Ooma
پرسش (1400/05/04):

داستان ِ راستان. این قسمت : استخوانها به لرزه در می آیند.

سلام بچه ها چطور مطورید؟؟
خیلی وقت بود ی تاپیک این چنینی نزده بودم گفتم امروز بلاخره بعد از مدتها یه حالی ب خودم و خودتون بدم .
این تاپیک شدیییییدااااا به اونهایی که ماههاست پشماشون رو اپیلاسیون نکردن پیشنهاد میشه مخصوصا اقدامیای پر پشم ولی در قبال مادران باردار با پشم و بی پشم هیییچ مسعولیتی رو عهده دار نمیشه.اگرم که خواننده این تاپیک هستی و هیچ پشمی نداری هیییچ موردی نداره چون شاهد مطالبی خواهی بود که ریشه موهاتو میسوزونه.پس بریم سراغ اصل ماجرا....
ما توی ی ساختمونی زندگی میکنیم که شاید بعضی از دوستان یادشون باشه که ی تاپیک در خصوص بارداری دختر مجرد یکی از ساکنین زدم و با استقبال بی نظیر فحشای شما رو به رو شد.
این ساختمون مثل داستانهای هری پاتر در هر بخش و فصلش شاهد اتفاقات خارق العاده هستیم.
اما اتفاقی که اخیرا پیش اومد و متاسفانه جای بسی تاسف و تفکر داره مربوط به هفته گذشته میشه البته اصل ماجرا از دوهفته قبل شروع شد یعنی زمانی که خانم یکی از ساکنین ساختمون خبر بارداریشو به تک دختر لوس و بی خاصیتش که فکر کنم ۴_۵ دبستان هم باشه میده.ساختمون غررررق در جیغ و اشک و آههه شد چرا که دختر یکی ی دونه خول و دیوونه این بزرگوار از تخت پادشاهی ته تغاری بودنش به زیر افکنده میشه و میزنه به در دیوونه بازی و جیغ و داد.
هنوزم صدای نعره هاش که توی پله های ساختمون پیچیده بود یادمه(ماااااماااان چراااا بااا من مششششورت نکردیییی)
اون روز با جیغ و دادای این عزیز مغز از دست داده کاملا متوجه موضوعات شدم و البته شب که پدرش تشریف آوردن منزل مجدد شاهد دعوا و درگیری این دختر با خانوادش بودیم.
بعد از واقعه وحشتناک اون روز که تا پاسی از شب هم ادامه داشت(چون اتاق خواب دختر خانم دقیق بالای اتاق خواب مایه و کامل صدای ضجه هاش به گوشمون میرسید) بنده خدا مادرش حسابی خونش توی شیشه شده بود چون این دختر یاغی افسار گسیخته دیگه به حرف هیشکی گوش نمیداد چون شعارش این بود(هیشکی منو درک نکرده من چرا درکتون کنم)(گفتار نویسنده تاپیک : عنم توی تربیتت) خلاصه بعد اون روز شاهد درگیری و دعوای این مادر و دختر بودیم ولی نه دعوای جدی بیشتر بچه بازی و ی دندگی بود که بنده خدا مادرش خیییلی با صبر و حوصله جوابشو میداد پدرشم که صبح تا شب سره کار هستن و خب شاهد این عن بازیا نبودن.
شاید با خودتون بگید خبب تا اینجای ماجرا که ی موضوع کاملا طبیعی به نام حسادت رغم خورده منم حرفتون رو قبول دارم اما بین این همه حسادت و کوته فکری توقع این یکی رو نداااشتممم.
چییییی روووو؟؟؟!!! الان میگم...
این دختر بی شعور تا تونست باج گرفت ی دوچرخه نو .عروسکای نو. اسکوتر .پول توی جیبی بیشتر.ووووووو خیلی چیزای دیگه که من بیخبرم
چند روز پیش گویا پدر و مادر تصمیم داشتن که برن دکتر و از خالش خواستن که چند ساعتی رو بیاد پیش خواهر زادش بمونه و اونم قبول میکنه منتهی یکم با تاخیر میاد و پدر و مادر منتظر نمیمونن و میرن دنبال کاراشون خاله که میاد حدوده ۱۰ دقیقه ای بوده که خواهرزادش تنها بود با هم ی چندتا فیلم نگاه میکنن و خاله جان سرش با گوشی گرم میشه
این دختر بیشعور ماجرای ما گویا قبل اومدن خالش قرصای خواب باباشو برداشته بوده و بعد اینکه خالش میاد و سرش با گوشی گرم میشه میره ی لیوان آب میوه برای خودش میریزه و میره توی اتاق خواب ی تعداد قرص رو با آب میوه قاطی میکنه و میخوره چند دقیقه ای که میگذره حالش بد میشه ولی جرئت نمیکنه چیزی بگه تا این که حالت گیجی و تهوع پیدا میکنه(خداروشکر قرصای اسهال ننشو نخورده وگرنه تررررر میزده به زندگی)
توی اون گیجی خالشو صدا میکنه و حالا چقدر طول میکشه تا خالش متوجه موضوع بشه معلوم نیست .
اون روز من خداااروشکر خونه مامانم بودم ولی عصرش که اومدم حس کردم جو ساختمون متشنجه و البته شب که مامانش از بیمارستان بر میگرده از صدای جیغاش متوجه شدم چی شده چون من و شوهرم خییلی ترسیدیم و اومدیم جلوی در واحدمون و همون لحظه هم واحد رو به رویی در رو باز کردن و خانمش که بنده خدا اونم وحشت کرده بود موضوع رو تعریف کرد که گویا خاله زنگ میزنه آمبولانس و میان خواهرزادشو میبرن و با اون صدای جیغا ما احتمال دادیم دخترش فوت کرده باشه.
اما خب خداروشکر اینطور نبود و بعد از چند روز بستری و شست و شوی معده دختر خول قصه ما به خونش برگشت ولییی چه برگشتنی😔😔
متاسفانه مادرش بخاطر فشار عصبی که بهش وارد شده بود سقط میکنه.و فرزند دوم متاااسفانه حاصل سااالها انتظار پدر و مادر بوده.
شاید بگید این دختر توی ی خانواده بی در و پیکر بزرگ شده اما اصلااا اینطور نیست مادر و پدر این دختر یکی از معدود زن و شوهرای عاشقی هستن که توی عمرم دیدم اما متاسفانه با توجه نادرست و اشتباهشون به دخترشون بال و پر دادن و خیلی بزرگش کردن .
و اما نتیجه اخلاقی این ماجرا:
۱_ قبل از اینکه بچه اولتون حرف زدن یاد بگیره بچه دومتون رو حامله بشید(اگه بچه دوم میخواید)
۲_ اگه قصدتون اینکه بیشتر از یکی بیارید با فاصله سنی زیاد بچه نیارید.
۳_ قبلش ی ضمینه چینی واسه بچه اولتون داشته باشید مخخخصوصا اونایی که بچه های اولشون اصلااا خواهر یا برادر کوچکتر دوست ندارن
و در آخر اینکه اگه همه اینکارا رو کردید و بچتون خدااای نکرده یکی شده مثل این کله پوک همون اول با پشت دست ۴تا بزنید توی دهنش تا هم جلوی اتفاقات ناخوشایند بعدی رو بگیرید هم یکم دلتون خنک بشه هم بتمرگه سره جاش ،عشقم و جانم و عزیزمم حدی داره.😌😌😌

خیلی قشنگ نوشتی هانیه جون برو نویسنده شو ☺️
دلم به حال مامان و باباش میسوزه بیچاره ها
عجب دختری..
طفلک مامانه
چقدر بد... حالا خداروشکر خوبه چیزیش نشده وگرنه مادر وپدرش دق میکردن
یا خداااا این قسمت دوم ساختمون بود

قسمت اول چی بود من نشنیدم
😑😑😑😑😑
ولی خوب تعریف میکنی خوشم اومد😂😍
فکر کنم یکی دو روزی هست که مادر و دختر رفتن پیش یکی از فامیلاشون حالا یا توی مشهد یا شهرستان
بچه ها دیشب توی آشپزخونه بودم شوهرم صدام زد که ی لحظه بیا رفتم جلوی در تراس گفت گوش کن
صدای گریه باباهه از طبقه بالا میومد
انننننقدرررر ناراحت شدم
گناه داشتن😔😔😔
وااااقعااااا بچه داری سخت شده
واحد روبه رویی بیشتر باطبقه بالاییمون معاشرت دارن
میگفت طفلکا بعد دخترشون اقدام داشتن واسه دومی دوا و دکترم میکردن ولی نمیشده دیگه خیلی ساله بی خیال شدن که نتیجش شده این
چیز خاصی نبود عزیزم
اونم ی گندی بود مثل این🤣🤣
خدا بهشون صبر بده هم بخاطر سقط
هم بخاطر همچین بچه ای بااین اخلاق و رفتار
انشالله به زودی باردار بشه البته باشرایط بهتر
همچنین دامن همه منتظرا سبز بشه
الهی آمین
من بودم خودم دو تا میزدم دهن همچین بچه ی لوسی.. نفهمه از کجا اومده
اصلاااااا به دخترش نمیخورد اینطوری باشه
خیلی آروم و مهربون و حرف گوش کن بود
یهویی ۳۶۰ درجه تغییر کرد
قبل اینکه بفهمه مامانش بارداره هررر وقت منو میدید قشنگ جلو میومد حال و احوال پرسی میکرد
بعدش ی روز با دوچرخه نوش داشت توی حیاط ویراژ میداد من داشتم رد میشدم اومد زد به پام منم گفتم مراقب باش برگشت گفت آخه اینجا چه جای رد شدنه😑😑😑🍆🍆
اخه بچه ۴ یا ۵ ساله چکارشه ب این ادا بازی هااا
۴_۵ ساله نیس که
چهارم پنجم دبستانه
اهاا اوکی
لامصب تو‌برو نویسنددده شووووووو
عجب چ وضع بچه تربیت کردنه
چ دختر احمق و لوسی اه اه اه
میخوای بچه دار بشی ی جور دق مرگ میشی بچه میاری ی جور
بچه تو این سن‌میره طرف قرص ...چند سال دیگه شکست عشقی بخوره چ غلطی میکنه
اره واقعا ..خدا ب مادرش صبر بده
🤣🤣🤣
توجه زیاده دیگه
مادر بی عرضه ای بوده
وگرنه چهارتا میزد تو دهن دخترش
میگفت بتمرگ سرجات
این اداها چیه
واقعا خییلی لوس
باباهه هم صبح تا شب خونه نیست
بنده خدا مادره حریفش نمیشده
البته بنظرم قبلا انقدرا هم لوس نبود
نمیدونم چرا یهویی چرا دچار جنون آنی شده
ابولفضل😐😐
کاش همون قرص اسهال رو میخورد
ازالان حریف یه دختر بچه کلاس پنجمی نشه، بزرگ شد میخاد چیکار کنه
بچه از کجا میدونه با قرص میشه خودشو کشت😐
خدا خفش کنه اینو بده دست من چندتا کشیده آبدار بزنم بهش
دل برا مادره کباب شد فقط😐
من هم سن این بودم همه قرصا رو به چشم اسمارتیز میدیدم
منم
بیچاره مادره😭سقط شدع
ماشاالله به گوگل و اینترنت خواهر
فکرکردی دوره ی خودمونه که بلانسبت شما یه مشت گاگولی بودیم
بچه نیستن اینا که گودزیلان
تایپک قبلتم شات بده برم بخونم😂
اووووف عجب داستانی شد سر بچه
ندارمش خواهر
پس‌ نتیجه میگیریم‌ ریدم تو این مملکت😐
خیلی قشنگ تعریف کردی هانیه جون👍
این قطعا اگه بچهه سقط نمیسد خودش ننه اشو میکشت
من تااول دبیرستان فکرمیکردم بچه از ناف بیرون میاد
😂😂😂😂😂
اینقد داغوووووون
🤣🤣🤣
وسایلشون رو جمع کردن داشتن میرفتن از پنجره نگاه کردم توی حیاط دختره ی گوشه واستاده بود هیشکی محلش نمیداد طفلک مادره ی جوری راه میرفت انگار ی دنیا غصه پشتش گذاشته
عمرش خم شده بود
فدات عزیزم
خواستم توی حس برید🤣
ما اوج داستان سکسی که تعریف نیکردیم برا هم تو دوستا این بود مرده با موچبن موی اونجای زنه ارو کنده نمیدونم کجاشم سکسی بود 😂
من تا دانشگاه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
تباه که میگن منم🤣
الان رفتارشون با این گودزیلا چجوریه؟
آره منم دقیقا همین فکر رو کردم
خیلی کله خرابه
آخی بیچاره مادر😔
👌🏻همینه میگن دست بچه گوشی ندی و هر چی میخاد فراهم نکنی درسته بچه ان ولی ماهم کتک خوردیم افسرده شدیم 4 تا کتک بخورن آدم میشن
😂😂😂😂😂😂😂😂وای خیلی خوب بودیم بخدا
به کتاب بنویس توروخدا
قلمت عالیه
نیستن
فقط باباهه هست
اونم شبا از سر کار میاد خونه
فازی من کتکو اصلا قبول ندارم😂😂ولی روش تربیتیشون درست نبوده از الان گوشی دست بچه دادن اشتباه محضه
من یکی از دوستام از داستانای سکسی که حرف میزدیم
اون از ترس غش میکرد
اول ازهمه هم عروس شد لعنتی😂😂😂😂😂😂😂
موافق کتک به بچه هستن تا حد چندتا کشیده نه زیاد نه کم
این بچه کتک میخاد 😂
من خودم در حد شکنجه عذاب دادن و ترسوندن نه ولی باید بچه از پدر مادرش حساب ببره
اخی دلم براشون سوخت جا کر و پرم اشکام ریخت😂
ها والا کل این ساختمون خودش ی کتاب ۲۰ جلدیه🤣
😂😂😂😂
من آدم میشناسم مامانه سر بچه جیغ زد بچه هه بلند شد مامانش زد باباشم گفت با بچه درست حرف بزن
افرین باید حساب ببره بخدا کتک بخوره عادت میشه براش میگه بزار این کارو بکنم فوقش یه کتکه دیگه
اون یکیو چطور فهمیده بودن حامله اس؟
خوبه دیگه حوصله ات سر نمیره🤣
من هم خودم هم شوهرم از گوشی تبلت متنفریم
منم بوه برادر شوهرم این مدلیه بی ادب
اوووووه،چ احمق واقعا،اخی طفلی پدر مادرش چ میکشن از دست این عجوزه اه🥺
تازه گوشیشو هم عوض کردن
تووو ببین چه باااجی گرفته این بشر
با بچه همسایه طبقه هم کفی تقریبا هم سنن عصرا توی حیاط میشینن بازی کردن هس صداش میومد که بابام دوچرخه خرید
اسکوتر خرید
گوشیمو عوض کردم
بقران من ی دوچرخه داشتم ماشین زد زیرش ایقد گریه کردم زار زدم بابام دیگ نخرید دوچرخه داداشمو برداشتم
🤗🤗🤗خیلی خوب کردن اینم نتیجه اش
فقط اونجا که میگه چرا با من مشورت نکردین😐
بشین بینیم بابا چلغوز، یکی دیگه میده یکی دیگه میکنه یکی دیگه قراره خرج بکشه تو رو سننه😐😂
چندسال دیگه که بزرگ شد میفهمه چه نعمتی رو از دست داده
خواهر یا برادر داشتن نعمته
پشته آدمن
من که اصلا دوچرخه نداشتم😂😂بابام برام گرفت دو روز صبر نکرد یاد بگیرم دید بلد نیستم برد فروختش😂
برم دومی رو بیارم تنهایی باشه لوس میشه من اعصاب بچه لوس ندارم
دمش گرم😂😂😂😂😂
نمیدونم از بیرون اومده بودم توی راه پله
دیدم یکی از طبقه بالا سر و کون لخت بدو میدوید پایین
تمام اعضای بدنم فلج شد از اون صحنه
پشت سرشم باباهه دنبالش بود و فحش میدادش
نگو دختره فکر کنم ۲۳_۲۴ سالش بود از دوس پسرش حامله شده بود
بیشتر زوال اعصاب میگیرم خواهر
اینی ک من دیدم نمیفهمه
😂😂😂😂😂😂
من گوه بخورم بچه دوم نیارم نظرم به کل عوض شد😐😂
باباهه گرفتش یا نه در رفت😐😂
من بچه دوم ک میارم صدرصد سومم میارم😂
سومو 50 درصده
فعلا بزار من اینو به ثمر برسونم😂😂
ولی سمیرا همه تک بچه ها لوس نیستن بستگی ب تربیت داره
در رفت توی حیاط مامانه از طبقه بالا لباساشو واسش پرت کرد که بره🤣🤣
اینکه با 4 تا گریه و جیغ همه چی فراهم نشه
اینکه وقتی جیغ میزنه ی جورایی تنبیه بشه و از مامان و باباش حساب ببره
😂😂😂😂😂
بچه ده ساله رو چه به این اداها اصلا😐چرا من هرکی رو میبینم میگه من خواهر یا برادر میخوام
عجب ننه ای😂😂
چون از پایه تربیت غلط بوده
وقتی جیغ میزنه که اصلا نباید بهش اهمیت بدی روش تربیتیشون اشتباه بوده
ببین میگن خواهر و برادر میخوایم ولی وقتی که بچه دوم بیاد ناخوداگاه توجه به سمت اون میره چون کوچیکه نیاز به توجه داره
من اکثر اطراقیان که بچه دوم آوردن دچار ی چالشی شدن
من خودم شاید ی بچه لوس تحویل جامعه بدم شعار نمیدم ولی خیلی چیزا از همون نوزادی شکل میگیره الان ماهور هعی میخاد واسته هعی سرش ب درو دیوار میخوره من بیخیالم مامانم میگ خاک تو سرت مراقبش باش میگم خب بچه اس میخوره با همین چیزا بزرگ میشه چرا باید جلوشو بگیرم بزرگتر شه از راه رفتنش هم بترسه
این هنو به دنیا نیومده خب
یا باید تفادت سنی ب شدت زیاد باشه مثلا 10 11 سال بزرگی ب شعور کافی رسیده باشه البته جز دختر همسایتون یا دوسه سال
فازی این ده سالش بوده گوزو😂
دارم میگم ب جز دختر همسایتون
تفاوت سنی باید زیادش چهار پنج سال باشه بنظرم
😂😂😂😂عذاب وجدان میگیره بنظرت؟
تو سن 7 سال هم خیلی سن حساسیه برا تفاوت سنی
بخدا نه دو روز دیگ باهاش خوب میشن صدتا چیز دیگ میخرن براش ک مبادا باز قرص درد کنه
دقیقا دوست منم همین طوریه
بچش راه میرفت میخورد در و دیوار این تخمشو داشت میشکست
گفتم پاشو بچتو بگیر الان دست و پاش ضرب میخوره میگفت هیچیش نمیشه ریلکس کن اصلا نگران نباش
مث من پشت هم بیارین
منم اونجورم
اگ میخایی چیزیش نشه باید بست ب ستون ماهور ک امروز ی بار رفت تو ستون ی بار خورد ب لبه تخت😂
اینم بچشونه میترسن خب ولی خاک برسر تربیتشون😂
ایقد دلم میخاد ولی دست تنهام
منم دست تنهام غریبم
شما دیگه پشت همم ماشالله رد کردی
آره دقیقا چ میشه کرد
وای خدایا این داستان رو خوندم به دختر خودم چقد امیدوارم شدم، طفلی اصلا از این غلطا بلد نیست و من این همه سرش غر میزنم😐😑
🤗🤗🤗خوبه دیگه
😂😂😂😂ب شوهر من باشه الان دومی تو راه بود
خدا به داد برسه بچه‌های الان چرا اینطورین
کاش حداقل یکم کتکش میزدن دلم خنک میشد
مادر پدرا چون الان با روش ملایمت رفتار میکنن
من توی عمرم هییییچ وقت این مدلیشو دیگه ندیده بودم
نمیدونم توجه میخواست
چی میخواست که همچی کاری کرد
سخته 10 سال تموم توجه ب تو باشه یهو ی نفر بیاذ اونم همچین توجهی
😬معلومه بچم خوابه 😂ولوم تو اوما
خیلی هضمش سخته، بیچاره مامان و باباش چی میکشن از دستش
فاصله سنی نباید خیلی هم زیاد باشه. ۵ سال خوبه
بچه ها اینا به کنار
اون شبی که خانم همسایه از بیمارستان اومد و جیغ و داد میکرد و ما دویدیم جلوی در واحدمون
واحد روبه روییمون هم درشون رو باز کردن
بنده های خدا زن و شوهر بچه ندارن
بعدش که صحبتمون تموم شد من اومدم داخل خونه اونم زنش رفت داخل
بعد دیدم مرده به شوهرم میگه واویلااا من که وحشت کردم از بچه های الان من عمرا بچه بیارم
شوهرمم نگه گذاشت نه برداشت گفت تو که بچه نمیاری تو بچه میکاری آوردنش واسه یکی دیگس😭😭😭
خدااا ورت داااره مرددددد
همسایمون خندید ولی من توی خونه خون توی بدنم خشک شد آخه ما باهاشون صمیمی نیستیم
فکر کنم از این به بعد فقط تحملش کنن
کاش درس عبرت بشه واسه دخترشون
ای خداااااا نمیدونم‌به سبک نوشتنت بخندم یا به حال اون بنده خدا گریه کنم عالی بود هااااا عالی
فدای نگاهت عزیزم
طنز تلخه😔😔
واقعا سخته
منم راهنمایی بودم یکی از دوستام مامانش باردار شده بود یادمه مینا اینقدر گریه کرد که اخرش بچه سقط شد بعدش شاد و شنگول شد بیا و ببین ولی خب مینا یه داداشم داشت
بیچاره😞😞
واااای
اینا دیگه چه موجوداتی هستن
وااای چ چیزایی ادم میشنوه. ادم بچش رو بزنه بهتره تااینطور گه بار بیاد. اینجور ادما لوس نیستن گهن
بچه خاهرشوهرم هم همینطور گهه. دخترم ک ب دنیااومده بود. اون 4سالش بود میگفت نباید قربونش بزین بایذذ فقط قربون من بزین یا اینک این دختره نباید اینجا بشینه بره فلان جا
آخه حسادتم حدی داره
این پاک عقلشو از دست داده
اگه حالا کلامی حسادت کنن بازم قابل تحمل تره تا اینکه با عملت ی خانواده رو بدبخت کنی
😑😑😑
وای چقدر لوس بوده این دخترو باید بدن دسته مامانه من همچین نرمش کنه یادش بره زر زیادی بزنه و دست به همچین کار خطرناکی بزنه😑
وای دور و زمونه عوض شده
دختر خواهرم 11 سالشه هنوز کلاس دوم ابتدایی هست درس نمیخونه ولی تو چیای دیگه همچین زرنگه ها
مامانم رفته آوردتش پیش خودش میگه وقتی بابام میاد خونه میره تو اتاق یه کاری داره این دختر یواشکی میاد نگاه میکنه ببینه بابام و مامانم پیش هم هستن😑😑😑
روز جمعه گذشته هم رفته بود حمام ژیلت کشیده بوده رو صورت و پشت لبش مامانم که متوجه شده بوده میگفت با کمربند افتادم به جونش🤪
اره ازبس بیشعور بارشون میارن. ه چی میخان فراهم هست. هرچی بگت حرف حرف اونه. چ وضعشه خب. مثلا همین پسرخاهرشوهرم هرچی میخاد باید بشه مامانشو میزنه الان 5سالشه جیغ و داد عصبی هست. بعدم بچه های الان باهوش تر شدن چون امکانات بیشتری دارن باید مواظب باشیم
ب نظرم منم تنبیه لوس مسخره ب درد نمیخوره ادم باید جدی باشه. رو حرفش وایسه. اینکارنباید بشه نمیشه همین و بس. شوهرمن همش میگه وای ب حالت اگ لوسش کنی بی تربیت بشه
عاشق نگارش و ادبیاتتم هانیه😁😁😁

جا داشت ی دست کتک مفصل به این عنتر لوس بیخاصیت میزدن
و خب.این پدر و مادر بهتره دیگه بچه نیارن
همون ی دونه لوس بی خاصیت کافیه برا ساختمونتون
هانیه
جریان بهرداری دختر مجردو من نمیدونستم
کی بوده تاپیک
اصلا آجرای ساختمون ریخت از کار این دختر دیگه پدر و مادرش چه دلی دارن
مال خیلی وقت پیشاس
ندارم تاپیکشو
خیلی کوتاهی کردن تو تربیت بچشون
اینم عواقبش هس
چه حیف
من ندیدم
اناهاش پیدا کردم
اناهاش پیدا کردم
یه روز مامانم و آبجیم باهم دعواشون شد آبجیم گفت باید از دست تو خودکشی کنم مامانم همچین زد تو سر آبجیم که سرش خورد تو کابینت اندازه یه گیلاس اومد بالا گفت جنده شدی میخوای خودکشی کنی🤣🤣🤣🤣
عاشقه مامانمم یه روز توی مدرسه به خاطر تجدیدام جلو همه دوستام همچین زد تو دهنم همه پرام ریخت🤣🤣🤣🤣
دخترای الانو ببین والا برا خودشون پادشاهی میکنن من و درک نکردین با من مشورت نکردین 🤣🤣🤣
کصکش خیلی قشنگ نوشتی همییین🤣
بعدم ریدم تو تربیت پدر مادرش🤣
مقصر پدر مادرش هستن ن بچه
از قول من به مامانت بگو قبول میکنه این دختر همسایمون رو چند روزی بفرستم جاش
خداشاهده تربیت درست مال مامان شماست
من که ریدم توی کل ساختمون
معلوم نیست باز اتفاق بعدی چی باشه
خدا کنه یکم تایم تنفس بدن من دیگه نمیکشم از این همه هیجان
کلا کار مامانم اینه که دخترای لوس رو تربیت کنه
مامانم به ترکه انار به دست معروفه نمیدونم میدونین ترکه انار چیه یا نه همچین دسته گلی میفرسته برای خانوادش بیا و ببین🤣🤣🤣🤣
آره میدونم چیه
مادربزرگم توی روستا باهاش به پشت الاغشون میزد یکبار هی الاغشو اذیت میکردم حیوون رم میکرد و عر میزد اومد با همون ترکه منو زد
خدا رحمتش کنه هنوزه که هنوزه خر میبینم یاد ترکه میوفتم تا سوراخ مقعدم میسوزه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣دمت گرم خیلی باحالی🤣🤣🤣
نمیدونم خاصیت این چوب چیه که وقتی باهاش میزنن انگار با چاقو کشیدن روی بدنت بس که میسوزه و قرمز میشه
من تا یک هفته کون زمین نزاشتم 🤣🤣
مرسی برم بخونم 😁😁😁
🤣🤣🤣🤣🤣
عالی نوشتی
خدا بهشون صبر بده با چنین فرزند لوس و بیخودی
اخ اخ دمت گرم اونم باحال بود 🤣🤣🤣
همسایه ما بچه دومش پررو بود به مامانش میگم کاش بچه اولت رو نمیاووردی من تک دختر میشدم
منم با کتک مخالفم ولی بعضی جاها فقط باید کتک بزتی تا بچه بفهمه داره غلط زیادی میکنه
مشکل از بچه نیست. مشکل از بی آگاهی و بی اطلاعی والدینه
هانیه چقد ساختمون شما پر ماجراس
همشم ماجراهای عجیب و غریب
بچه تقصیری نداره
مشکل از تربیت غلط والدین هستش
نبایدم ناراحت باشن چون چیزی که خودشون کاشتن رو درو میکنن
به کلاس چهارم پنجم و چه به این کارا و حرفا
حالا تازه رفته قرصم خورده
تخم جن 😐😐
با احترام من ترجیح میدم بزرگه میمرد تا اون توراهی بیگناه 😒😒
خیلیییی باحالی دختر
هم تاپیک قبلی ات هم این یکی 😆
پر از هیجان و جذاب. 😁😁
بچه‌ کجایی آنقدر شیرینی؟؟
خانم شما فوق العاده ای ما که کلی خندیدیم دست و پنجه ات طلا 😍😍😅😅😂😂
سلام، بنظرمن این دختر تقصیری نداشته، از خواهر یا برادر داشتن اطلاع درستی نداشته و میترسیده که فراموش بشه، مقصر پدر و مادر بودن که از قبل ذهن اینو آماده نکردن و الان هم خیلی باید مواظبش باشن، کوچکترین خرده ای به‌ش نگیرن، چون خودشو تو این اتفاق مقصر میدونه و تا آخر عمر هم این اتفاق رو فراموش نمیکنه ممکنه دوباره کاری دست خودش و خانوادش بده، از لحاظ روحی ضربه خورده و احتمالا بدتر هم میشه
خیلی بدم امد از دختره انگار اون باید تصمیم گیری کنه تو امدن یه مجود زنده دیگه من بودم دوتا میخوابوندم تو دهنش بعدم میگفتم بره تو اتاق درم میبستم تا شزب تاادم بشه
دقیقا همینه توجه بیش از حد کار دستشون داده
آره بخدا ی مدت ساکت و آرومه باز ی اتفاقی میوفته که تمام اون آرامش روزای گذشته رو میشوره میبره
ها والا
دختره هی خط و نشون میکشید مامانه سعی میکرد با خونسردی جواب بده
و جالبیش اینکه دخترش که توی حیاط بازی میکنه مادره روی تراس صندلی میزاره همونجا میشینه و نگاش میکنه که ی وقت بیرون نره
کلا خیلی روی بچشون حساس بودن
در هر صورت ی داغ بزرگی برای خانوادش میشد
اگه خدایی نکرده خودشم از بین میرفت پدر و مادرش دیوونه میشدن
یهویی دوتا بچه رو از دست بدی
فدات عزیزم
مشهد🤣🤣🤣
مطالب آموزندس خوووووو فن بیانم اینطوریه😬😬😬
آخه بچه های الان ماشالله زودتر از سنشون همه چی رو متوجه میشن
خیر سرش درس میخونه مدرسه میره
همسایه روبه روییمون میگفت بنده خدا خانمه خیلی وقت پیشا که حرف درد و دل بوده گفته توی فامیلمون من فقط ی دونه بچه دارم بقیه همه ۳_۴ تا دارن فقط یکی دونفر ۲تا بچه دارن
دختره توی محیطی هم بوده که تک فرزندی نبوده
بنظر من اینجور بچه ها بیشتر تمایل به خواهر و برادر دارن چون میبینن که همسن و سالای خودشون تنها نیستن
منم دقیقا لجم از صبر مامانه در اومده بود
ی جوری میخواست روشن فکرانه دخترشو آروم کنه
سلام کلا بچه ها الان اینجورین الان پسر همسر من با اینکه بچه هنو دنیا نیومده حسودی میکنه خودش ی اتاق کامل در اختیارشه همه چی هم داره اونوقت ب یه گهواره بچه حسودی میکنه شوهرم از همین الان میگه بچه دنیا اومد خیلی باید حواسمون باشه ک تنها نمونن باهم ب هیچ وجه
با اینکه تو این دو ساله خودش منو کلافه کرد انقد ک گف همه خواهر برادر دارن من ندارم
دقیقا همین طوره
من دوستم پسرش کلاس اول دبستان بود که دخترشو به دنیا آورد
طفلک از دست کارای پسرش شیرش خشک شد بس که جوش زد
میگفت قبل به دنیا اومدن دخترم رفتم براش دوسه تیکه لباس معمولی خریدم شد نزدیک ۱ تومن
اومدم خونه تا پسرم لباسارو دید زد زیر گریه که واسه من هیچی نخریدید
شبی میبرنش بیرون دست میزاره روی ماشین شارژی که اون زمان ۴تومن بوده اینام مجبوری میخرن
اینم با خیال اینکه دیگه پسرش آروم شده و کاری به کار کسی نداره ی چندتا تیکه وسیله واسه دخترش میخره فرداش میبینه یکی دوتا تیکه از وسایل نیستن یکی از لباسا رو هم قیچی قیچی شده زیر تخت پیدا میکنه
اینا به کنار بعد به دنیا اومدنش میگفت هفته های اول که اصلا جرئت نمیکرد نزدیک بیاد و دست بزنه و خودشو دور میگرفت یکم که میگذره روش باز میشه ی روز میگه مامان نی نی رو بیار توی اتاق من میخوام با وسایلام دوتایی بازی کنیم
اینم میبره میزاره توی اتاق پسرش هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته صدای جیغ دخترش بلند میشه طفلک بدو میره میبینه پسرش پتوشو انداخته روی بچه و تمام اسباب بازیارو هم ریخته روش😑😑😑😑😑😑
ب قرآن اینا از گودزیلا هم ردن دیگه
خدا ب بچه های اینا رحم کنه ک میشن دیگه
آره والا
واقعاً
داستان عالی نوشتین 😍😂🌹
ولی اینا مطمئنما نمیتونن درست کنن ماجرا رو باید ببرن مشاوره تا درست بشه
چون معلومه اشتباه کردن و بچه اینقدر بی منطق بار اومده
هانیه ایقد دنبالت بودم
چند بار میخواستم تایپیک بزنم کسی از اون هانیه ک مث نویسنده ها مینوشت خبر نداره
خیلی تو فکرت بودم دختر

سوالات مشابه