Ooma
پرسش (1401/08/02):

نوزاد از چندماهگی مادرو میشناسه و بهش وابسته میشه؟

سلام مامانا ودکتر اوما عزیز. پسر من یک ماه و نه روزشه . میخواستم بدونم از چه زمانی مادرو میشناسه و اینکه دوست داره کنار مادرش باشه و زمان بی قراری عکس العمل نشون میده و ‌ مادرو از بقیه جدا میذونه؟
من خانواده همسرم خیلی بچه روبغل میکنن حتی موقغی که خوابه نمیذارن که زمین باشه مدام میچسبونن به خودشون واون تایم خیلی کم بچه رو به من میدن حتی روزای اول شیر خشک با شیشه به بچه دادن .همه نگرانی من اینه که پسرم وابسته اونا شه ولی وابسته من نه و منو دوست نداشته باشه چیکاز کنم از دست این فکرا همش حال روحیم بده و به شدت حساس شدم

خب یعنی باید تا شش هفت ماهگی صبر کنم؟کاش میشد از ماه زودتر وابسته مادر میشد باورت م بچه اروم نمیشد دادن بغل من اروم شد بعد از ترس دوباره از من گرفتن گفتن بدع ما اروم کنیم و بچه تو بغلشون گریه مباز نمیدادن به من
خداروشکر شاید چون مشکل منونداشتی
چقدر خوب خداکنه پسر منم همین شه
مگه همیشه پیشت هستن؟؟
نه ولی همون تایمم میان بچه رو به زور میدن که شیرش ب اصلا شیر خشکیش کردن که دست خودشون باشه همش من مقاومت ک گفتم میخوام سینمو بدم به بچم
ببین ماه های اول طبیعیه که دلت نخواد بچه ت را کسی بغل کنی
البته من هنوزهم همینطوری م😁
محبت خودخواهانه؟که ببینن بچه تو بغل مادرش ارومه ازش بگیرن که چی میخوایم خودمون ارومش کنیم؟
خب چرا اون تایمی که میان نمیگی زمان شیرش نیست یا ببری توی اتاق بخوابونیش
یا بگو شیرش تموم شده یا شیشه ش الان نیست
نه من بحثم بغل نیست نوشته های بالامو بخون عزیزم .رفتاراشونه که منو اذیت مبکنه
بهشون برمیخوره
ببخشید گلم دخترم شیطونه و بیدار،من فقط اخرین پیامها را میخونم
باشه عزیزم دستتم درد نکنه
بعدا به مشکل میخورین باشوهرت اگه بهشون بر بخوره؟؟اگه اینطوری نیست که خب بذار بربخوره تو خودت مهمی گلم
سلام آخه این چه فکریه که می‌کنی نگران نباش نوزاد مادر رو می‌شناسه چون اون بوی مادر که در ابتدای تولد پیشش بودی رو تشخیص میده الان نوزاد تازه است خب براشون هیجان داره چند وقت دیگه خودت میمونی دست تنها با کوچولوی دلبندت اون وقت آرزو میکنیم کاش یکی نیومد واسه یک ساعت نگهش می‌داشت تا تو استراحت کنی البته این حال روحی تو می‌تونه مربوط به یه افسردگی پس از زایمان باشه لطفا این فکرها رو نکن تا بتونی به بچه ات بهتر رسیدگی کنی اعصاب آروم در این زمان خیلی برای بچه تاثیر گذاره
دقیقا گله گی میکنن پیشش
خب پس اگه اینطوریه که چاره ای نیست جز سازش
عزیزم ولی رفتاراشون اصلا خوب ن .
چرا بچه تو بغل منه بابد از من بگیرن بگن خودمون اروم میکنیم .از اول هی گفتن شیرت کمه شیرت بحر نداره که شیر خشک و شیشه رو کردن دهن بچه .بچه من سینمو نگرفت .
الانم تا میبینن بچه تو بغل من اروم میشهمیگن بده ما اروم کنیم بچه گریه میکنه باز حاضر ن بدنش به من .
نه کوتاه نمیام کوتاه بیام باید تا اخر عمرم کوتاه ب سر هر چیزی یا مسئله ای
میدونم گلم منم خواستم ارومت کنم و مستقیم نگم کوتاه نیا
چون گاهی توی همه چیز بچه تا اخر دخالت میکنن
بله متاسفانه ولی وقتی کوتاه ب دیگه هرکاری بخوان میکنن و این درست نیست
میدونم ممنونم عزیزمم
وای خدای من رها آخه این چه فکریه که می‌کنی یعنی چی که ترس برسون میداره که نکنه به تو وابسته بشه خواهش میکنم ازت این افکار غلط رو از ذهنت بریز بیرون پدر و مادر همسرت رو مثل خانواده خودت بدون اینقدر حرص الکی نخور به خدا اگه دیدگاهت رو نسبت بهشون عوض کنی خودت به یه آرامشی می‌رسی که اصلا فکرشم نمیکنی
من از اول طوری رفتار کردم که حتی شوهرم تا میدید کسی میخواد بچه را برداره نمیداد بهش میدونست من حساس شدم
اخه منم میدونستم که فقط بغل کردن بچه نیست
مثل خانواده خودم میدونم . ولی تو بگو به من چرا بچه بغلشون گریه میکرد دادن به من اروم شد تا دیدن اروم شده گفتن وای داره بهت وابسته میشه تو بغلت اروم شد بعد سریع اومدن از بغلم کشیدنش بیرون گفتن ما ارومش میکنیم بعد بچه گریه کرد محل ندادن و به من ندادن و خودشون ارومش کردن .
چقدر خوب که همسرت همراهته
همه ی حرفهای دوستان درسته
در اخر بچه مال توئه و کنار تو خواهد موند
اما تو خودت بهتر میشناسیشون پس کاری که فکر میکنی درسته را بکن خواهر گلم
ایشالا من همه ترسم اینه بچم به من وابسته نشه و منو دوست نذاشته باشه و فقط اونارو بخواد
قربونت برم ببین رگ خوابش چیه باهاش حرف بزن تا اون هم همراهت بشه وگرنه کارت سخت میشه عزیزم
نگران نباش گلم مطمئن باش که با ارزش ترین زن ،توی زندگی ش خواهی بود
اره واقعا
ایشالا😭😭
عشقم دختر من کلا ۱ ماهم شیر خودمو نخورد
از همون اولم شیر خشک خورد
الانم خیلی اجتماعی بغل همه میره
اما بدون من لحظه ای نمیمونه
دست من باید توی دستش باشه تا بخوابه
حتی یک شب مجبور شدم بذارمش پیش آبجیم ، مدام چک میکردم ک خوب باشه
اونم میگفت خوبه بازی میکنه
فرداش که اومدم خونه و دورش خلوت شد ، هی با بغض به من نگاه می‌کرد و خودشو بهم می‌میچسبوند
هرچقدرم که کسی بچه رو به خودش بچسبونه ، مادرش تویی و مطمئنا با بقیه فرق داری براش
دقیقا منم سر شیرخشک خوردن بچم افسردگی شدید داشتم
عزیزم یبار جدی رفتار کن وقتی میگی بچه آرومه میان از بغلم میکشن بیرون جدی باش بگو بذارید بمونه ، تهش نهایت ۱ هفته قهر با شوهرت ، یه جایی باید محکم باشی ، یا میگی میان شیر خشک میدن همونجا همه رو بریز سطل اشغال ، سر بچه ات با کسی شوخی نکن ، بذار بهشون بر بخوره از الان محکم بمونی فردا روز بچه کار بدی کرد خواستن دعواش کنن میتونی باز دفاع کنی
بچم کوچیک بود خیلی نق میزد یکسره همه می‌گفتن اینقدر بغلش نکن عادت می‌کنه اینقدر تا نق میزنه سمتش نرو یکسره هی منو دور می‌کردن دستش نزن آخر دلم طاقت نیاورد رفتم دیدم اووو بچه ام تا کمر پی پی کرده اینقدر سر همشون غر زدم ، تا می‌خوابید گریه میکرد مادر شوهرم می‌گفت بغلش نکن من محل نمی‌دادم تا بغلش میکردم آروغ میزد هرکاری دوست داری بکن صلاح بچه ات رو از الان دستت بگیر یکسره میگفتن خانواده شوهرم بچه ات رو باز بذار هوا بخوره گوش ندادم هروقت خودم صلاح می‌دیدم باز میزاشتم بمونه شوهرمم پر میکردن میگفتم باشه باز کار خودمو میکردم
بخاطر بچه ات هر حرف و رفتاری‌ رو به جون بخیر ، اصلا هم تعارف نکن من حتی پدرم یا مادر خودم چیزی رو بگن دوست نداشته باشم انجام نمیدم خانواده شوهر که جای خود دارن
عزیزم اگه انقدر اذیت میکنه رفتارشون با هنسرت صحبت کن بهشون تذکر بده
عزیزم تو همش داری یه خاطره رو تعریف میکنی که اون لحظه خیلی ناراحتت کرده همینا رو به همسرت بگو
سر شیر خشک خب حق با توئه
ولی کلا فکر میکنم یه مقدار حساس شدی که البته بعد زایمان تا چند ماه طبیعیه
تا میتونی از بودن پسرت لذت ببر و به بقیه و رفتاراشون اهمیت نده
اگه اومدن از بغلت بگیرن یه نه قطعی و محکم بگو که بفهمن از الان که بدت میاد از این کارشون
منم تا وقتی پسرم ۳ماهه بود فک میکردم اگه نباشم مشکلی نیست و به مامانم بیشتر وابستس ولی وقتی از اتاق میومدم بیرونو منو نمیدید شروع میکرد به گریه کردن... حضورمو حس میکرد بخاطر همین تو بغل بقیه هم آروم بود 😌
بعضی وقتام تو بغلم بهونه میگرفت و آروم نمیشد که اینم بخاطر این بود که غیر از مامان کسی گریه بچه رو نمیفهمه و میخواست منظورشو برسونه بچکم!
توام مطمئن باش پسرت تو رو به همه دنیا ترجیح میده
عزیزم منم مثل تو بودم اما ۳. ۴ ماهه. بچم فقط با من آرومه. بغل بقیه هم که میره من باید کنارش باشم
پسر من نوزاد که بود با باباش بیشتر اروم میشد. بی قراری که میکرد باباش بغلش میکرد اروم میشد اما با من نه. ولی الان حتی با باباشم فقط میخواد بازی کنه. وگرنه بیشتر به من وابستس
نگران نباش
تو مادرشی و تو رو به همه ترجیح میده
یکم صبور باش
پسر من شیر خشک میخورد از روز اول
الانم با همه بازی میکنه. غریبی نمیکنه. اما اولویتش منم
نترس . خوب میشه
عزیزم بچه بوی مادر رو حس میکنه ، نه تنها بو حتی میشناسش ، دیروز پسرم عمل داشت چهل و هفت روزه هست منم فکر میکردم منو نمیشناسه ، بقدری جیغ میزد موقع وصل انژوکت سرم تا صداش کردم و صورتمو به صورتش چسبوندم ساکت شد ، توی بخش نوزادان هم که بود بین همه چشمش به من بود و تا باهاش حرف میزدم ساکت میشد ، منم تجربه اولم بود که دیروز حس کردم
بچه من ۴ ماه شیر خودمو خورده بعدش شیر خشک دادم بهش جوری وابسته منه ک ب کارای خونمم نمیتونم برسم😭😭😭هنوز زوده نگران نباش
بچه ی منم همینه ولی تا حالا پیش کسی جز مادرم نذاشتمش اونم در حد دو سه ساعت که نصف این تایم خوابه وَ منی که حس میکنم بهت وابسته نیست به رهگذر تو خیابونم نه نمیگه میخنده براش
بچه من شیرخشکی تا9ماهگی همش پیش مامانم اینابوداصلابراش فرقی نداشت من باشم یانه ولی طول همین 9ماه خونواده شوهرموک میدیدمیچسبیدبخودم از9ماهگی به بعدم هرجابرم گریه میکنه دنبالم شباخودم بایدپیشش باشم بعضی شباباهیچ کس غیرخودم نمیخابه
ممنون عزیزم ایشالا
حرفت کاملا درسته
من پسرم شدیدا به خاله ش وابسته هست وقتی خاله ش رو میبینه اصلااااااا بغل من نمیاد
تموم خنده و خوشیش با خاله ش هست منم از فرصت استفاده میکنم اون تایم استراحت میکنم
اما در نهایت وقتی خوابش میاد یا گرسنه میشه
میاد به من میچسبه
بچه ها هرچقد هم به اطرافیان وابسته بشن تهش با بوی تن مادر آروم میگیرن اصلا نگران نباش و بذار کمکت کنن و تو هم استراحت کن
آخه میگه وقتی آرومه میان ازم میگیرن به زور بهش شیشه میدن این نهایت ظلمه مادری که سینه ش شیر داره رو به بچه شیر خشک بدی
افرین دمت گرم
چقدر خ‌وب ولی مال من بعدا شوهرم میاد میگه چرا فلان کازو کردی گفتن دیگه نمیان و ایتا خیالت راحت شد؟
میگه تو حساس شدی حرف میزنم دعوامون میشه
ایشالا عزیزم
یعنی از چند ماهگی؟
خداکنه
ایشالا منم دلم میخواد اولویتش من باشم
اخی عزیزم ایشالا زودی خوب بشه گوگولی جون . ایشالا عزیزم تاحالا که برای من از ابن واکنشا نشون نداده
باشه عزیزم
چقدز خوب
خاله خیلی فرق د با خانواده شپهر عزیزم ‌یه اونا وابسته شه من دیگه از پس هیچی برنمیام😭
نه شیشه نمیدن اینکارو قبلا میکردن الان فقط از بغلم میگیرن اروم میکنن
عزیزم اصلا نگزان نباش.من پسر داداشم تا ۲سالگی همش پیش ما بود همشا یعنی بغل مامیومد ولی بابا مامانش ن حالا مامان باباشو ول نمیکنه وقتی باباش باشه ک دیگ عمرا بیادپیش ما مامانشم ک وقتی بگ نره پایین ب ما میگ مامان گفت نیا نمیان
خداکنه اما تا بچم بزرگ شه و اینکارارو کنه من دق میکنمو همش استرس د که
من میخوام به من وابسته ب فقط نمیخوام این تایم زیادی ببره
خب باید ازشون دوری کنی..ولی خب نترس اخر بچه با مامان بابا خوبه
خداکنه ‌ .. تلاشمو میکنم
مثلا پسرداداشم الان جونش میر برا من ولی اگر مامانش بگ نرو پایین نمیاد عزیزم میگ عمه بعدمیام فعلا مامان میگ ن میش مامابمونم
بگو ۹‌ ماه سختی و بیدار خوابی نکشیدم آخرش مادر خواهرت برام تصمیم بگیرن بگو‌ خواهرت یکی بزاد بده مادرش بزرگ کنه ، ببین باج نده چون هرکاری کنی آخرش اونا تورو خراب میکنن پس بخاطر بچه ات کاری کن که به نفع بچته
چشم
آخه من بیمارستان بودم مجبور شدم
پیش آبجیم و مامانم گذاشتم ، رابطه ش با آبجیم خیلی خوبه آبجیمم خیلی اهمیت میده
نازگلم همینه
پریشبا مهمونی بودیم بغل دی جی و تدارکاتی هم رفت
بعدشم تو بغل پسر خاله شوهرم خوابید 🤣🤣🤣🤣
بگو دوست دارم بچم گریه کنه بغلم والا مادر شوهرت یه عمر وقت داشت پسرشو تربیت کنه الان بگو دست برداره از سرت خودتو تقویت کن رها خیلی زیاد
چیکار کنم مبترسم رابطم با شوهزم بهم بخوزه شوهزم خیلی خوبه .
اینجوری خوبه بچه غریبی نکنه ولی اینکه بخوای به زور از بغل مادر بگیریش خدایی خیلی ظلمه منم جایی میریم بچم بغلم نیست اصلا ناراحت نمیشم ولی حس کنم یکی به عمد بخواد دورم کنه از بچم جلوش در میام
عزیزم توام هرکاری صلاح میدونی با بچه ت انجام بده
حالا بزرگ ترا هم تجربه دارن استفاده کن اما اگه فکر میکنی یه کاری درسته همونو انجام بده بگو با پزشکش مشورت کردم
اره دقیقا .مثلا این سری خواستن اینمازو کنن چی بگم؟
نترس نمیخوره یه هفته میخواد قهر باشه بگو پس حق مادریه من کجاست ؟ بگو فقط دوست داشتی یکی باشه برات بچه بیاری بعد محلش ندی ؟؟ منم مادرم حس دارم به بچم طاقت دوریشو ندارم همون قدر تو برای مادرت عزیزی بچمم برام عزیزه تحمل ندارم پیشم نباشه حس کنم یکی میخواد ازم دورش کنه
اینقدر گفتم میگم بابا بچع دچار اضطراب جدایی از مادز میگیره حس میکنه اون لحظه مادرش نیست به گوش هیچ کس نمیره
چشم
آره میدونم
من خودم اگه نخوام بچمو به کسی بدم اصلا محال بتونن به زور بگیرن
مادرشوهر منم دوست داره به بچم مثلا غذا بده یا نگهش داره البته از دوست داشتنه اما اگه صلاح ندونم خیلی بی تعارف میگم البته بدون بی احترامی
مثلا چی میگی
بگو فلانی جان عزیزم ممنون ولی خودم ارومش میکنم بچم بد قلق شده نمی مونه جایی بلند شو راه برو ، رفت بغل اونا برو پیش بچه ت هی بگو مامانی مامانی یکسره رو مخ باش ازشون بگیر
نگو عزیزم عمل کن
بغل کسی دیگه ست برو راحت بگیرش
بچه توعه
نباید ناراحت بشن اگه شدنم مهم نیست
ببین کنترل کن سه بار نده بچه رو یه بار خودت ببر بده بغلش
اخه فعلا اینا دوروز در هفته فقط بچه زو میبینن همسرم میگه همه روزای هفته پیش توئه خالا دوروز نمیتونی دندون زو جیگر بذاری .
ببین بچع خوابه هی این بغل اون بغل میکنن بچم اون سری دوبار از خواب پاشد رفتن گیج ب هم گشنه ب هم خوایش میومد گریه میکرد شدید
اره راست میگه بگو بدین خودم ببینم پوشکش کثیف نیست ، ببینم شیر میخوره ،. بدین شکمش و بمالم ، الکی بگو دکتر گفته وقتی گریه می‌کنه بغلت بگیر با تو آروم بشه
چشم
گفتم گوش نمبدن .ولی جلو شوهرم یه طور دیگه رفتار میکنن شوهرم میگع دیدی دادن دیدی فلان نکردن
خب وقتی خوابه بگو خوابیده دستش نزنید بیدار میشه اذیت می‌کنه ، شوهرت حرف زد اینارو بگو بهش بگو بچه خواب و وقتی بیدار میکنن دلم کباب میشه برای بچم ، من شوهرم وقتی بچه خوابه بوسش می‌کنه کلی سرش داد میزنم
باشه عزیزم
مثلا میگه بده من بهش غذا بدم میگم‌ نه قلقش دست خودمه
یا میگه بده شیرشو بدم میگم ممنون خودم بهتر میتونم بدم
یا میگه بده نگهش دارم میگم نه شما هم دستت درد میکنه
بعدش خودم میدم بغلش میگم مامان نازگل رو بگیر بی زحمت اونم میگیره اصلا جا افتاده براش
یا مثلا برادر شوهرم کوچیکه و سر به هوا خیلی راحت میگم بلندش نکن بشین بغلش کن
یا اگه یکم صداش گرفته باشه میگم تحت هیچ شرایطی سمت بچه نیا
جلوی همه میگما اصلا تعارف ندارم
رها قیچیشون کن همین اعصاب خوردی باعث میشه شیرت کم بشه شوهرت هم به مرور آروم میشه ولی اینارو نگه دار خواهر شوهرت بچه دار شد رو بچه اش پیاده کنی ببینی خوشش میاد ، یکسره با شوهرت حرف بزن دو سه بار محکم بمونی هیچی نمیشه
اصلا نگه بدین
خیلی راحت بره بچه رو بگیره
بغلش کنه گفتن چرا بگه میخوام شیرش بدم
اتفاقا یه نیم ساعت بعدم شیرش بده که بفهمن
چند سالته رها ؟
دوبار پوشکشو شل ببند دوتا آلو هم بخور اسهالی بشه دوبار پی پی بزنه به هیکلشون ولش میکنن 🤣🤣🤣
فکر کنم سنش کمه یا تازه ازدواج کرده
من باردار بودم مادر شوهرم یکسره می‌گفت بچه ات و به خودت وابسته نکن بدش به من ، من نگه دارم ، بچه ات مال منه مادر نمی‌خواد یکسره می‌گفت منم ترسیده بودم توو همون بارداری یکسره با بچه ام حرف میزدم میگم الان دنیایی ازم دور باشه خواب عمیق باشه صدامو بشنوه بیدار میشه شیر بخوره
مادرشوهر من اگه اینو بگه از دیدن بچم محرومش میکنم کامل
من اصلا رو نمیدم در این جور موارد خدایی اونم اینجوری نیست
من برای عید بچم یک ماه و نیمش بود رفتم خط چشم زدم بردمش ، برای مژه رفتم بردمش ، الانم هرجا برم میبرمش
همیشه هم مادرشوهرم میگه بیار بذار پیش من میگم نه راحت ترم پیش خودم باشه اینجوری عجله نمیکنم تو کارم بچمم خدایی اذیت کن نیست ماشالله راحتم
هر بارم میگه میگم نه ممنون پیش خودم راحت تره
البته مامانمم باهام میاد همه جا
بچمم توی کالسکه ست دیگه
منم وقتی دنبال خونه بودم بچم پیش مامانم بود ، مادر شوهرم خودش دید بچم اصلا شیر خشک نمیخوره خودشو میزد به مریضی بچه رو پیشش نذارم الان که خداروشکر قهریم ولی مجبور بشم بذارم دو ساعت ولی بازم می‌دونم بچم فقط پیش خودم آرومه
چقدر خوب
شوهرم میگه از دستتون خسته شدم همش رو من فشار میارید بسه دسگه
چشم
28
چقدر بد که خانواده ها با اعصاب یه مادر اینجوری میکنن مگه بچه شی هست
چقدر خوب که اینقدر محکمی .همسرت چیزی نمیگه؟
چقدر خپب و عالی
مثل شوهرم میگه منم می‌گفتم منم از دست تو و خانواده ات خسته شدم 🤣🤣
بهترین کارو میکنی
ولی مال من وابسته ی بچه هستن
اینو انجام بده 🤣🤣🤣
بعد چی میگفت؟
چشم
میبرن میشورنش فکر کردی چی
هیچی لال میشد من اینقدر کولی بازی در میارم شوهرم فقط میگه بسه بسه پشیمون میشه
خوشبحالت من دعوا میکنم شوهرم جری تر میشه لج میکنه باهام بدتر میکنه
نه عزیزم دوبار بو گند پی پی بگیرن خودشون بدشون میاد ببرن بشورن بهتر منم بچم پی پی میکرد مادر شوهرم میسشت حال میکردم 🤣🤣 کمتر خسته میشدم
مثلا چیکار می‌کنه ؟؟
حقو به من نمیده .میگه بیخود میکنی حساس شی همین که هست تو هم حق ن حرفی ب یا بی احترامی بکنی
ببین من 15روززایمانو خونمون بودن اینقدز خونمون پر مهمون و شلوغ شده ب من از نظر روحی حسابی بهم ریختم شوهرم دید دیگه حالم بده خونه رو خلوت ک همه در مورد بچه نظر میدادن نمیذاشتن بچع تو بغلم ب تا من میگرفتمش میگفتن بذارش زمین و ......
ببین رها یه راه دیگه هم هست من نتیجه گرفتم ، شیرتو تقویت کن فقط شیر بهش بدی
به نظرم خودتو بزن به بی‌خیالی ، میان خودت بچه رو بده بغلشون بعد برو گوشی بازی کن
گریه می‌کنه بچه شیرشو بده باز بده همونا بخوابونن ، خودتو بیخیال نشون بده
من خونه مادر شوهرم بودم همین جوری بودم بچمو می‌گرفت منم میرفتم سر گوشی ، حموم میرفتم ، تمیز کاری میکردم ، خودش ترسید دیگه زیاد بچم و بغل نمی‌کرد ، میخواست حموم بره مادر شوهرم
میدادم پسرمم بشوره ، میدادم بخوابونه دیگه از ترس اینکه یکسره من عادت نکنم قبول نکرد از بچه ام مراقبت کنه
تو هم اینجوری باش شاید نتیجه داد
نه دیگه
من ۷ سالی هست ازدواج کردم
دیگه کم کم خودم عادتش دادم
رفتار خانواده شو اصلا قبول نداره
انقدر به حرفای من رسیده همیشه ، به حرف من خیلی اعتقاد داره
البته که من سیاست قوی دارم 😁😊😁😊😁
پس اول باید شوهرت رو درست کنی کارت سخته اون پشت مادر خواهرشه
اصلا و ابدا بچه تو با هییییییچکس حمام نفرست بدترین کار ممکن
اگه میتونی یه مدت برو خونه پدرت بگو هر وقت فهمیدی من زنتم بگو برگردم
بچم ریز بود. بلد نبودم میترسیدم بندازم
شیرمو همه جوره تقویت میکنم ولی کمه چیکاز کنم زیاد شه؟
نه مال من برعکس از خداشونه من بدم بهشون کاری ن به بچه
ولی من سیاست ندارم به منم یاد بده توروخدا
کلا دو سه بار برد بقیه رو باباش می‌بره ، اوایل من واقعا در توانم نبود بچه بشورم هیچ جوره
تاپیک بزن دکتر اوما بهت بگه ، میگم که ماکارونی ، دلستر ، کباب مرغ گوشت بستنی بخور
مشکل منم همینه مادرشوهرم همسرمو ترسونده که اب تو گوشش میره خودش بچه رو حموم میبره بعد مدلی که میشوره بچه دوست ن گریه میکنه نمیدونی چی بهم میگذره
تو از شوهرت خیلی می‌ترسی ، برای همین اونم فهمیده زور میگه بهت ، یکمی محکم باش داد زد نترس ، جواب بده
اره خوندم همه رو ولی وقتی شیرمو میدوشم اینقدر کم تو شیر دوش جمع م که گریم میگیره
الانو میگم
چون استرس داری
چشم
الان که یا خودم میبرم یا شوهرم
شوهرم اصرار داشت مادرش ببره گفتم بیا دوتایی ببریم بهش مزه داد دیگه خودش حموم می‌کنه بچه رو
گوشاشو با روغن بچه چرب کن برعکس بذارش خودت ببرش
به شوهرتم بگو من مادرشم از همه بیشتر دلم براش میسوزه
اوف امان از این قدیمی ها که هرکاری می‌کنی باز می‌خوان یه چیزی بگن واقعا آدم و کلافه میکنن
این مشکلش اول باید با شوهرش حل بشه اونا هم این وسط سو استفاده میکنن اذیت می‌کنن
باورتون میشه سر واکسن هم ترسوندنش میگن زنت بچه اولشه اگه درست مراقبت نکنه بچه فلج میشه یا دوسه روز شما بیاید یا ما میایم؟
میدونی چرا چون هرروز امار میگیرن چقدر سینه تو دادی چقدر شیر خشک
رها بیا قهر کن برو خونه پدرت ، ولشون کن یعنی چی فلج میشه ، بگو پس همونه تو مراقب نبودی پسرت فلج مغزی شده
اره منم گفتم بعد چله خودمون دوتایی ببریمش گفت باشه
چرا بابد چرب کرد؟چشم
یا با زبون شوهرت رو رام کن یا از طریق خانواده ات بیا وسط یعنی چی اصلا این دیگه اسمش دخالته ، بزن زیر کاسه کوزه همه ، به شوهرتم بگو ناراحتی از پیشت میرم تو بمون و مادرت
آب نره توو گوشش
میگن از نظر روحی حالمون خرابه و تنهاییمو اینا چون هم من پدر ندارم هم همسرم .اوتا به همسرم وابسته ان الانم به پسرم
🤣🤣🤣🤣🤣
باشه چشم
چه جالب همه جای گوششو باید روفن مالی کنم
ببین شیر مادر اگه حتی کم باشه زحمت مادر زیاده اما دردسر مریضی و ایناش کمه
دقیقا به نظرت امیدی هست زیاد بشه؟
مهم سلامتی بچه ست نه وزنش . قد هم که مهمه ژنتیکی ه. کلسیم و مولتی ویتامین یا میوه و چیزای مقوی خودت خوب بخوری قدش هم خوب میشه
چون یکی از فامیلاشون خانومه یچه رو هم پاشویه کرده هم استامینوفن داده بچه فلج شده
خوبه قدش ولی با شیر من تا وزنش میاد پایین میگن بیا بچه وزن نگرفت شیر خشک ب چون بچه من تازه 3.750شده
آخی عزیزم 🥺🥺
آره چرا نباشه. دختر من دو ماهگی ش چون چند روز شیرخشک خورده بود کامل من بغلش میکردم گریه میکرد اصلا دوست نداشت شیر من رو بخوره بعدش وقتی خواب بود و داشت تازه بیدار می‌شد بهش شیر میدادم درست شد . بچه دو سه روز ممکنه گریه کنه اما زود عادت می‌کنه
تو خواب بهش شیرخشک بده تو بیداری شیر خودت
اره عادت کرده منتها سسنه هام زود تخلیه میشه گریه میکنه
چشم . اخه بچه من به شیشه عادت ک دکتر شیر دهی فنجون مخصوص نوزاد داد نمیشه همش میریزه رو لباسش .از اونور با لوله تغذیه میزدم به سینم میدادم گریه میکزد اخر رفتم شیشه طرح سینه مادر گرفتم که تا میک نزنه شیر نمیاد .اما شیشه شیری که اینا براش گرفتن ایونت ب این میک نمیزد شیر ازش میومد
خودت شیرافزا بخور خوب میشه . بعدش اگه تو خواب بهش شیرخشک بدی هم سیر میشه هم شیر خودت میمونه برای بیداریش .
بازم از دکتر هم بپرس چجوری بهش شیرخشک بدی بهتره
چقدر زمان میبره شیرم زیاد شه
فکر کنم دو سه روز نهایتا .
قرص لاکتاول میخورم .
باید ببینی چه غذایی بیشتر شیرت رو زیاد می‌کنه
شب هم یه قاشق روغن زیتون بخور که شیرت چرب بشه
هم خودت و بچه یبوست نشین
الان یه هفته اس ولی فرقی ن وقتی میدوشم حتی ده سی سی هم جمع ن تو شبر دوشم ولی این هرسینمو یه یه ربع میخوره ولی باز گشنشه که من ندارم
ععع باشه عزیزم . میخورم بخدا همه چی
شیردوش برقی هم خیلی خوبه . بیمارستانها دارن معمولا .
همه میگن برای بعضیا همینه شیرشون کمه
اره خواستم بگیرم چهار تومنه .نمیشه خرید
نگران نباش دو ماه بگذره برات راحت میشه شیر دادن چون بچه دیگه به اندازه میخوره زیاد نمیخوره
نه بابا هزینه الکی نکن یا کرایه کن یا برو بیمارستان
اخه بد بختی اینجاس شیر کمکی میخوره
کرایه میدن مگه؟بیمارستان که الوده اس نمیتونم ریسک کنم ببرمش
اشکال نداره خودت رو اذیت نکن برات مهم نباشه استرست هم کم میشه شیرت هم زیاد میشه
لازم نیست بچه رو ببری خودت برو بدوش بیا خونه
میگن ماساژ زیر آب گرم هم خوبه
تو دیوار دیدم کرایه هم میدن
بعدش صبح ها عسل بخوری شیرت خوشمزه میشه
شیرخشک هم میگن ببلاک مزه ش از شیر مادر تلخ تره
من ببلاک دادن بچه م علاقمند شد که شیر من رو هم بخوره 😀😀
نه میگی میفهمه به اندازه بخوره شیر خشک معدشو گشادتر میکنه
ععع چه جالب ببلاک میخرم
این استرس باعث میشه شیرت کم. بشه
کاملا درست میگی
تا جایی که میتونی فقط شوهرت و بیار توو تیم خودت اونا دیگه نمیتونن کاری کنن
همین موندم چه جوری .تا حرف میزنم دعوامون میشه میخوام با زبون و سیاست باشه
واقعا بگو من مگه مادر بچه ات نیستم ، چرا پس دل به دلم نمیدی چرا اذیت می‌کنی ، بگو یعنی فقط یکی رو میخواستی برات بچه بیاره ؟؟ بگو پس کجایی این زندگی ام حتی حق ندارم برای بچه خودم تصمیم بگیرم ، من یکسره اینارو به شوهرم میگم و میگفتم
ایول حتما
سلام به روی ماهتون مامان جان
تا به حال دیده اید یا شنیده اید که بچه ای به مادر خود وابسته نباشد؟ بچه ها شاید با دیگران انس بگیرند اما در نهایت با بزرگ تر شدن و شروع دوران شناخت که البته در هر کودک زمان آن با دیگری متفاوت است، به مادر و پدر خود وابسته خواهند بود، شما با در آغوش گرفتن فرزندتان، با حرف زدن با او این رابطه عاطفی را تقویت کنید، نقاط مشترک خاص برای. خودتان و فرزندتان بسازید مثلا همیشه او را به شکلی خاص نوازش کنید، برای او لالایی بخوانید، شعر بخوانید، و یادتان باشد که شما مادر هستید، بنابراین در عین اینکه اجازه می‌دهید دیگران هم فرزندتان را بغل کنند اما با قاطعیت مواقعی که می‌توانید فرزندتان را آرام کنید این کار را به دیگران واگذار نکنید ، مثلا از زبان فرزندتان حرف بزنید و بگویید مامان جون عمه جون من میخوام برم بغل مامانم، جدیت شما تعیین کننده روال تربیتی فرزندتان هست. اگر هم همسرتان شکایت می‌کند با ملایمت توضیح دهید که حرف بدی نزدید و دیگران حساس شده اند گاهی لازم نیست مستقیم همه حرف ها را بزنید جانم وارد جنگ نشوید و با ملایمت و سیاست عمل کنید، اگرچه بخشی از این احساسات هم بدلیل شرایط هورمونی بوده و با دو روز دیدن در هفته ، هیچ بچه ای از مادر خود زده نمی‌شود نترسید گل من و هیجانات آن ها را هم درک کنید حتی یک غریبه. هم با دیدن نوزاد از خود بیخود شده و دوست دارد او را بغل کند در واقع بخش زیادی از این کارها از روی محبت و اشراف نداشتن بر احساسات مادر انجام می‌شوند 💜💜
ممنون از توضیحات خوبتون خانوم دکتر عزیز 🌹❤️چشم
چشم هاتون بی بلا مامان گل و روزی می رسد که دلبندتان در هنگام شادی، غم، ترس و هیجان جایی جز آغوش شما را نخواهد خواست، اصلا نگران نباشید 💗💗💗
stk: |~|11|~|109_col
سلام عزیزم برای شیرت حتما قرص شیرافزا بگیر خیلی عالی منم شیر نداشتم خیلی مکافات کشیدم حتی از عرق شیر افزا هم استفاده کردم ولی قرص شیرافزا یه چیز دیگه است خیلی بهتره سریعتر هم جواب میگیری
میخورم قرص شیر افزا عزیزم
ممنونتونم🌹❤️
خواهش میکنم نازنینم ❤️❤️
stk: |~|11|~|114_col

سوالات مشابه