Ooma
پرسش (1400/09/26):

یکی بامن حرف بزنه

بچها من خیلی تایپیک میزارم چون کسی ندارم ازش سوال بپرسم خانواده خودم‌‌ ک‌ نمیشه همه ناراحتیامو بشون بگم چون غصه میخورن فک میکنن اذیتم میکنن خانواده شوهرمم ک ی مشت کثافت دورو هستن ک همش دنبال اینن ی چیزی ازت ببینن بعد بخان همش راهنمایی‌کنن و راهکار الکی بدن. هی بشینن غیبتت کنن ی جاری دارم ک ی کم باهم رابطه داریم اونم نمیشه همه درد دلی باهاش کرد. تکو تنها موندم هیچ دوستی هم ندارم. شوهرمم ک نمیشه از خاستهام بهش بگم فوری جبهه میگیره ک نه نمیخاد لازم نیست . و همش دنبال اینه ک دلمو بشکنه. تاحالا یکبار نشده کادویی برام بگیره و منتشو نزاره تو سرم. الانم شب یلدا تولدمه چنبار گفت کادو چی بگیرم برات منم گفتم هدیه ای ک منت سرش باشه نمیخام. اونم گفت هیچی برات نمیگیرم. الانم اجیم اینا میخاستن تولدم بیان خونم ک‌گفتم خانواده شوهرم عزادارن نیاین. خیلی دلم گرفته. باوجود بچه بعضی روزا خیلی گریه میکنه همش باید بغلم باشه مثل امروز ک دیگ نمیتونم ب کارا خودنه برسم الان شوهرم میگ‌ تو این خونه چرا اینقد ب هم ریختس میگم خب چکار کنم بچه نمیخابه . میگ‌ چ ربطی داره اصلا درکم نمیکنه‌. باز امشب پیش داداشش بوده الان اومده همش باعصبانیت داره حرف‌ میزنه خیلی خسته شدم از دست خودشو خانوادش هرچی داره جلوتر میره حسم داره بهش عوض میشه دیگ کمتر دوسش دارم. نمیخام اینجوری بشه. ولی خب تقصیرخودشه خیلی دلمو میشکنه.‌ مونده رو دلم ی کرم خوب بخرم برا صورتم . از بس کرم قیمت پایین زدم ب صورتم ک‌ نابود شده پره از لک. عین خیالش نیس یبار ازم نمیپرسه ک‌ پول نیاز دارم یانه چیزی میخام یانه. دیشب مامانش اومده خونمون میگ تو ب بچت الکی شیرندادی اینو‌هزارباره هی میگن بهم منم عصبی شدم گفتم خودم عمدا ندادم بهش خوشم نیومده چون بخاطر رفت آمدا نمیخاستم شیر حرص و جوشی بدم ب بچم یا یهو یکی بیاد من همش سینمو بپوشونم دیگ رفت بعدچون من اینجور گفتم اونم فشارش رفته بوده بالا الان میگن نباید اینجور میگفتم . ولی تقصیرخودشونه همه جاریام شیر خشک دادن ب بچشون ب هیچکدوم چیزی نگفتن هی ب من گیردادن همش تو کار بچم دخالت میکنن. الان شوهرم میگه از وقتی بچه آوردی زبون درآوردی همه حرفی میزنی گفتم قبلا اگ‌کسی ب خودم چیزی میگفت مهم نبود اما دوسندارم ب بچم چیزی بگن الان خیلی ناراحتم دلم شکسته دوسدارم بمیرم قرص اعصاب میخورم . بچمو نگا نمیکنم دلم میشکنه ک میخاد بااینجور خانواده ای رفت امد کنه . نمیدونم چکار کنم

منم سرویس عقدم به انتخاب خودم نبود خوشگل هم نیست اما چاره چیه😂😂
هنو یکبار باهام نیومده بیرون اگ چن ماه یبار پولی میده مثلا یک ملیون میرم خونه بابام. بعد خب میدم لباسی یا وسیله ای برا خونه دیگ همش میگ خیلی پول خرج میکنی درحالی ک میبینه دادم وسیله برا خونه
بچه‌ها اگه تجربه دارید بگید
اگه دور از جون پاره میشد مایعی میدیدی دیگه نترس هیچی نمیشه
احتمال داره کیسه آبت پاره بشه
پولی که بهت میده چرا برا خونه خرج میکنی آخه🤕
دیگ رابطه نداشته باش
اصلا مایعی خارج نشد ازم
دارم سکته میکنم 😐
خب دیگه شیطون گولت نزنه😂
اصلا اینجوری نبود آخه
وای یه مدت برا خونه نخر ببرش بیرو خودش خرج اون کنه فعلا به خودت برس
فکر کردم مثل قبله
حالا استرس نداشته باش خداروشکر چیزی نشده
شوهرم که فکر کنم از ترس غش کرده
فکر نکنم مشکلی باشه اگر کیسه آب پاره بشه میفهمی دیگ
خب چون مثلا سفره نداریم یا لیوان نداریم مجبورم بدم ب چیز برا خونه. اگ بهش بگم نداریم ک پول نمیده بخرم مه لازم نداریم بعد مهمون میاد میگ چرا فلان چیزو نمیخری جلو مهمون اونام فک میکنن من کم کاری میکنم ب خونه نمیرسم
نمیاد اصلا
شوهر من از اونوقت فهمیدیم باردارم نزدیکم نشده😑😅 خیلی میترسه
همه مردا به نظرم وقتی ازدواج‌ میکنن تا زن بخواد اونو از محیط تو‌خانوادش بکشونه سمت خودش خیلی طول می‌کشه درسته این وسطا خیلی آدم غصه میخوره یکسره گریه ولی طول می‌کشه باید صبوری کرد
فقط منظورم به اینه که از وابستگی به خانوادشون بخوای فاصله بدی
خوب چند بار جلو مهمون خجالت بکشه آدم میشه🤕
شوهر من هر سری میگه آخرین باره 😒😒
این بار دیگه خودمم غلط بکنم اجازه بدم
خیلی خیلی ترسیدم اصلا عادی نبود
تصمیم گرفتم همینکارو کنم .‌
شوهر من امشب میگه کی بشه یه رابطه وحشیانه داشته باشم گفتم سال دیگه🤭🤭🤭
ن عزیزم بگو دو سال دیگه
اوووه تو ک هنوز اول راهی
شوهر من ۹ ماهه این حسرتو داره
چرا ؟
اره فعلا نداشته باش دیگه چیزی نمونده به زایمانت
چرا دوسال
دیگه کم کم دست بکار شو شوهر منم نمیومد از, وقتی مقداری از مسئولیت بچه ارو گردنش انداختم هم خرج کردن هم بیرون رفتن و اینا یاد گرفته هرچند اخرش منت میزاره اما دیگه واسم تکراری شده منتاش😂
آخه شوهر من یکم آتیشش زیاده🥴🥴
آخی😂😂
بچها داداشم رفته خاستگاری دعا کنید سر بگیره اگ داداشم ازدواج کنه بره منم طلاقمو میگیرم . چون شوهرم انتخاب خودم بود و داداشم راضی نبود الان تا اون زن نگیره من روم نمیشه اسم طلاق بیارم .
وای اصلا نمی‌خوام برگردم به اوایل بارداری
خداروشکر که دیگه داره تموم میشه
ویار منو سرویس کرد
😂😂😂 اصلا شوهر من باورم نمیشه انگار دیگه مرد نیست از کار افتاده😅
مثل شوهر من😂😂😂
بگو هرچی, شما بخری همونو میارم دیگه نه با دعوا و عصبانیت حتی
انشالله هرچی به صلاحته پیش بیاد برات
انشالا هر چی خیره و صلاحته برا پیش بیاد
من الان سه ماهه زایمان کردم تا میخاد بفرسه تو جیغم در میاد اینقد درد دارم از طرفی بچه اینقد اذیت میکنه اینقد خستتون میکنه ک دیگ وقتی برا اینچیزا نمیمونه
خوشبحالت دیگ آخرشی
نی نی چیه؟ بچه دومه؟
عزیزم تازه زایمان کردی
افسردگی بعد زایمان داری که طبیعیه
منم تا چندوقت همین طور حساس بودم
افسرده شده بودم ولی ی مرور خوب شدم
زایمان طبیعی بودی ؟
نه عزیزم اولی دختر
😩😩😩😩
منم مسئولیت بچمو انداختم گردنش اما چنبار‌ ک گفتم نوبت توعه بگیریش میبردش پیش مامانش دیگ نزاشتم
خدا حفظش کنه
خیلی ممنون
ایشالله که بگیره ولی تو این مدت تلاش هایی بکن برا زندگیت و سر براه کردن همسرت کمتز اهمیت بده به خانوادش مهم نباشن برلت
قربونت عزیزم
شاید کار من اشتباه باشه اما هر چی برای تو خونه بخرم مثل وسیله ای چیزی حتمااااا پولشو جدا از شوهرم میگیرم
ن سزارین
دست تنهایی
تا عادت کنی ب شرایط بچه طول میکشه
البته همسرت باید درکت کنه
من پارسال شب یلدا حس میکردم اصلا همسرمو دوست ندارم ولی الان عاشقشم
بخاطر فشاری هست که روته
طبیعیه غصه نخور
منم
اگ شوهرم هوامو داشته باشه خانوادش مهم نیستن برام من از کارا شوهرم عصبیم
همه اینجورن . اما شوهر من درک نداره
به نظرم باید بدونن خونه خرج داره دیگه
انشالله اونم درست میشه
من اصلا نمیخرم 🤣🤣 ببینم خوشم بیاد بیعانه میدم بعد می‌فرستم بخره
یا میگم فلان چیزو می‌خوام پول بزن توی مغازه وایسادم پول ندارم
یا میگم برو بخر فلان چیزو
من دوسش داشتم زیاد اما الان دیگ کم شده دلم خیلی ازش شکسته
آره منم کارتش میبرم میخرم
اینقدر اینارو به خودت تلقین نکن
منم دقیقا.😂
درست میشه همه چی
بخدا طبیعیه بعد زایمان این حس ها
میگه لازم نداریم چن بار گفتم باید وسیله بخریم حاضر نشد ب من پول بده بخرم ب اجیش گفت برامون خرید
اگر کارتش هم دستم نباشه پولشو میگیرم
همش پیش میاد دیگ میگ دوست دارم حس میکنم ب مسخره میگ
نه الان ناراحتی اینطوری میگی منم زیاد از این حرفا میزنم ولی حتی یک روزم نمیتونم بدون شوهرم زندگی کنم
چون آخرش زن و شوهرن ک برای هم میمونن
سال بعد میخندی به حساسیت های الانت
مردا ذاتا اینن چیزی رو بگی بخریم میگه لازم نداریم باید تو عمل انجام شده قرار بگیرن
حتی قرص اعصاب میخورم اما باز حسم خوب نمیشه
قرص اعصاب برای چی اخه
ما اینجور فک میکنیم ولا شوهرم میگ فقط خانوادش
خودت عادت ب قرص نده گلم
بچه ها من دوران عقدم خیلی طولانی بود ۲ سال و ۸ ماه عقد بودم
اولا خیلی ناراحت بودم از این موضوع اما این دو سال و ۸ ماه باعث شد من شوهرمو همون جوری که می‌خوام شکل بدم ، درسته دوران عقد طولانی مزخرف ترین دورانه اما زحمت ما زنا برای بعد از عقد و توی خونه خودمون خیلی کمتره
نه توخونه اومد فوری بچه بده بغلش کاراتو کن من شوهرم تو عمرش کار نکرده بود تو بارداری دومم همه کارارو میکنه چون میدونه چاره ای نداره جز این بهش نشون بده که نمیتونی و بهش نیاز داری نه با لجبازی و دعوا و حرف بگو بچه دلش برات ضعف میره بگیرش حتی کارای جاموندتو انجام بده اون که بیرون رفت دیگه استراحت کن 5 شنبه ها بزار واسه بیرون رفتن حالا خریده سوپر مارکت باشهیا وسایل بچه یا الکی گشتن چند بار بلرش اما چیزی نگیر بزار بدونه نمیخای خرج رو دستشم بزاری زیاد
چقدر حس منفی داری عزیزم.این حسا یه دوره ای داره
مجبورم نخورم دیوانه میشم
چی میخوری؟
به نظرم افسردگی بعداز زایمان گرفتی به مرور خوب میشی
سعی کن خودتم به خودت کمک کنی
دقیقا
منم پارسال همین شرایط رو داشتم
بخدا میگم خرید میره بیرون با دعوا و داد وبیدادمیره پیش مامانش
آسنترا فلوکستین
آنسترا خوبه
فلوکستین به درد نمیخوره
آقا نتیجه میگیریم همه ناراضین از شوهراشون🤣🤣🤣🤣
این چه شوهر کردنی بود انصافا
من نمیتونم دکتربرم
کیرم دهن شوهر
حالا من مطمعنم اونا بیشتر دل پری ازمون دارن😂😂😂
دارو اعصاب خوردن هنر نیس که نخور عزیز خیلی عوارض داره این داروها وابسته دارو میشی دیگ نمیتونی کنار بذاری
زندگی ب اون خوبی داشتم زدم خرابش کردم
از وقتی شوهر کردم میخورم تو بارداریم نمیخوردم الان باز دارم میخورم ولی نمیدونم چرا الان هیچ ب درد نمیخورن قبلا اثر داشتن
من شوهرم اوایل خیلی خونوادشو تو سرم میکوبید اما چیکار کردم دهنششون بسته شد اوایل گیر داد طلاهاتو بده بفروشم بزنم تو خرید و فروش ماشین جز به تیکه ندادم باقیشو یه دعوای مفصل راه انداخت کل, طایفه فهمیدن بعد خواهر خود شیرینش اومد به عالمه پول بهش داد اونم مدا میگفت دیگه نمومه طلا واست نمیگیرم تو ارزشی نداری خونوادم فقط خوبن تو, جمع در کمال خونسردی گفتم تو خواهرت حق داره بهت پول بده 35 سال بااهات زندگی, کرده بزار من 30 سال زتدگیم بگذره باهات میبینی جونمم میده الان تونسنم اندازه 2وسال خوب باشم
شوهر منم همش میگفت زن داداشم طلاهاشو فروخته داده ب شوهزش خرج خونه کرده . ی یبار فهمدم در عوض داداشش نصف خونه رو زده ب اسمش یبار ک باز گفت منم بش گفتم طلا فروخته خونه گیرش اومده دیگ منتشو نزار دیگ نمیگه
خب اگه حس می‌کنی واقعا نیاز داره بفروش مگه طلا چقدر با ارزش تر از زندگی و آرامش توعه
؟؟
ن نیاز نداره اونارو چون مثلا برا من گرفته خیلی دوسداره اما منت میزاره
حورا مگه شغل شوهرت چیه
منتی نیست ، وظیفه ش بوده
توام وظیفه داری هر موقع نیاز شد کمکش کنی ، طلا یه جور سرمایه س دیگه
منم یه ۲تا النگو داشتم فروختم برا ماشین ثبت نامی ک دراومدیم😂
ایقد سرکوفتش میدم بنده خدارو🤣
میگ میخرم برات
زندگی رو هرجور بگیری همون جور میگذره
سخت بگیری سخت میگذره و برعکس
از حرفات معلومه سخت میگیری مشکل اساسی نداری شکر خدا
چند ماه دیگه خوب میشی
ببین اینا همش با صبر درست میشه و سیاست البته من آستانه صبرم بالاس شاید تو اونجور نباشی عزیزم اما من هزار بارم تو اوما واسه بچه ها گفتم چند بار شوهرمو مجبور کردم به بهونه ننش بردمش طلا فروشی واسه خوشمم طلا ورداشتم با یه تیر چند نشون زدم اللن همه فک میکنن جونم به جون خونواده شوهرمم یکیشون جرات بی احترامی بهم نداره دوم اینکه یه تیکه طلا واسه اچن گرفتیم با حضور خودش 5 تیکه نصیب خودم شد همونجا نمیتونست بگهواسه ننم میخرم واسه تو نه بعد اون ننش خیلی دوسم داره در حد تیم ملی حتی یه جاریم برادرزاده اشهو شاغله کلی براش چیز میخره اونو انقد نمیخا که منو چون تو روش نه نمیگم بله قربان میگم سر اخر کار خودمو میکنم اونم تعریف منو پیش شوهرم میکنه مدام
عین جاری من منم گفتم هزار بار گفتم فقط واسه خونه میدم نگفتم واسه همه چی فقط واسه خونه طلامو در میارم واست
اووووو من اگه بگم چقدر طلا فروختم
من فقط ۵۰ گرم النگو هام بود به جز تک‌ پوش و نیم ست و دستبند و انگشترا و پلاک زنجیرا و گوشواره ها و سکه های که داشتم و فروختم برای خونه و ماشین هم نفروختم سر بدهی فروختم
الآنم نمیگم خوشحالم از این موضوع هر زنی عاشق طلا هاشه اما آرامشی که توی زندگی دارم ارزشش رو داشت
شوهرم قدر شناس شکر خدا و در اولین فرصتی که بتونه جبران می‌کنه منم راضیم
کاش متن و حرفای بچه ها رو تو این تاگیک پشتیبان پاک نکنه فردا سر فرصت بخونم خالی از لطف نیس تجربه های بقیه
چه اشکالی داره واسه بهتر شدن زندگی از تجربه های بقیه استفاده کنیم
فعلا من برم شب بخیر بخونم فردا ببینم چی بچی بوده
چرا پیاما از حدی بگذره پاک میشن؟!
شوهرم خونه‌داره ب اسم مامانشه میگ اگ بزنم ب اسم خودم تو طلاق میگیری خونمو میبری
اشتباه خیلی ازخانوما اینکه حرف دلشونو به خانوادشون نمیگن مگه یه بچه جز پدر مادرش کی رو داره باید حرفامونو بهشون بگیم تا راهنماییمون کنن وقتی نمیگن خانوما مرداشون سواستفاده میکنن میگن آره هربلایی سرشون بیاریم نمیرن بگن
چه ربطی داره تو خدای نکرده طلاق بگیری درهرصورت باید مهریه بده اینا همش بهونس
من برا این نمیگم‌چون خانوادم مخالف بودن میگفتن اینا با ما فرق دارن ولی من قبول نکردم الانم نمگم چون فک میکنن دیگ بدبخت شدم
ن خب میگ اونموقع قسطی میدم اما اگ ب اسمم باشه دادگاه میفروشه مهرتو یکجا میده کلا نمیدونم چشه من قصد طلاق نداشتم هیچوقت اما الان دیگ دارم
این اشتباهه،تا وقتی تصمیم جدی برا جدایی نیست نباید خانواده ها در جریان بلشن،چون زن و شوهر آشتی میکنن،ولی دید خانواده به همسر عوض میشه و این خیلی بده،به مرور تو زندگی زوج هم اثر میزاره
تو چرا هی خانواده خودتو با خانواده شوهرت مقایسه میکنی دیگه ازدواج کردی بچه داری و جز این خانواده هستی چه خوشت بیاد چه نیاد مقایسه کردن فقط خودتو اذیت میکنه نمیتونی آدمای دوروبرت رو تغییر بدی لزومی هم نداره انقدر صادقانه با خانواده شوهر برخورد کنی اکه مادرشوهرت میگه جرا شیر خودت رو ندادی دلیل واقعیش رو نگو بگو من از خدامه شیرخودم بدم ولی وقتی نمیخوره نمیتونم بچه رو گشنه نگه دارم . الان هم مهم شوهرته با محبت سکوت بموقع به سمت خودت جذبش کن چون تو مسوول رفتار خانواده شوهرت نیستی . اینکار هم به مرور باید انجام بشه یه شبه اتفاق میفته. مردا بشدت از زنای غرغرو بدشون میاد خاهرمنم خیلی غرغرو بود بهش گفتم من که خاهرتم تحمل غرغراتو ندارم چه برسه به شوهرت الان خیلی بهتر شده شوهرش هم خیلی بهتر شده براش کلی خرج میکنه
انقدر هم تو ذهنت با داداشش نجنگ فقط خودت مریض میشی بردارشوهرت که عین خیالش نیست
این لینک گروه ملکه همسرتان باشید هستش تو تلگرامه مطالبش خیلی مفیده مشاور هم داره میتونی سوال بپرسی
سلام خوبین ، من اومدم 😊😊😊😊
هزاربار گفتن چرا شیرتو ندادی کاش شیرخودتو میدادی منم همش میگفتم شیر نداشتم و قطره شیرافزا هم خوردم همشم سینمو گذاشتم دهنش ک شیرم بیاد اما نداشتم خب دیگ‌مجبورشدم شیرخشک بدم الانم گاهی شبا بش شیرخودمو میدم ولی باز هی تکرار تکرار تکرار منم دیگ عصبی شدم گفتم اصن خودم عمدا ندادم بهش. الان دیگ از این ب بعد هیچوقت نمیگن ک چرا شیرتو ندادی. چون اینجورین تا تند باهاشون حرف نزنی نرینی بهشون دست از سرت بر نمیدارن
خوش
فقط نفرینش میکنم چون خودش همش با بقیس زنشم عین خیالش نیس کاری ب کار هم ندارین همش دنبال خراب کردن زندگیع ماعه .
ممنون
لیلا جان فقط یکم سیاست میخاد همی هرچی گف دیگه سعی کن جوابش ندی سرسنگین بودن از صدتا چیز بدتره تا اومد خونه بچه رو بده بغلش کارای خونه بکن هرچی میخاد بخره نگو نمیخام یکم خرج بکن برا خودت قدیمی ها راست میگفتن زن هرچی خرجش بیشتر ارجش بیشتر منت گزاشت شوخی شوخی بگو میخاسی زن نگیری وظیفته خرج کنی
طلاق چرا ب طلاق فکر نکنین دیدی داره بدتر میشه برو مشاوره
هرچی نباشه اون جدا از احساسات حرف میزنه
چیز ارزون برا خودت نخر
ی کاری کن تو چشم بیای
نه ک از چشم بیفتی
اون نگه چیزی لازم داری یا نه خودت بگو کارتت بده
بعدشم برو خالیش کن😂
تا حساب کار بیاد دستش
لباس زیر خوشگل برا خودت بخر ب خودت برس ب کارای خونه برس غذای خوشمزه درست کن ولی محلش نزار تا ب پات بیفته😂
بخدا این مردا فقط کم محلی کنی
اگر میبینی مادرشوهرت حرف میزنع جوابش نده ب هر حال بزرگتره بزرگ تر هم احترامش واجبه این خودش ی عاملی هست ک شوهرت و ازت دور میکنه
احترام ب خانواده شوهر خیلی مهمه تو بزار بد باشن
این دنیا ارزش هیچی ندارع
هیچی موندگار نیست ب خاطرش غصه بخوری
برو گردش برو خرید عین خیالت نباشه
همه مشکل دارن
منم مشکل دارم
زمان پاکی بشین یکم نماز بخون تا آروم بشی
فقط خدا هست ک می‌تونه کمک آدم کنه با خود آدم
ب منم میگن تو شیرت کمه
شیر نداری
بچه سیر نمیشه
اما هیچی نمیگم
مادرشوهرمنم هی میگه چرا انقدر بهش دارو میدی یه بار جوابشو دادم دیگه بعدش با بچه م حرف میزنم بیخیال شد قدیمیا همینن خودشون رو دکتر میدونن
یه سریالی تو تی وی میداد مادرشوهرو عروس همزمان بچه دار شدن مادرشوهره میخاست داغی شر رو تحمل کنه با دهنش تست میکرد یا میگفت به بچه دنبه بده سفید شه عروسه هم حرص میخورد لینو با خنده براش تعریف کردم خندید دیگه کمتر میگه اینکارو کن اونکارو نکن بکت هم من اهمیت نمیدم میدونم از سر دلسوزیه همین یه ساعت پیش گفت بده من بهش شیرخشک بدم بهش توضیح دادن چیکار کنه باز زود گذاشت رو پاش بجه شیرو بالا آوورد ترسید آوورد گذاشت بغلم گفت خودت بهتر بلدی
آهان فهمیدم ولی لیلا جان تو۲۸سالته شوهرتم کم کم ۳۰سالشه بچه نیستین که باید ریشه اختلافتونو پیدا کنید میبینی منت میزاره تو پیش دستی کن بگو دست شوهرم دردنکنه اینو واسم خریده بزلر ضایع شه خودش
یکمم بچه خستت کرده طرف آدمم درک نکردنی روح آدم فرسوده میشه ان شاالله این دوره رو هم پشت سر میزاری
عزیزم شیر خشک دادن بهتر از شیر جوش و حرصی دادنه
نه اتفاقا یعنی چی بع ته رسیدی بگی به خانوادت البته شاید خانواده ها فرق دارن من میگم خاتوادمم هیجوقت طرف منو نمیگیرن تعصبی میگن ندا کارت اشتباه بوده منو از بالا میارن پایین اونقد آروم میشم من آدمی ام نگم حرفمو مریض میشم
حرص نخور ، تازه زایمان کردی ، یه گوش در یه گوش دروازه ، هرچی گفت جلو روش بگو چشم پشت سر کار خودتو بکن ، به قول بچه ها احترامشو نگه دار ، ولی کار خودتو بکن
لیلا جان تودیگه بچه داری طلاق باید آخرین گزینت باشه زندگیتونو تعمیر کنید نه تعویض
به قول قدیمی ها با پنبه سر ببر
یا اینکه یه روز خیلی جدی بشین باهاش حرف بزن ،با داد و بیداد نه هااا ، صحبت ، بگو میخام حرف دلمو بزنم ، بگو این کارتون منو ناراحت میکنه ، دوست داری یکی این حرفارو به دخترتون بزنه ؟؟؟
لیلا شوهرت بهت گفته دیگه کادو چی بخرم تو اونجوری گفتی لج کرده میگفتی هرچی توبخری برام قابل قبوله همسرم
بهش بگو من یه مادرم ، بد بچمو نمیخام که ، اگر اشتباه رفتم کمکم کن ،
وقتی میگم لباس یا هرچی نیاز دارم . میگ لازم نیس بخری
اره بخدا تو هرچیزی من هی هیچی نمیگم تااخر باید تند حرف بزنی ک دیگ ولت کنن
هی این چیزا حالیش نیست که .شوهرم ۳۵سالشع
نه ندا جون این اشتباه رو نکن به خونواده گفتن فقط باعث میشهاونا دخالت کنن هر دخالتی هم عواقب داره نه تنها اوضاع رو آروم نمیکنه بلکه فضارو تا چندین ماه متشنج میکنه در نهایت اینا میمونن باهم زندگی میکنن اما دوماد وعروس با خونواده های طرفشون مظکل پیدا میکنن و متاسفانه از ذهنشونم پاک نخواهد شد هیچ وقت من این کارو کردم اول ازدواجم نه تنها درست نشد الان تا تقی به توقی میخوره تو خونه شوهرم اسم خانوادمو وسط میکشه در صورتی که قبلا جونشو میکشیدی چیزی بهشون نمیگفت
اینارو سالا قبل گفتم بهش ولی باز نخریده اون چیزی ک گفتم رفته طلا خریده همش منتشو گذاشته
از اول تا آخرش این مشکل بین زن و شوهر هست خودتون باید حلش کنین چه تو چه همسرت یار کشی بکنه فقط باعث میشه حرمت ها هم به راحتی از بین بره
من تاحالا اصلا مشکلاتمو ب خانوادم نگفتم اماشوهرم فوری همه‌چیزو میگ اونام دخالت میکنن راهنمایی اشتباه میکنن شوهرمم گوش میده اینجوری زندگیمون خراب شده
ببین یه مدت باهاشون آروم باش شوهرت داره اشتباه میره نه تو
یکی دوباوم با آرامش بگو من به خونواده خودمم اجازه ندادم که بیان دخالت کنن و یارکشی کردن تو این سن و سال درست نیس در ضمن مشکلات بین ما بین خودمونه موقع خوش خوشانمون بقیه کجان مشکلات ما خودمون باید حلش کنیم
والاه ما مشکلی نداریم اشتباه متوجه نشید من مامان بابام راهنمای خوبی ان برای منو همسرم شوهرم ازمن جلوتر حرفای خودشم به اونا میزنه من عصبی بشم مادر پدرم زود آرومم میکنن بعدشم من ازدواجم سنتی بوو ومادر پدرم مصلحت دونستن واسه اون پیشونیم بازه راحت حرفمو میگم لیلا منظورشو بهم فهموند
بزار اونقد منت بزنه جونش بالا بیاد شاید فهمیده ناراحت میشی دست میزاره نقطه ضعفت
منم میفهیدم خانوادم حالا ازروی دلسوزی یا هرچیزی منو اشتباهی راهنمایی میکنن نمیگفتم به هیچ عنوان شوهرت یه ذره درک کنه مسورت کردنش باعث متشنج شدن میشه نمیگفت
هزاربار با ارامش با خوشرویی بهش گفتم حتی اگ دعوامون بود یکی اومد نگو‌چرا دعوامونه. بگو هیچی بین خودمونه. ولی باز تکرار میکنه ن تنها دعوا حتی پریود هم اگ‌بشم باز اونم میگع. منم این اواخر دیگ چن بار دعوا کردم قهر کردم ولی درست بشو نیس
منم سنتی ازدواج کردم اما تا خونوادم بخان یکم نصیحت کنن شوهرم سریع گارد میگیره و در نهایت تو تنهایی راحت به خودش اجازه میده بی احترامی کنه و بیحرمتی کنه بهشون سر اخرم میگفت خونوادت اینجور میگن تا تو طلاق نگیری بمونی
من یکی دوبار شوهرم گزارش میداد خونوادش قبل اینکه زنگ بزنه خودم زنگ میزدم میگفتم اینجوری میکنه بهم یا این جور بهم میگه دیگه تا شوهرم میخاس گزارش بده فوری پشت منو میگرفتن انگار یه جوریه هرکی زودتر بگه پشت اونن دیگه یکی دوبار هم خودش زنگ میزد میگفت ننه اش میخاست شروع کنه بهشون گفتم شما تا حالا از من بی احترامی دیدین گفتن نه گفتم پس وجدانن دخالت نکنین بزار رومون تو هم وا نشه من برای شما احترام ویژه ای قائلم دیگه تا میخا زنگ بزنه گزارش بدده میگن ببخشین کار داریم بعد خودمون زنگ میزنیم دیگه کم کم آتیش تندش میخابه خودش اروم میشه اونام دخالت نمیکنن
والاه ازقدیم گفتن زن حلقوم نداره حرف نمیتونه نگه داره برعکس شده واقعا یا شوهرت سادس یا طرفی که ازش حرف میکشه خیلییییی حرفه ای میکشه بیرون
نه خدایی همسرم من اینجور نیست اگه اینجور باشه کار شوهرت خوب نیست خانوادت میخوان زندگی دخترشون بهم نخوره باید مثه پدر مادرای دیگه دخترشونو پر میکردن 😒
اینام ب ظاهر تو‌دعوا میگن ب شوهرم ک تو باهاش بحث نکن اما بارها شنیدم وقتی من نیستم چجوری شوهرمو پر میکنن ازشون متنفرم . دیشبم پیش داداشش بوده مطمعنم برا یکی دوروز اینده باز دعوامون میشه
ن شوهرم میره میگ دوسداره همه‌ بدونن ما مشکل داریم نمیدونم چرا
عزیزم .... منم خیلی ناراحتم . توشهر غربتم ..شوهرمم کمکم نیس ...تازه غر هم میزنه... یه کم این بچه رو نگه نمیداره من به کارام برسم ...یه حموم وقت نمیکنم برم ...خیلی دلم گرفته... غصمه
شوهرمنم همینطوره میگم بگیرش غر میزنه میره بیرون
چرا اینا اینجورین
امروز بهش گفتم نمیبخشمت
بهش گفتم به خانوادت بگو کمکم نیسی
حالا فکر میکنن اووووو همینجور کمکمی
بچت چیه اسمش چیه
من فک میکنم همشون اینجور نیستن اون داداشه قهرمان داستانشونه
شوهرت ازاونایی که توخانوادش حرف زن سالاری مردسالاریه؟
بعضی مردا ننه شونو دیدنی بادی به غبغب میدن که بگن مثلا توخونه ما مرد سالاریه بعد توتنهایی موش میشن😂
پسر . پندار
ن اینجور نیستن بخدا داداشاش اینقد با زناشون‌خوبن حداقل تو جمع ولی شوهر من تو جمع فقط خوردم میکنه
خیلی حس بدیه ولی یه دوبار به خوردکردناش با صدای بلند بخند کم میاره
چیزی نمیگم تو جمع الکی میخندم ک‌مثلا فک کنه ناراحت نشدم ولی دلم همش میشکنه و باهرشکستنی علاقم بهش کمتر میشه
الانم داره با همین داداشش وام میگیره ولی ب من نگفته هنوز ک میخاد وام بگیره. چون داداشش ب زنش نگفته اینم ب من نمیگع ک ی وقت پیش زن داداشش چیزی نگم .
نمیدونم چجوری بش بگم ک میدونم دارن وام میگیرن
اصن بروش نیار بزار فک نکنه رو مسائل مالیش حساسی اینجوری بدتر میشه و بیشتر همه اموالشو به دیگران میسپره الا زنش اگه یه زمانی خواست بگه خیلی عادی بگو اره تو جریانش بودم یکم زده و ترسوعه شاید دیده از تو اقوامشون کسی طلاق گرفته دست گذاشته رو اموال شوهرش ترسیده این اطمینان قلبیو بهش بده که اموالتون یکیه و قصدی واسه اموال اون نداری کم کم خودش برات طلا چیز میگیره یا اموالشو دستت میسپره منم شوهرم یه خونه به اسم ننه اش کرده اول ازدواجم مطب خرید به اسم داداشش میزد انقد ضربه خوردن بعدش که نگو بعد دارایی براشون مالیات نوشت به ازای هر ملکش سالی 5 تومن همون داداش گفت ندارم به عنوان مالک بیا مالیاتشو بده مجبور شد کلی هزینه کرد زمان گذاشت منت داداششو هر روز بکشه تا بیاد مشاور املاک و سند مطبشو بهش برگردونه تا مجبور نشه بابت چیزای مختلفش کلی مالیات بده خلاصه فهمید چه گندی زده منم بلافاصله گفتم به اسم بچه هات کن هم خیال خودت راحته هم خودت وکیل تام الاختیارشون میشی و تمام واسه ننه اشم که وکیلش بهش گفته بود اگه مادرت الان چیزیش بشه برادر و خواهرات میتونن ادعای سهم کنن از خونه ات و تو هزارم وکیل تام الختیار مادرت بشی بعد مرگ اون وکالت باطل میشه اونم تو ولع اینه امروز فردا بره پسش بگیره
الان شوهر من دیگه همه چیشو میده دست من متوجه شد امانتشو خوب نگه میدارم زمانی بخاد زودی پسش میدم و مشکلی برا امانتش پیش نمیا البته این چیزا تو زمان درست میشه نه یه شبه
و حقیقتا هزار میلیاردم ثروت داشته باشه یه ذره واسه خودم تلاش نمیکنم چیزی به اسمم کنه یا چی اگه تلاشی کنم میخام همه اشو به نام بچه هام کنه تا هم خودش آروم بگیره هم من از بابت آینده بچه هام خیالم راحت باشه منم چیزی جز راحتی بچه هام نمیخام باقیش بخوره تو سرشون😂
😂
مرد خوب باشع چه فرقی داره به نام زن باشه یا نباشه
منم مهم نیست برام هیچوقتم حتی طلاق بگیرم ازش فک نمیکنم هزارتومن ازش بگیرم ولی خب ناراحت میشم بدون اطلاع داره وام میگیره اخه بش نیازی نداریم. ی خاهر زاده داره زنش طلاق گرفت همه اموالشو ضبط کرد همه رو برد الانم باز نصف حقوقش میره جامهریه زنش اینم هروقت دعوامون میشه میگ فک کردی من مثل اونم ک‌بیام بهت مهریه بدم همش ازاین حرفا میزنه دلم میشکنه ‌ ازش بدم میاد

سوالات مشابه