Ooma
پرسش (1400/01/24):

آسان شدن زایمان

بچه ها بیاین لطفا بهم بگین این هفته های اخر چی بخورم که زایمانم راحتتر باشه اونایی که تجربه دارن چه نوشیدنی هایی خوبه به جز پیاده روی اخه روزی ۱ساعت پیاده روی میرم

سلام عزیزم دوستم قبل زایمانش دمنوش زعفرون خیلی خورده بود ، میگفت اینقدر راحت زایمان کرده بود که هیچ دردی نداشت

غیر از اینا خوندن سوره انشقاق زمانی که زایمان می کنید توسط همراه خیلی کمک میکنه.
من برای دوستام میخونم

هر وقت زمان زایمانت بود بگو برات بخونم🌹
سلام عزیزم من تجربه ندارم ولی شنیدم ک میگن شربت خاکشیرم خوبه
مرسی عزیییزم
خب زعفرون باززیادیش تپش قلب میاره نباید زیاد خورد
استرس ندارم ها ولی بازم فکرش که میکنی ادم یه کم میترسه و بخاطر اینکه شوهرمم پیشم نیست این یه کم برام سخت شده دوست دارم زودتر تموم بشه دیگه
توکلت بخدا باشه چشم به هم بزنی گذشته
ان شالله پیاده روی روزی ۱ ساعت کافیه یا بیشتر برم
ولی هنوز حس مادری نگفتم اخه هنوز باورش نکردم نمیدونم اصلا ازپسش برمیام یا ن نمیدونم اصلا چطوری باید صداش بزنم مامان
یه جوریه برام برعکس میاد بهم
بعد به دنیا اومدن انچنان حس بگیری که بیا و ببین
واقعا من که باور نمیکنم
میگم راستی همش به پهلو غوز میکنه امکان داره سرش اصلا پایین نباشه افقی باشه
نمیدونم ،ولی اونجوری باشه امکانش هست تا زایمان بچرخه و سرش رو به پایین باشه
اها ولی تو سونو ۳۱ هفته بهم گفت سرش پایینه حالا نمیدونم بعد اون چرخیده اومده بالا
منم احساسی بهش نداشتم وقتی شیر میخورد سینم درد داشت اصلا بدم میومد ازش ولی الان عاشقشم شب ده بار بیدار میشم نگاش میکنم که پتو روی صورتش نرفته باشه یا سردش نشه گرمش نشه مخصوصا وقتی یه لبخند بهت بزنه
من به شوهرم گفته بودم رفتم بیمارستان برام انشقاق بخون وقتی مرخص شدم بهم میگه یادم رفت اسم سوره ای که گفتی رو برات یاسین خوندم 😂گفتم مگه من مرده ام برام یس خوندی😂
چقد شبیه منی😰
🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂
وااا مگه تا حالا باهاش حرف نزدی😦
من از وقتی بیبی چکم مثبت شد هرروز خاطراتمو مینوشتم و باهاش حرف میزدم😎
البته فکر کنم من خیلی ندید پدید بودم✋😂😂😂😂
برای دمنوش و اینا هم اصلا عجله نکن من دوهفته آخر همش تخم شوید و رازیانه با نبات و زعفرون میخوردم ولی فایده ای نداشت همون چهل هفته بعد دوازده ساعت درد دخترم قربونش برم به دنیا اومد😊
😂😂😂😂😂
به عجب کسی هم گفته بودی ها 🤣🤣
مثل من که یه بار سونو داشتم صبح زود باید میرفتم به شوهرم که خواب بود گفتم فک کنم تا ظهر نیام برلی ناهار یه کته ای چیزی درست کن اونم گفت باشه ظهر ساعت ۱۲ اومدم خونه تا دهنش باز داره خروپف میکنه😑🙄😏😂
اول هاش تو چهار ماهی یه کم حرف میزدم باهاش ولی بعدش دیگه انگار روم نمیشد باهاش حرف بزنم خجالت میکشیدم حرف بزنم یکی بشنوه
وااای چقد زیاد ۱۲ ساعت 😟
صداقتشو دوس داشتم😅😅😅
شاید چون نی نی پسره روت نمیشه باهاش حرف بزنی زنداداش منم سر پسرش میگفت نمیتونم راحت باهاش حرف بزنم😄
البته هر کسی یک جوریه😀
آره چون خودم دردام شروع شده بود گفتن آمپول فشار بهت نمیزنیم با درد خودت زایمان کنی بهتره
چقد زیاد

سوالات مشابه