازه ندی اون اتفاق بد رو زندگیت اثر بزاره
زهرا منم ۱ سال اول زندگیم خیلی با شوهرم بحث کردم و میدونستم بخاطر چی و چرا اینجوری میکنم
یه مدت مشاوره گرفتم الان حالم خیلی بهتره داشتم شبیه اخلاقای مامانم‌میشدم کارای اونو میکردم ازش عصبانی بودم سر شوهرم خالی میکردم ولی یجا جلوشو گرفتم
و من که مامانم روزی صدبار بهم زنگ میزد و از خداش بود هر روز برم خونش و من نمیشد برم و حالا ندارمش😔😔😔😑😑😑
اکثرا میگفتن با خونواده شوهر دوری و دوستی ، من اول باید با خوتواده خودم دوری کنم
اره مشاوره عالیه ، یه بار مشاوره گرفتم ، تا کلی وقت حاالم بهتر بود ولی ادامه ندادم.
خوبه ک یادم اوردی😘
منم دلم پره و حوصله نوشتن ندارم فقط بدون جایی ک لازمشون دارم قشنگ پشت موخالی میکنن حالا مادروپدروخواهرو برادرنداره ما ظاهرادخیلی خوبیم اما همه برام زدن حتی شوهرم فک کنم تنهاادم های خوب دورم ک آزارم ندادن پسرم ودخترمه
خدا رحمتش کنه💞
خدا رحمتش کنه عزیزم .
عزیزم خودت و همسرت و بچه ات رو عشقه
بنا رو بذار رو دوری و دوستی
هر چی از اونجا بی مهری دیدی به همسرت و بچه ات محبت کن،به همسرت بگو خودمون مهمیم و بقیه توی درجه بعدی اهمیت هستند
مراسم هاتون رو سه نفری برگزار کنید نهایتا با خانواده همسرت
واقعا وقتی قراره خوشی هات بشه شکنجه روحی و روانی و روی رفتار بقیه باهات اثر منفی بذاره چه اصراریه
اره میدونی که این اتفاقات تلخ با یکی دو جلسه حل نمیشه گاهی وقتا چند سال طول میکشه تا کامل حضمش کنیم هر زمان احتیاج داشتی باید زنگ بزنی و مشاوره بگیری
خدا کوچولوهای قشنگت رو حفظ کنه عزیزم وجودت خودت از همه مهمتره
عزیزمی ممنون ...
مهشید عزیزم.
وقتی امیررو باردار بودم شما علیسان رو باردار بودی ، یادمه تو اوما چقد تاپیک میزدی.
خدا بچه هاتو نگهداره عزیزم
دوسال قبل هم مثلا تولد رو جدا میگرفتم ، هر خونواده جدا ، درسته مامانم بداخلاقی درمیاورد ولی چون مهمون نداشتیم سریع تمومش میکردم

ولی امسال بخاطر بابام ک روحیه اش عوض شه تصمیم گرفتم شلوغش کنم.

اره بنا رو باید بزارم روی دوری فقط

ای جانم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
اره اونموقع خیلی حساس بودم تاپیک ها اون دوره میخونم میفهمم بقیه چی میکشیدن ازدستم
عزیزدلم
کلا ادما تو بارداری خیلی حساسن
تویکمدت قهرکن خودشون درست میشن خانوادهدمن یک بلایی سرم اوردن یکماهی جواب تلفن شونم ندادم شاید اون قضیه درست نشدامافهمیدن منم بلدم بدباشم
بچه دوم حساسیت چندانی نداره اولی خیلی ضابع اس🤣
خیلی دوس دارم اینکارو کنم ینی دارم بش فکر میکنم

فقط بابام ک مریضه ، میگم اگه بی حلی ب مامانم کنم ، سر بابام خالی نکنه؟
بابام بدتر نشه؟
یهویی تغییر زیاد نکن اما سعی کن کمتر زنگ بزنی کمتر رفتار وامد کنی یکم سرسنگین تر باشی چون پدرت هم مریضه یهو شک بهش وارد نشه اونم اذیت بشه. در کل امیدوارم که همه چی برات خوب پیش بره زهرا جان ❤️
ممنونم ماریاجانم

این دو روز ، برای بابام زنگ زدم
ولی مامانم نه
اهااینونمیدونم باتوجه به اخلاق مامانت ببین من میدونستم جنگ ودعوامیشه توخونه اماخداروشکرهمشون اوکی اند و جنگ ودعواشون سراین بودک کی مهشید انقد آزار دادک ازمون برید
بیچاره بابام اگه نبود ک شب تولد پسرم جنگ میشد. بابام همونشب اینقد گریه کرد و التماسش کرد ک لااقل بیاد تو جمع بشینه..

برای عروسیم بابام همه تلاششو کرد ، التماس ، دعوا ، همه چی ک مامانم بیاد ، ولی نیومد.

اره بابام از همه چی خبر داره

و میدونم اگه بی محل کنم مامانمو ، مخ بابامو میخوره و از من بد میگه پیشش و از چشم باابامم منو میندازه
خداروشکر مامان من پررو تر از این حرفاس ، رک و راستم بهش بگی تو باعث شدی زهرا دیگه نیاد ، میگه بهتر😑
عاق فرزند هم داریم .. پدر و مادرا فقط فکر میکنن خودشون حق عاق کردن دارن
یادمه تاپیک زده بودی ، شوهرت علیسانو برداشته و...

عزیزدلم ، توام دل پر دردی داری مهشید
اینقد تو اینترنت دربارش خوندم ک دییوونه شدم
بابای منم خیلی بلاها سرمون آورده ،ولی الان پشیمون شده اما فایده نداره
😞😞😞
مهشید مشکل خودمون اینکه ، دیر خودمونو جمع و جور میکنیم و میفهمیم با هر کی چطوری رفتار کنیم
یکوقتا برای پشیمونی واقعا دیره وقتی ضربه ب روح وروان آدم بزنن و جوانی وکودکی توتلخ کنن دیگه نمیخوام پشیمون باشن
من با وجود اینهمه ضربه تو کودکی بازم دلم خوش بود ک ازدواج میکنم میرم
ولی هنوز گریبانگیرمه
اره دیگه ،بابام اونقدر مادرمو اذیت کرد مادرم دق کرد ،الان میگه واقعا زن خوبی بود من چرا این همه اذیتش کردم .
منم تو دلم میگم چ فایده مادرم زنده میشه؟
خدارحمت کنه مادرتو
مرسی عزیزم🩵
دقیقا همش باخنده وآرامش جواب دادن یکجاها آدم عاقل نشون نمیده بقبه میگن بی عاره بذار یک ضربه دیگه بزنیم مگه چندسال جوونیم شوهرت میگه چرااینجورن بگو مگه پدرومادرخودمون انتخاب میکنیم خراب شون نکن اما نیاز ب طرفداری ام نیس ازاونورم خودت کمرنگ کن ب بابات زنگ بزن ولی فک کن مادر نداری یکمدت اینجورباش تمرکزتوروزندگیت بذار و شادباش
متاسفانه یکجا یک جمله خوندم ک همیشه توذهنم میاد دختری ک خونه پدرش خوشبخت نباشه خونه همسرشم خوشبخت نیس
خلاصه ای از همه چیو مهشید الان گفتب بهم❤️
خدا رحمت کنه مادرتو ...
و من ک همیشه ب ابجیم میگم

وقتی خونه بابا پیشونی نداری ، خونه شوهرم نداری😑
دقیقا😭
متاسفانه همچین مادرای هم هست
گرچه تو ذهن بعضیا نمیگنجه............................................. ولی وجود دارن
ازمامان من بدترم هست انگار ب خودم امیدوار شدم😓
متاسفانه😞
بگردم برای دلت خواهر😞
منم از بچگی مامانم مهرومحبت نداشت یا ی کاریو نمیکرد و نمیکنه برام یا باذهزارمنت و پشیمونی
حسرت خیلی چیزاازسمت مادر ب دلم مونده
دیگم برام مهم نیست
خدای منم بزرگه
حسادت میکنه برام ی چیزی بخرم ی جایی برم ی کاری کنم حسادت میکنه کوفتم میکنه
توام ک مثل منی 🥲
نمیدونم این چ پیشونی هس ک نصیب شده
هوم🥲🥲
بگردم من🥲🤧
چ میشه کرد مادرن ن میشه دورشون انداخت ن میشه کاری کرد فقط خجالت زده جلوی شوهریم و ازدورن باید بسوزیم
اطرافیانو ادم میبینه خودشووووو...اوف چاره ای نیس غصه نخور مجبوری بزنی ب بی خیالی و برات مهم نباشه
به هیچ بزرگتری احترام نزارید مگر بزرگیشو حفظ کنه
بزرگتر کسیه ک بزرگواری کنه
چراپدرو مادرو خاله و عمه دایی خوبن؟چون محبت میکنن عشق میدن ب ادم رنج ادمو ازبین میبرن
چرا من باید برم‌سمت کسی ک بهم رنج میده دردمو بیشتر میکنه
هرکی میخاد باشه مادرم باشه یا خاله و ....ارتباطمو قطع یا کمرنگ میکنم باهاش
اره ، فقط ادم وقتی اطرافیانو میبینه بیشتر میسوزه ، البته من همیشه ب این روابط خوب مادر دختری غبطه میخورم و ماشالله میگم بهشون.

من از اول عمرم خودمو زدم ب بیخیالی چون نمیخواستم قبول کنم دوسم نداره ، ولی وقتی اینقد خردم میکنه جلو شوهر دیگع بریدم
من تنها دلگرمی زندگیم اینه ی دختر دارم ک بزرگ بشه میشه خواهر چون خواهرندارم میشه مادر چون ازمادر شانس نداشتم میشه همه کسم
حالا انشاللع خدا ی گل دختر ناز بهت هدیه میکنه میشه همه کست و یادت میره بی محبتی هارو و غرق محبتش میکنی
وقتی کسی دخترش رو برنجونه اینقدر ، ینی میتونه برای بقیه ژست بزرگتری بگیره
شرایط خیلی وقتا دست و پای ادمو میبینده
خدا حفظتون کنه عزیزم.
ب دعای خیرت انشالله
چاره این نیست😓مجبوریم با سیلی سوصورت سرخ نکه داریم
فدات عزیزم❤️
دقیقا ، مصداق بارز این مثل هستیم ما
اوهوم😓
🫂🥀💔
عزیزم بعضی ها تغییر ناپذیرن. نمیدونم دلیل رفتار مادرت چیه، اونم ممکنه هزار جور کمبود و مشکل داشته باشه که باعث این رفتارشه. ولی به نظر من تو خودت رو بیشتر ازین کوچیک نکن، اگه وظیفه هم باشه تو انجام دادی و هیجپچ دِینی نداری. فکر کن مهاجرت کردی یه کشور دیگه و سالها نمیتونی مادرتو ببینی مثل خیلیای دیگه. خودت رو اونقدر سرگرم کن تا دغدغه هات به این حس غلبه کنه، هر چند میدونم سخته
تو‌ بهش خوبی کن عزیزم ک بیاد به‌سمتت
سخته ولی شدنیه
من واقعا تو مخیلم نمیگنجه ی مادر اینجوری باشه.
من مامنمو ۷ سال قبلاز دست دادم و هنوز نتونستم باهاش کنار بیام و خیلی جاها کمبودشو حس کردم.مخصوصا وقت زایمانم
غمت زیاده جایه بحثی نمی مونه😔😔خیلی ناراحتم بابت این چیزا منم همین مشکل دارم ولی ن تا این حد،چرا مادرا فقط پسراشون دوس دارن؟؟؟چرا وقتی دخترو دوس ندارن همونجا بعد دنیا اومدن نمی کشنش؟؟زنده به گور کردن دخترا بنظرم خیلی بهتر بود تا اینکه ذره ذره بخاطر دختر بودن زجر بکشی🖤🖤🖤بیشتر مادران که دختر دوس ندارن خیلی کم پدری هس که دختر نخواد،ننگ به همچین حس مادریی امیدوارم همچین مادرایی در اینده نسلشون منقرض بشه
من فقط مامانم پسراش بیشتر دوس داره من اینو حس می کنم ولی اصلا اینجوری نیس که این کارا بکنه،ولی خیلیا تو همین اوما دیدم که بخاطری که بچشون دختره ارزو مرگشو دارن،از همینجا میگم حالم از تک تکشون بهم می خوره امیدوارم همه بچه هاشون دختر بشن تا دق کنن بمیرن😑😑😑
خدا خربزه خوبو به ...میده
سلاممم من ۱۴ سالگی مامانم فوت شد ۱۶ سالگی مامان دوم اومد تو زندگیم الان دوسال ازدواج کردم ۳۲ ساله هستم روزها رو میشمارم تا بشه آخر هفته خوشمزه ترین غذاها بهترین لذت دنیا کنار مامان دوم مامان معصومه و پدرم هست خیلی مامان و دوسش دارم الانم بفکر سیسمونی منه با اینکه خیاط هستن وزیادی پولدار نیستن میبوسمت مامان معصومه
خودمم دارم ب این فکر میکنم ک کسایی ک مهاجرت میکنن پس چیکار میکنن
ممنون ک درک میکنی ، اره خیلی سخته ولی
تا الانم سعی کردم فقط خوبی کنم ، هم خودم هم همسرم ، حتی بعضی موقعا میرفتیم خونشون کار داشت ، میرفتیم ک کاراشو انجام بدیم ، دیگه وقت نمیشد بریم خونه مادرشوهرم ، اونا ناراحا میشدن ، ولی همسرم میگفت مامانت واجب تره ،.
خدا رحمتش کنه الهی
چقد پیامت پر از درد بود آرزو😞

خداکنه خودمون مادرایی بشیم ک فرق نذاریم بین بچه هامونو براشون سنگ تموم بذاریم ، ک واقعا بد دردیه تبعیض
دخترا هم دق میکنن ارزو ، وقتی ببینن مادری بهشون توجه نداره ، ولی دختر همه ی زندگیش مادرشه🥀
خدا مادرتو رحمت کنه ، و مامان معصومتو حفظ کنه الهی🙏💞
عزیزم چه دختر قدردانی هستی، خیلی پیامت حس قشنگی بهم داد، قلبم اکلیلی شد 💖💖🥺

الهی همیشه در کنار هم تنتون سالم و دلتون خوش باشه
میدونم عزیزم بیشتر سعی کن زبونی بهش محبت کنی
هر آدمی یه قلقی داره
حتی اگه کاراشو نکردی ولی زبونی متوجهش کن که دوسش داری و حاضری هر کاری واسش بکنی
میگم زمان بره ولی اگه صد در صد خوب نشه قطعا بهتر میشه
ببخشید دو ساله ازدواج کردی بچه چهارم بارداری
انشاالله گلم
دخترا بلاخره به وضعیتشون عادت می کنن می پذیرن اینو که یه خانواده پسر دوس دارن ولی فک کن اونی که بخاطر پسر هربار دختر بیاره😊😊😊اون قشنگ جر می خوره
بچش ۹ سالشه