Ooma
پرسش (1402/03/06):

امروز کمی استرس داشتم

سلام به خانم دکتر و دوستان عزیز ،من هفت روزه انتقال جنین دادم همش هم استراحت میکنم امروز دو سه بار ترسیدم بچه خواهرم افتاد زمین فقط جیغ زدم و زدم رو سر ،ایا تاثیری رو انتقال جنین داره از غروب همش تو فکرم .

عزیزم استرس خوب نیست برات
تو کع اینقد میترسی تا مثبت شدن تستت با کسی ارتباط نداشته باش
عزیزم برا چی انقد به خودت و بچت استرس وارد کردی ؟ 😑 دیگه باید خودتو باردار بدونی از روز اول انتقال
بعدم تو که تازه انتقال دادی بهتره بمونی خونه خودت و از همه تنشی دور نگه داری
اتفاقی برا خواهر زادت نیفتاده که ؟
خوبه الحمدلله که؟
حالا دیگه گذشته نمیتونی کاریش کنی الان دیگه انقد بهش فکر نکن و خودتو ناراحت نکن دوباره 🤨
اعصابم خورد شد چرا خواهرت مواظب نیست
باید به فکرت باشن تو این دوران
منم 🥲🥺
میدونن آی وی اف کردی ؟
البته اینی که تو میگی جیغ زدی و زدی تو سرت کمی استرس نیست ها 😂 کلی استرسه
من صاحب تاپیک نیستم عزیزم😁
آره میدونم 😂
منظورم با صاحب تاپیک بود بخدا 😂🤣 دو تا یکی کردم پیامامو
اها😂😂
صاحب تاپیک کجایی ،بیا دعوات کنم آروم شم
خیلی این دو هفته اول بعد از انتقال براش مهم و حیاتیه
من فقط کلیپ طنز میدیدم و آهنگ آرامبخش بیکلام گوش میکردم
از هر تنشی خودمو دور نگه میداشتم
هیچکسم خبر نداشت آی وی اف کردم
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
سلام عزیزم استرس نداشته باش .انشاا... بگیره و به سلامتی بغلش کنی
اونوقت ایشون رفتن با خواهرزاده سر و کله زدن😭😭
انشاالله
باز با اینحال بعد از سونو تشکیل قلبم که هفته ۷ رفتم یه شب ساعت ۵ صبح میخواستم برم دستشویی یه گربه تو حیاط بود و از صدا در یه جیغ خیلیییییی بلند کشید که من همونجا از ترس مردم و زنده شدم .. یه جوری جیغ میزدم و گریه میکردم که شوهرم بنده خدا فکر کرده بود دزد اومده خونمون 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 تا یک ساعت فقط میلرزیدم و گریه میکردم ولی خداروشکر مشکلی پیش نیومد
ولی من اونموقع دیگه خیالم راحت بود که بچه تقریبا جاش سفت شده
به خدا من اون دو هفته اصلا از خونه هم بیرون نرفتم که یه دفعه از صدا بوقی ماشینی چیزی نترسم ، دیگه تا روز ۱۳ که رفتم آزمایش رفتم بیرون از خونه
ان شا الله که چیزی نیست و حتما میگیره ، به چیزای خوب فکر کن و به خودت انرژی بده
یه خورده هم سعی کن بیشتر مواظب خودت و تو دلیت باشی 🥺🥲بالاخره الان هر جور باشه داخل شکمته
منم هنوز سونوی قلب نرفته بودم ساعت دو نیمه شب در رو باز کردم برم دستشویی،صدای در که اومد شوهرم از خواب پرید و داد میزد چی شده کی اومده،منو بگو زانوهام شل شد افتادم رو زمین و گریه میکردم😂😂😂
رفت و آمدتو محدود کن ، دکترا میگن تا سه روز استراحت کن بعدش عادی باش ولی اشتباه نکن ، استراحت داشته باش و روزی چند دقیقه فقط پیاده روی کن تو خونه تا خونرسانی به رحمت انجام بشه
خم و راست نشو ، کار سنگین نکن ، رژیم غذایی و داروهاتم رعایت کن ان شا الله یه هفته دیگه عکس بی بی چک مثبتتو برامون میذاری 😍
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣یا خدا این دیگه خیلی سم بوده 🤣🤣🤣🤣
تازه اونشب من بعد اینکه آروم شدم تا یک ساعت داشتم به واکنش شوهرم میخندیدم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣منکه جیغ زدم اون تو اتاق بود و خونه تاریکککک
میخواست بیاد بیرون هی میگفت چی شده و صدام میزد و میخورد به درو دیوار و کمد و تخت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 بعد که نگاه کردم دیدم چند جا از پاش زخم شده بود 🤣🤣🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
بخدا هنوزم از تصور اونشب خندم میگیره 🤣 صاحب تاپیکم تصورش کنه یکم بخنده حالش خوب شه 😁😂🤣
فکرهای بیخود نکن بسپار به خدا از تنص خودتو دور نگه دار... انشالله خودش برا حفظش میکنه
واییی🤣🤣🤣🤣🤣گفتی در و دیوار یاد شوهرم افتادم،یه ماه پیش رفته بودیم سیسمونی بخریم،جلوتر رفت داخل سیسمونی،فکر کرد در بازه،سریع رفت خورد تو شیشه وای منو بگو چند قدم اونورتر غش کرده بودم،شیشه ایقد تمیز بود ندیدش😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 دیدی چقد خوبه ؟🤣🤣🤣🤣🤣🤣منم تو این موقعیتها اصلاااا نمیتونم جدی باشم و خودمو کنترل کنم
دقیقا همین مشکل برا مامانم پیش اومد تازه دوباره میخواست بره تو در بسته نذاشتنش خالم اینا 🤣
ممنون عزیزم پناه بر خدا
به خدا هیجا نرفتم فقط خونه تازه آمپول زن میاد خونه واسه اینکه از پله بالا پایین نرم تو خونه هم کمی قدم میزنم میام روی جام دراز میکشم،توی این هشت روز اصلا خم و راست نشدم،ممنون عزیزم پناه بر خدا خودش چون خیلی سختی کشیدم
نه بابا سر ‌و کله نزدم رو جام نشسته بودم که با سر زد زمین منم فقط بلند گفتم بسم الله وگرنه از جای خودم تکون نخوردم
هستم خونه ی خودم اصلا هم تکون نمی‌خورم ،بچه خواهرشوهرم استپ تایپ شده
نه نیافتاده ،بچه خواهرشوهرم منظورم بود نصفش چاپ شده
آره خانواده خودم و شوهرم میدونن
ممنون عزیزم به خدا خیلی مواظبم دیگه یهویی اتفاق افتاد ،برام دعا کنید نتیجه مثبت بشه
،😂😂😂😂
عزیزم نگران نباش ،همه چی دست خداست،تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته،همه چی و بسپار دست خدا
ان‌شاءالله که جواب انتقالت مثبت میشه،
آیت الکرسی زیاد بخون
ذکر استغفرالله زیاد بگو،
ذکر توکلت علی الله زیاد بگو💖💖
خیلی خوب کاری میکنی به خودت استراحت میدی و مراقبی آفرین ❤️
بازم بیشتر مراقب باش تا به امید خدا کوچولوت بچسبه به مامانش خیالت راحت بشه 😍💋
سعی کن خودتو بزنی به بیخیالی ، هر اتفاقی هم افتاد بگیر به کتف چپت 😂
درکت میکنم عزیزدلم ، جدای از هزینه های نجومی آی وی اف ، اونهمه رفت و آمد و دارو و سوراخ سوراخ شدنه 😂🥲
منم خداروشکر بار اول مثبت شدم و واقعاااا مراقب همه چی بودم ، ان شا الله توام مثبتی و همین الان مامانشو محکم بغل کرده کنجد کوچولوت 😍
من آمپولای عضلانی پروژسترونم هم خودم میزدم 🥲😂
دقیقا منم نمیتونم نخندم😂😂😂بعدشم فروشنده شیرینی تعارف کرد گفتم شیرینی تو شیشه خوردن شوهرمه😂😂
پ هیچی نیست نگران نباش
خیلی ممنون از دلگرمیتون دوستان ،انشالله به سلامتی همگی زایمان کنید
اتفاقاً از اول انتقالم آیت الکرسی هرشب میخونم و زیر بالشم میزارم ،استغقرالله ربی هم با تسبیح روزی صد بار دویست بار میگم صلوات می‌فرستم دیگه پناه بر خدا خودش
سلام دوستان
منم ماه دیگه انتقالمه البته بهم گفته بودن بعد دوتا پریودی بیا اما دکترم نظرش عوض شد گف رحمت بهتر اماده میشه
انقد ضد حال خوردم برا این ماهم قرص مدروکسی و ی امپول واریو پپتیل گزاش گف خونریزی بعدی زنگ بزن
نمیدونم چرااا انگار این ی ماه ی ساله
به سلامتی ،من برج هشت پارسال تخمک کشی کردم شش ماه گذشت برام انتقال داد ،تازه بعد اون عمل هیتروسکوپی کردم سه ماه طول کشید تا خوب شدم ،تا رحمت آماده نباشه نمیزاره برات
خداروشکر که مثبت شدی منم انتقال اولمه ،شما علائم نداشتی من هیچ علائمی ندارم
راس میگی اخه سونوگرافی گف سونوت خوبه
سلام عزیزدلم ، ان شا الله به سلامتی باشه
منم دقیقا یه همچین مشکلی پیش اومد برام با این تفاوت که پریودی دومم دکتر نبود 🥺 انقددددد گریه کردم مسیر یک ساعته تا خونمونو فقط گریه کردم ، اما بعدش فهمیدم حکمتی توش بوده
تا قبل از اون دکترم مایی که مثبت میشدیم رو مطب قبول نمیکرد یعنی باید حتما میرفتیم تحت نظر یه دکتر دیگه (که این خیلی بده بالاخره دکتر دیگه دقیق در جریان نیست و داروهارو کم و زیاد میکنه) ، اما خواست خدا بود و همون ماه که من مثبت شدم گفت میتونی بیای مطب پیش خودم دیگه .. اون روز هم ده برابر روزی که انقد گریه کردم خوشحال شدم و فهمیدم حکمتی توش بوده
چون اگه همون ماه انتقال میدادم باید میرفتم پیش دکتر دیگه ای
اینو برات تعریف کردم که بگم ناراحت نباش و مطمئننننن باش بعدا میفهمی که چرا افتاده عقب
نه زیاد ، یه خورده درد و گرفتگی مثل پریود داشتم و سینه هام حساس شده بود یه کوچولو هم نفخ کرده بودم
وگرنه اصلا نه ویار و حالت تهوع و .. نداشتم
بگو توکل به خدا و دیگه بهش فکر نکن
من خیلی آدم مذهبی نیستم ، ولی وقتی میگم توکل به خدا سعی میکنم دیگه واقعا به خدا اعتماد کنم ، چون حس میکنم وقتی بعدش نگران میشم خدا از دستم ناراحت میشه که چرا با وجود توکلی که بهش کردم بازم نگران میشم
من حدودا ۶ سال طول کشید تا الان
یه بارم سقط داشتم ۳ سال پیش ، اما باور کنید باردار که بشید تماااااام سختی هایی که توی اون مدت کشیدید فراموشتون میشه 😑🥺🥲 من بعضی وقتا که دوستم برام از اون روزا حرف میزنه تازه میفته یادم میگم خدایا چجوریه که من الان هیکدوم از اون حسای بد رو یادم نمیاد
توکل بخدااا مرسی عزیزممم
خیلی سخته منم اشکم دم مشکم شده از بس دلم ب این ماه بود وتمومی انتظار
توکل ب خودش سرزایمانت برام دعا کن من س تا سقط داشتم دیگه دوتامون چشم انتظاریم بلکم همه چشم انتظارا ب مراد دلشون برسن منم چههارقلو خدابهم بده هی بچه بچه نکنم😅
صبح ک زنگ زدم پرسنلش ب تلخی جوابم داد اصن روزم تلخ شد گف همش زنگ نزن نگران نباش اخه سونوی خودم دکتر اون روز چوبساز بود دید دمتر خودم تهرانی نژاده گفتم میشه نظر دکتر خودمم بدونم گف عزیزم دکترامون همه نظرشون همینه گفتم کاش میرفتم تهران عکس سونو نمیفرستادم شاید بهتر بود
عزیزدلم حتما حتما🥺
به خدا همون لحظه که بی بی چکم مثبت شد گفتم خدایا این لحظه رو بده به همه چشم انتظارا
مرسیی عزیزممم انشالله زایمان راحتی داشته باشی

سوالات مشابه