Ooma
پرسش (1402/02/05):

دلم گرفته اعصابم خرابهه از خودم متنفرم

حالم اصلا خوب نیست برام اصلا قابل درک نیست قبل تولد ۲ سالگی بچه اولم بچه سومم به دنیا میاد براش کلی برنامه داشتم میخواست براش با داداشش جشن تولد بگیرم ببرم اتلیه دیگه نمیتونم ببرم از یطرف شوهر احمقم منو اورده گذاشته اینجا کلی کار ریخته سرم بچه هام نمیخوابن حالم بده ویار دارم شدید شوهر خرمم رفته پیش دوستاش که چی داره اونجا باهاشون قمار میکنه دلم میخواد شوهرم بمیره ازش متنفرم دیگه دوستش ندارمممم اصلا دلم نمیخاد اینجا باشم میخوام فقط خونه مامانم بمونم دلم نمیخاد شوهر احمقمو ببینم یا حتی صداشو بشنوم

عزیزم خیلی سخته درکت میکنم من دومی رو انقدر زود نمیخواستم خیلی فشار روحی و جسمی بهم اومد تو که دیگه سومی رو هم باردار شدی ولی به خودت سخت نگیر
من درکت میکنم چی میگی عزیزم خدا بهت صبر بده بچه ها هم بزرگ میشن بالاخره خودشون خوب و بد رو از هم تشخیص میدن، بزار به روش خودش بزرگ کنه توهم دور مواظب باش
مراقبت کن از حال خودت نزار فکرت جسمت خسته بشه
فقط یه فکر اساسی بکن شوهرت رو یکم تو کار بچه ها مشارکت بدی ، نمیشه که فقط بچه دار شه تو جورشون رو بکشی
عزیزم شرایط سختی داری مخصوصا تو بارداری که ادم از لحاظ جسمی و روحی بهم میریزه
ولی اتفاقیه ک افتاده از الان هم غصه اینده رو نخور
انشاالله همه‌چی اونجوری که دلت میخواد پیش بره
عزیزم واقعا سخته شرایطی که داری ولی خودت فقط میتونی از پسش بر بیای به خودت سخت نگیر دوتا هستن میشن سه تا انشالا خدا بهت توان بده بتونی از پسش بر بیای
شوهرتم باید کمکت کنه آخه سخته سه تا بچه کوچیک پشت سر هم ما تو یکیش موندیم
بخدا من تا دخترم می‌خوابه تند تند کارام میکنم تو که دیگه میشن سه تا باید یه کمکی داشته باشی خیلی سخته واقعا
بسپار به خدا خودش کمکت میکنه با شوهرتم حرف بزن که باید کمکت باشه یکی بچه ها رو کلا اون نگه داره مواظبش باشه تا بتونی از پس اون دوتا بر بیای
بهش میگم میگه منم کار دارم نمیتونم بچه رو ببرم سر کار که
میگه وظفیته بچه داری کنی زنای قدیم چطور بودن
هر چی میگم فقط میگه زنای قدیم یکی بغل یکی شکم یکی هم پیششون بود به همه کار هم میرسیدن
مامانم مارو چطور بزرگ کرد ۵ تا بچه بودیم تو بی عرضه ای تو راحت طلبی
بگو زنهای قدیم با مادرشوهر زندگی میکردن بگو مامانت بیاد کمک
زنای قدیم خونه حیاط دار داشتن جاری و مادرشوهر هم نزدیکی بودن کمک میکردن بچه ها اکثرا تو کوچه بودن اونموقع امنیت بود الان نمیشه بچه رو خونه فامیل فرستاد چه برسه به کوچه
حالا خواهرشوهرم همیشه میگه منو زیبا بزرگ کرده یعنی خواهربزرگترش میگه اصلا مامان بابام باهامون کاری نداشتن پیش مامان بزرگم بودیم
بعد برمیگرذه به خواهرش میگه زن منو لوس نکنین این کلا بی عرضه اس
نمیفهمه بخدا نمیفهمه
خاهرشوهرمنم اینطوری شد دومی خیلی سومی رو عذیت میکرد چندبار بهش حمله کرد دیگه دعد مادرشوهرم یه دوسالی نگهش داشت چهارسالش که شد آوورد پیش خودش ولی خودش خیلی ضعیف شده مدام لکه بینی داره کمردرد پادرد‌.... حتنا از نظر ویتامین و تغذیه به خودت برس
دیگه قلق شوهرت رو خودت میدونی هرجور شده مجبورش کن برات یه کمک بگیره نشه سی سال دیگه از خانومی الانت پشیمون بشی
خاهرکوچیکه ی ما رو هم مامانم فقط شیرش میداد بقیه کاراش با منو خاهرام بود
عزیزدلم غصه نخور ماشالله بهت ک داری سه تا بچه رو جمع جور میکنی بخدا من خودم ب شخصه حوصله ندارم با همین یکی یدونمم نمیرسم بخدا انقدم دعواش میکنم ک نگو حالا شما سه پله بالاتری با حوصله تری قوی تری ماشالله خدا صبرحوصله توی شما دیده ک بهت داده شوهرتم بی عقله هنوز یکی نزده پس کلش حالش جا بیاد احمقه ادمای اینجوری خرن بی لیاقتن
بچه های منم همینن امروز اکای با شیشه شیر چنانن کوبید تو سر کاران ک بچه کبود شد از گریه
به حرف کسی هم گوش نمیده مثلا نصیحتش کنن ادم بشه
اوخی خدایا عزیزدلم تو بچهات چقد شیرینین واقعا من نشناخته فاطمه خیلی بدلم نشستی گلم همیشه ازت یادمیکنم میگم خدا بهت حوصله فراوان بده خب اکای هم سنی نداره نمیدونه
عزیزم سخت هست بچه داری ولی میگذره.. از خدا برات یک دنیا صبر و حوصله میخوام که بتونی به سه تاشون راحت برسی وادیت نشی
به نظرمنکه راست میگه منم بچم همینطوری تربیت کردیم همه میگن چقدرخوبه بهتون نمی‌چسبه ولی خوب دورادورمواظبیم جای خواهرم ومادرم ازبچگی میذاشتم یک ماهم بریم مسافرت بهانه گیری نمیکنه ولی برعکس دخترخواهرم ازبچگی ۳نفرمواظبش الان انقدرلوس وبدشده همه بدش میگن
ادم نمیشه عزیزم تو غصه نخور خدای نکرده بچه تو شکمت چیزی نشه
منم دختر بزرگم همش پیش خواهر شوهر مادر شوهرم هست.. خیلی بهش میرسن شاید از خودم بیشتر ولی خیلی دختر صبور و خوبی شده خداروشکر اذیت نیستم زیاد چون بهم نمی چسپه☺️
اعصابت خورده هااا 12هفته ان تی میرن
دیگه قسمت خدا این هس کاش یکم بیشتر احتیاط میکردین اما حالا ک شده دیگه هیچ باید فقط شکرکنی
اره خوبه ولی این بنده خداپشت سرهم حق داره بایدشوهرش تکیه گاش باشه کمکش کنه نه بچه هاروکلاول کنه مخصوصاپسرکه یکم شیطون ترن ماشالله نازم هستن خدایی نکرده یه نامسلمون ندزدشون بایددورادورحواسش باشه بهشون باردارم هست بایدکمک دستش باشه
قربونت بشم بااون بچه های خوشگلت توفقط تولید مثل کن ایرانوقشنگ کن🥲😍
عزیزدلم چ فرقی میکنه حالا ک شده خیلییییی سختههه میدونم و تمامممممما درک میکنم چون خودم الان پوست انداختم ولی خب اتفاقیه ک افتاده من و تو حکمتشو نمیفهمیم ان شالله بهترینا براشون پیش بیاد حداقل بعدا ک بزرگ میشن هیچوقت نگن بهمون کاش نمیاوردینمون 😓💫🤲
اصلا ربط نداره ب این علائم هرچی صلاحه همون بشه ان شالله
اووه فاطمه از الان برای ۷ ماه دیگه داری حرص میخوری بحث میکنی؟ تا اونموقع خدا بزرگه میبری خوبم میبری تو فکر اونموقع رو الان نکن
گوسفنددد و میگفتی پ من تنهایی اوردم مگه اینارو عه مال ما خار داره فقط؟
🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
زنگ بزن مامانت بیاد خونتون بمونه کمکت. انقدرم کوتاه نیا هی. یکی میگه چهارتا جواب بده. یکی میزنه پنج تا بزن دختر. وحشی باش 💪🏻
ببخشید عشقم چون این چندمین باره تو تاپیک ها میگی اینو میگه ایندفعه بگو خفه شو لطفااازنای قدیم و زهرمارر اه
با آدمای خر بی لیاقت باید چکار کرد؟
یکی به منم بگه
مامانش چجوریه؟؟
بگو ارع اگر عرضه داشتم دهنتو میبستم😒
با یه وحشی نمیشه وحشی بود
اره خدایی خدا حفظشون کنه🥲🥹
اونا بچن گناهی ندارن ک متوجه نمیشن تو کمک لازم داری
از دیشب اقد بهم حرف زده فحش داده توهین کرده
داغونم
چون میخواد خونه رو بفروشه یه خونه ارزون تر بخره با بقیه پولش نزول بده پول سودی کار کنه
میگه دیگه نمیرم سر کار برا مردم کار کنم اونا رو پولدار کنم،یکماه نشسته خونه
میگه حالا که نزاشتی تا قرون آخر طلاهاتو خرج خونه میکنم
ماه دیگه هم طلاقت میدم بری پی کارت
من چکار کنم با دوتا دختر
هر چی سکوت میکنم استرس ندم به دخترم بدتر میکنه
خدایا چکار کنم
تو شهر غریب بی کس و کار
تو رو خدا کمکم کنید
اگر بخاطر دخترام نبود خودمو میکشتم راحت شم
ی بزرگتر نداره؟
نه
خانوادش از خودش داغون ترن
برو مهرت و بزار اجرا
به کی بگم
به مادرش که میگه کار نکن فکر سلامتیت باش؟
مهریه اتو بده دیگه نمیتونم زبون درازی کنه
میگه تو کار کردن خرو میخوای خوردن یابو
مادرم فکر سلامتیمه
تو برات مهم نیست من حمالی کنم
طلاق بگیری از زندگی ک نونت از پول نزول دادن باشع بهتره
میگه خونه رو میفروشم ۱ میلیارد بهت میدم هررررررری
از کجا بیارم خرج بچه هام کنم؟
هیچ پشتوانه مالی ندارم
بگو بده برادر برو نفقه بچه هاتم هس تو دادگاهم بگو نزول خوره
اگ مهریت بیشتر از یک میلیار میشه مهریتو بذار اجرا
میگه اگر بخاطر این بچه ها نبود لهت میکردم از کتک
مهرم ۶۰۰ تا سکه ست
چ غلطااا
چرا خدا نیست
چرا نمیبینه منو
بزار اجرا
فاطمه جان این بار گفت زنای قدیم بگو خب می‌رفتی با ننه بزرگت ن من.
ینی چی؟ تو خوبی خوشی باهاش حرف بزن شاید یکم خر شد. بگو قدیما دایه داشتن بچه ها. براشون دایه بگیر
چقدر دلم میخواد اینجور مردارو خفه کنم
میگه بچه ها رو نمیدم بهت
من میمیرم بدون دخترام
دادگاه الان فقط تا ۱۰۰ تا مهریه رو حساب می‌کنه اگ ۱۰ هزار تا هم باشه فقط ۱۰۰ تا رو قبول داره
ببخشید از صاحب تاپیک
دلم خیلی گرفته
خدایا بزرگی کن در حق من بی پدر پدری کن
برام دعا کنید
۱۱۰تاش و همون ان میگیره وقتی ببینه استطاعت مالی داره بقیشم قسط بندی میشه
پس چ بهتر.
چون من اینطوری شنیدم
بگو مال تو بردار برو ضعف بچه ها رو نشون نده پیشش اصلا
خر مگه میفهمه حالیشه خو بقیه رو پیرمیکنه باید رو خودش کارکنه ن اون
اره اون مال اونیه ک نداره کسی ک داره باید بده همه رو البته وکیل میتونه کامل براش توضیح بده و ثابت کنه
دیز چ غلطا روانی بی همه کس تر از خانوادش
حالم بهم خورد ازش واقعا چقد بی لیاقته ادم نزول خور
مگ خونه خراب شدش چقد میارزه
فاطمه خدا بهت صبر بده فقط
اخه بچه رو تنهایی بفرسته تو حیاط بهداشت اونجام که جلوش خیابون اصلی هستش رفت و امد ماشین زیاد من نمیگشم چهارچشمی بپادش میگم بجای اینکه بشینه با گوشیش ور بره میرفت یه گوشه حیاط مینشست چشمش هم به بچه بود
عزیزم تو الان اعصابت خوردبخاطر بارداری هم هورمونات بهم ریخته انشالله شوهرت عاقل بشه ولی بهترین کار صحبت باهاش صحبت کن ببین دردش چیه
قدیم هر کی هر غلطی کرده کرده الان دوره زمان جدید کی دیگه تو قدیم سیر می‌کنه دقیقا والا بگو یخورده خودتو زندگیتو بروز کن مطالعه کن
بهش میگم کمی کمک حال من باش بجای اینکه بری پیش دوستات اکای و ببر پارک کمی بازی کنه وقتی خونه ای بجای اینکه سرت تو گوشی باشه با بچه بازی کن منم به کارم برسم انگار نه انگار
دیشب واس شاممون از ناهار اش بود اضافه مونده بود بعد کمی هم کتلت درست کردم کنارش سیب زمینی سرخ کردم برگشته میگه اینم شد غذا تو بی عرضه ای
من شوهرم میاد خونه خودم بچه رو تشویق نیکنم میفرستم سمتش اونم مجبور میشه سرگرمش کنه
اصلا درک نمیکنه
این اصلا اونجوری نیست بچه بره سمتش بهش توجه ای نمیکنه
یا میره تو اینستا بچه هم میشنه با اون نگاه میکنه
چند سالشه شوهرت؟؟؟
۳۲
پس این چیه اگه شام نیست😐
من با یکی توان هر روز غذا درست کردن ندارم چه پرتوقعه
چقدر تفکرش بده فقط تورو خونه نشین وسرگرم بچه کرده خودش دنبال رفیق بازیچه هنوز
بچم نیس که مردک .بهش بگو مردای قدیمم با عرق جبین نون درمیاوردن ۲۴ ساعته سرکار بودن نه پی الواطی ورفیق بازی
میگم بخدا اعصابم خورد شد
لوس بارش اوردن بحث غذا بشه مامانشو میکوبه تو سرم میگه مامان من با اون همه کار چنانن غذاهای درست میکرد شامش و ناهارش به وقتش اماده بود
سن ملاک پختگی نیست
عقل و شعورم نمیاره متاسفانه
فاطمه کلا خانواده مرد سالارین؟؟؟یا شوهر تورو برق گرفته؟
وااای امان ازدست مردای بی درک، من یه بچه دارم به زور یه وعده درست میکنم توچیکار کنی اخههعع
والا یکی ۲۰ سالشه میگن کاراش سر بچگیع اینو نمیدونم چجوری بگم
خودتون فوش بدین دیگه من دهنم باز نشه
چه معنی میده انقد سرکوفت ننه اشو بهت میزنه؟؟؟تو هیچی نمیگی؟؟
نه بابا کلا مردسالار از حرف داداش بزرگش کسی جرات نداره خارج بشه داداشش تو پوشش حساس خواهرش با اینکه ازدواج کرده شوهرشم چیزی نمیگه میگه هرجور راحتی لباس بپوش ولی وقتی میاد خونه برادرشوهرم مانتو بلند میپوشه ارایش کم میکنه
پس همشونو برق گرفته عنترا رو
فاطمه هروقت میگه زنای قدیم خدایی تو چی میگی،
تازه غذای بچه هم هست
جوابش میدم میگم اگه ناراضی برو یکی هم سن مامانت و بگیر قشنگ برات غذا بپزه
میگم یا برو یکی از اونارو بگیر یا ببرمت پیش اونا چالت کنم
خوب میگی 😐والا چخبرشع
😂😂😂😂بازم خوبه زبون داری
خدایی؟؟حال کردم هرچی گفت جواب بده اگر دست بزن نداره
خداروشکر دست بزن نداره فقط زبون داره
دعوامون بشه زود از خونه میزنه بیرون
زبون و میشه درست کرد چهار بار مثل خودش بارش کنی درس میشه
من گواهینامه رو تازه دو سه ماهه گرفتم بعد شوهرم میگف عمرا کنار تو بشینم و فلان
الان تصادف کرده پا وکمرش آسیب دیده صبحی یه سیری التماس وعذر خواهی کرد تا ببرمش جایی
دلم نمیومدا اما جلو برادر شوهرم گف منم زورم گرفت
اون فرق داره اونو اول میزارم😂😂😂 ولی خدایی من طی چهار سالی که خونه خودمم خیلیییی کم پیش اومده دووعده بزارم همیشه یه وعده میزارم شامم میخوریم
میدونم ولی نمیتونه تو این شرایط دست تنها باشه. من با یه بچه تنهایی به هیچ کاری نمیرسم این بنده خدا چجوری هم باردار باشه هم دوتا بچه کوچیکو نگه داره
اشکم دراومد بااین حرفت😔😔😭😭
اگ وضع مالیش خوبه انقدرررررر پافشاری کن ک ی کمکی برات بگیره حتی شده دو سه روز در هفته
خوش به حالت . البته حوصله ت سر نمیره ؟ من امروز تعطیل بودم تا ۱۱ و نیم خوابیدم بعد ناهار درست کردم ظرف شستم تسنیم خوابید ۲ ساعت حوصله م سر رفت بعد شام گذاشتم
ببین آدم باید خیلی بی درک و شعور باشه ک شرایطت روببینه و کمکت نکنه. یا برات گردن کلفتی کنه
الان اگر یه آدم حسابی بود دست و پاتو ماچ میکرد. همه فامیلشون بسیج میکرد کمکت کنن.
خودش نفهمه. مادرش که یه زنه نمیتونه وضعیت رو براش توضیح بده
فاطمه جان نمیدونم واقعا چی بگم. اینجور تایپیکا رو میبینم ناراحت میشم و اشکم درمیاد
امیدوارم شوهرت سرعقل بیاد یکم
من یکی دارم اون اوایل ک عادت نداشتم هنوز کار خونه با بچه ب شوهرم گفتم یکیو برام بگیر ک کمکن باشه. ولی خب من اون موقه دو هفته خونه خودم بودم دو هفته خونه مامانم. شوهرمم گفت تو فقط نصف ماه خونه ای. خونه مامانت نرو فقط ماهی ی شب برو خبر بگیر باشه من برات کسی رو میارم کمکت باشه اما خب ترجیهم این بود برم خونه مامانم. اما تو حتماااااااا بگو ک برات کمکی بگیره. الکی همش عوق بزن بگو حالم بده نمیتونم کاری کنم اشپزی کنم بچه ها رو بغل کنم
همین مردا وقتی پیر میشن و دیگه زورشون نمیرسه انقدر مظلوم میشن که دل آدم براشون کباب میشه
خدا نبخشه اینجور مردا رو واقعا
انگار بچه همه وظایفش به عهده مادر بیچارس
خدایا چقدر اعصابم بهم ریخت من از ظهر میخام یه خونه رو جارو بزنم به خدا دخترم میاد میچسبه به پاهام که بغلم کن
تو چجوری سه تا بچه قد و نیم قد رو میخایی مدیریت کنی آخه😑
عزیزم شوهرت به فکرت نیست به فکر بدنت نیست چرا خودت پیشگیری نمیکنی.
شوهرت همینجور دلش بچه میخاد که فقط سرت رو به بچه گرم کنه خودش بره پِی رفیقاش
من همیشه از شوهرم ناراضیم اما بعضیا ک رو میبینم میگم خدایی شوهرم کمکه.
بذار بهت بگه بی دست و پا. اما بهش مسئولیت بده. من ی بار ب پسرم قطره دادم پرید گلوش دیگ همینو بهانه کردم ک من بلد نیستم میترسم خفه شه. قطره هاش شد با شوهرم. الان موقه شستن پی پی ش انقد دست و پا میزنع منم گفتم وای میترسم از دستم بیفته دست و پاش بشکنه الان هر وقت خونه س میاد کمکم. یا الکی میرم تو آشپزخونه انگار کار دارم. میگم همون پوشکش رو باز کن من دستم بندع. لباسشو دریار کار دارم الان.
خودتو بزن ب خنگی و بی دست و پایی مجبور شه کمکت کنه
بعد همونجا تُف نکردی تو صورت مردک بی غیرت؟!!!
الان من بچه مو عادت دادم سر سفره می‌ره کنار باباش. انقدم رو مخه هی با قاشق غذا تو پاش پاش می‌کنه ولی کنار باباشه دیگ هر کار میخاد بکنه از من دوره من اعصابم بهم نمیریزه
الی خوبی عزیزم؟
تلگرامت چیه منم وصل کنم تلگرام من که پوکیده اصلا
سلام خوبی هانا خوبه مال منم سه چهار روزه وصل نمیشه اصلا حوصله م سر رفته
فدات شم ما هم خوبیم قربونت
مال من چند هفته ست قطعه چند تا دیگه هم نصب کردم ولی کد تایید نمیاد برام
وایی تسنیم چه ننه ای شده😍😂
😑شوهرتو تا قبل بچه ادم کن
🤣🤣ولی چه جوابا خوبی بهش میدی
حقیقت اینه تو ۴ تا بچه داری عزیزم. اونم پشت هم 😂😂😂
وایی نه حرفای شوهرش خیلی رو مخه دیگه
خودت چند سالته
فاطمه؟ ۲۵ سالشه فک کنم
آهااا
منم درحال مرگ باشم ولی باید غذای اونا بذارم
ای بابا
قربونت ♥️♥️
خوش به حالت چقدر وقت اضاف داری تازه من از شش صبح بیدارم
ماشاللع البته فکر کنم بچه ها بزرگتر میشن شیطون تر میشن بیشتر وقت میگیرن دختر من هنوز راه نمیره فقط چارذست و پا می‌ره
شوهرت ازت انتظار بیجا داره من که به یه وعده درست کردنم به زور میرسم😂
تا میرم پا گاز دخترم میخاد دخالت کنه تو همه چیا هرچی تیکه میکنم باید اول اون تیکه کنه یا بخوره تا یه شام یا ناهار بزارم قشنگ مغزم اب میشه😑
حکمت خدا هر چی همون الان از شوهرت پری این شرایطت هم حساس ترت کرده طبیعتا ویار و اینا هم تاثیر گذاشته ب شوهرت بگو بیاد دنبالت دعوا نیوفت ولی بگو حالم خوب نیس و فشار زیادی رومه...قران هم خیلی خوبه بخون دلتو اروم کن از خدا بخواه برات ارامش و صبر و توان بده تا مامان خوبی باشی 💚 عزیزم نی نیا همشون نعمتن نزن این حرفو خداروشکر کن و از سالم بودنش خوشحال باش😍
اره هرچی بزرگتز میشن شیطون ترن
واااااا😐😐😐😐
عزیزم ماشالله به نینیهای نازت😍
انقدر ژنت زیباست ک خدا میخواد همش ازت تکثیر شه🥰
خدا برات حفظشون کنه♥️
عزیزم خونسردی خودتو حفظ کن شاید بارداری یکم زیادی حساس شدی
ای خدا عزیزم حالا کو تا اون موقع که ببری آتلیه اول یکم به خورد خوراک خودت برس که بدنت تقویت بشه ویارت بهتر بشه بعد به اون قسمت ها فک کن آتلیه هم اگه جای درست حسابی ببرین و از قبل وقت بگیری و بگین بچه کوچیک دارین هیچی اتفاقی نمیفته نه سرما میخوره نه چیزی مردک حالیش کن بگو حضرت مریم نیست که خودم حامله بشم کاری میکنی به آخرو عاقبتش هم فک کن
زایمانای قبلیت سز بود یا طبیعی
کسیم داری کمک حالت باشه
بابا این چ ادمیه اخه بگو برو پیش ننه جونت اون بپزه تو بخور من حوصلتو ندارم این ادم مال کدوم دره ای بود پیدا کردی😑😑🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
پسرات به خودت رفتن یا همسرت
ماشالله بهشون 🧿🧿
خدا جوابشو دادا😂😂😂
فاطمه جان من تو اون یکی تاپیکتم گفت بهتری زود تر میرفتی دکتر دارو و اینا میداد بهت چون باید خیلی تقویتی بخوری
اکای از شیر باز کردی یا نه
به کارنم شیر خودت میدی که واویلاس حتما باید تحت نظر باشی چون اعتنا نکنی تا آخر حاملگی خودت میپوکی شوهرت که چیزیش نمیشه

فاطمه بخدا اگه خونم پیشه خونت بود هر روز بچهاتو می اوردم پیشم ی چندساعتی بمونن هم من ازشون سیرمیشم هم تو ب کارات برسی😍😍😋😋😋
میگذره گلم این روزا بچهاتم بزرگ. میشن و تا بخودمون بیاییم میبینیم پیرشدیم چقد عمرمون داره زود میگذره😣
بخدا راضی نبودم انقدم گریه کردم
عزیزم شماالان هم خسته ای هم نیاز به کمک محبت داری ۳تابارداری پشت هم واقعا سخته ولی خداخودش داده خودشم کمکت میکنه بیشتر برو خونه مادرت بچه هارو نگه دارن استراحت کن حالا تابدنیا بیاد یه ۷ ماهی مونده ازالان حرص ۷ ماه بعدو نخور
خدایا چرا مارو از دست مردای احمق نجات نمیدی؟
وای توبه
هرکی ی مدل داره مدارا میکنه
یکی مثل شما
یکی مثل من
یکی شوهرش بی شعوره
یکی شوهرش دست بزن داره
یکی خسیسه
یکی رفیق بازه
ینی ادم میخواد سرش و بکوبه ب دیوار
🤣😁😁😁چوب خدا صدا نداره
چقدر بیخیال
مثل شوهر من
بچه تو حیاط میره میگم مواظبش باش نیفته سرش جایی بحوره میگه نمیخوره 😒😒
این سری گفت زنای قدیم جرش بده
بگو الان دیگه قدیم نیست
بگو اینهمه بچه میخوای کمک حالمم باش
یه نفر ادم چقدر مگه جون داره
ببخشید فاطمه جان چرا به یا بزرگتر یا پدر مادرت نمیگی که این به اصطلاح شوهرت بهت همش میگه بی عرضه که جلوش وایستن
یه هفته دوتا بچه رو نگه دار خوب نخوابه ببینم کی بی عرضه کیه
فاطمه عزیزم بارداری خیلی خودتو ناراحت نکن ، چه تو حرص بخوری چه نخوری این روزا میگذره ، به این فکر کن چند سال دیگه همین پسرا میشن پشت و پناهت
بخاطر یه اتلیه رفتن خودتو ناراحت نکن.به فکر اون طفلک تو شکمتم باش.ی بار ی کلیپ دیدم هرقدر مادرگریه کنه بچه هم تو شکمش گریه میکنه.روز تولدش لباسای خوشگل بپوشون خودت ازشون عکس بگیر.
با این وضعیت هنوز اشپزی هم میکنی 😐 خودتو بزن به مریضی بهش بگو غذا از بیرون بگیره اگه هم نق زد یا چیزی گفت بگوو مردای قدیم چطور ده تا بچه رو همزمان خرج میدادن
خوب اگه واقعا سختته و اینقدر باعث شده حالت بد باشه چرا سقط نمیکنی؟
😐🧑‍🦯
به احترام این حرفت سکوتتتتتت🤣
این جنین قلب داره واقعا چجوری دلت اومد این حرف رو بزنی ؟
چ راه حلی 👌😆😒😒😒😒😒
بچه داری بخدا سخته. من امروز پسرمو گذاشنم پبش شوهرم و رفتم مدرسه اون یکی پسرم جلسه وقتی اومدم شوهرم گفت چقد سخت بوده بچه داری. ی دستشویی نتونستم برم
نه بابا چه حوصله سررفتنی وقتم کم میارم
اخی عزیزم چقد گل پسرات خوشگل و نازن ماشالا خداحفظشون کنه فاطمه خانم
سلام
فاطی یه دوروز بچهاتو بنداز روسرش برو خونه بابات بگو توکه عرضه داری نگه دار زندگی رو هم بچرخون
بگو من بیعرضم عرضه نگهداری ندارم تو که با عرضه ای نگه دار
اون دوره قدیمو باالان مقایسه میکنه
مردا خیلی رو دارن بخدا
منم الان دوس دارم شوهرمو جرواجر کنم بخدا حیف که اسلام دستمو بسته
سلام
سلام خوبین
شکر بخوبی شما
والو ماکه خوب نیستیم
سلام عزیزم اینقدر حرص نخور ما زنا خیلی قوی تر از این حرفایم مطمعنم راحت هرسه تا بچتو بسلامتی بزرگ میکنی چون فکر میکردم از خودم ضعیفتر نیست همش میگفتم خدایا چجور بعضی مادرا اینقدر صبورن که خدا بچه مریض بهشون داده همش تو بیمارستان ودکتر وازمایشگاهن تا الان این بلا سرخودم اومده حالا اینقدر صبور وآروم شدم از یه آدم شلوغ تبدیل شدم به یه کوه پراز درد
😐😐😐😐😐😐
به مامانم گفتم داداشم سر بارداری کاران حتی داداشم اومد منو برد ۱ ماه موندم خونه مامانم کمی اخلاقش تغییر کرده بود ولی بازم شروع شده
دلم نمیاد خونه مامانم دوره
فاطمه خیلی شل گرفتی بخدا
بابا از خانوادت از خانواده خودش کمک بگیر یمدت غذای حاضری بخورین از بیرون سفارش بدین
من هنوزم ناهار میرم خونه مامانم دخترمو نگه میداره قشنگ غذا میخورم یا بهش غذا میده
روحیتم عوض میشع
خودت تو خونه یه موزیکی گوش بده پسرت گناه داره منزوی میشه
اگه قراره بحث کنی باشوهرت یبار برای همیشه حرفاتو بزن و دیگه تکلیف خودتو بدون یا باید بزنی تو بیخیالی و خودت حال خودتو خوب کنی یا باید رو لجبازی و حرف گوش نکردن شوهرت بمونی همینجوری
والا من جای تو بودم جنگ راه مینداختم الان
من خیلی وقتا زنگ میزنم به مامانم میگم بیا مایا رو نگه دار کم اوردم خیلی رک
من مامانم دوره برم‌خونش یه هفته میمونم خانواده شوهرمم یکی از خواهراش مشهد اون یکی یه شهر دیگه بعد برادرشوهرمو یه خواهرشوهر بزرگم زندگی میکن برمم اونجا خواهرشوهرم زیاد بچه رو نگه نمیداره میگه خسته شدم فلان کار خونه اونام زیاد زمینش سرامیک همین ک پنجره یا تر باز باشه پر گرد و خاک میشه و باید روزی دوبار تمیز کنم تو خونه خودم راحتترم
شوهرمم فقط سر همین غذا پختن گیر میده وگرنه دیروز که دعوا کرده بودیم کمی عقلش اومد سر جاش گفت نمیخاد دیگه ناهار بپزی من ناهارمو بیرون میخورم
با اون باید هر چند وقت یه بار جنگ داشته باشی تا ادم بشه کمی
خوبه عقلش بیاد سر جاش قشنگ توام خرابش کن هرچی گفت بگو مردای قدیم غیرت داشتن برای بچه هاشون زنشون جونشونم میدادن تو هیچی بلد نیستی
کلا مردا بدشون میاد میگی بلند نیستی یا بچه ای قدرتشو نداری
مطمئن باش بهش فکرمیکنه
اینارو بزن تو سرش 😏

سوالات مشابه