Ooma
پرسش (1402/05/04):

جلوگیری زایمان زودرس

سلام خانم دکتر یه سوالی ذهنمو درگیر کرده اگر یک بیماری در هفته های غیر از هفته زایمان خودش( زایمان زودرس) دهانه رحمش باز شد و درد زایمان هم داشته باشه ولی کیسه اب پاره نشده باشه و جفت در وضعیت سالم باشه میشه زایمان رو با دارو کنترل کرد وزایمان بیمار را ب تعویق انداخت؟

عزیزم فکر میکنم وقتی دهانه رحم باز میشه،دیگه نمیشه کاری کرد،چون هرلحظه امکان سقط هست حتی با کمترین فعالیت
یهو اومده بود تو ذهنم گفتم ببینم جواب چیه میدونم نباید کاری کنه منظورم اینه تو بیمارستان استراحت مطلق باشه حتی دسشویی هم نره زیرش لگن اینا بیارن... نمیدونم چرا ب ذهنم اومد گفتم بپرسم ب دانسته هام اضافه شه
لیلا جان از الان اینقدر استرس نداشته باش و راجب این مساعل فکر نکن
من زایمان زود رس داشتم با باز شدن دهانه رحم و درد زایمان کیسه آب هم پاره نشد دقیقا مثل پرسش شما
ولی من خیلی از خانوم هارو دیدم تو همین اوما که دهانه رحم باز شده ولی با استراحت مطلق و تو بیمارستان بستری شدن چندین هفته زایمان رو به تعویق انداختن
بچم توی کیسه آب از واژنم دیده میشد 😔 از دستش دادم
عزیزم مهم اینه که بچه چقدر اومده باشه پایین اگر به دهانه برسه کاریش نمیشه کرد
اصلااااا به مسائل منفی فکر نکن فقط به روزهای خوب و اتفاقهای خوب فکر کن
امیدوارم بارداری سالم و راحتی داشته باشی
دقیقا منم اینشکلی شده بودم تو بارداری قبلی برا این پرسیدم
انشالله ایندفعه سالم بغلش کنم... سر وقتش و همچنین شما و کسایی ک باردارن همه ب سلامتی زایمان کنن و نی تی هاشونو بغل بگیرن
عزیزم متاسفم😔
چند هفته بودی؟
ماریا ب خاطر این دفعه نیس هی تو فکرم بود از وقتی ک اون اتفاق بد افتاد مگ میشه فراموششون کنم پاره های تنم بودن و رفتن...
۲۹ دو قلو
ممنون عزیزم
حتماااا اینبار سالم و سلامت میان و به موقع
ایشالااژندفعه سلامت درآغوش بگیری و طعم مادرشدنو بچشی
ای جانم
من هم ۲۷بودم
انشالله انشاالله...شب و روز دارم خدا رو صدا میزنم جز این هیچی نمیخام
نگران نباش عزیزم قرار نیست یک اتفاق دوباره تکرار بشه مطمئن باش ایندفعه همه چیز بخیر و خوشی به نتیجه میرسه
من هم البته نگرانم ولی خیلی خودم رو کنترل میکنم و سعی میکنم مثبت اندیشی کنم خداروشکر تا الان که خوب بوده امیدوارم باقیش هم بخیر بگذره
متاسفم و اینکه خوشحالم ک الان تو دلی پیشته اینایی بعد فرشته های آسمونیمون میان بهترین نعمت و بزرگترین رحمت و لطف خدان تسکین دل زخم خوردمون ک‌ با تک تک سلول های وجودمون خواستیمشون..
مطمئن باش خوب پیش میره ی سری مسائل ک نمیدونستیم الان کاملا بهش آگاهیم و اینکه دکتر خ مهمه اگ دکتر خوبی داری ک دیگ نگرانی نداره
فقط خدا میدونه چه روز و شبهایی رو گذرونم
پسرم رو فقط سه روز دیدم ده سال پیر شدم توی اون سه روز
خدا حتما خوشحالم میکنه اینبار
و همچنین شما رو
بله تجربه ی تلخی هست ولی خوب میشه ازش استفاده کرد
دعا میکنم برای شما حتما
عزیزم من 3تاسقط داشتم دوقلو دوماهگی...یکی 25هفته یکیم 16 هفته...
هرکدوم ب طریقی....ولی ایندفعه اگ خدابخاد دیگ اخراشه...
امیدوارباش فقط استرس نداشته باش سعی کن غصه زیادنخوری ک کلا سمه و اینکه مواظب باش هرچی دکترگفت
کاملا درکت میکنم عزیزم منم یکیشو دو روز یکیشو شش روز دیدم ...
💚💚
خداروشکر عزیزم که دیگه داری به نتیجه میرسی انشالله نینی خوشگلت رو سالم و سلامت بغل کنی😍
زهرا جان ی سوال اگ دوس داشتین بگین نی نی کاکل زریه یا دخمله شیطون بلا😍😍
مگ شما بچه ندارین اخه زده 6سال
عزیز دلم😔 تصمیم خدا برای ما این بوده توکل به خودش داریم
قربونت عزیزم مرسی...ایشالا
👌🏻👌🏻💚💚 نگه دار بگو نی نی تا خود چهل هفته شلوغ نکن😍 بگو بمون رسیده ک شدی تپلی ک شدی سالم بیا بیرون بدون دردسر😍
پسر شیطون بلا😄 سونو میرم دکتر هربار میگه خدا به دادت برسه با این پسر شیطون😄😍
بله یه پسر دارم
بارداری دومم که اونم پسر بود رو از دست دادم
عزیز دلم خدا حفظش کنه و سالم بغلت برسونه...😍😍😍
بعد چند وقت دوباره اقدام ب بارداری کردین
😂😂😂نه دیگ طاقت ندارم میخام زودی بپذه بغلم.....
البته بگما با آمپول و شیاف مونده و الا 28 میومد
۸ماه بعد باردار شدم
اها....متاسفم ایشالا ایندفعه سالم بدنبا میاد سلامت درآغوش بگیری
سرکلاژ هم شدی؟
انشالله گلم ممنون
همچنین
نه ب دلت بگو زیادی غلط نکن😂😂 سر وقتش میبینیش میبوسی و بوش میکنی و عطرشو تو کل وجودت پخش میکنی و غرق در لذت میشی😍😍 خووودا چقد ذوق کردم حتی تصورش قلبمو ب دهنم میاره ...
نه همون معمولی فقط شیاف و امپول
منم شش ماه بعد
اتفاقا من میخواستم بگم ۳۶رو اگه تمام کردی سزارین اختیاری کن🙃 من به ۳۶ برسم انشالله میدوووم برای سزارین
عجیبه دکترت سرکلاژ نکرد بعد کلی اون اتفاقات!!
بامن باشه تاالانم زیادی مونده توحبس ....دلم میخادهرچ زودتر بپره بغلم بااون دستوپاهای کوچولوش
خداروشکر
امیدوارم شدم پس چون من هم طول سرویکسم مناسبه تا الان و سرکلاژ نشدم
ایشالا ....
ن من. طبیعی میخام اگ بدنم دووم بیاره
طبیعی ب نظرم خ بهتره بعدش راحتی نه درد داری ن چیزی سزارین باید حداقل تا دو سه روزو یکی باشه بلندت کنه و بهت برسه..
منم برای همین پرسیدم
ولی اگر طول سرویکس نرمال باشه ممکنه سرکلاژ نکنن بستگی به دکتر داره
دکترم خیلی ماهر بود و استادانه عمل کرد
اخه من بین آخرین سقطم تااین بارداریم دوسال طول کشید وکمی بدنم قوی ترشده بود
من خودم هردوتا زایمان طبیعی بود ولی از ترسم و اینکه اتفاقی نیافته به ۳۶ برسم حاضرم سزارین کنم با اینکه واقعا طبیعی رو ترجیح میدم
ایشالله میشه از هفته ۳۷ ب بعد حموم کنی و تو لگن اب گرم بشینی پیاده روی کنی میشه مخصوصا توپ هم تاثیر زیادی داره
خداروشکر ک ازش راضی هستی همین مهمه 👌🏻💚
اره عزیزم نترس منم نشدم استراحت بودمو زیادکارنکردم بیرون نرفتم تااینجارسیدم راضیم من
عالیه عزیزم خداروشکر که به نتیجه رسوندی و به زودی بغل میگیری
عجله نکن ایشالا اتفاقی نمیفته
حتما عزیزم اینبار خیلی بیشتر رعایت میکنم
من حتی برای مراسم ختم پدربزرگم نرفتم با اینکه خیلی وابستگی داشتم
اره البته ب سابقه هم بستگی داره مثلا دکتر من گف تو دوقلو همچین مشکلی پیش اومد این تک قلوعه وضعیتمو هم چک کرد گف تا الان همه چی نرماله ..
اره واقعا عالیه ...
باقیش هم عالی پیش میره حتما
ممنون گلم
دوستان بهترینها رو برای هردوتون آرزو میکنم
این شبها حتما دعاتون میکنم لیلا جان و نفس جان
خدارحمتشون کنه ولی توحاملگی کلا مسجدو مزارو اینا بد یمنی میاره چله دار میشی 9 ماه باید خیلی خیلی مراقب باشی
ممنون عزیزم ایشالا ک دامن همه سبزوپربرکت باشه و صحیح وسالم درآغوش بگیریم
عجله چرا اخه تو برسون ب ۳۷ بعدش میری دکتر ببینه وضعیتت چ شکلیه اگ بچه با کله بود و لگنتم خوب بود همون طبیعی کن ...بچه هر چقد ک تا موعدش بمونه تو رحم مادر براش بهتره اگ بدونی چقد چقد رو سیستم ایمنی و سایر چیاش تاثیر داره فک کن رحم مادر چجوریه ک بچه اگ زودتر ب دنیا بیاد بهترین دستگاه ها هم باشن باز بچه ضعیفه...
راستش اعتقادات اینجوری اصلا ندارم متاسفانه یا خوشبختانه ولی بیرون رفتن رو حتما زیاد رعایت میکنم
انشالله💚😍
نرمال باشه کمی استراحت و بی استرس باشی .....هیچی نمیشه فقط مواظب باش
عزیز دلی ممنون از لطف و محبتت زهرای عزیزم💚 انشالله ایندفعه خدا برامون بهترینارو خواسته ...
آره درست میگی
من پسر اولم هم ۳۵هفته به دنیا اومد
اینبار دیگه تا هرچی بمونه و بتونم سعی میکنم تحمل کنم😅
🌹
🌹
مگ چقد مونده ک ۲۰ یا ۱۹ هفته نهایتش موندی ینی نصف راهو اومدی نصفش مونده نگران نباش ایندفعه ب وقتش تپل مپل و سالم تحویل میگیری اقا پسرتو😍
منم نداشتم ولی سرم اومد من فردای عروسیم رفتم مزار پدربزرگم اخه خیلی میخاس عروسیمو ببینه دلم خ براش تنگ بود درست یه ماه مونده ب عروسیم فوت شداخه.....
نگو چله دارشدم کسی هم ندونس یانگف
تا ک یروز همسایمون گف دوبار رفتم چله بری تا ک ازسرم گذشت....تواین بارداریمم سالگرد مامان بزرگم بودنتونستم برم
مامان طلایی یا مامان بلا؟
اگ منظورت جنسته هنوز مشخص نیس هنوز انتی نرفتم ۱۵ ام میرم ینی ۱۱ روز دیگه
ایشالا اونی ک میخای باشه.....
البته فرقی نداره ها ولی خب بازم....
ب دختر میگن مامان طلا
ب پسرمیگن مامان بلا .....
میدونم چی میگی از قدیم اینو میگن و اینکه میگن تو چهلمین روز اگ بری حموم و نیت کنی ک هر چیزی از الودگی و چله و دعای بد رومه میدهم ب اب روان بشوره و ببره میگن میره مامانم اصرار داشت ک اینکارو کنم گف همه اومدن بعد زایمانت داخل غسالخانه تو زن زائو نباید بقیه میومدن هعی‌.. و اینکه مامانم گف سشنبه آخر سال روزش نه شب گف برو حموم و همون نیت ک چهلم کردی بکن اونوقت صد درصد بریده میشه چله ای هم اگ باشه
شرایط من بد بود تمام ملت بودن تو قبرستان منم بودم جایی ک من رفته بودمم همه اومدن توش ... فک و فامیل ماهم ادمای ناجورن کلا
عه یاد گرفتم پس😍
در مرتبه اول صحیح و سالم بودنش
مامان بلا خانوم😍😍💚
نشنیده بودم اینو...چهلم
😁😁😁
چله به چهل روز میگن دیگ اره
خوبه اینو یادگرفتم پس چهلم همه چیرو میشوره میبره
البته من میگفتم ولش کن مامان میگف مراقب باش اونم گناهی نداره دور و اطراف ما کم نیست ساحر و جادوگر بدخواه و بخیل همین ماجرا بچه های منم همین بود یکس ه رو زبوناشون بودم همه جا حرفم بود ک اره فلانی بارداره دوقلو پسره انگار خرج و زحمتش گردن اونا بود اخرشم ی جوری شد جیگرشون حال اومد...
مامانم میگف اره اول تو چهلم بری حموم و بهترینش و اصلی ترین ، روز سشنبه اخر سال هستش
میگف صبح برو حموم نزار عصر و ظهر و شب
اره عزیزم باید خیلی مواطب باشی. من اینبار تا4ماهگی قایم کردم بعدشم جنسیتش دیرمعلوم سد اولش گفتن دختره چون مال اظرافم دختربودن هیچکی هیچی نگف تاک جاش سفت شد منم دیگ کم کم ب همه گفتم .....
منم ب کسی نگفتم ب شوهرم خ تاکید کردم نگه رف ب مامانش گف مامانشم ب ابجیاش گف امروزم گف پیش رفیقم از دهنم در رف گفتم نگووو مگ بهت نگفتم نگی نمیخام بدونن دورو بر من ی ادم درست پیدا نمیشه همشون ب خون ادم تشنن از ذوقش اوندفعه ب همه گف
اگ ب من باشه تا خود زایمان نمیخام ب غیر از این چند نفر بقیه بدونن حالا این چند نفر ب بقیه نگن عالی میشه
خخخخ ازدست این شوهرای بچه ننه....
عزیزم یه سنجاق بزن لباست و کمی هم اسفند نگهدارپیشت
ایشالا ک هیچی نمیشه .....
درکت میکنم قربونت برم. ولی ذهنتو الان درگیر این استرس ها و افکار منفی نکن. مگه میشه آدم پاره های تنش رو یادش بره محاله. ولی الان سعی کن به بهترین چیزا فکر کنی و توکل به خدا که اینبار سر وقت زایمان می‌کنی و به سلامتی نی نی رو بغل میگیری عزیزم
خ ذوق میکنه شوشوی گلم🥺 دلش صافه میره ب مامان باباش میگه باباشم ک اگ بفهمه دنیا میفهمه اونم از رو ذوق میره ب همه میگه فک میکنه همه مث خودش خوشحال میشن و تو شادیا شریکشن ولی نمیدونه این جماعت مارن مار دیدم ک میگم داییای من حتی با برادرای خودشون حفظ ظاهر میکنن اما در واقع ب خون هم تشنن خالا بماند ک خواهرو غریبه میدونن مارو هم دشمن خونین با اینکه هر چی خوبی لز دست ما اومده برا همشون کردیم ولی ادم قدرنشناس همینه دیگ
بهترین کار اینه بخدا بزاری از ماه ششم به بعد بقیه بفهمن بارداری
عزیز دلی مهربون من حتما نه دلم روشنه ایندفعه سپردم ب حضرت علی ک عاشقشم هیییچوقت هیچووقت نشده بهش چیزی بگم جواب نگیرم...
ایندفعه امانتش کردم ب دست علی و از خدا خواستم اگ ب من نگاه نداره ب بهترین مخلوقش سپردم شفاعتم کنه...
توکلت به خدا باشه فقط. انشالله انشالله که به سلامتی بغل میگیریش وتاپیک زایمانت رو میزنی و عکس نی نی خوشگل تو میفرستی تا ما ببینیم . می‌دونم سخته واسترس داری بالاخره و خاطره تلخ داری ولی لطفا فک کن همش خواب بوده و دیگه فقط به چیزای مثبت وقشنگ فکر کن.
از این روزا فقط لذت ببر وبا نی نی صحبت کن و فقط به چیزای خوب فکر کن .این روزها هم خیلی زود میگذره و یهوبه خودت میای میبینی ا وقت زایمانت شده و داری میری بیمارستان واسه زایمان
ماریا هیچ اطلاعی از بقیه بارداری نمیدم ب هیچ یک از خاندان و خود شوهرم اینا اوندفعه پیشم امتحان پس. دادن رفوضه شدن فک کن ب من گفتن ب هیشکی نگو در حالی ک من هیشکیو ندارم فقط مامانم بعد ک رفتم خونشون عید غدیر بود همه رو دعوت کرده بود مولودی خونی بود ب همه قبل من اونجا گفته بودن وقتی رفتم تو همه زنا گفتن مبارکه و فلان من هاج و واج موندم😑
منم تصمیم گرفتم اگر باردار شدم برای دفعه بعدی به هیچکس نگم . حتی جنسیتش رو فهمیدی باز نگو
حتما حرفاتو ب ذهنم میسپارم از خدا ممنونم ک شما ها و دارم🥺💚
ای خدایا چ وایب قشنگی🥺😍😍😍
نمیخام انرژی بد بدم . ولی من سر دو قلو هام همه هی میگفتن ا خوش بحالت چقدر خوش شانسی دو قلو داری یکی دختر یکی پسر دیگه از جفتش داری والا شانس داری
اصلا باورت نمیشه یهو دلم یجوری شد احساس کردم به چشم زخم خیلی حساسم .
حتی تو قرآن هم راجب این چشم زخم خیلی گفته شده تو احادیث کلی سوره هست راجب در امان موندن واسه چشم زخم
دقیقا چشم زخم تو خود قران اومده ینی خرافه نیس حواس جمع باش انشالله ب زودی زود تو هم خبر خوبتو تاپیک کنی عزیز دلم😍💚
من شخصا به دعا واین چیزا اعتقادی ندارم ولی به چشم خیلی باور دارم وحساسم
دقیق تازه داشتم میگفتم تو هم فرستادی
قربونت برم عزیزم .مرسی از این دعای قشنگت انشالله که فرشته کوچولوی تو شکمت برام واسطه میشه ودعا می‌کنه که خدا یه فرشته سالم هم تو شکم من بزاره
راستی من فردا اومدم بابلسر سر کوچم میخام برم ازاین نون فانتزی فروشی بپرسم اگر زولبیا داشت تو همین تاپیک بهت میگم که بعداً شوهرتو بفرستی برات بگیره
کاملا درکت میکنم طرف ما پسرو خیلی عزیز میدونن خانواده شوهرم نه زیاد ولی بقیه میگفتن خوشبخت و نگاه دوتا دوتا پسر میاره ...خواهر شوهرم چون اولین بچش دختر بود دومی هم با من باردار بود دختر بود انقد با من بد شد مامانشم ی جوری بود میگف موندم تو حکمت خدا کاش یکی ب این پسر میداد دوتا بچه بسشون میشد از هر دو جنس دلشون میخاست برا منم پسر و دختر باشه ...ولی چیشد بچه خواهرشوهرم الان هفت ماهشه سلامت خدا حافظش باشه ولی برا من زیر خاک ...ولی من حسودی نکردم و نمیکنم خدا مصلحتش این بوده با این تجربه تلخ چهره همه رو برام رو کرد... چهره تک تک ادمای دور و برم ک اگ مشکلی داشتم کدوم واقعیه کدوم فیلم کدوم غمخوارمه و دلش با منه کدوم دشمنمه در جلد ی دوست ...
عزیز دلمی شک نکن ب قدرت خدا باور داشته باش میده هم بهترینشو هم میده مایه افتخارتو میده 😍💚
ممنونم عزیز دلم 😍😍😍 باشه حتما
تازه یادم افتاد ی دوستی داشتم شیرینی میپخت و سفارش میگرف ب اونم تو اینستا پیام دادم ک سفارش میگیره یا نه شیرینیاش حرف نداش تو مدرسه میاورد خ خوشمزه درس میکرد
بمیرم برای دلت می‌دونم چی میگی. منم تا قبل دو قلو هام اصلا به دختر و پسر خدا شاهده فکر نمی‌کردم اصلا برام جنسیت مهم نبود فقط آنقدر خوشحال بودم که لایق مادر شدن برای دو تا بچه هستم . آخه همسرمم خودش دوقلو هستش رابطه رو با اون قلش می‌دیدم خیلی ذوق میکردم خیلی خوشحال بودم . ولی وقتی حسرت زن داییم و بقیه فامیل شوهرم رو دیدم گفتم خدایا مگه بچه با بچه فرق داره آخه مگه دختر و پسر داره .بچه جفتش عزیزه و الویت فقط سلامتی هستش. ولی امان از مردم......
حالا باز من فردا یه سر میزنم چون سر کوچم هستش دقیقا قرار بود امشب بریم که شوهرم خسته بود فردا تعطیله گفت فردا بریم کلا کار خونه رو برسیم که کلید بدیم بنگاه زود مستاجر بدیم تمومشه بره. سرکوچم چندتا فانتزی وشیرینی فروشی هست میرم دیگه میپرسم که اگر داشتن شوهرت بره بگیره اگرم نداشتن که دیگه باز به دوستت میتونی سفارش بدی
تازه الان دوماه میشه که دخترم رو از دست دادم دیدم آنقدر پشتم حرف در اومده که چرا این همش بچه هاش معلول میشن . آنقدر ینی دلشکسته شدم فقط امام حسین رو صدا زدم خدارو صدا زدم گفتم آخه چرا من باید قسمتم بچه های نا سالم بشه. دیگه فقط به شوهرم گفتم اگر بخوام باردار بشم تا وقتی دنیا نیومده از سلامتیش با خبر نشدم وتو بغلم نگرفتم حق نداری حتی به خانوادت بگی
یکم دلم پر بود درد دل کردم . مثلاً بهت گفتم به چیزای خوب ومثبت فکر کنی🥺 ببخشید عزیز دلم .
ادمای بخیل کم نیستن...
عزیز دلمی باش پس منتظر پیامتم💚😍😘
ای بابا نباید همه چیو بگی چیشد اینطوری شد و فلان مردم دهنشون بازه فقط دل بسوزون نمیدونم چرا فکر اون دنیاشون نیستن چرا فک نمیکنن خدا هست فردا جوابشو چجوری میخایم بدیم😑
نه این چ حرفیه اتفاقا خیلی هم خوبه دلت خالی میشه ...چیزیه ک شده و تموم شده مصلحت خدا بوده حکمت و علم ما مثل قطره ای در مقابل حکمت خدا ک اقیانوسه هستش مطمئنا خوب و بد مارو میدونه و ما باید از هر چیزی درس عبرت بگیریم و بهش بگیم راضیم ب رضایت تو...
این غمی ک تو وجودمونه ب خاطر وابستگی ما تو اون مدته وگرنه اونا تو بهشتن جاشون خیییییلی خوبه و اینکه خدا اونارو از ما ک انقد داریم تو نبودشون درد میکشیم هم بیشتر دوستشون داره فک کن نیومده میبره پیش خودش ...تو اون دنیا اونا مارو شفاعت میکنن روح پاکی ک همه فرشته ها بهشون سجده کردن...خدا فعل عبسی انجام نمیده با تک تک کاراش میخاد ی چیزیو گوشزد ما بکنه ما باید بدونیم و درس بگیریم من خام بودم الان تا استخونم پختم اندازه ۲۰ سال تو زندگیم تجربه کسب کردم برا خودم...ب قدرت خدا اندازه ای شک نداشتم و بیش از پیش هم شناختمش فهمیدم اون نخاد حتی برگی از درخت نمیوفته اون بخاد هیچ انس و جن و پری جلوش نمیتونن بایستن...همه اینارو میدونم بعضا خیلی دلتنگ میشم حرف میزنم...وگرنه ذره ای استرس ندارم تا الان همه چی خوب بوده بعد اینم خوب پیش میره ایندفعه مصلحتش ب گرفتن نیس...ایندفعه حضرت علی شافع منه پیش خدا واسطه منه پیش خدا... هیچوقتم تا حالا بهم خلافش ثابت نشده همیشه تو بدترین لحظاتم ک صداش کردم و ازش آرامش خواستم دلم آروم شده...
عزیزم یکی توی این برنامه یا گهواره بود دقیق یادم نیست گفت دهانه رحمش باز شده بود چند وقت بیمارستان بستری شد بعد با دارو اینا دوباره بسته شد مرخص شد
سلام به روی ماهتون مامان جان
عزیزم بستگی به میزان باز شدن دهانه رحم و جایگاه جنین دارد، از الان اصلا افکار منفی نداشته باشید و سعی کنید خودتان را با خواندن کتاب و دیدن فیلم سرگرم سازید ❤️❤️
👌🏻👌🏻
ممنونم دکتر عزیز 💚
خواهش میکنم گل من و امیدوارم که در پناه امن خدا باشین ❤️❤️
stk: |~|11|~|18_col
stk: |~|11|~|172_col

سوالات مشابه