خانمایی که نگرانن از بچه داری و محدودیت هاش تشریف بیارن...

😁😁باز بگین من بَدَم

خوشحالت 😂

ب

دختر خالم ۳ تا بچه پشت سر هم داره
وقتی فقط اولیش رو داشت، با هم رفته بودیم طلافروشی
مغازش خیلی هم تمیز نبود
دخترش دو سالش هم نشده بود
دهنشو چسبوند به شیشه و هی زبون میزد!!
ینی من گفتم این انگلو گرفت و تموم!
به دخترخالم گفتم اینو بگیر مریض نشه! گفت ولش کن بابا😑😂😂

اینو گفتم که بگم توی بچه داری گاهی باید بزنی به بی خیالی و صبر ایوب!
متوجه شدم چطور تونسته ۳ تارو پشت سر هم بیاره😂

چه حالب
بله خوشبختانه یا متاسفانه من تا دوران راهنماییم همه دوستام‌ پسر بودن با دخترا بازی میکردن پنج دقیقه اول دعوامون میشد یا گریه جدا میشدیم
ولی عاشق جمع پسرام هنوزم از شیطنتاشون جمعشون
عاشق پسرای تازه به بلوغ رسیدم همون موقع ک خیلی زشتن دماغ گنده صدا دو رگه سیبیل نصفه نیمه🤣🤣🤣🤣

منطقشو دوست دارم
البته این ماله الانکه از پوشک گرفتمش و میره دستشویی
اگه موشک داشت حتما میگفت بشاش ب پوشکت مامان😂

😁یکم میکروب واسه بدن لازمه












منم از این کثافط کاریا میگنم😂

من هم تمام تلاشم و میکنم حساس نباشم البته اگر همسرم بزاره

اون دوران ک بدترین دورانه
چرا عاشقشیییی

حلما الان صبونش تموم شد
مبگه خدایا شکرت ک صبونه دادی😍😍😍😍
گفتم نوش جونت میگه خواهش میکنم🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
😂😂😂😂

نمیدونم مرض دارم‌😁😁
انقدر دوست دارم مدرسه پسرونه تعطیل میشه همه آش و‌لاش و درب و داغون انقدر قربون صدقشون میرم شوهرم اوایل غیرتی میشد الان میگه خولی والا😁

😂کمی با سوهرت موافقم
ولی خب پسر دوستی این طبیعیه
منم قربون صدقه دخترای تو کوچه میرم هرگوشی میبندن

خرگوشی

من پسرم داشته باشم دوران بلوغ میزارمش پرورشگاه بعدش میرم برش میدارم😂😂

جدای از شوخی یکی از دلایلی ک عاشق پسرام بخاطر داشتن آزادیشونه
متسفانه بابت این موضوع همیشه تو هر دورانی از زندگیم حسرت خوردم

اوووف نگوووو عشقن عشق

چی بگم
بازم من درکت نمیکنم😁
چون ازادی خبلی داشتم

چقدر خوب
یعنی سفر هم تنهایی رفتی؟ مثلا سفر دوستانه به خارج از کشور یا کنسرت خواننده مورد علاقت؟

اره سفر تنهایی رفتم
خارج ک دوست ندارم برم😁😁
کنسرتم جزو اولویت هام نبوده ک بخوام بهش فکر کنم

عزیزم همش بسته ب خود طرف
یکی خوشگذرونی و ازادی خونه مامان رفتنش
یکی مث من فقط دوس داره مسافرت بره یا سینما
بنظرت با بچه میشه سینما رف؟؟؟

پس سما جان کاملا حق داری فک کنی که ازادی قبلو نداری

دوست داشتن یه بحثه اجازه داشتش یه بحث دیگه گلم

دقیقا

اصن دنیای مادر پدر شدن با دنیای بدون بچه نمیشه مقایسه کرد .کامنتا زیاد بود نخوندم.ولی قرار نیس همه چی گلو بلبل باشه پس انقد تعریف نکنین🙃🙃🙃🙃

😭😭

👏👏

بقولی هرکی خربزه میخوره پا لرزشم میشینه.مادر شدن الکی که نیس.باید از خیلی چیزا گذشت

دوروز دیگه بچه پا بگیره اصن دوس نداری مهمونی بری از بس که بچه همه چیرو انگولک میکنه توام معذب میشی

من تا ۷ماهگی نمیدونستم بچه دارم انقد که خوب بودن .ولی مادرشدن واقعا سخته نمیشه گف همه چی همونجور میمونه

خیلی ها براشون اهمیت نداره میگن به بچمم باید خوش بگذره تجربه کنه دیگه

عزیززززکم خدا توانشو بهت بده

همون دیگه میگم ب طرف بستگی داره
ازادی ما مادرا شده تو اوما چرخیدن نفر اول تاپیکا بودن فقط🤣

دقیقا من همینم‌حوصلم‌نمیکشه البته به بچه‌ربطی نداره کلا نمیام اینم اولین بار بود انقدر حرف زدم😄

خب دیگه خیالت تخت.همش طبیعیه
همه ب عد مادرشدن زندگیشون سختر از قبل میشه

ازاده ۳ سال سختی زیاد داره بعدش یکم بهتر میشه همیشه که اینجوری نیستن

مگر اینکه یه بچه ای واقعا تا اخرش شیطون باشه

منم هفته پیش رفتم کفش بخریم برا حامد ببین انقدر گریه کرد برای اولین بار حامد گفت غلط کنم دیگه بیام اینجا ولی نیم ساعت بعدش یادش رفت
بعد مایا خودشو از تو بغلت پرت میکنن بیرون خدانکنه لج کنه الانم پتوشو هرجا میریم باید ببرم یه پتوی بزرگ که سنگینم هست 😟🤕

میدونی من خودم بشخصه قبل بچه دار شدن تا ۶ صبح بیدار بودم یا مثلا انقدر خونه مامانمو تمیز میکردم که میگفت پوست دستت رفت ولش کن
مثلا حیلی بیرون بودم تفریحاتم واقعا زیاد از حد بود سر همین وقتی شبا بیدار میموندم اذیت نمیشدم میگفتم خب بچمه منکه قبلش تا بوق سگ بیدار بودم اینکه بچه خودمه
الانم هرجا باشم گریه کنه اصلا منو شوهرم عصبی نمیشیم سریع برمیگردیم خونه میگیم به درک هزار بار بیرون بودیم چیشده

یه فیلم سینمایی رو ۳ روز طول کشید ببینیم 😂 نمیزاره ما شبا وقتی میخوابه اخر هفته ها ۳ قسمت میبینیم پشت سر هم

سلام تازه اول راهی عزیزم موقع دندون دراوردنا کولیک یبوست غذا نخوردنا از شیر گرفتن اینا برا مادر خیلی سخته ، درسته فرزند خیلی خیلی شیرینه ولی این حرفا همش بیخود هم نیست🌻

ما وسط فیلم میاد تلویزیونو خاموش می‌کنه کلا😐😂😂😂😂😂

🤣🤣🤣 بچه من هنوز راه نیوفتاده پس باید منتظر همچین کارایی باشم

من خوشم میاد از این کاراش 😆

من همیشه هرکی میکفت بچه سخته ازش سوال میکردم ببینم دقیقا منظورش چیه میدیدم مامانا تو پارک دنبال بچه میدوییدن یا تو فامیل و اینا
قشنگ دیگه درک کرده بودم نمیگفتم طرف چرت و پرت میگه مامانم کلی باهام حرف میزد که هیچ جا نمیتونی بریا خواب نداریا همشو سنجیدم اینجوری که میگفتم پس ۴ سال همه چیز تعطیل ولی وقتی دنیا اومد دیدم میشه تفریح کرد ولی تو زمان درست و جای درست
یوقتا هم میگم عجب غلطی کردم ولی گذراست

فاطمه چجور مسافرت میری سخت نیست من تاحالا با بچه نرفتم یعنی مسیر دور نرفتم دو سه ساعت بوده

برا غذاش و اینا چکار میکنی

باید اعصابت بکشه 😂

تاحالا ک خیلی کشیده 🥴😂😂 بچم شیطونه

مثلا تایمی راه میوفتیم که دخترم موقع خوابش باشه یا غذاشو کامل خورده باشه
بیشتر دیگه هوایی میریم راحت تره خیلی
تو ماشین هم باشیم براش فرنی اماده میگیرم تو راه با میوه و بیسکویت
پتوشو حتما میزارم رو پاهاش مدام پستونک میدم اهنگ میزارم

جوجت بزرگه که برای غذا راحتین

گریه هم بکنه نهایت نیم ساعت بعدش خوابش میبره
همش چرت و پرت میگم سرش گرم بشه توجهشو جلب میکنم به چیزی

عادت چیز مهمیه باید بچه عادت کنه طبیعیه اذیت کنه دو سه بار اول

همه چیز نمیخوره

آره میتونم سرگرمش کنم

هرچی دوس داره بردار براش

مثلا یه خوراکی یا میوه ای که تاحالا تست نکردی براش اونم بردار بده نیم ساعتی تو هیجان اونه😅

ولی تجربه اینو ندارم که گوشش بگیره یا حالت تهوه داشته باشه ایشالله تعطیلی خرداد تجربه میکنم😆

براش گوشکوب چوبی با رنده کوچولو گرفتم که اگه غذای مارو نخورد براش خودم درست کنم

من کمپی میرم چادر میزنم سختره اینجوری تازه

قابلمش با وسایلش🤩

آره بیشتر خوراکی میدمش

وای چ کوچولون 😃😃

مدام براش توضیح بده بگو نگاه کن جاده چقدر قشنگه داریم میریم اب بازی کنیم درختارو ببینیم دوس داری پرنده و خرگوش ببینی میخوایم بریم با حیوونا بازی کنیم یا دریا ببینیم همونا که تو قصه ها هست
باید گولش بزنی😄

تو خونم مدام حرف میزنم یا مشغولش میکنم بزاره کارامو انجام بدم🥴

من قبل هر سفری دخترمو عادت میدم الان قراره تو خونه چادر بزنم بریم چند شب توش بخوابیم که ترسش بریزه و اذیت نکنه
اینکارا تاثیر داره

من گاو میشم خر میشم گرگ میشم یه وضعیه بخدا ولی میخنده حال میکنه 😂

مسیر اسالم به خلخال پیمتیش ۴ روزه از اسالم رفتیم خلخال تو دشت توصیه نمیکنم اصلا به کسی خیلی خطرناکه با نوزاد ولی من رفتم☺️ بیچاره همش خواب بود هیچی متوجه نمیشد

پیمایش

سختی هاشو باور دارم
اما وقتی دستاش تو دستامه
نگاهم می‌کنه
صدام می‌کنه
برام می‌خنده به دنیایی سختی می ارزه

دنیایی که توش بچه نباشه ، حتی یک دقیقه هم نفس کشیدن حرومِ
بوی بچه
موهای مجعدش که باد میزنه زیرش و تکونش میده
بدو بدو کردناش برای پریدن تو بغلت
نگاه معصومانَش
خرابکاری از سر ندونم کاریاش
شیطنت‌های بامزش
حتی گریه های بی بهونش
همه و همش بوی بهشت میده
اگر همسنِ بچه هاتون بشین و کودکانه فکر کنین تازه میفهمین هیچ نعمتی بالا تر از اولاد نیست
دنیای کودکی ارزشمندترین دورانِ که یکبار اتفاق میفته بذاریم بچه هامون بچگی کنند🙏🌺

قشنگرین نگاه

نگاهی از سرِ باور🌺🌹

و عشق 🥲

عزیزم قربونش برم چ ناز خوابیده💖

باریکلا به ادب و شعور شما🌺
و چقدر لذت بردم از متن های شما
که همه چیز رو خانوادگی خواستین نه تکی👌

خدانکنه مهربونم
با دکترش مشورت کردم گفت باد نباید تو صورتش بخوره و سرما نکشه اولین سفر مایا بود 🥺

با توجه به حق و حقوق بچه ها میشه لذت برد تا جایی که خودخواهانه نباشه و بچه اذیت نشه 😘

خدا پشت و پناه دختر گلتون باشه🙏🌹

با همه جونم میفهمم این متنو🥺⁦💝🔥

اگه بچه ها شناخت سرگرمی نداشته باشن قطعا گریه میکنن قبلش باید به فضایی که قراره بریم حالا سفر مهمونی عروسی یکم عادتش داد
من چون میدونم افتاب کلافه کنددست مایا رو امروز گزاشتم تو بالکن با کلاه یکم زمین گرم اشنا بشه یکمم اب بازی کردیم که اگه رفتیم لب ابشار یا رودخونه شوکه نشه خودمم باهاش ذوق میکنم و خودمو خیس میکنم ترسش میریزه اعتماد میکنه

عزیز دلم خوب جرأتی داشتی بردیش این سفرو من هنوز میترسم با دخمل برم مسافرت، خدا نگهش داره مایا قهرمان💟

قدای تو خدا جیگر گوشه خودتم حفظ کنه
با این مامان خوش قلبش

فدات بشم

کاش تو مامانم بودی
یا حداقل خودم همچین مامانی بودم

چرا کاش ؟ دلت گرفته اره؟

خودتو باور داشته باش تا پسرتم روزی باورت کنه

میدونی این چیزایی ک گفتی ن خودم تجربه کردم ن بچه م

ولی ما خیلی محدود شدیم
چون هم غذاش رو برنامه است
هم خوابش سر ساعته
هم تو ماشین پدر جدمونو میاره جلو چشامون
یه نسخه برا همه جواب نمیده اصلا

مگه مایا نبود ۶ روز لب به غذا نزد تو یزد ۷ جدمونو اورد جلو چشممون

باید ساخت دیگه همیشه هم اینطوری که میگم نیست ولی خوش خیالم من اکثرا

من کاری ب چقد طول میکشه ندارم
میگم محاله مادر شدن سخت نباشه و همون ازادی قبلو داسته باشی

غیر اینم نیست

ای همین یه نمونه س
ما تا دیروثت با دوستامون بیدار بودیم.مهمونیامون تا صصبح بود.الان چون بچه هام ۱۱میخوابن باید حتنا ۱۱خونه باشیم یا مهمونام ۱۱برن چون دخترام اذیت میشن

😻😻😻😻😻😻

منم تجربه نکردم خودم وقتی به بلوغ رسیدم پی بردم به این چیزا علاقه دارم و الانم دخترم تو مسیر منو شوهرمه شاید حتی روزی از سفر کردن بدش بیاد اما فعلا قدرت انتخاب نداره😊

ازاده منم همینم ولی بخاطر روحیات خودم اصلا اهمیت نمیدم میگم دیگه الان بچه دارم چیکار کنم خیلی سخته

من یه دستشویی و حموم بدون استرس نرفتم
یه ارایشگاه با خیال راحت نرفتم
من هنوز یه چکاب نرفتم دکتر
هرجا بخوام برم برنامه میچینم رو خواب و غذاش تاثیر نداشته باشه حتی تو جاده🥴کی گفته وقتی مادر شدی محدود نمیشی؟
مادر شدن با وجود همه ی شیریناش محدودیتاش بیشتره
یه چیزیا الکی نگین بزارین بچتون بزرگ شه غریبی کنه،از صدای بلند بترسه،وقت خوابش تو جمع برسه،هر غذایی نخوره
اونوقت سختیای مادرشدن بیشتر به چشم میاد
من یکی از اونام که بعضی وقتا عمیقا دلم میخواد برگردم به روزایی که مسیولئت بچه گردنم نبود با خیال راحت یه شب تا صبح بخوابم

😘😘😘😘

من که چندتا اولو خوندم همه گفتن نه کی گفته اینطوره اونطوره...دیگه نخوندم بقیه رو

حق داری تو 😦

راستشو بگم
منم به این فکر میکنم کاشکی دیرتر بچه دار شده بودم خیلی مسئولیت بزرگیه یه شبه یه بچه میدن بغلت میگن مادر شدی

وای اینکه منم ب علاوه تو شهر غریب هیچکسم ندارم ی ساعت حتی برم خونشون دلم باز بشه🥺

حالا خوبه سمیرا پسرت سر ساعت میخوابه مایا تا هروقت نا بیدار باشیم بیداره صبح بدتر اذیت میکنه همه چیز بهم میخوره

سخته ولی دیگه خودمون خواستیم
باید قبول کنیم که سخته😻😻

سمیرا😥

بعضی وقتا دلم میخاد تنها برم بیرون یا کلاس ولی نمیشه گریه می‌کنه دنبالم 🙃

منم ندارم
ته تهش اینه همسرم یه ساعت میاد بچه رو میبریم پارک اونم تو ماشین خوابش میبره
یا ماهی یبار با هزارتا نگرانی نیم ساعت جلو در آرایشگاه وایسه من برم اصلاح ابرو
من پنج سال بچه نداشتم تا سه شب بیرون بودم،نصف شب میزدیم به جاده،کجا الان میتونم این کارو کنم؟همه چیمون خلاصه میشه به تایم بچه،بخدا خیلی سخته من افسردگی دارم اصلا
تهش اینه دوماه یبار من برم خونه بابام دوساعت من بتونم با همسرم بتونم تنهایی برم بیرون اونم ترجیحم سکوته تو ماشین ازبس به غیر اون دوساعت جیغ و داد تو سرمه

خب جفتش سخته،ما شبا تو تاریکی غذا میخوریم،دمای خونه باید با دمای بدن یاسین اوکی باشه،پختیم یا یخ زدیم مهم نیست مهم یاسینه،سکوت مطلق باید باشه،خونه کسی برم هرکا باشم باید برگردم خونه خودم یا مامانم راس ساعت نه تا بچم بخوابه،خدانکنه مامانم مهمون داشته باشه و سر وصدا باشه خوابوندش میشه مکافات خلاصه بچه داری سر تا پاش محدودیته الکی امید ندین به اونایی که اقدامن🥲🥴

چه دلم پر بود🥲
خوش به حالتون مامانتون کنارتونه خداتونو شکر کنین
ماها که از مامانامون دوریم خیلی گناه داریم🥲🥺

تو منی یا من تو😢 منم همه الویت زندگیم شده بچه یعنی باید همه چیزش بجا باشه گاهی حس میکنم من وسواسم بهش یا خیلی حساس

وقتی دیگه اوردیم نمیشه که نا امید بریم جلو خب
یادته تاپیک زدم مامانای بی مسئولیت ؟؟ دقیقا همینرارو گفتم ولی همه هجوم اوردن که تو قضاوت میکنی منم میگفتم‌مشاوره بگیره هرکی بچه میخواد بفهمه چی در انتظارشه

آره آره من تا دوماه اول مامانم پیشم بود نمیدونستم بچه دارم وقتی رفت نابود شدم

نه حساسیت نیست
کسی کنارمون نبود خب کسی کنارمون نیست خب مجبوریم با بچه سرگرم بشیم من رو نفساشم حساسم بخدا یکم بد نفس بکشه استرس میگیرم

دقیقا گفتم اونایی که افسرده هستن یا همسرشون اعتیاد داره یا مشکل دارن اقدام‌نکنن اذیت میشن یا بدونن بچه بی خوابی داره اذیت داره ممکنه خدایی نکرده مریضی داشته باشه باید امادگی همه جیز رو داشت

یاسین حساسیت تورو میفهمه 😥

حرفات درسته ولی بنیه بدنی باید داشته باشی جون داشته باشی واسه هر کاری

سمیرا جون از تهِ قلبم برات آرامش می‌خوام🙏🌹

اشتباه نکن فاطمه من نگفتم پشیمونم،نگفتم چرا بچه آوردم
دارم میگم بچه محدودیت میاره چرا عادی جلوه میدبن
بچه از اول محدودیت داره بخدا
وقت مادرو میگیره
من حساسیتم یکم بیشتره چون یاسین شرایطش فرق میکرد کلا

اره والا بچه کلا محدودیت میاره الکی تبلیغ بچه نکنید

نه عزیزم منظورم این نبود میگم باهات همنظرم کاملا منم تمام وجودم و وقتمو زندگیم صرف مایا میشه هم خیلی ضعیفم هم خسته و کلافه ولی میگم بازم میشه خوشحال بود میشه تفریح کرد
تو که اینجوریه شرایطتت واقعا دمت گرم تو از نوع بهترین مادرایی اونایی که باید دستشونو بوسید جدی میگم

حالا به همه ی اینا اضافه کنید بچه ای که محدودیت غذایی داره و خیلی چیزا نباید بهش بدی خیلی چیزا جلو چشمش نباشه خیلی حرفا بشنوی باباجونش برگرده بهت بگه بچمو از همه چی محدود کردی دلت میخواد یه دیوار باشه سرتو بکوبی توش فقط یه هفت تیرم لازم داری یکی یه گلوله خالی کنی تو سر این آدما

زمان درست میکنه همه چیز رو

من عاشق دخترم و از روزی که باردار شدم تا همین الان هر کاری کردم که آب تو دلش تکون نخوره و باز هم می کنم ولی بچه‌داری خیلی خیلی سخت تر از چیزیه که تصور می کنم و دلم برای همه چیزهایی که داشتم و الان ندارم لک زده

و از همه مهمتر اینکه دیگه هیچ وقت اون روزها بر نمی گرده

قربونت برم الانم بغل میکنه آرامش میگیرم خوابه دلم براش میره،ولی عمیقا دلم برا همسرم تنگ شده
حس میکنم دیگه هیچوقت قرار نیست مثل قبل باشیم سر همینم از بارداری دوباره متنفرم دیگه بچه نمیخوام هیچوقت

تبلیغ نکردیم ولی وقتی اوردیم دیگه باید کنار بیایم بخاطر خودمون

شما به من لطف دارین
دست همه مامانا رو باید بوسید

میدونی اوایل فکر میکردم تو تند و تیزی خیلی سردی ولی وقتی بیشتر باهات هم صحبت میشم میبینم پر از دلسوزی و محبتی فقط زورت به خیلی چیزا نمیرسه این خستت کرده

چون یه دونه اس اگر بیشتر بشن دیگه خیلی کاری بهت ناارن و با هم مشغول میشن

اما این یه واقعیته بعد از بچه دار شدن هیچ چیز شبیه قبلش نیست بلکه ۱۸۰ درجه عوض میشه

ندارن

نمی‌دونم چرا وقتی پیام هاتو خوندم خودم رو سخت جای تو گذاشتم و دلم یجوری شد😔
میگن تا وقتی با کفش طرف راه نرفتی در مورد مسیر نظر نده این حکایت توست؛
فقط برات آرامش می‌خوام؛
(شاید امروز نه
اما سرانجام همه چیز درست میشود)
به این متن ایمان داشته باش سمیرا جانم🌺

نه من اگه تو تایپکی هم چیزی میگم دلم برا بچه ها میسوزه

کلا انرژی که ازت میگرفتم اینجوری بود خب نوشتن کجا تو چشمای طرف نگاه کردن کجا

خیلی ممنونم این نسخه ها اصلا رو من جواب نمیده
من به هیچ قیمتی بچه نمیخوام دیگه روزای بدی رو پشت سر گذاشتم

خانما

ان شاالله که آرامش نصیب زندگی تون و قلب تون بشه

من یه مشکل دیگه دارم یک روز دلم میخواد بچه دار شیم یه روز دیگه پشیمون میشم نمیتونم تصمیم درست بگیرم باید چکار کنم؟؟؟؟؟🥺

صبر

صبر هم خوبه که من صبور نیستم متأسفانه 😂

باید تا جایی که میتونی اگاهی داشته باشی ببین الان اینجا هممون داریم مینالیم 😂 شوخی میکنم

نمیدونم میفهمی منظورمو یا نه
همسرم کنارمه ولی انگار چندساله ندیدمش
محبت میکنه،دوستم داره،همه کاری میکنه ولی انگار کاری نکرده برام
وقتی حرف از دلتنگی میزنم یه چیزی فراتر از تصور بقیه است
سجاد همسرم نبود همه ی چیزی بود که من تو غربت داشتم و بخاطر تحملش مکیردم بعد بچه حس میکنم همه چی حتی حسامون کن فیکون شد،بیشترشم بخاطر شرایط خاصی بود که یاسین به دنیا اومد و اون حس و حال بدش

🥲🥲

خیلیییی سخته خیلیییی چ یدونه چ دوتا چ سه تا و چندتا هی این دایره وار تکرار میشه من خودم ب شخصه ۲۴ ساعت برام کمه روزم باید خیلی بیشتر باشه

نمی‌دونم گاهی حس میکنم ممکنه دیر بشه ولی از طرفی هم دلم بچه نمی‌خواد و دو دلم

تا مطمن نشدی نیار

ببا کامنتای بقیه رو بخون سخت نیس بچه اصلا🤣🤣

از نظر شما ها شرایط ایده آل واس بچه دار شدن چیه؟

نظر خودت مهمه عزیزم

همه چی داشتن اوووول از همه اعصاب و ارامش و پول بعد بقیه چیزا

و هرکسی ایده آلش فرق میکنه

خودم آرامش خیلی مهمه واسم که ندارم

فعلا نیار

خب پس فعلا نیار

پس ب فکرش نباش فقط زاییدن نیس
خیلی باید صبور و پرحوصله و پرارامش باشی

بخدا خیلی ذهنم درگیرشه

کاملا درکت میکنم عزیزم 🌹
چون حرفایی که گفتی معلوم بود از ته قلبت بود،
حرفهایی که سر دلت مونده بود و منتظره یک کبریت روشن تا بترکه بریزه بیرون

شوهرم همش میگه بچه بیاریم اما من بس دو دل بودم گفتم اول استخاره کنیم 😂

اره یکم تند رفتم
متنو خوندم آمپر چسبوندم😅

اول از همه اعصاب اروم میخواد
که فک نکنم تو این خراب شده اصن این گزینه جواب بده

خودتم باید بخای
دلت
بچه میخاد اصلا یا تحت تاثیر حرفای همسرتی؟

😁😁

آره والا هر روز یه مصیبت سر مردم در میارن همه جووونیمون حروم شد

بعد افزایش جمعیت میخوان حرومیا

کاملا درکتون می کنم چون منم تا یک کم از بیخوابی ها و نخوابیدن ها گله میکردم همه میگفتن ناشکری نکن...
یک لحظه پیش خودشون نمیگن این بیچاره داره جون میده صداش در اومده. من معلمم،دانشگاه فرهنگیان تدریس می کردم بعد ازدواج بخاطر کار همسرم از مشهد رفتم به یک شهر خیلی کوچیک نزدیک عسلویه ولی بازم توانمندیم رو نشون دادم و حس رضایت شغلی داشتم تا امسال که بخاطر دست تنها بودن و بیخوابی های مکرر یکسره حالم بد میشد و یه پام مدرسه بود یک پام درمانگاه و آزمایشگاه و....
بدترین سال تحصیلی رو گذروندم. اصلا کاراییم به زیر ۲۰درصد رسیده بود... تو مدرسه هم بودم یا سردرد بودم یا سرگیجه و ضعف و از حال رفتن.
خودم اصلا از خودم راضی نبودم، مدیر و معاون هم به زبون نمیاوردن وگرنه اونا هم ناراضی بودن...
ولی واقعا ته توانم همین بود،جوری نبود که از کار بزنم توان نداشتم...
برای همین تک تک جملاتتون رو با گوشت و خونم درک میکنم. و الان که مثل شما درگیر یک بارداری کانلا ناخواسته شدم از حالا گریه ام گرفته که باز بی خوابی مضاعف و... شروع شد

خودم دلم نمی‌خواد حس میکنم دارم عجله میکنم عقلم میگه نه ولی موندم بین عقلم و شوهرم

به شرایط آب و هوایی اون شهر هم بستگی داره، جنوب فقط دی و بهمن هواش مناسبه مابقیش در حال پختنی. منی که مشهد بودم و عادت به هوای سرد و خنک داشتم تو خونه کاملا زندانی شدم.چون اصلا تو اون هوا نمیشد رفت بیرون.

من همش میگم خدا کشور قحط بود مارا اینجا دنیا آوردی😂

بنظرمن اصلا نیار تواین شرایط
اشتباه منو نکن

عزیزم😢

خودم که به دلم نیست انشالله وقتش که عالی شد خدا به دل منم بندازه

خواهرجان تا صبح بیدار بودی صبح میخوابید دیگه؟
دختر من انگار کوکش کرده بودن هر یک ربع تا نیم ساعت بیدار میشدنیم ساعت زیر سینه بود تا میزاشتمش بخوابه دراز میکشیدم دوباره بیدار میشد...
جوری نبود بگم یک شب،یک هفته یک ماه... نه کل این ۱۶ ماه همین بود مگه شبهایی که واکسن داشت استامینوفن میدادم دوساعت میخواببد.
یک حمام یک دستشویی نتونستم درست برم. لباس هاشو به چه عذابی میشستم ... چون دست تنها بودم و کسی نبود.

من همه پیاما رو خوندم و هر کی اومد درد و دل کرد و از عادت و اخلاق بد بچه ش گفت دیدم عه اینو کارنم داره ک🤦
منم جونم برای بچه م میره و از همه دنیا بیشتر میخامش حتی همسرم. اما واقعا پشیمونم ن‌از حامله شدنم از زود حامله شدنم. نزدیک ۲۰ ماهه منو شوهرم هیچ حرف مشترکی ب جز پسرم نداریم. انگار سااااااال ها بینمون فاصله افتاده ک دیگ هیچ جوری نمیشه از میون برش داشت.
نمیگم خیلی رمانتیک و عشقولانه بودیم اما روزای خوبی داشتیم.
دو نفره هامون بهمون خوش میگذشت حتی اگر کنار هم ی پرتقال میخوردیم با لذت بود.
همین مسیر کوتاه ۲ ساعتع تا خونه مامانم برام حکم مسافرت داشت کنار همسرم.
وقتی خواب بود نگاهش میکردم چیزی جز عشق نمیدیدم و ی نفس عمیق می‌کشیدم و شکر میکردم خدا رو برای اینکه بهش رسیدم.
اما اومدن بچه نمی‌دونم کجا و کی اما زد همه چیو خراب کرد. دلم تنگه برای شوهر واقعیم ک قبلا داشتم. گریه م میگیره از این فاصله بینمون. ازینکه سر مسائل بچه داری باهم هم نظر نبودیم و همه ی این اختلاف نظرا ما رو روز ب روز از هم دورتر کرد.
اینو مطمئنم دیگ ن من مث روز اول دوسش دارم و ن اون.
با تمام اینا جونم بسته ب کارنمه.
😭😭😭

بعدم میگن بچه ها زن وشوهر بهم وصل میکنه رابطشون خوب میشه
والا رابطه هممون گند زده شده

برای همه اینطور نیست اما من رابطه م افتضاح شده

من و شوهرم اوایل عقد و عروسی اختلاف نظر داشتیم دعوا و قهر و...
البته منم زبون دراز بودم جواب میدادم خودمم قهر میکردم حرف نمیزدم.
تقریبا ۹سالی میشه قهر نکردیم. چون همدیگه رو خوب شناختیم و واقعا فرصت نداریم سر هر موضوعی بحث کنیم. جلو بچه ها هم که نمیشه هر حرفی زد یا دعوا کرد😂.
ولی خب گاهی میشه دلم براش تنگ میشه صبح ها ک بچه ها خوابن زنگ میزنم بش باهم حرف میزنیم.
این خودمونیم که باید شرایط رو فراهم کنیم که بهمون خوش بگذره. برای نسل ما که شرایط سخت کرونا رو درک کردیم این روزا میتونه بهترین روزای زندگیمون باشه

عه بالاخره یکی دیدم مثل من باشه😁

خانوما نظراتتون خیلی جالب و مفید بود تصمیم گرفتم دیرتر اقدام به بچه کنم چون من واقعا تحمل این سختیایی که شما میگین رو ندارم مخصوصا چند نفر که گفتن دیگه مثل قبل با شوهراشون نیستن😣

🥺🥺

هییییییییییچ وقت مثل قبل نمیشه رابطتون اینو از من داشته باشه
منو همسرم سالها عاشقانه زندگی کردیم ولی الان چی

من با تمام وجودم درکت میکنم
من حتی وقتی همسرم دادگاه داشت میرفتم پشت در منتظرش میموندم🥲

من نظرامو گفتم که فقط خواستم اینایی کع بچه ندارن بفهمن
همه چی بوی خوش بچه نیس.
همه چی مالوندن صورتت ل پوست عینهو پشمک بلوری شون نیس.
همه چی وقتی خوابه نیگاه کردن ب صورت مث فرشته ش نیس....
خیلی سختر از این چیزاس خودتون باید اماده کنید

همه تجربه های منو نوشتی 🥺🥺🥺منم دلم برای اون مدل دوس داشتن قبلیم تنگ شده
اون حالو هوای خونمون
البته خداروشکر روزبروز داره بهتر میشه
هرچند هیچوقت مثل قبل نمیشه

سمیرا بیا تو بغل هم گریه کنیم😭😭😭😭😭😭

بخدا همسر من بخاطر رابطه ی خوبمون اصلا نمیخواست بچه بیاریم همش میگفت زندگیمون خراب میشه من خر گوش ندادم

دقیقا شوهرمنم میگف هنوز زوده
گفتم ن هرکی میبینه میگه بیار بهم برمیخوره انگار ک نازام و مشکلی چیزی دارم(6ماه بود عروسی کرده بودیم تازه🙃)
باید اقدام کنیم
بار اول گرفت تا دوماه تو شوک بودیم ک این چکاری بود کردیم

خلاصه ک میخام بگم هروقت خودتون دلتون عمیقا بچه خواست بیارید
شاید بهتر شرایطو بتونید مدیریت وقبول کنید

سلام منم نظرمو بگم؛ تا حدودی با حرفات موافقم، ولی بچه فقط مربوط به مادر نیست اگرچه ۹۰ درصد مسئولیت و وابستگیش به اونه. اما اگر مادر همراهی نداشته باشه براش بچه داری سخت ترین عذاب دنیاست. من ندیدم زنی بعد از تولد فرزندش از همه لذتهای قبل از مادرشدن دست کشیده باشه، خودشو وقف بچه کرده باشه و از این مسئله راضی باشه. خود من هربار توی این سه سال یک تفریحی برای خودم گذاشتم که توی مجردی موردعلاقم بوده، شوهرم نذاشته یکساعت بگذره از شادی من برمیگرده بهم میگه تو چه مادری هستی!! هم لذت رو زهرمار میکنه و هم دچار نوعی از خود کم بینی و اندوهم میکنه که به کلی پشیمون بشم از زندگی و ازدواج. امروز رفتم پارک آبی. نذاشت حتی برسم خونه تلفن رو برداشت و گفت برو زنگ بزن به مادرم ببین بچه توی چه وضعیتیه... اینو که گفت دست و پام شل شد از ترس که حالا بچه چی شده، بعدم مادرش گفت نه خوبه فقط بعد ازظهر دلتنگی میکرد برات منم بردمش بیرون

نکته خوبی رو گفتی عزیزم بچه فقط برای مادر نیست
متاسفانه پدرای ایرانی گردن نمیگرین و صفر تا صد مراقبت و زحمت کشیدنش برای مادره
من حتی اگه وسط تایم کاری شوهرم زنگ بزنم بگم بیا مایارو نگه دار مرخصی میگیره میاد چون دختر اونم هست به هر حال منم ادمم نمیشه که تمام زحماتش با من باشه
این خیلی مهمه

با اینکه از صبح کار میکنه و خسته میشه ولی اونم باید چندباری به دخترمون غذا بده پوشکشو عوض کنه لباس بپوشونه بخوابونتش وگرنه پدر بودنش معنی نمیده حتی شده هفته ای یک بارم این کارو انجام بده

هر روز صبح ساعت ۸ شیر درست میکنه پوشک دخترمونو عوض میکنه بعد میره سرکار اگه ۱۰ بار من‌بکنم ۲ بارشو اون میکنه

دلیل اینکه برای من راحت تر بود بچه داری همسرمه
هم برام همسره هم برای بچم پدری میکنه هم گاهی اوقات مادری میکنه برام

حرفت درسته عزیزم
انشاءالله توجه و درک همسرتون بیشتر بشه🙏🌷

همسر خودتونم ایرانیه😊🌷😁😁😁

خدا حفظش کنه واست فاطمه جان✅

😆😆😆عزیزمی

همچنین عزیزم امیدوارم همیشه همینطور عالی ادامه بدی

ان شاالله با دعای شما

باور کن صبح تا شب به خودم انرژی مثبت میدادم ولی بازم کم میاوردم. کسی که مثل شرایط من داشته درک میکنه.

من قشنگگگگگ درکت میکنم گل من😊

زینب جان من درکت نمیکنم عزیزم چون توی شرایطت قرار نگرفتم
ولی تنها پیشنهادی که میتونم بهت بدم اینه که در طول روز ذکر الا به ذکرالله تطمئن القلوب رو زیاد بگی
حتما و قطعا کمکت میکنه