سلام بچه هااا غزلممم چندلحظه میایید

توکردهارسمه که یه روزقبل عیدهمه دختروعروسهاجمع میشن وخونه بزرگتروکه خونه پدرمه تمیزمیکنن درصورتی که عروس ماروزقبل عیدرفته بودخوش گذرونی باخواهراش

نازی جون اگه میرفت محبت کرده ولی وظیفه نداره

خو اونم پدر و مادر داره😐

دقیقا

عروس هیچ وظیفه ای نداره حالا فرق نمیکنه عروس کرد و لر و ترک باشه

بعدم الان کی دنبال رسمه ،من بشخصه جایی دلم باشه میرم کاری هم به چیزی تدازم

اره وظیفه نیست ولی پیش ما اینجوری رسمه

دقبقا منظوزمنم همینه ماتواین شرایط مادرمون نیست ازغصه هلاکیم خودتونم میدونیدتوروزهای خاص مثل عیدهابیشترنبودعزیزهاتونوحس میکنید وجای خالیشونومیبینیدماانتظارداشتیم مثل خواهرمون بیادبگه چه کاری دارید چه غذایی میپزیدکمکی چیزی

شرایط امسال ما فرق داره عزیزم...

اره میومد بهتر بود

من مادرشوهرم مریض بود بچهاش نبودن من بردم دکتر ...۴سال پیش هنووووز که هنوزه میگه محبتت فراموش نمیکنم
ببین بستگی به رفتار خانواده داره مادرشوهر منم میتونس بگه وظیفت بوده

بله گلم حرف منم همینه محبت هیچوقت فراموش نمیشه منم روزقبل عیدواسه مادرشوهرم خونه جاروکردم پنجره پاک کردم مرغ پاک کردم بعدرفتم خونه پدرممممم

الانم دوست نداریم موضوع برسه به گوش پدرم چون پدرم ناراحتی قلبی داره ودوست نداریم ناراحت بشه

از نظر من به جای دعوا میتونستید دعوتش کنید که بیاد کمک بده
یا فرصت نکردید به پدرتون سر بزنید تماس بگیرید که فلانی اگه خونه ای محبت میکنی بری پیش بابا حالش بمزسی

عزیزم یه از قدیم گفتن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به مردم،بهتره یه نگاه به رفتار خودتونم بکنید،درسته مادرتون فوت شده ولی دلیل نمیشه از همه طلبکار باشین و همه بخاطر شما سکوت کنن...

حالامشورتم باشماهااینه که دوشنبه برم خونه پدرم چه جوری بش بگم بره پایین خونه خودشون چون الان ۵روزه که شبوروزخونه پدرمه

عزیزدلممممم این عروس ماواسه همه چیزززخودش پیش قدمه لباسش ست باشه لاک ناخنهاش ست یاشه اصلالازم نیست هلش بدی سمت کاری که دلش میخوادولی واسه خونه پدرم بایدبالگدهلش بدی نمیشه که بچه نیست واسه هرچیزی بایدنصیحتش کنی خودش عقل داره چشم داره گوش داره
گفتن هیچ ارزشی نداره

حالا چرا انقدر حساسی رو کار کردن عروس تا وقتی دختر تو اون خونه اس عروس وظیفه ای نداره کارکنه

بعدم تکلیفتونو مشخص کنید میگی به پدرم سر نمیزنه حالا میگی چجوری بیرونش منم پنج روزه اونجاس😐

توقعاتتونو بیارین پایین یجوری وانمود کنین که رفتارا و کاراش واستون بی اهمیته خودش خوب میشه

اخه به اجباره که اونحاست توعمل انجام شده قرارگرفته

وقتی میبینه بااین رفتارا حرص شما بدتر درمیاد اونم بیشتر ادامه میده پس بهترین کار کم محلی به کاراشه

۸ساله خوب نشده دیگه هم خوب نمیشه انتظارداره مثل قبل که مادرم نهاروشامشومیدادالانم همین وضع باشه ولی دیگه تمومه مااینقدخرنیستیم وقتی اون به هیچ ماکارنداره مابریم غذاببریم جلودرخدنش

خونش

ماهورجان ماکم محلی میکنیم ولی دقبقاروزبعدش میشنویم که پشت سرماحرف زده من میگم چه جوری بکوبیم تودهنش که نگه

شما چکار به غذای اون دارین شما درهمین حد وظیفتونه که برین خونه باباتون خونشو جمع و جور کنین واسش غذا بپزین بیاین دیگه چکار به عروس دارین

من به ذهنم رسیدکه به مادرش بگم شمارشم دارم ولی میگم قضیه بزرگترمیشه

از قدیم گفتن حرف باد هواست شما با عملت نشون بده

بعدشم بزار انقدر بگه تا خسته شه مگه شماهارو نمیشناسن

همه که شمارو میشناسن

مادرم هارش کرده عزیزم....چندین باررفته بازارمادرم بش زنگ زده گفته خسته ای برگشتنی بیابالا....رفته بودارایشگاه کراتینه کنه ساعت۸شب برگشت مادرم بش میگفت خسته شدی بیابالا

ولی الان میبیته مثل سابق واسش نیست داره باغیبتهاش خودشوبالامیکشه

نه عزیزم مادرت یچیزی داشته به اسم کم توقعی و محبت . که شما ندارین . مادرت میدونسته چجوری عروسشو راه ببره شماهم کاش یکم از سیاستای مادر خدابیامرزتونو یاد میگرفتین .
با نشستن دورهم و پشت سر عروس غیبت کردن نه تنها چیزی درست نمیشه بلکه بذر کینه و بددلی بیشتر میشه

شما برین خونه باباتون کاراشو بکنین و برگردین دیگه به عردس کار نداشته باشین

غزل کاملا از حرفات مشخصه مقصر کیه🙂

ببخشیدا ولی وقتی تو خونه پدرشوهرش داره زندگی میکنه یکم رسیدگی ک بد نیست 🤕🤕🤕🤕 پاشه بره مستقل بشه کسی هم ازش هیچ توقعی نداره.

غزل توروخدا بیخیال این حواشی
کاری به این چیزا نداشته باش ول کن هروقت میتونی به پدرت سر بزن بش رسیدگی کن هروقتم نمیتونی دیگه تو بحر این چیزا نرو
داداشت باید بخواد و به پدرت سر بزنه و رسیدگی کنه
اگه لازمم دونست اون به خانومش بگه هوای پدرمو داشته باش
نکه شما بخواین مدام گوشزد کنین

اخه ماهورجان نمیشه که انقدساده باشیم ماهی خوب باشیم ولی درعوض اونم‌مشت سرمون بگهههههه
اگه هی بشنویم وهیچی نگیم میگه ساده ان فرداپس فردایه انگی هم‌بهمون میزنه

خودش باید بخواد که نمیخواد دیگع بحث و دعوا فایده نداره
یکم دور باش از این حاشیه ها
فقط تو خودت تاجایی که میتونی بش سربزن

تیامیگم مابش کاری نداریم ولی عین دخترخالش که فامیل دورماهم میشه به خواهرم زنگ زده که گفته عروستون اینوگفته اونوگفته دقیقاهم حرفهاش درست بود....مایه خانمی روبه عقدپدرم دراوردیم اوایل پدرم گفت درموردش باهیچ کس حرف نزنیدروزبعدش همین دخترخالش زنگ زدبه خواهرم همه چیزوگفت درمورداون زنه گفت که زن داداشت گفته باهمچین ادمی به نظرت بایدسکوت کرد یا بزنی تودهنش که دیگه نزنه

دقیقا فداشکم گندتتتت😍😍😍

ماکه بش کاری نداریم خودش دنبال دعواست ولی ماهم همینجوری دهن گل گرفته نمیشینیم پزشوبه حاک میمالیم

سلام عزیزم من نمی‌دونم دقیقا حق با کیه ولی خب اینکه میگی یه سر کوچیک بزنه احوال پرسی کنه و اینا حق داری

ببینم خانمهایی که میگن تقصیرمنوخواهرامه آسا اگه خودتون کسی پشت سرتون حرف بزنه مخصوصاکه اون شخص شخص نزدیکتونه وتوخونتونه آیا ازش قبول میکنید؟؟؟ ایاسکوت میکنید؟؟؟؟ یعنی همینجوری میشینیدواسه خودش بگه وبگه؟؟؟؟؟؟

والا بخدا بهترین راه اینه فقط بیخیالییی طی کنی سخته ولی بخدا میشه
بیخیال باش چی میگه چیکار میکنه نمیکنه
هم خودت آرامش داری هم دیگه یچیزی هی کش پیدا نمیکنه

البته از نظر منم عروس وظیفش نیست مگر اینکه از لطف و دلسوزی بکاری انجام بده که اونم بسته به خانواده طرفه

اگه بگید یاهاش کاری نداریم اصلا باورنمیکنمم

وای اینجوری خراب تر میشه اوضاع

نمیگیم کههههه ولی لیوان آب که پربشه سرریزمیشه ...لیوان ماهم پربشه ممکنه هرکاری بکنیم

به نظرم برادرتون باید اینارو بهش بگه و ازش بخواد در حد توان به پدرتونم کمک کنه

من واسم پیش اومده یبار دوبار با منطق جواب حرفاشون دادم بعدم زدم بیخیالی چاره ای نیس اگه بخوای مدام بحث کنی و جواب اینو اونو بدی کل عمر و زندگیت همش تو تنشی

این زن داداشم حتی وقتی من سقط کردم رفته بودگفته بودکه من ازاول دروغ گفتم وباردارنبودممممم

چی بگم والا حالا شما اینارو دیگه به بزرگی خودتون ببخشید

انقدجلوداداشم خودشوخوب جلوه میده که وقتی مابه داداشم میگیم باورش نمیشه

زشته خدایی غزل همه چی بد و بدتررر میشه تو از اون شاکی مادرشو نیار وسط

اگه بشم سگ اینکارومیکنممم تیا مادرپدرش بیان جمعش کنن

غزل جان به حرمت روح مادرتم که شده باید خانومی کنی و زیاد تن به این داستانا ندی
مگه میدون جنگه آخه
مادرت فوت شده خوبیت نداره اینجوری بینتون جنگ و ستیز بشه اون مراعات نمیکنه خب تو که ماشاالله عاقلی بهتره یکم رعایت کنی فداتشم

اینکه پشت سرتون ناحق میگه کار بدیه
ولی اینکه شما میگید چون تو خونه باباتونه باید بیاد سر بزنه و اینا اینم زوره
عروس هیچ مسئولیتی نداره
شما و برادرتون باید برید سر بزنید حضوری یا تلفنی
هر چقدم عروستون بد بگه برعکس عمل کنید وقتی میرید اونجا زنگ بزن بهش بیا پایین دور بابا جمع بشیم
ولی اگه بخواین با جنگ و دعوا رامش کنید فقط خودتون خسته میشید
شما و یا عروس اگر خوبی کنید از سر بزرگواریتونه
از قدیم میگفتن دخترا بابایی هستن شما و خواهرت باید برید دور باباتونو بگیرید چیکار عروس دارید
باباتم از سر لطفش خونه رو داده پسرش بشینه مستاجر نباشه تو این وانفسای گرونی کجا بره
اگر‌هم بیاد کارای باباتو بکنه از سر لطفشه وگرنه هیچ مسئولیتی در قبال پدرتون نداره
خودتون فقط خودتون دو دستی پدرتونو بچسبید ب این حواشی خاله زنکی هم اهمیت ندید

اگه میرفت سر میزد از سر لطف و محبت بود
وگرنه وظیفه ای نداشته

دقیقا آبجیا باید متحد بشن با داداششون صحبت کنن خیلی دوستانه حل بشه

من ن کار زنداداشتو تایید میکنم
ن کار شمارو


مگه پادگانه ک هر کسی فقط و فقط وظیفه شو انجام بده
زنداداش شما ک نمیخواست بشور و بپز کنه
پرسیدن حال پدر شوهر مگه چیزی از ادم کم میکنه
فوقش میخواست ی لیوان اب و ی مسکن بده دستش دیگه
اسمون ک ب زمین نمیومد

کار شما و خواهرتم خیلی بد بوده ک رفتین باهاش دعوا کردین

زنداداش شما میتونست در حق پدرتون لطف کنه اما نکرده
حق دارید دلخور بشین اما حق نداشتین باهاش دعوا کنید

اگه کسی در حقمون محبت میکنه باید قدردانش باشیم اما اگه نکرد باید باهاش دعوا کنیم؟!!!!
این چ منطقیه😑

خب بنده خدا الان ک پیش پدرتونه مشکل چیه

چرا انقد ب حرفای پوچش اهمیت میدی؟
امام علی یه حکمت قشنگی داره راجع به شیوه رویایی با فتنه ها
علی (ع) : هنگام رویایی با فتنه و آشوب (که طرفین نزاع در آن باطل گرایند) همچون شتربچه ای باش که نه پشتی دارد که بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند .

ما کردیم ولی همچین رسم هایی نداریم والا

حرفی که پشت سر زده میشه همون واس پشت سره
نیاز ب واکنش نداره
شمام خیلی گیر میدید بهش
بنده خدا الان ۵ روزه خونه باباتون هست پس حتما نهار شامم میپزه
هر کسی مشکلات خاص خودشو داره قرار نیست ۲۴ ساعت در خدمت پدرتون باشه
شما خودت ده روز سر نزدی چیزی شده ؟؟؟؟!
میتونید با خاهراتون تقسیم بندی کنید هر روز یکی ب پدرتون سر بزنید و زیر منت دختر مردمم نباشید

قربونت برم انشالله زودی قسمتت بشه 😍🤲❤

چرا قشنگ نمیخونید،زنداداشه اگه بد بود پنج روزه خونه باباهه چی میخواد؟😐

وگرنه با این حرفا کام خودتون رو تلخ و زندگی برادرتون هم اختلاف می‌ندازید

موافقم من خودم ۵ ساعتم نمتونم بمونم خونه مادرشوهرم

تا دختر تو اون خونه هست عروس چه وطیفه ای داره؟وظیفه ای ب گردنش نیست اگه دوس داشت میتونه بره ب پدرتون سر بزنه نداشتم ک هیچ اون ک مسئول زندگی پدرتون نیست

والا میگه تو عمل انجام شده قرار گرفته،بابا پنج روزه دیگه،اون از شما و خواهرتون خوشی ندیده وقتی شما اونجایین نمیاد

بعدشم میگی منو و خواهر عصبانی شدیم مطمئنن بهش حرف محبت آمیز ک نزدین اونم جوابتون رو داده چجور شما ب خودتون حق میدین ک در حقش بی ادبی کنید اون وقت اون حق نداره جواب بده.چرا کار و حرف خودتون رو نمیبینید 😑😑

چون خونش تو اون ساختمان دلیل نمیشه کل وظایف بیفته گردن اون .ب هرحال اونم مثل شما زندگی داره شما چجور پدرتون هست ۱۰ روز کار داشتین نرفتین بهش سر بزنین پس از اونم انتظار نداشته باشین که یه غریبست

بعدم به داداشت خونه داده به زنش که نداده منت سرش میزارین،از خداشم هست بره مستاجری راحت بشه مستقل بشه

که اینم باز وظیفه برادرشونه

نه ایشون، بلکه همه، اگر توقع خودمون رو از دیگران صفر کنیم، نه زندگی کسی بهم میخوره نه مشکلی پیش میاد نه ناراحتی

این که داره تو خونه پدر شوهر زندگی می‌کنه تقصیر خودشه؟! حق نداشت که شوهرش براش خونه مستقل بگیره؟ به نظر اینم از خانمی اون عروسه، نه گناهش

منم عروس هستم
پنج شیش ساله هیچ کاری توخونه پدر شوهرم اینا نکردم
رفتنی چای ریختم ظرف شستم کار کردم اونم ظرفی که خودم شام خورده بودم
نه اینکه برم گرد گیری کنم خونشو تمیز کنم یا فرشی چیزی بشورم
یکی دوبار از بیرون براشون دارو گرفتم
هنوزم حرفی میشه مادرش میگه آره دستت دردنکنه گرفتی دارو هارو...
هر کس زندگی خودشو جمع کنه هنر کرده

سلام غزلی عزیزم خوبی؟؟
شاید از شما ناراحته ک نمیره وگرن وقتی نیستین چرا رفته ۵ روز مونده
اخه تو عمل انجام شده ی روز دو روز سه روز ن پنج روز و جوریه ک ب زور بخواید بندازینش بیرون
من میگم شاید از شما ناراحته ک وقتی میرین نمیاد
شما هم الان داغ دارین و با هر حرکتی از بقیه دور و اطرافتون ناراحت میشین و منظور بد میگیرین

من دور هستم...
جاریم طبقه پایین پدر شوهرم میشینه
هر سال براشون گرد گیری میکنه
فرش میشوره تنهایی...
الان براش وظیفه شده
حتی بیشتر وقتا پشت سرش بهش بی احترامی هم میکنن میگن عین خر داریم ازش کار میکشیم
در مقابل زیر بغلش هندونه میدن...پشت سرش هزار تا حرف

زندگی قبلی منم همین بود، جاری بیچاره ام مجبوری باهاشون زندگی میکرد و این بود شرایطش....دقیقا همینا رو میگفتند پشتش

از روی محبت کسی کمکی کنه اون بزرگی خودشو میرسونه..در مقابل طرفم باید بزرگ باشه و فدر بدونه...
و اینم بگم غزل جونم با بحث شما چیزی درست نمیشه بدتر کینه میشه تو دل عروس و کلا طرفتون نمیاد دیگه

شما نباید میرفتین دعوا میکردین
اگر دلتون میسوزه خواهرا نوبتی به پدرتون سر بزنین
داداشت بره پاشو ماساژ بده
عروستون چه گناهی کرده طبقه پایین بابات هس
کارتون درست نیس اونم شاید از لجش حرف میزنه پشت سرتون

بیخشید غزل جون شمت چندسالته؟

عزیزم من معذرت میخوام بابت حرفم چون خوندم گفتم ی نظر بدم با اجازتون..ولی خانواده ما اصلا از عروس انتظار نداریم حتی اگه مثل دخترم باشه جای دخترو که نمیگیره واقعا..مامانم مثل پدر شماست حتی مریضم بشه زنگ نمیزنیم ی سوپم درست کنه خودمون از خونه درست میکنیم میبیریم...ولی خب داداشتون باید بره سر بزنه کاری هست انجام بده..من داداشم واسه مامانم خونه رو هم جارو میکنه بخدا.مامانمم سالمه خدا رو شکر

سلام نرگسمممم توعمل انجام شده منظورم اینه که پدرم توجمع گفت عروسم تاجمعه بایدپسشم بشه اونم ازسرناچاره....ولی متاسفانه تودنیای مجازی خیلیابی خودوبی جهت جبهه میگیرن کاش اونایی که متومقصرمیدونن یه دونه ازاین زن داداشهاداشتن توزندگیشون اونوقت منودرک میکردن

منم با این حرف موافقم عروس هیچ وظیفه ایی نداره اگرم کاری کنه لطف کرده

غزلی خودتون هر چیزی ک بابات احتیاج داره رو براش محیا کنین
و هر چ زودتر ی زن خوب براش پیدا کنین ک ن شما اذیت بشین ن عروسا ن بحثی بینتون پیش بیاد

غزل جان با تمام احترامی که برات قائلم و میدونی چقدر هم دوستت دارم ولی یه سوال خواهرانه دارم امیدوارم جبهه نگیری
چه جوریه هم که تمامی اطرافیانتون بد هستن و شما و خواهرتون سعی در اصلاح همه دارین؟؟؟ زن بابا بد... عروس بد.... جاری بد.... مادرشوهر بد... شما و خواهرتون فقط خوبین؟؟ یا چون داغدارین تهاجمی شدین؟؟؟
من عروسم و خوب میدونم وقتی میرم خونه مادرشوهرم وظیفه ای ندارم تا دختر هست بمن نمیرسه و وقتی هم میرم خونه مادرم از لیوان تو کابینت تا سرویس بهداشتی رو میشورم میذارم سرجاش توقعی هم از کسی ندارم
بهتر نیست وظیفه دختریتونو انجام بدین و زندگی برادرتون رو به چالش نکشید و باعث اختلاف زن و شوهر نشید؟؟؟؟؟

اتفاقا من دوست کرد دارم اصلا هم چنین رسم و رسوماتی ندارن مثل شاهزاده ها باهاش برخورد میکنن خواهر شوهراش حتی وقتی میره سنندج کون بچه هاشو خواهر شوهراش میشورن

خانمی هم که میگه پاشه بره مستقل بشه عزیزم زن داداشش طبقه پایین داره تو یه خونه دیگه زندگی میکنه مسلما تو یه اتاق و هال باهم‌نیستن که وظیفه ای داشته باشه

همتون عروسین خودتون بدارین جای ایشون و یهو دوتا خواهر شوهر بیان باهات دعوا راه بندازن چرا به پدرمون نمیرسی!!! وظیفه برادرتونه براش خونه فراهم‌کنه همونطور که شوهراتون براتون خونه فراهم کردن

غزل جان بهتره به جای دعوا، در آرامش ازش بپرسین آیا پشت سر شما حرفی زده؟ اگه زده به چه دلیل؟ و اینکه از این به بعد حرفی داره بیاد به خودتون بگه تا مشکل رو حل بکنید. بگید از این کارش ناراحت هستید.

جز یه نفر هیچکس باکارتون موافق نبود غزل بهتره یه کم بیشتر فکر کنین

به خانواده اشم زنگ بزنین خودتونو از چشم داداشتون و بقیه میندازین

خدا مادرتو رحمت کنه غزل جان چه زن نازنینی بوده که سه ماهه رفته شماها نمیتونین تو صلح و صفا زندگی کنین چقدر سیاست داشته که تونسته مدیریت کنه

درمورد کار خونه پدرتون هم به نظرم وظیفه عروستون نیست. بهتره یا خودتون انجام بدین یا هفته ای یک بار کارگر بگیرین.

موافقم

اره باعث اختلاف میشه و اینم هست که ممکنه داداششم از دست بدن

عزیزم یعنی عروس نباید زمان عید بره پیش پدر مادر خودش و خانوادش

گویا نه....

خب سوال اینه که شما که دخترین میرید خونه پدرتون رو تمیزکنین در نقش عروس هم هستین اونموقع چیکارمیکنین اون روز رو؟؟؟؟ نمیشه همزمان هم خونه پدر بود هم خونه پدرشوهر

بنظر من بهتره کاری به عروس تون نداشته باشید.

وا عزیزم چه توقعی از عروستون داری؟ یعنی چی سرش منفجر شدیم؟ وظیفه شماس از پدرتون خبر بگیرین نه اون

این طرز تفکر بدیه
منم کوردم. و بخاطر اینکه دل خانواده شوهرم نشکنه الان ۷ ساله نه سال تحویل نه عید قربان یا یلدا و... ۱۳ بدر پیش خانواده خودم نرفتم . تو یه شهرم هستیم.
درسته میرم ولی اصلا کارم راضی نیستم به هر حال منم ادمم و این واقعا انتظار بدی که ادم انتظار داشته باشه عروس همیشه همه جا باشه. یا جای نره
اگر بره یا به خودش برسه میشه ادم بده
بعدم عروس اگر احوای بگیره محبت اگرم نه باز وظیفه اولاد نه عروس داماد

موافقم

چه شیر پاک خورده ای اون عروس بوده که داداشتونو پر نکرده سرتون اوار نکرده😐😐😐

بخدا بعضیارو درک نمیکنم از عروسشون کلی توقع دارن انگار نوکر گرفتن صفر تا صد وظیفه دختر یا پسره برای پدر یا مادرش کاری کنه نه عروس

وا😐😐

شاید دوست نداره کار کنه وظیفش که نیست😐

وای عزیزم شما دیگه ته هرچی خواهر شوهر بازی در اوردی😂

مغزم سوت کشید بخدا

از یه طرف میگه پدرم‌گفته بیا تاجمعه بمون از یه طرف میگه چه جوری برم بهش بگم از خونه پدرم برو بیرون... نمیفهمم.... فکرکنم بنده خدا تا وقتی دخترا باشن اونجا نمیره وقتی دخترا نباشن میره میمونه

وا چه ربطی داره؟ دلیل نمیشه چون خونه اونا میشینه بره کاراشونو کنه

بعد خواهر شوهرات واسه عید میرن خونه پدرشوهرشون یا اونا هم پیش شماهستن؟؟؟

بعد میگه دوشنبه که رفتم چجوری بیرونش کنم پس قراره تا دوشنبه بمونه بلکم بیشتر نه جمعه ای که باباش تعیین کرده نتیجه میگیریم هیچم تو عمل انجام شده قرار نگرفته😐

بهتره با حاج آقا موسوی یه مشورتی بکنه شاید عروسشون رو سر عقل اورد.....

من اگه جای زنداداش غزل بودم خواهرشوهرم سرم اوار میشد پارش میکردم 😐😐

اره والا

تو کوردها تا بود همین بود عروس ستیزن کلا

چه زندگی ها با این حرف ها خاله زنکی پاشیده نشده خدایا بنظرم حق الناس همش

خدا به عروساشون صبر بده

مثل بمب سرش منفجر شدی؟؟؟؟ اونم بی ادبی کرده؟ نکنه میخواستی تشکر هم بکنه بابت رفتارت

هرکی حدخودشوندونه بایدباهاش برخوردکرد.غزل جان خواهرشوهری باش ولی حق نداشتی به اون دخترعصبانی بشی.توخودت خواهرشوهرت اینجوری بهت بگه به ۱۰۰قسمت مساوی تقسیمش میکنی.عروس هیچ وظیفه ایی درقبال خونواده ی شوهرنداره

ببین بخدا قسم من دقیقا ۲ سال شریک بودم طبقه پایین بودم
فک کن هر هفته هرهفته از ۴ شنبه تا شب جمعه دختراش با دامادا و بچه ها جمع میشدن
ب جان دخترم من میرفتم بالا کمک اینا
بعد من بعد ۱ ماه ۱ هفته میرفتم خانه پدرم
مادرشوهرم میگفت رفتی من و با مهمانام ول کردی مهماناش دختراش بودن.
انگار من ادم نبودم فقط اونا حق داشتن ب پدر مادرشون سر بزنن
مثلا صندوق صندوق غوره میگرفت ۲ روز باید دون میکردم
سر اخر ابغوره بفرسته برا دختراش
اخرش دیدم اینا فقط عروس حمال دوس دارن
منم کلا از اون خونه کوفتی رفتم
الانم دیگه توبه کردم نه کمکشون کنم نه کاری بهشون داشته باشم

ماهم کوردیم واین رسمو نداریم.خودمون بریم میریم نریمم کسی حق نداره گله کنه

گناه که نکرده اومده پایین خونه مادرت نشسته. حتما هوای شوهرشو داشته که اومده خونه مامانت نشسته. نباید که توقع های بیجا بکنین ازش

افرین
دیگه دوره دخالت و توقع نمانده هرکسی گرفتاری ها خودش داره

یعنی هرکی باخونواده ی شوهرش تویه خونه باشه بزرگترین اشتباه ممکنوکرده.منم به زودی ازاین خونه میرم.😊😊🥰🥰

دقیقا

فکر کن من درب ورودیم قفل میگردم بدش میامد
صبح ها مثل بز ۶ صبح میامد رو سرمون بدون در زدن
اولش سکوت کردم فکر میکردم سکوتم بخاطر ترس
فک نمیکرد پاشم از اون خراب شده اش برم
و رفتم زندگیم ارام شد

والا ماهم عروسیم خونه ننه بابای شوهرمون به ما چ ربطی داره بخابیم بریم کاررررکنیم براشون سر بزنیم بهشون یا هرچی اصلا مگ وظیفع ماس این چیزا

بعدم شما پای پدرتون درد داشته خونه تکونی از پدرتون واجبتر بود؟؟؟؟ حالا ول‌میکردی میرفتی یه سر میزدی
چرا با عروستون دعوا کنین خودتونم کوتاهی کردین ....

ماهم یه زمانی طبقه بالای مامان بزرگم بودیم. یواشکی درو باز میکرد می یومد تو. یهو میدیم تو پذیراییه زهر ترک میشدیم. نمیگفت نکنه یکی داره لباسشو عوض میکنه سره همه چی گیر میداد. سره حموم رفتن. روشن بودن لامپ میوه خوردن.... همش براش نهار وشام میبریدیم زنگ میزد ب دخترش میگفت نهار ندادن ب من

😂😂 آخ گفتی

دوری و دوستی. فقط

من منظورم نبود بره کار کنه که.
غزل گفت پدرش مریض بود سر نزد بهش منظورم از رسیدگی سر زدن بود. ن اینکه بره کار کنه. کدوم عروس میره خونه خانواده شوهر کار کنه.
منظورم این بود از رو لطف ک تو خونه پدر شوهر نشسته ی سر زد موقع بیماری راه دوری نمیره. میره؟ما خودمون با خانواده شوهر اگه یجا زندگی کنیم. مریض بشن سر نمیزنیم؟
سر زدن با این داستان کار کردن و بشور بساب فرق داره. من اونو نگفتم.

😂

اقا کلا کاری ب زن داداش ها نداشته باشین😅

غزل جان فکر کنم فقط خودتو قبول داری. هرچی باب میلت نباشه غلطه و اشتباهه. تو موضوع زن گرفت پدرت هم. خیلی گیرای پیش پا افتاده به اون خانوم میدادی. که چرا به بابات گفته دوکیلو شیرینی بخره. یه گیرای الکی

و بازم من خداروشکر میکنم ک خواهرشوهر و جاری ندارم. خدایا شکرت 😂😂😂🤲🤲🤲

من 4 سال با پدرشوهر و مادرشوهرم زندگی کردم خوب بودنا ولی توقع داشت همه کارا رو من بکنم چرا چون تو خونشون بودم منم هر وقت فرصتی پیش می اومد میگفتم من از خدامه جدا شم و برم خونه خودمون از سر ناچاری موندم .. کاری نکردم کم کم توقعاتش کم شد جاریم اینقدر منفوره در حالی که همه کار واسه مادرشوهرم کرده .. هیچ عروسی خونه پدرشوهری که دختر داره کار نمیکنه

آقا من تو اون ۲ سال خورده ای که طبقه پایین بودم
از هرچی که حق مسلم خودم بود گذشتم بخاطر دل اونا
هرماه ۱۵ تا ۱۵ مرغ پاک میکردم بسته بندی تو حیاط تو زمستون
که خانم بفرسته برا دختراش
مهم تر نمیذاشتن شوهرم کار کنه میگفتن پسرمان باید فقط بره پشت میز ریاست😅
ارایشگاه دیگه چی خانم باید میامد باهم
سکوت سکوت سراخر دیدم نه خیر من هی جلو چشمشان بدم
اینا حمال ۲۴ ساعته میخوان که حتی سری هم به پدرمادرش نزنه
چپ و راست عروس خواهرش میکوبید تو سرم که ۷ صبح بیدار میشه
اخه من ۹ بیدار میشدم😅

۲ سال و خورده ای تحملشان کردم
ولی
دیگه الان اون ادم ساکت نیستم
بدون دعوت نمیرم
برمم ظرفا خودم میشورم جای خودم ی جارو میکشم
مرتب میکنم برمیگردم
ولی دیگه برا خانه تکانی نمیدانم مرغ سبزی پاک کردن نمیرم

اوووو زیادم خوب نیس هیجانی تو زندگی نداری

سلام غزل عزیزم خوبی؟؟!
خواستم منم نظرمو منم با پدرشوهرمادرشوهرم تو یه خونه ام درسته کلا جداییم اما بالاخره تو یه خونه ایم طبقه پایین ما هستن
باورت نمیشه کاری به کارشون ندارم کاری به کارم ندارن تاخودشون باشن البته اگه جاریم یوقت از خارج از کشور بیاد که اونم باز باهم خوبیم یاخواهرشوهرام بیان یوقت برم پایین پیششون وگرنه از اینکه بگی برم کاری کنم نه اصلااااا اون اولا میکردم خیلی زیاد بشوروبساب چون مادرشوهرم پیش پسرش بود آلمان هستش اون
میرفتم واسه پدرشوهرم غذا میزاشتم و کاراش میکردم و ازاین حرفا دیدم یواش یواش خواهرشوهرم داره توقع می‌کنه ومیشه یجوری وظیفه
خودمو آروم کشیدم کنار
الان به نوبه خودم اگه بیان مهمونی یا بالاخره برم پایین به حد خودم کمک میکنم فقط اما از اینکه بگم رسیدگی کنم و نمیدونم کاری کنم اصلاااااا درواقع پدرشوهرمادرشوهرمم میدونن اگ برم از لطفمه واینکه اصلا توقع ندارن چون کاملا مستقل هستن و کارشون رو میکنن
حتی خونه تکونی ونمیدونم این صحبتاهم باخودشونه
درکل توقع ندارم ازشون اونام توقع ندارن ازم
همیشه کارامو خودم میکنم یه درصدم کمک نمی‌گیرم از کسی اوناهم همینطور

تکبیر😅من جاری ندارم تک پسره ولی در عوض ۴ تا خواهرشوهر دارم

بنظرم یه خانوم بگیرین درهفته دوسه بار بره برای پدرت کاراشو کنه و غذا بزاره
خودتونم دوسه بار درهفته سربزنید یا نوبتی برید بمونید

نگو توروخدا خواهرام دارن همشون هم سلیته و گنده تر از دهنشون حرف میزنن. من اینقدر جاش حرص میخورم 😂
واقعا لطف الهی شامل حالم شده. ارامش مطلق 😂

خواهر منم همینه تک پسره شوهرش 3تا سلیته داره. جالبه ازش کوچکتر هستن ولی یه 7خط و مارمولکی هستن ی حرفایی میزنن ی دخالت هایی میکنن ادم پشماش میریزه 😂

منم جاریم تنی نیست از مادرشوهرمه که خارج از کشوره ولی درکل کاری بهش ندارم اونم کاری بهم نداره

یه جا گویا گفتن پدرشون خانومی رو عقد کردن
یا من اشتباه متوجه شدم

من شوهرم اولیه، ی داداش داره خداروشکر اصن تو فاز زن گرفتن نیست 😂
انشالله ک حالا حالاها نگیره امادگی جاری داشتن ندارم هنوز 😂😂

بیچاره خواهرشوهر من6 تا خواهر شوهر داره . 3 تاشون مجرد و طبقه پایین خونشون میشینن .. اولا خیلی حرص میخورد متلک میزدن ولی یادش یادم به یه ورش بگیره

اره. با دعا وجادو ازهم جداشون کردن

نه اون عقدی که فهمیدم طلاق دادن تموم شد رفت
من منظورم نیروی کمکی بود درحد اینکه اگر خودشون نیستن خیالشون راحت باشه پدرشون از نظر پخت و پز و بهداشت رسیدگی شده

جادو دعا دیگه چه صیغه ای خوب همون نگه میداشتن پدرشونم تنها نبود

بازم میگم جان خودتان کاری با زن داداش هاتان نداشته باشین😅

سره اینکه بنده خدا گفته بود دوکیلو شیرینی بخر حرف درآورده بودن دیگه چه برسه به چیزای دیگه

وای خیلی بده تعداد دخترا زیاد باشه واقعا سخته کنترل.
ما خودمون 4تا خواهر هستیم. ی داداش داریم راه دور زن گرفته و زندگی میکنه.
خدایی اصن وقتی میبینیم همو انگار شدیم 5تا خواهر.
کلا بنظرم کار مرد هست باید حد و مرز مشخص کنه سیاست داشته باشه .
ما هیچوقت توی هیچ چیز دخالت نکردیم. اصن نظر هم ندادیم. اصن 10 ساله عروسمون شده یکبار داستان درست نشد.

حالا چرا تایپک حذف کردی😄

خوش به حال زن داداشتون.

😘 😘😘

دو طرف باید عاقل باشن ... حالا ما خداییش خودمون رو بزاریم جا عروسمون . ما کاری برای خانواده شوهر نمیکنیم انتظار هم نداریم

من نه توقعی دارم. نه دیگه اونام الان توقعی دارن
من تا ۱۰ هفته باردار بودم بعدم سقطم شد نذاشتم یکیشون بفهمه حتی از بارداریم چ برسه ب سقطم
بعد چندماه دخترعمو شوهرم گوش به حرفم داده بود با دوستم حرف میزدم راجب بارداری سقط
داشتم میگفتم که باردار بودم سقط شده ویارمم بد بود توبه کنم بچه بیارم
دخترعموهه گذاشت کف دست مادرشوهرم
مادرشوهرم از حرصش که چرا خبر نداشته ب شوهرم گفته زنت تو تلکرام واتس اپ استوری گذاشته بچه ام سقط کردم
منم رفتم توپیدم بهش
گفتم خجالت نمیکشی فتنه زندگی من شدی
هرکی بهت گفته استوری گذاشتم گوه خورده😅

منم راه دور عروس شدم. خواهرشوهرام حتی سره اینکه مامانم پیشم نیس متلک میگن

اصلش اینه صمیمی نشیم

اره صد در صد.
غزلم میدونی اصل حرفش بنظرم این بود ک زن داداشش پشتشون حرف میزنه. این حرکتش اینجوری اینارو عصبی کرده. ک همچی باهم قاطی شد.
نمیدونم والا ولی هر دو طرف مقصر هستن. بلاخره هردو طرف ی حرکتی زدن ک داستان شد.

دوتا بزن تو دهنشون 😒🤚

منم راه دورم مریضم خوشم خوبم هیچ کسی نیست منم و شوهرم و دخترام .. عمرا کسی بیاد کمک ...

خودم نه. ولی شوهرم جوابشونو میده

مقصر اصلی اون طرف که فتنه این دور نفرن قبول دارین؟
اون کسی هم حرف میاره میبره ادم منفور فتنه ای
من همیشه یکی بهم بخواود بگه فلانی پشتت مثلا چ گفته میگمم نمیخوام بشنوم

سال پیش کرونا گرفتم داشتم تو خونه جون میدادم. زنگ هم نزدن احوال بپرسن

اصلش اینه ادم دنبال حرف نگیر . و بیخال باشع

دقیقا درسته.
اونی ک هیزم میندازه وسط دشمنه لذت میبره از دو ب هم زنی
از قصد اینکارو میکنه.

من ی بار عمه ام میگفت داداشت هی گفته تو اونطوری فلانی
من گفتم عزیزم داداشمه ۴ تا هم پشتم بگه جای دوری نمیره یعنی سوخت

غزل چون زورش به خانواده شوهرش نمیرسه و میره اونجا به عنوان عروس کاراشونو میکنه از عروسشون هم انتظار داره در صورتی که واقعا انتظار بیجاییه .. من مطمئنم عروسشون خیلی پدرشوهرشو دوس داره که چند روزه پیششه

شوهرم جوابشونو میده.

دقیقا والا اصلا اونجا نمی رفت

دستش درد نکنه

ی بارم زن دایی شوهرم میگفت خواهرشوهرات پشت سرت اینو گفتن اونو گفتن
منم کوبیدمش سرجاش گفتم. تو رو سه ننه. گفتن که گفتن به تو چه دوست داشتن گفتن

نمیدونیم والا توزندگی اونا نیستیم بدونیم چه خبره. ولی چیزی ک مشخصه این وسط دو ب هم زنی هم میکنن. همرو ب جون هم انداختن.

حالا خواهرشوهرای من با همه ی اخلاقای خوب و بدشون اصلا جلو غریبه غیبت عروس رو نمیکنن

ب نظرم ادم اگه میخواد آرامش داشته باشه باید توقعاتشو از بقیه کم کنه.

میگم دخترا من حالم خرابه کرونا هنوز هست

مگه چته

برو تست بده

وای من مادرشوهرم خیلی دو بهم زنی من و شوهرم میکرد
مثلا پیش شوهرم راجب من حرف دروغ میزد
این اخری الکی میگف زنت استوری گذاشته پسر باردار یودم سقطش کردم همه هم دانستن
بعد شوهرم گفت بهم ای کاری کردی گفتم حرام
گفت مادرم گفته دخترعموم گفته
منم دانستم دخترعمو نگفته. حرف خودشه
منم زنگ زدم دخترعمو صداش ضبط کردم
گفت نه نگفتم اونا هی حرف در میارن
بعد ای بار رفتم خانه مادرشوهرم باز گفتم مگه نگفتی دخترعموهه گفته
ترسید حرفش پس گرف گفت نه
گفتم عیبت نمیکنن ایقد دو بهم زنی و دروغ میگی
فک میکنی با ای حرفا بین ما خراب میشه
باراخرت باشه پشت من پیش شوهرم بدی میگی والا ب پدرج میگم
ی بار برا همیشه کوبیدمش سرجاش
چون قبلا هم هزار بار تهمت گذاشته بود دهنم

دور از جونت تب و لرز دارم و بدنم درده ... حالا این دخترم هم یکسره شیر میخوره ازم

من خودم الان کرونا گرفتم ۶ روز حالم داغونه
کلی دارو هزینه برا ای ماهiuiکنم. همش بر باد رفت کنسلش کردم

تست دادی یا از رو علائم گفتی اخه ما جایی نمیریم

پدر شوهر منم حالش خوب نبود همش ضعف داشت. تبو لرز. شوهرم بردش دکتر. گفتن ویروسه. سرم زدنبهش و امپول الان بهتره. حتما برو دکتر.

شوهرم شب میاد میرم دکتر

نه والله تست ندادم ولی دکتر گفت کرونا چون بعد من شوهرمم مریض شد الان
اولش دختزم مریض شد بستری شد مرخص شد بعد خودم بعد شوهرم
من بدن درد شدید سرگیجه شدید اسهال تهوع

ان شاا. بهتر میشی. اگه تب داری مایعات زیاد بخور استامینیوفن هم برا تب خوبه

اره ویروس دیکه نمیدونم کروناس یا نورو ویروس

مایعات زیاد بخور

ممنون گلم

یه مدت بخ خودت برس بعد برو دنبال کارای iui

چون کرونا واقعا آدمو ضعیف میکنه

موافقم....