Ooma
پرسش (1400/07/15):

من چیکارکنم که عادت اینکه بگه بچه روازپیشت میبرم ازسرش بیفته

قبلا گفتم دعواکردیم خواست بچه ببر پیش مادرش حالاامروزخوش حال ازبیرون اومدیم جواب تلفن مادرشوندادم البته حواسم نشدچون کلاخودم ازتلفن حرف زدن خوشم میادتنهام توشهرغریب برگشته میگه یکشنبه بچه روبده میخام ببرم خونه مادرم منم اولش نگرفتم گفتم باشه چراحالانکنه مردهافامیل جمع میشن بعدفهمیدم واسه اینکه منوحرص بده گفته مثلامن ناراحت بشم بعدم میگه مادرم گناه داره جوابشونمیدی حالاجالبیش اینه هروقت میریم سمت خونه مادرش من اصرارمیکنم مادرت گناه داره نوه شوببریم نشونش بدیم اون نمیبره چیکارکنم 😶😶😶یکجوری شدم الان نه دیگه بچم دوست دارم نه شوهرمو

واااا ننش چندسالشه؟؟
میتونه خودش جمع کنه که بخواد بچه تورو جمع کنه؟!
بزن شتکش کن هم خودش هم نتشو🤗😬
چیزایی رو که میدونی واسه حرص دادن تو بکار میبره رو روش حساسیت نشون بدی بدتر میکنه اعصابتو خورد میکنه
بگو باشه هر چی تو بگی
حتی شده یه بار بده ببره اینقدر کون بچه بشوره جانش در بره بعد برو بچه رو بیار
از سرش نمیفته مگه اینکه ی روز ببره ببینه نگهداری از بچه وقتی مادرش نیست چقدر سخته
مخصوصا ک. بچه شیر مادر فقط بخوره
مراقبت از بچه ک ب این سادگی نیس
شیر میخواد پی پی میکنه گریه میکنه الان م دیگه غذاهم. میخواد
ی بار ببره مث چی پشیمون میشه میاره دو دستی تحویلت میده😂
واکنش نشون نده به این داستان، خودش حل میشه مهشید.
الان مشکلم مادرش نیس مشکلم خودشه من یکباربامادرش حرف زدم گف بده بیاره من نیم ساعتم نگه نمیدارمش امااین حرف داره ازارم میده اخه الان مشکلی نداشتیم که بخواداین حرف بزنه
زیاد حساس نشو
ی چیزی گفته
دنبال هرحرفی رو بگیری، زندگی‌ میترکه
الان زنگ زدم بهش گفتم ببر کاش ازسرش بیفته اخه آدم بایک مادراینجورمیکنه خب خودت بروانقدکنارمادرت بشین تاازهم سیربشیدب من وبچم چیکارداری
نمیدونم خانم گل .باورکن یک لحظه حس کردم ازعلیسانم بدم اومده که شده وسیله آزارمن
اصلا هیچ واکنشی نشون نداد، خواست ببره بده.
یا اگر واقعاً دوست نداری خودت هم باهاش برو. ارزش نداره خودتو ناراحت کنی
نشون نده
این احساسات متناقض تا آخر عمر همراه مادره، بازم ممکنه برات پیش بیاد....ولی مهم نیست، تو در نهایت یک مادری و عاشق بچتی
میگه تونیا یک دلم میگه بگم ببر خودم بشینم ببینم چی میشه یعنی ازسرش میفته 😑😑😑😑
خوب ازش بپرس این حرف یعنی چی؟!
رو چه حساب این حرف میزنه؟
اگه میخواد تورو حرص بده
باید برعکس واکنش نشون بدی
باید الکی هم شده ریلکس باشی تا این حرف از سرش بیفته
وااای خدا آدم از دست اینجور آدما مخش سوت میکشه☹️
اصلا برات مهم نباشه.
درسته تو مادری
ولی یادت باشه اونم پدره، قشنگ بذار خودش آماده اش کنه ببره.
کلا ما خانوما خیلی ساده ایم که فکر میکنیم دیگری بجای ما حاضره بچه ما رو بزرگ کنه.
من با شوهر سابقم خیلی مشکل داشتم دایم قهر میکرد می‌رفت خونه مادرش، بابام می‌گفت بچشو بده ببره من نمیدادم، وقت طلاق هم ندادم، قشنگ براشون نگه داشتم از آب و گل دراومد، آقا شد، ده سالش بود نشستن زیر پای بچه و با خواست خودش رفت!
نوزاد اگر بود و داده بودم، ده باره میگفتن غلط کردیم و تقدیم میکردند به خودم.
خودتو اصلا ناراحت نکن.
چقدر دوست دارم دیگران از تجربیات من درست استفاده کنند و عذاب هایی که من کشیدم رو نکشند. حیف نمیتونم قشنگ برات توضیح بدم و تو چت واقعا نشدنیه.
فقط بگم بهت اجازه نده بفهمند نقطه ضعف تو علیسانه، وگرنه تا آخر عمر گرفتار میشی
دیده جواب مادرشوندادی لجش گرفته خاسته از ذماغت دراره گفته بچه رو میبرم واکنش تشون نده بگو ببر پیشکشت
من هر وقت ب شوهرم میگم اگ برام ی لحظه هم زندگی سختشد از رفتارت ..بچتو میندازم میرم میترسه عین چی چن نمیتونن نگهدارن بچه رو
آفرین نسترن. درستش همینه
وقتی بچه رو مخان بببنن مادر بچه‌روهم‌باید بخان پس توام برو بیخیال حرفا توام برو
عزیزم نقطه ضعفتو پیدا کرده،اینبار گفت میبرم،بگو ببر من یکم استراحت کنم.
مطمئن باش بیشتر از یکساعت نمیتونن نگهش دارن.
بیخود کرده😏😏😏
منم ازدواج قبلیم همینطور بود خواهرش زنگ میزد میگفت طلاقش بده خودم بچه تو بزرگ میکنم اونم هی منو اذیت میکرد خیالش راحت بود یکی هست براش بزرگ کنه ولی اگر اون نبود اینقدر پررو نمیشد
البته اون بیشتر میخواست منو زجر بده و از بچه ام سو استفاده کنه من نفس نکشم توی زندگی که موفق نشد
من بچه مو ده ماهگی دادم بهش و طلاق گرفتم
الان پسرم نزدیک ده سالشه و من ۹ساله ندیدمش
توام اگر نقطه ضعفت بشه بچه هی میخواد بچزونت
خاک عالم تو سر هرچی مرد که همشون از دم نامردن
هیچوقت هیچوقت بچتو به کسی نسپار
خودت همیشه پیشش باش
واقعا کجای زندگیمون چکار کردیم که گیر اینا افتادیم
حالا خوش بحال تو که علیسان شیر خودتو میخوره کنه بدبخخت که شیر خشک میدم چی
هروقت اراده کنه می‌تونه برداره ببره
بچه‌ها من چکار کنم بهش محل سگ ندم
هرچی از دهنش در میاد بهم میگه منه احمق فقط اشک میریزم😭😭😭😭
بی لیاقت بی ارزش
مهشید جان تا اون روز میونتون با شوهرت خوب میشه نگران نباش به زبون بگیر شوهر نفهمتو مردای اینجوری زیادن غیر مستقیم وسط شادیاتون که شوهرت خونس پیشته با مادر خودت تماس بگیر غیر مستقیم بگو ندونسته بودم اونروز زنگ زدی متوجه نشدم حتی مادر شوهرمم زنگ زده اونم نفهمیدم دیگه شوهرت از خر شیطون بیاد پایین اووووف از دست این مردا
منم میبرم هی میگن کم بچه ارو پوشاک کن اونجا بازش میکنم پوشکشو چند بار برینه رو فرشاشون تا دلم خنک شه بفهمن قد سخته دیگه مادرش میگه, تنها باشم آنیا رو نیار
من میفهمم قشنگ این حسو
عزیزم متاسفم واست واقعا ما زنها بین دو چیز گیر کردیم واسه بچه هامون احساسات خودمون و عقلمون ... هرکدوم به یه ور میکشونه من اگه خونواده شوهرم میفهمیدم آدمن عرضه دارن به بچم آسیب نرسونن حتی وقتی 4 یا 5 ماهش بود میدادم میرفت و تمام اما دیدم در حق بچه خودشون بدن چه برسه به نوه و اونی که تو مسئله جدایی آسیب میبینه اول بچمه مجبور شدم به پاش بمونم چون حتی یه نصف روز خونشون بود بچه دستش سوخته بود به من نگفتن اوردم خونه دیدم گفتم تو خونه من عین گل ازش مراقبت میکنم اونجا عین خیالشونم نیس هیچ مث وحشیا باهاش حرف میزنن
از طرفی نمیشه تمام زحمت بچه گردن مادر باشه چه جدا باشی از همسرت چه نه بخشیشو مرد باید متحمل بشه چه از بار معنوی چه مادی
وگرنه همه ما غرور داریم آدمیم هیچ کس دوس نداره تحمل کنه حقارت و اذیت و...
از یه طرف دیگه هم میگم کاش میبردم میزاشتم بفهمن قدر عافیت رو باز میگم از دست اون گودزیلاها بچم در امان نیس اذیتش میکنن
اینقدر دلم پره که نگو .خانواده ام چیزی نمیدونن فک میکنن زندگی که من دارم هیشکی نداره
خیلی دلم برا بچم میسوزه
ترس از دست دادنش دیونم میکنه
حالم از خودم بهم میخوره تا به خودم میام میبینم دارم نفرینش میکنم
میدونم خوب نیست ولی این چند وقت برام غیر قابل کنترل شده
هیچا نمیتونم حرفو بزنم دردل کنم
دلمم پره
الهی بگردم کامل درکت میکنم یکساعت پیش حرف زدم باهاش سنگ هاموواکندم اماخب میدونم بازم اذیت میکنه خداهدایتش کنه
هی خواهرهمینکارم کردم حالادعاکن باحرف هاامشب هدایت بشه سردردشدم انقدحرص خوردم
دقیقاامیدوارم زودتدبچتوببینی دوری ازبچه وحشتناکه
همه مادرا همین جورن میفهمم وگرنه جا میزاشتیم میرفتی سراغ بخت و زندگی خودمون همیشه یه تیکمون جا میمونه یه جا عین یه پازل ناقص
مادر شدن خیلی سخته خیلی
فقط نذار این چیزارو بفهمه چون بفهمه ناراحت شدی یا چی زود زود تو دعوا و بحثا اینو بهت میگه و آتیشت میزنه
میدونه خواهرکه چقدروابستشم فهمیده
بچه ها هزار بار منو از درون داغون کرد به ام له
اگه الان بمیرم قلبم تیکه تیکه است
شوهرت چشه مردک
خدانکنه عزیزم
اره منم میگم, کاش بچه حداقل زبون داشت اگه میبردنش یا میدادم بهشون اذیتش میکردن با زبون میگفت من از اونش میسوزم بیشتر وگرنه بزرگتر بود میفهمید میشد باهاش بیرون رفت تلی حرف زد یا چی ولی اللن نمیفهمه حتی اگه تو گوه خودشم بمونه بچه زبون نداره بگه اونا هم ولش کنن به امون خدا دیگه بدتر
خب دیگه تمومه کارت اصن عادی باش حرف وقت گفت میبرم خیلی جدی ببر بذار بغلش بگو بیا
هنوزم نمی‌دونم چه مرگشه
نه واقعا چع مرگشه من مال خودمو فهمیدم جلوشو گرفتم اما آتیشمو آروم نکرده از درون
به من میگه من حرفی میزنم آدما یه بار میفهمن ولی تو آدم نیستی
دقیقا هرکی دورازجونشون آزاربده نمیتونن بگن بده من یکبارب شوهرم توعصبانیت گفتم ک بچم اراب وگل دراد میدم دستت ومیرم
آره متاسفانه
منو نادیده میگره
بگوتوام گاوی که ب من میپری البته نگی ها
میگه تو فقط یه غذایی درست میکنی اونم میرم از بیرون میگیرم
منم مناسفانه میدونم اماجلوشوهیچوقت نمیشه گرف
عجبا متاسفم واسش
کوره نمی‌بینه هروقت میاد خونه مرتبه .غذا امادست تا شب با بچه سرکله میزنم
بخدا موهام سفید شدن
از بس حرص خوردم
شوهرمنم ازاین حرفامیزنه منم صدباریاداوری میکنم غذاونظافت و سکس ونگهداری ازبچه وازهمه مهمتر چون من هستم چیزی ب اسم خونه وجودداره
باهاش بحث نکنی چی
چه جملات آشنایی😂😂😂
با همه خوبه پای درددل همه میمونه فقط من دشمن خونیشم
عاقاشوهرامون برادرن این هم باهمه خوبه بامن هی...
خدایش من ازش میترسم
👌
خخخخ عین من نمیدونم چه هیزم تری بهشون فروختیم ناکسا 😂😂😂
عین دخترا میمونه تا من بگم خواهرت این کار و کرد کل خانواده و هفت جد آباد منو میاره جلوم که اره اره داداش اینو گفت خواهرت اینکار کرد بابا فلان کرد
پس برا شماهم اینا پیش اومده 😆
اینم‌امروزب من گف نمک نشناسی گفتم اصن نمیخام جواب کسی بدم
مردا همه لنگه هم اندآدم هاپیچیده ای نیستن کمی عوضی پررو بی عار بچه ننه تنبل و خائن
می‌دونی امشب من بهش گفتم چرا فیلم سکسی نگا میکنی یا خدا یه قشقریقی به راه انداخت که نگو هرچی گفتم آخه مرد حسابی بگو چی دوست داری تا من برات بکنم بازم دعوا راه انداخت
بخدا با آرامش به خوبی گفتم
من ب این یکی کارگیرنمیدم انقدنگاه کنه چشاش کم سوشه ب من چه خخخ
ولی میخواست منو بزنه
اره بخدا به جهنم اینقدر نگا کنه که کور بشع
میفهممت تویکبارگفتی بسه نفهمیدب جهنم مامورامرب معروف ونهی منکرنیسی
آخه تو گوشی قبلیش هم بود من دیدم گفت نه مال من نیست دوستم دانلود کرده و فلان .الان توی این گوشی جدیدش دوباره دیدم
من ک حتی رمزگوشیشم ندارم قشلق راه میندازه
یه بار جلو خواهرش بهم گفتم بهم گفت به توچه منم زدم زیر گریه🥴🥴
به خواهرش گفتم اگه تا الان چیزی بروز ندادم بخاطره بابامه .بخدا شرایطش طوریه دلم نمیخواد غصه منو بخوره
ساده ای میگفتی بهش بی شخصیت بعدم جمع میکردی میومدی خونت
وگرنه تا حالا سه طلاقش میکردم
ای خواهر تو خونه خودمون بودیم
پ باسن تومیوردی سمتش میرفتی تواتاق باورکن مردها ارزش حتی بحث ندارن
من همیشه تو رویاهام یه شوهر عاشق پیشه میخواستم یکی که همه جوره پشتم باشه هوامو داشته باشه کسی که بهش افتخار کنم کنارش احساس امنیت و آرامش داشته باشم .ولی تفم نشد یکصدم مورد علاقه هامو هم ندارع😒
این قبل بچه خوب بودالان کلا منونمیبینه
تا حالا چند دفعه میخواستم خودمو خلاص کنم راحت بشم
ولی آدم ترسو هیچی ازش بر نمیاد
اره عزیزم ما اسم نمیبریم هم از 7 جد و آبادمون استفاده میکنن😂😂😂
اخه خیانت و این چیزا از ضعف یه آدمه نمیخان قبول کنن که ضعیفن در قبال این چیزا
ادمای ضعیف خودشونو خلاص میکنن یعنی چی مگه اون ارزش داره که تو بخواهی خودتو بخاطرکاراشو وحرفاش خلاص کنی هی خواهر هم زنها دلشون خون هس بخاطر بچع باید جنگید باید تحقیردیدوچیزی نگفت باید وباید فقط یکی بمن بگه این مردای عاشق کجاییند من من که خودم دلم دریای خون هس😔😔
سریال شعله های آتش ببینیدجمره چطوری میجنگه با زندگیش
بده ببره قشنگ حالش گرفته میشه میاره دیگه نمیبره
سلام مرضیه جون خوبی چقدردلم برات تنگ شده
مبارکه بارداری🤩🤩😀😀😀

سوالات مشابه