Ooma
پرسش (1402/03/08):

دادن شیرخشک ب نوزاد

مامانایی که نی نی شیرخشکی دارن بیان اینجا.
سلام خانومای گل
ببخشید شاید سوالم یکم خنده دار باشه.
ولی نمیتونم باهاش کناربیام میخوام بدونم شمام این حسو دارین یافقط من اینجوری هستم.
من دخترم ۳ماه و ۸روزشه کامل شیرخشکی هست. ب انتخاب خودم و همسرم شیرخشک رو انتخاب کردیم هیچ اجباری نبود.
حس میکنم هیچ حسی ب من نداره.
حس میکنم منو نمیشناسه. حس میکنم اونجوری که باید وابسته من باشه نیست. من تاحالا نی نی اطرافم ندیدم که ببینم رفتار بچه ها توی این سن چجوریه با مادرشون.
ولی نمیدونم چرا همیشه این توی ذهنم هست که دخترم چرا دنبال من نمیگرده، ب من وابسته نیست.
همش فکرمیکنم بچه هایی ک از سینه تغذیه میشن چون بوی بدن مادرشونو میفهمن ، مامانشونو خیلی دوس دارن و وابسته هستن.
ولی دخترمن اونقدرررر ب من وابسته نیست.
حالا شماهایی که تجربه شیرخشک دارین بگین این حسو داشتین یا نه؟
اینم بگم دخترم بامن میخنده، صدامو میشنوه پیدام میکنه.
ولی اونجوری ک گریه میکنه بغلم بگیرم مثل بقیه مامانا یهو ساکت شه، نمیشه. بخاطراین همش فکرای بد میاد تو ذهنم

سلام عزیزم ربطی نداره ب شیرخشک دختر منم شیرخشکی بود وقتی بغل کسی دیگی بود گریه میکرد من بغلش میکردم ساکت میشد میکفتن بوی حس میکنه الان دیگه منو ببینه از خوشحالی نمیدونه چیکار کنه
ولی دخترمن از اول بغل باباش آروم میشه
اینو دیگه همه فهمیدن
هرجا میریم همه میگن باباشو میشناسه.
باباشو دنبال میکنه ،
باباش بیا بگیرش ....
حرفایی میزنن اینا همش تیکس انگار
سلام منم بچهام شیرخشکی بودن و همین حس و داشتم و هنوزم دارم حس میکنم اونجور ک باااید وابسته من نیستن شاید ساعتها نباشم اصلا واسشون مهم نیس بقیه بچها ۱۰ دقیقه ماماناشون نیس بیقراری میکنن ولی بچهای من نه
نمیدونم تاثیر شیرخشکه یا نه
ولی منم حسم همینه چون شیرخودمو نتونستم بدم اینجوری شدن
و اینکه ی تایمی نباشم و بعد بیام انگار ن انگار اصلا خوشحال نمیشن یا نمیدونم شاید من اینجوری حس میکنم
آفرین دقیقا همین حس
دقیقا حرف دل منو زدی
البته تاحالا نشده مدت زمان زیادی نباشم
مثلا چندروز پیش بچهارو گذاشتم خونه مادرشوهرم رفتم حموم وقتی برگشتم انگار ن انگار☹
اره منظور منم همینه .
منم چندشب پیش رفتم بادوستام دورهمی ،
دخترم با باباش بود اصلا گریه نکرده بود هیچی
یکی از آشناهامون بچش ی دوماهی از بچهای من کوچیکتره مامانش ی بچه دیگرو بغل میکنه خودشو میکشه ک‌بغل نکن ولی من بچه دیگرو بغل کنم اینا عین خیالشونم نیس اصا
آره منم هربار ک‌نیستم از شوهرم میپرسم گریه نکردن میگه ن اصلا خیلی ناراحت میشم خیلی دوس داشتم بهم وابسته باشن مث بقیه بچها ولی نه
این همون ربطش ب شیرخشکه.
چون بچه هایی ک شیرمادر میخورن چسبیدن ب مادرشون حسش میکنن وابستگی ایجاد میشه.
ولی شیرخشک نه.
نمیدونم والا انتخاب خودم بود شیرخشک، چون شاغلم شیردهی نمیتونم مدام داشته باشم‌‌.
ولی الان ک این رفتارارو میبینم واقعا پشیمونم
من فک‌ میکردم چون دوقلوان حس وابستگی شدید ب من ندارن ولی شیرخشکی ک دادیم فک میکنم بی تاثیر نیس من از اول شیرم کم بود و ب مرور خشک شد مجبور شدم شیرخشک بدم
من دنیای شیر داشتم.
اینقدر میریخت ...
ولی یکماه دادم بهش و تموم. دیگه شیرخشک دادم
خب شما مجبور شدی مث من هردومون از سرناچاری بوده بهرحال
منم خیلی ناراحتم از این قضیه
نه بابا من هیییچی
ب زور وفشار ۱۰ قطره میکشیدم بیرون دیدم فایده ای نداره فقط خودمو اذیت میکنم دوروز ندادم خشک شد کلا
ولی خب از اینطرف ۹ماه تو شکممون بودن، اونقدر صدامونو شنیدن حرف زدیم باهاشون. شبانه روز ...
صدای ضربان قلب مادرو شناختن..
اینا یعنی تاثیری نداشت؟؟؟
واقعا موندم ...
الهی عزیزم..
دخترمن زردی شدید گرفت دکترش گفت شیرتو قطع کن دیگه شیرخشکو انتخاب کردیم دنبال شیردادن نرفتیم اصلا
نمیدونم خب اون دوستمونم بالا گفت شیرخشک داده ب بچش ولی خیلی وابستشه
خب شما شاید سرکار میری ی تایمی نمیبینتتون اینجوریه
من فقط صبح تاظهر نیستم.
بعد کل روز و شب باهاشم.
مگراینکه خیییلی خوابم بیاد ۲ساعت بدم دست همسرم.
درکل بامنه .
منو میبینه خیلی میخنده ، دست پامیزنه خوشحالی میکنه.
ولی اینکه شنیدم وابستگی فرزند ب مادر ، ته دلم میگه نیست
منم روزا انقد درگیر خونه وتمیز کاریم زیاد با بچها وقت نمیگذرونم روزی چندبار باید خونرو تمیز کنم جارو و دستمال و لباسای کثیف و درست کردن غذا ووو
بیشتر تایم بچهام باهم بازی میکنن من پیششون نیستم بیشتر تایمم رو تو آشپزخونم معمولا
دختره منم همین بود اوایل
الان جایی نباشم پیش مامانمینا میمونه ولی وقتی میرم پیشش خیلی ذوق میکنه
من نه بابا
از وقتی مامان شدم خیلی ب کارای خونه نمیرسم. همینجوریش بدونه دخترم‌نمیرسیدم. الان که دیگه واقعا سخت شده
تاچندوقت ادامه داشت ؟
اره
منم دخترم با مامانم اروومه خیلی ..
تا ۶.۷ ماه
الان میذارمش بالا خونه مامانمه
همش صدام میکنن بیا بچت گریه میکنه وقتی میرم اصلا گریه نمیکنه میاد بغلم
میگن اومدی گریه نمیکنه😅
من خونه بهم ریخته باشه کلافم عصابم بهم میریزه بعد زایمانم وسواس گرفتم باید همممه جا مرتب باشه ببینم ی جا بهم ریختس باید پاشم مرتب کنم نمیتونم بشینم اصلا واسه همین از وقتی چشامو باز میکنم سرپام تااا وقتی بخوابم.
آخی عزیزم😍
خداحفظش کنه
ای جونم
خدا حفظش کنه
قربونتون 😘
خب اینجوری ک از پامیوفتی.
اونم با دوتابچه ، مگه میشه دائم‌خونه تمیز باشه؟؟؟؟
مطمئن باش هرکسی باشه درکه اینو داره که خونه با دوتا بچه کوچیک چه شکلی هست
البته دختره من اصلا من حس میکردم تو باغ نیس
بعدا خیلی رفته رفته تغییر کرد
خیلی اذیت شدم الانم گاهی فکرای چرتو پرت میکنم ولی توکل به خدا کردم
تو باغ وابستگی؟
یا باغه چیز دیگه؟
کلن اصلا تادو سه ماهگی منو نمیدید
فقط من تو بغلم که بهش شیر خشک میدادم بوی منو میشناخت کس دیگه دادنی نمیخورد
ولی خب نگام نمیکرد خیلی اذیت میشدم
میگن بچه شیر خوردنی زل میزنه تو چشمای مادرش
ولی دختره من الانم شیر میدم همش اینور اونورو نگاه میکنه
اره دخترمن نگاه میکنه چشم برنمیداره از من موقع شیردادن
خب خداروشکر خوبه دیگه
شیر خشکیا بعضی هاشوم اولش وابسته نیستن بزنی گوگل نوشته اما بعد از چند ماه درست میشن
خداکنه بشه.
خیلیا از وابستگی بچه هاشون مینالن. ولی من چون این حس اومده سراغم، میگم کاش وابستگی داشته باشه
وابسته ام‌میشه خیالت راحت خیلی زوده هنوز
سلام عزیزم من موافق حرفاتون نیستم
دختر منم کامل شیر خشکیه ولی فقط پیش خودم آروم میگیره.فقط چسبیده است بمن.راه که میرم تو خونه میوفته دنبالم پاهامو میگیره وقتی بغلمه دیگه بغل هیشکی نمیره
اینقد بهت وابسته شه بچسبه بهت.دختر من قربونش برم موقع غذا خوردن فقط از سرو کولم بالا میره.
من از اول ب این چیزا فکرم نمیکردم اصلا.
ولی چندوقته اطرافیان حرفایی میزنن ناخودآگاه مشکوک شدم واقعا ، گفتم یعنی واقعا دخترم منو نمیشناسه؟ حسی ب من نداره؟
خداکنه حتی یکم وابسته بشه من راضی ام .
همسایمون ک یبار خیلی واضح گفت
دخترم بغل همسرم بود ،
گفت پوشکش ک باباش میخره، شیرخشکشم باباش میخره،مامانشو نگاهم نمیکنه اصلا نمیدونه مامان داره یا نه.
دلم آب شد اون لحظه.
ی لحظه حس کردم اصلا زایمان نکردم، اصلا مادرنشدم😭😭😭😭😭
نه عزیزم اصلا نگران نباش به حرفای هیچکسیم اهمیت نده سن بچتون که بالاتر بره اونوقت همه چی درست میشه.طفلی هنو خیلی کوچیکه.من دخترم به سن بچه ی شما بود بیشتر وقتا با بارو بندیلش میفرستادمش تا چند ساعت خونه بابام
اگه اینجوری باشه که دیگه نباید نزدیک من میومد
الهی عزیزم.میگفتی خرید شیر خشک و پوشک که وظیفه ی باباشه ما بقیش که شما خونه مانیستی که ببینی باباش انجام میده یا باباش
اصلا به این موضوع فکر نکن یکی دوماه دیگه همه چی تغییر میکنه
من شیر خودمو میدم فقط، دخترم به باباش وابسته ست 😅 ربطی نداره عزیزم. من اگه دخترم با شیر بخوابه که خوابیده، اگه نخوابه به هییییییچ طریقی دست من نمیخوابه الانم ۸ ماهشه، اما وقتی دست همسرمه هم تو بغلش می‌خوابه، هم رو پاش، هم تو ماشین، هم همه جوره، حتی بغل جاریم یا بقیه بهتر از من میخوابه.
ببین بچه ها قابل پیش بینی و فرمولی نیستن. سخت نگیر عزیزم. من هرررررشب تا صبح بیدارم بالاسرش، مثل امشب. در شبانه روز ۳ ساعت هم نمیخوابم، همه ی وقتمو باهاش بازی میکنم، مدام بغلمه، شیر خودمو میدم، اما قشنگ معلومه باباشو بیشتر از من دوست داره 😅 حتی مامانمم بیشتر از من دوست داره. گریه کنه من بغلش کنم دیر آروم میشه، مامانم بغلش کنه زود آروم میشه.
پس این فکرا رو بریز دور
سلام بچه منم شیرخشکی هست البته سه ماه شیر منو میخورد ولی خیلی خیلی کم اونم شبها اکثرا تو خواب.
ولی از اولش وابسته بود بهم صدامو میشنید اروم میشد. الانم تو خواب اگ گریه کنه فقط صدامو بشنوه یا دستمو بگیره اروم میشه خیلییی هم وابسته ب منه. با اینکه بزرگ شده
یبار گذاشتم پیش باباش البته خونه مادرم بودیم بردمش تو شلوغی ک اذیت نشه رفتم ارایشگاه.
از وقتی رفتم نه غذا خورد نه خوابید تا من بیام دهن همشونم سرویس کرد یکسره لج منو داشت.
خلاصه اصلا ربطی ب شیر نداره . دوست من کامل شیر مادر میده ولی بچش اصن وابسته نیس.
زیاد بغلش کن فرضیه اینکه میگن بغلی نشه کلا رد شده.. باید بغل کنی حرف بزنی باهاش احساس امنیت کنه.
من خیلی خیلی باهاش حرف میزدم شعر میخوندم یکسره نازش میدادم واسه همین عادت کرده بهم. شماهم از همین نوزادی همینکارو کن. اصلا هم حرف بقیه برات مهم نباشه.
کدوم بچه رو دیدی ک به مادرش وابسته نباشه. وقتی پیشش هستی خیالش جمع هست متوجه میشه هستی واسه همین نشون نمیده. ولی وقتی نباشی مطمعن باش لج شمارو میکنه.
یچیز دیگه هم یادم اومد 😅
از ۲ ماهگی بعضی وقتا موقع شیر خوردن لج میکنه سرشو میده عقب و گریه میکنه بعد من هرچی نازش میکنم و خواهش میکنم فایده نداره، بعد شوهرم میاد میگه: باباااا مِستِشو بخوره دخترم... بعد به اذن خدا دختر ادامه میده به شیر خوردن 🤣🤣
ببین من ینی سرویس میکنم خودمو ها، انقد شهر میخونم، نازش میکنم، باهاش بازی میکنم. منو هم خیلی دوست داره ولی باباشو که بیشتر تایم هم سر کاره و غروب به بعد فقط هست بیشتر دوست داره 😅
زمان بگذره بهتر میشه دختر منم از بیمارستان که اوردم شیرخشک دادم به انتخاب خودم
اوایل انگار نه انگار مادری داره شاید کل روز هم منو نمیدید عین خیالش نبود ☹️
ولی الان قربونش برم میرم دستشویی فک میکنه میخوام برم بیرون از خونه گریه میکنه
در سرویس و خونه کنار همه😂
تقریبا از شیش هفت ماه درست شد
بنظرم زیادی حساس شدین. پسر من سیر خودمو خورده. اما با باباش راحت تره. از اول هم این طور بود
خیلی ممنونم بچه ها که تجربه هاتونو به اشتراک گذاشتین
مررررسی
خداروشکر که درک کردین منو
خیالم خیلی راحت شد دم همتون گرم
منم همین بودم
اصلا به من حسی نداشت مامانم و باباش رو همیشه به من ترجیح میداد،مخصوصا مامانم
الان به یاری خدا چشم شیطون کر پیش کسی نمیره حتی باباش منو سفت بغل میکنه😂
نه بابا من بیس چهار ساعت کنارش بودم یه ساعت باباشو میدید،هر چهل روزم دوسه روزی مامانمو ولی میچسبید به اونا بغلم نمیومد چقدر گریه میکردم همش میگفتم من انگار نه انگار وجود دارم واسه یاسین
خب بچه ی منم همین بود چون تنها بودیم کافی مامانم یا باباش بیان اون موقع دیگه مامان کیلو چنده😂
عزیزم😂😂😂من اللن بزور میزارمش بغل بقیه که بزاره یه لقمه غذا بخورم😂😂ولی خداروشکر بخاطر داشتنش بخاطر شیطونیاش بخاطر بد خوابیاش🤦‍♀️🤦‍♀️😂😂😂
منم دخترم شیر خشکیه و همین حسو دارم😔
البته نمیدونم به خاطر شیرخشکه یا اینکه بهدخاطر شاغل بودنم خیلی پیش مامان بابامه
سلام عزیزم نگران نباش هنوز خیلی کوچولوعه پسرمنم بااینکه شیر مادر میخوره اصلا منو نمیشناسه بغل باباش آروم میشه ا پرسیدم از دکتر گفت چون از بدن آقایون هورمون تستسترون ترشح میشه بچه رو آروم میکنه
تازه پسرم مادر و پدر همسرم رو دیدنی انقد ذوق میکنه ولی همچین حسی به من نداره منم حرصی میشم با خودم میگم اگه دیگه بهت شیردادم برو از همونا شیر بخوا😂
کلا زیاد اهل غریبی هم نیست به همه میخنده بغل همه میره فقط چند ثانیه اول گاهی لب میچینه تا باهاش بازی کنن میخنده
سلام عزیزم.خوشحال یاش که اینجوریه.من بخاطز اشتباه خودم و حرف بقیه و کرونا گرفتنم دخترم چسبید به شیر خودم....اصلا مگه میشد دستشویی و حمام برم....برو خدارو شکر کن شیرخشکیه و وابسته نیست...هم زندگی خودت راحته هم بچه ات و جفتتون راحت میخابید.
لذت ببر از این شرایط.من بزرگترین اشتباه زندگیم دادن شیر مادر به بچه بوده
دقیقا بچه های منم اصلا بود و نبود من براشون مهم نیس
خیلی حسودیم میشه راحت با همه اوکی میشه 😒
منم دقیقا همینه.بازم دخترم وقتی نگاش میکنم ی لبخندی میزنه پسرم اصلا نگاهمم نمیکنه. انقد دلم گرفته
خستگی بچه داریو دوقلوداری مونده تو تنم
بچه ها شما غریبی میکنن؟
نه اصلا
ومنی که بچه وابسته و نق نقو دوست نداشتم اصلا بچمم شیرخشکیه باهمه راحته غریبی نمیکنه
به مامانمم مامان میگه به من دِدا😐😂
میدونم وابستگی و اینا خیلی خوب نیس اما ماهم به عنوان مادر بلاخره ی جوری ی عشقی از جانب بچه مون باید حس کنیم. اینجوری حس میکنم پرستارشونم از صب تا شب کاراشونا میکنم.
با اینکه من خیلی بازی میکنم باشون. شعر و اهنگ و....
متنفر بودم بچه ازمن اویزون باسه
مگه غیر اینه؟؟؟ 😂😂😂 بچه های تو سنشون کمه فعلا بچه منم اونجوربود، حالا من پنج روز رفتم یجایی گذاشتم پیش مادرم دقیقا هفت ماهگیش بود ازدر که اومدم تو منو شناخت اینجورام نیست که نشناسن ، ولی الان منو ببینه میخنده میدوعه بغلم دراز بکشم میاد لوس میکنه خودشو به غیر منو مادرم وباباش وبابام وداداشم عمرا اینکارارو برا کسی دیگه ای بکنه
وای انقدر من نگران شده بودم میگفتم این چرا به همه میخنده بعد دکتر گفت شخصیتشه و اینکه شاغلی با همه اوکی شده کس غریبه میبینه چند ثانیه لباشو جمع میکنخ تا باهاش بازی کنن نیشش باز میشه😒
من میدونم میشناستم ولی زیادم واسش مهم نیستم انگار
اره اوایل همینجوری بودم، چون با دوستام دورهمی داریم میگفتم خداروشکر میشه بزارمش پیش باباش یا مامانم برم. یا عروسی جایی...
ولی وقتی همسایمون اون حرفو بهم زد انگار ی تلنگر خیلیییی بزرگ بهم وارد شد. از اون روز دائم تو فکرم رفتار دخترمو چک میکنم
اره دقیقا.
من دخترم تو شکمم بود ۲۴ساعت باهاش حرف میزدم خودم خسته میشدم اخر😂
ولی الان میبینم از هر ۱۰تا صداش کردن دوتارو نگام میکنه زورم میاد
🤣🤣🤣🤣🤣❤️
سلام عزیزم صب کن ۸ ماهو رد کنه انقد بچسبه بهت که نتونی کار کنی
آقا من یچیز دیگه بگم؟ 😂
تو بارداریم هروقت تکون‌ نمیخورد و من هررررکار میکردم اصلا فایده نداشت و همچنان تکون نمیخورد، زنگ میزدم به باباش گوشی رو میذاشتم بلندگو، نازش میکرد اینم تکون میخورد 🤣
اصلا از تو بارداری معلوم بود بچه م باباییه
🥴🥴
به خدا حرفه من تا همین چند وقت پیش حکم پرستارو داشتم بشور بپز بازی کن بخوابون
همچین خودشو لوس میکرد برا بقیه که نگم برات
کلا بچه ی مستقل و اجتماعی از اول مشخصه بچه ی من برا بقال سرکوچمونم میخندید یا بغل دوستای همسرم میرفت تا همین چندماه پیش
به حرف هیچکس توجه نکن و لذتشو ببر میتونی ازاد زندگیتو کنی.
من به دخترم شیر خودمو میدم هر هفته چندبار میدم بابام ببره بیرون تا منم حموم برم و کارامو بکنم بعد دو ساعت میارتش اصلا انکار نه‌ انگار من نبودم
😂بعضی وقتا از خودم اصلا جدا نمیشه حتی بغل باباش هم نمیره جوری میچسبه به من انگار من میخوام نامرئی بشم دیگه نباشم
عزیزم کاملا طبیعیه بچه منم شیر خشکیه البته انتخاب من نبود خودش سینه نگرفت منم همش همین احساسات داشتم رفته رفته که بزرگتر شد دیدم نه کاملا برعکسه و اونموقع خب کوچولو بوده همه حس هایی که میگی تک تک کلمه به کلمه جمله به جمله داشتم انگار خود منی ولی اصلا نگران نباش اوکی میشه وقتی بهش شبر میدی به چشماش نگاه کنی گاهی به هم خیره میشید که این هیچ فرقی با شیر مادر نداره
اولش اره دختر منم همین بود هر چی بزرگتر شد فرق کرد
منم پسرم شیر خشکیه همین حس شمارو داشتم و دارم ، پسرم وابسته‌م هست ولی نه اونجوری که بچه‌های دیگه به مادرشون وابسته‌ن
این خیلی خوبه بچه مستقلی هس
نه من اوایل تا ۴-۵ ماهگی که به دخترم شیر خودم رو میدادم هم همینجور که شما میگین بود تا بغلش میکردم آروم نمیشد باید شیر میدادم بهش که آروم بشه