Ooma
پرسش (1400/01/12):

خانمای عزیز درد دل دارم میشه بیاید

سلام بچه ها ما دو تا خواهریم من ۲۷ سالمه خواهرمم کوچکتر بابای ما خدا حفظش کنه ولی خیلی آدم بی دست و پاییه مامانمم ازین زنای زرنگ برای کار بیرون نیست ما با اونا تو یه شهر زندگی نمیکنیم
شوهر من ادم بدی نیست خوبه،منتهی مشکلی که وجود داره این که خانواده من برای ما خیلی خوبه ولی توقع خیلی از کارا از همسرم دارن از تعمیرات گرفته تا کارای بیرون و مسافرت و طوریکه دو روز میایم شهرمون خیلی بهمون میرسن ولی خیلیم کارای مختلف برامون میتراشن دلم نمیاد براشون کار نکنم و دلشون بشکنه الان تو بد وضعیتی هستم دو روز دیگه باید برگردیم خونمون و کلی کار انجام نشده باید انجام بدیم که نمیرسیم بعضی وقتا میگم چی میشد خدا حالا که بابام اینجوریه یه پسر بهش میداد که مجبور نشه کار به داماد بده بابام به جایی رسیده دیگه رانندگی هم نمیکنه و هر جا میخواد بره میگه با هم بریم
الان چیکار کنم

خیلی دلم گرفته شاید از نظر خیلیا مشکل کوچکی باشه ولی اینکه هم سعی کنی خانوادتو راضی نگه داری هم همسرت خیلی سخته
همسرت از اینکه کارهای پدرت رو میکنه ناراحته
سلام گلم
مشکل بزرگی نیست که
بنظرم میتونی با مامانت صحبت کنی ، و بهش بگی که داماد جای پسر نیست و یکم توقعشونو بیارن پایین
نه ولی گاهی اوقات حس میکنم تو رودربایستی میمونه
به نظرم داری سخت میگیری عزیزم،خانوادت پسر ندارن،همسر شما مثه پسر اونا محسوب میشه..
خوب عزیزم رک بهشون بگید که ما هم کار وزندگی داریم باید برگردیم خونمون
فکر نمیکنم ناراحت بشن
رودربایستی نداری که گلم
خانوادتن ، نهایتا ناراحت میشن برا ۱ روزه
عوضش ۱ عمر دیگه راحتی نمیخواد واسطه قرار بگیرب
مامانم آدم حساسیه نمیخوام ذهنیش رو خراب کنم
ذهنیتش خراب نمیشه
بخدا دلم خون بابام جوون ولی چرا باید از الان اینقد به کسی وابسته باشه که کارای مربوط به خونه خودشم انجام نده
قتل که نمیخوای بکنی
عوضش یادشون میمونه که فاصله گذاری با داماد رو رعایت کنن
البته بازم بگما ، داماد از پسرم نزدیکتره به آدم ، شاید حس صمیمت بیش از حد ایطورشون کرده
اینم بگم خانواده ما خیلی برای ما خوبن بخصوص از لحاظ مالی خیلی کمکمون میکنن
وظیفه ی‌هر فرزندی رسیدگی به پدر و مادرشه
یبار برای همیشه مطرح کن ، که خودتم اذیت تشی
با خوبی و صمیمیت به مامانت بگو
مادر دختری این حرفارو برنمیداره عزیزم
هر کاری هم بکنی زیاد نکردی .انشالله عمرشون طولانی باشه کمک به پدر و مادر خیر سرازیر می‌کنه به زندگیت
چ بهتر اینجوری همسرت هم بیشتر مشتاق میشه کاراشونو انجام بدی
هیچوقت جلو همسرت از خانواده ات نگو
یوقتی چیزی گفت بگو عزیزم اونا پسر ندارن ، الان تورو تاج سرشون میدونن که اینقدر باهات احساس نزدیکی میکنن و کاراشونو میسپارن بهت
میگذره ، بازم خوبه شهر دیکه هستیم و گاهی که میایم کاراشونو انجام میدیم
ان شالله دعای خیرشون بدرقه ی زندگیمون هست
سخت نگیر ، الان بارداری یکم حساسی
بیخیال
میگذره ، و زمانی یاد این روزا کنی میخندی
میگی چقدر بی طاقت بودما🤪
بخدا من هیچ مشکلی ندارم هیچوقتم پیش همسرم طوری رفتار نمیکنم که فک کنه خانوادم به ما نیاز دارن اتفاقا برعکس منتهی بنظرم پدرم گاهی اوقات کوتاهی میکنه و یکسری کارا رو میتونه انجام بده و نمیده
من مادرم کارمند و بیشتر این کارا از جانب مادرمه پدرم معمولیه و بعضا بیشتر از حدی هم برامون میکنه براش کار انجام میدیم و البته بگم که وظیفه مون
😄سن میره بالا آدم دلش راحتی میخواد
تازه وقتی به داماد میگن فلان کار و کن خیلی خوششون کیاد احساس غرور میکنن


منم فقط ۲ تا خواهر دارم و داداش ندارم
ما دوتا بزرگا ازدواج کردیم ، شوهر من که کلا از صبح تا شب سرکاره هیچ توقعی ازش نداره بابام
اما به اون دامادمون کلی کار میسپاره در صورت لزوم
اینقدرم ذوق میکنه که واسش کاراشو انجام بده🥰😍😄
این چ حرفیه پدرومادر بالاترین فرشته ها هستن که بنظرم هرچی هم کمک کنید کم کردید
اینم بگم که مام خیلی از دوریم
من با خواهرم ۱۰ ساعت راه دورم
و با پدرم ۱۲ ساعت😄
مثلث تشکیل دادیم
اما به قول تو در حد سفر رفتنی هم یوقتی کاری انجام بدن بد نیست🤪پدر زن مادر زن تاج سر دامادن
عامو دخترررررر دادنا😅داماد باید جونشم بده😆
من اینو میدونم من شخصا شوهرم به خانوادش یا خانوادم کمک کنه مانعی ندارم ولی این خانم میگه نمیتونه چجوری بگه بهشون من گفتم رک بگن خوبه
واقعا یک سوال حالا خانواده شوهر بودن باز این حرف ها رو میزنید یا همه جبه میگیرید 🤨😐😐
والله من به عنوان عروس کوچیک خانواده
خانواده ی شوهرم از دم تاج سرم هستن
و هر کااااااااری ازم بر بیاد جلوتر از همه انجام میدم
این حرفا چیه که اگه خانواده ی شوهر بود و فلان بیسار
خیلیا خانواده شوهر و دیو میدونن🙄ولی اونام آدمن و قلب دارن
عاطفه و مهر و محبت دارن
حرف من این که چطور دو طرف حفظ کنم
من شرایطم یکم مثل توعه
میتونید کنترل کنید؟؟؟
منم وضعم مثه شماس من با مادرم دوطبقه زندگی میکنیم مادرم تنهاس کاراشو که خودم انجام میدم ولی بعضی از کارا رو که شوهرم بخاد انجام بده اصلا دوس ندارم میدونم از مجبوری میکنه اصلا ادم فنی هم نیست هیچ کار بلد نیست منم به داییم زنگ میزنم میاد با کمال میل انجام میده
شماکه حداقل جدا هستی من که شبایی که مادرم تنهاس خودم پیشش میخوابم که شب تنها نباشه شوهرمم بعضی وقتا میاد پایین بعضی وقتام ناز میکنه نمیاد ولی بیشتر شبا یا خواهرزاده هام میاد یا خاله هام معمولا خونش کسی هست
باید به شوهرتون بگی ک پدر مادرتون ازمالشون میگذرن و به شما کمک میکنن
کاری ک خیلی از پدر مادرای دارا هم انجام نمیدن
اونوقت ما ی کمک در حد توانمون رو هم نکنیم؟
بله درسته
تا بحال چیزی نگفته ولی خودم حس میکنم بعضی کارا رو پدر مادرمم میتوننن راحت انجام بدن و به ما احتیاجی نداشته باشنر
تاجایی که میتونی کارایی که از دست خودت برمیاد خودت انجام بده تا کار کمتری به شوهرت بیفته که خودت معذب نشی
من خودم تا جایی که بتونم دریغ نمیکنم بیشتر از دست پدرم ناراحتم مادرم خدایی خیلی از خودش و پولش مایه میذاره برامون و زحمت میکشه
چشم مرسی
خدا پدرتو برات نگه داره کاش من بابا میداشتم که مادرم تنها نبود و من اینقد منت شوهر تحمل نمکردم که باهم زندگی کنیم
خدا رحمت کنه پدرتون رو مرسی عزیزم
ادم تو هر شرایطی که هست مطمئن باش یکی دیگه اروزشه که اونجا میبود مثه الان من نسبت به شما
عزیزم خدا انشالله مشکل همه حل شه همینطور مشکل شمام
ان شاءالله
شوهر منم جای پسره واسه بابام خیلی دوستش داره خیلیم هم کارایی که نمیونه بهش میگه
کلا همیشه میگه خیالم راحته وقتی دامادم هست
اینک مشکل بزرگی نیس تا وقتی شوهرت راضی باشه
کاری نتونه انجام بده چطور به خانوادتون میگین که ناراحت نشن؟
شوهرم میگه بابا نمیتونم اینو انجام بدم
میخوای ببینم کسی هست انجام بده برم بیارمش
یا مثلا کار اداری چیزی باشه وقت نکنه میگه بابا شما برو اونجا هر مشکلی بود زنگ من بزن تا بیتونم راهنمایتون میکنم
یوقتین بابام ناراحت بشه که خیلی کم
... من طرف شوهرما میگیرم میگم خوب بابا تا جایی که بلد باشه و بتونه که انجام میده بدبخت چ گناهی کرده که داماد ما شده... البته با شوخی و خنده😁
مرسی عزیزم
هم دردیم عزیزم
بابای من ادم خوبیه ولی ...برادرندارم ۳خاهریم ک فقط من ازدواج کردم
کل کارای خونمونو تو این ۵سال شوهرمن کرده، کاملا حس میکنم ک بیچاره دیگه خسته شده
خانواده من هیچ اینم نمیکنن
من و خواهرم هم این مشکل رو داریم
شوهر من دیگه دراومد به مامانم گفت وظیفه من نیست این کارو برات انجام بدم تو پسر داری مامانم اینقد گریه کرد خیلی اذیت شدم اینقد دلم گرفت که چرا باید این اتفاق میفتاد
داداشم انجام نمیده کاراشو همیشه کاراش میفتع گردن داماد ها البته به قول تو مامانم خیلی هوامونو داشت دیگه این اتفاق که افتاد مامانمم دلخور شد 😢
شرایطمون مثل همه و نمیشه کاری کرد زندگی در جریانه باید کنار بیاییم
🥵🥵🥵

سوالات مشابه