Ooma
پرسش (1400/02/27):

😍شرح زایمان طبیعی من😍

سلام خانومای خوشگل
منم گفتم شرح زایمانمو بذارم
من روز ۲۱ اردیبهشت دقیقا سی و هشت هفته کامل میشد و وارد هفته سی و نهم میشدم روز دوشنبه بود و من برای مراقبت بارداری باید پیش ماما خصوصی ام میرفتم تا هم قد و وزن چک بشه هم بهم توپ و ورزش بده که بیام خونه و ورزش کنم
من بارداری سختی داشتم ورم بسیار شدیدو بی علت داشتم
وزن قبل بارداریم ۷۰ کیلو بود و چون خیلی ورم شدید داشتم به ۱۰۴ کیلو هم رسیدم
صبح که خواستم از خونه حرکت کنیم من یکم نون و کره مربا خوردم و توی بارداری هم فشار خون داشتم .
وقتی رسیدم مطب ماما و فشارم رو چک کرد دید نزدیک ۱۵ هست بهم گفت چیز خاصی خوردی منم فراموش کرده بودم چی خوردم گفتم نه
ومنو مستقیم فرستاد بیمارستان
وقتی رفتم بیمارستان منو تو قسمت زایشگاه بستری کردن ومدام میآوردن فشار منو چک میکردن یه بار ۱۴ بود و یه باردیگه ۱۳ و خورده ای .تااینکه ساعت ۱۲ ظهر شد و برامون ناهار آوردن که جوجه بود و من تا قاشق اول رو خوردم ازشوری غذا خیلی تعجب کردم برای اولین بار بود میدیدم غذایبیمارستان شوره😐
دکتر اومد بالای سرم و بهم گفت فشار هات رو چک کردیم و امشب رو اینجایی اگر دوباره فشارت بره بالا ریسک نمیکنیم و بچه رو برمیداریم منم واقعا در عذاب بودم و خیلی دوران بارداری بهم فشار اومده بود فکری به سرم زد که اون غذای شور رو بخورم تا فشارم بره بالا و بچه رو بردارن
میدونم اشتباه کردم ولی دیگه واقعا تحمل بارداری رو نداشتم
که دوباره که اومدن و فشارم رو گرفتن دوباره رفته بود بالا و دکتر برام نامه داد که باید ختم بارداری بشه
اونجا زنایی بودن انقدر جیییییییع میزدن که من واقعا ترسیدم و میخواستم بگم سزارینم کنن ولی بازم صبوری کردم و سپردم دست خود خدا
تقریبا ساعت ۱۱ شب بهم سوند وصل کردن و توپ زایمان
وقرص فشار بهم دادن
ساعت ۱۲ تا دو کم کم درد هام شروع شد و شبیه درد پریودی بودن و کم کم زیاد شد که بهم دو تا آمپول زدن که خودشون گفتن یه نوع مخدره برای کاهش درد
که حسابی گیجم کرد و متوجه نشدم که چطور شد تا ساعت دو که دهانه رحمم چهار سانت شد و زنگ زدن مامای همراهم اومد
من هنوز لباسای بخش تنم بود ولباسای زایمان فرق داشت و ماما همراه منتظر موند تا یکم درد هام بهتر بشه تا بریم توپ بزنیم دوش بگیریم و عیره چون فکر میکردن من به خاطر وزن بسیار بالام خیلی زایمان سختی هم دارم و اونموقع که ساعت سه شب بود بعم گفتن احتمال زیاد تو تا ساعت ۱۲ ظهر فردا زایمان میکنی
کم کم روند زایمان پیش رفت درد هام واقعی تر شده بود من بیدردی هم خواسته بودم و تقریبا ساعت یک رب به چهار مامای بخش اومد تا معاینه کنه که اگه شیش سانت شدم برام بی دردی بزنن که وقتی معاینه کرد خیلی متعجب دید که من هشت سانت شدم وبازم مامایخودم گفت یک ساعت طول میکشه تا زایمان کنی که من یهو یه حس فشار خیلی خیلی زیادی بهم دست داد و حس مدفوع داشت و به ماما گفتم و اونم به دکتر گفت و تا دکتر اومد بالای سرم گفتن فول شدی و سر یک رب بچم به دنیا اومد خودشون هم خیلی تعجر کردن که چرا انقدر زود زایمان منو گرفتن
لحظه ای که بچم رو گذاشتن بغلم بهترین حس دنیا بود و همه درد هام رو یادم رفت و انگار که من دوباره متولد شدم و از روزیکه زایمان کردم هم ورمم بسیار بسیار بهتر شده و ۱۵ کیلو هم وزن کم کردم😍😍
یه نکته ای هم که میخواستم به همه شما ها توصیه کنم اینکه که از خوندن سوره انشقاق غافل نشین
من از ماه هشتم یه قران کوچیک توی جانمازم گذاشته بودم و صبح و ظهر و شب بعد هر نماز سوره انشقاق رو میخوندم و واقعا زایمان راحت رو از این سوره میدونم و واقعا توصیه میکنم که خوندن این سوره یادتون نره😍😍😍


سلام عزیزم بسلامتی
میگم من کمبود سدیم داشتم الان باردار شدم خیلی نگرانم بچه سالم باشه😟😟
سلام گلم مبارک باشه قدمش پرخیروبرکت😘
سلام عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیده مبارک🤩😍
سلام..مبارکت باشه عزیزم..
سلام عزیزم خیلی مبارکت باشه
سلام عزیزدلم مبارکتون باشه چشم و دلت روشن. چقدر کامل و قشنگ توضیح دادی😍
امیدوارم برا ماهم نسبتا راحت بگذره
سلام عزیزم مبارک باشه
تو رو خدا بگو درد هاش چه جوری بود؟
ما رو خیلی از زایمان طبیعی ترسوندن🤦🏼‍♀️☹️
ب سلامتی عزیزم 😍
ولی اون قسمت نمک خیلی ریسک بوده ها😉
سلام عزیزم مبارک باشه براماهم دعاکن
سلام عزیزم بسلامتی... چه زایمان راحتی داشتی ایشالا نصیب همه ی مامانای باردار... من ک قراره سز بشم ایشالا منم راحت زایمان کنم
فقط اون قسمت ک غذای شورو خوردی😂😂😂
😂😂😂😂عزیزم چه جرئتی ..خداروشکر
سلام مبارکه قدمش پرخیرو برکت و زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه وموفقیاتشو ببینی
سلام عزیزم مبارکت باشه.
گلم نینی وزنش چقدر بود؟؟؟
سلام عزیزم مبارکه
قدم نو رسیده مبارک
منم واقعا به معجزه ی سوره انشقاق ایمان دارم.خیلی زایمان راحتی داشتم خیلی
به به بسلامتی باشه..مبارکاااا
نترس نترس
سلام عزیزم مبارکه بسلامتی باشه
عزیزم نترس ،همون دردِ پریودیِ با شدت بالا😬
والا میگن از درد مردیم و زنده شدیم
از کجا تا کجا پاره مون کردن
بخیه داشتیم
میخوای آدم نترسه😫
یاسمین جان شما تازه ۹ بارداری هستی اصلا فعلا به نوع زایمان فکر نکن و از این دورانت لذت ببر خدا به وقتش صبرشو بهت میده
من خودم کلا خیلی از زایمان می ترسیدم ولی الان فقط میگم ایشالله نینی سالم به دنیا بیاد بقیش دیگه هرطوری که خدا خودش صلاح دید

سوالات مشابه