بخیه های زایمان طبیعی

سلام عزیزم..نباید روی بخیه ها بشینه تا خوب شدن بخیه دراز کش شیر بده..یا بحالت نیمه خوابیده..سوزش ادرار و این چیزا طبیعیه..خیلی مواظب باشه که عفونت نکنه...پماد فیبرولیزین بزنه زودتر ترمیم میکنه..بعد از ۱۰ روز حتما بره چک کنن بخیه ها رو..

بخیه ها جذبی هستن..کم کم جذب میشن..توی محلول آب و شامپو بچه هم بشینه هر روز به مدت ی ربع بیس دیقه..بعد کامل خودشو خشک کنه....فقط عفونت نکنه که من میدونم چه دردیه..فشاری رو بخیه ها نباشه اگه باز بشن دوباره باید بخیه بشه...خلاصه اینکه تجربه های من بود

باشه عزیزم متن تون رو براش میفرستم ممنون

سلام عزیزم ببخشید شما هم پسرتون ۹ ماهه بود که باردار شدید؟

بله

عزیزم چطوری باهاش کنار اومدی؟
بچه اولت رو چیکار کردی؟شیر میدادی بهش
من تازه فهمیدم باردارم
میشه از تجربیاتت بگی

من بچه اولم ای وی اف بود و اصلا فکرش رو نمیکردم که باردار بشم از طرفی خیلی خوشحال بودم که باردارم از طرفی هم با بچه کوچیک خیلی برام سخت بود خیلی حالت تهوع داشتم و بی حال بودم و تا حدی که فقط گریه میکردم دلم برای پسرم میسوخت که نمیتونم بهش برسم شوهرم میگفت که چرا گریه میکنی اینکه گریه نداره و بهم دلداری میداد میگفت اگه خدایی نکرده دیگه باردار نمیشدی دوباره باید میرفتیم دکتر و سوزن و خرج و راه دور و....... خلاصه که حال چندانی نداشتم چند روز یکبار میرفتم دکتر و برام سرم وصل میکرد از طرفی هم کار خونه و بچه کوچک اصلا طاقت نداشم بعضی وقتا اینقدر حالت تهوع ام بد بود عوق میزدم که پسرم با جیغ بیدار میشد از خواب تا اینکه شوهرم گفت اینجور نمیشه چند روز برو خونه مامانت اینا تا یکم حالت بهتر بشه و من و پسرم رفتیم موندیم خونه مادرم اینا و از پسرم مراقبت میکردن. شما حالتون خوبه؟؟؟
دوماه بعد از اینکه فهمیدم باردارم بهش شیرم رو میدادم ولی دکتر گفت که کم کم قطعش کن چون شیردهی تو بارداری اختلاتی پیش میاره دیگه از شیرش گرفتم و شیر خشک بهش میدادم
اخرای بارداری هم یکم برام سخت بود چون شکمم بزرگ شده بود و پسرم و هم بزرگ شده بود سخت بود بشورمش و گاهی خیلی لج میکرد و ولی نه ماه شکرخدا گذشت الان هم خیلی لج گیر شده یه لحظه هم اگه ازش غافل بشم دیگه اذیت خواهرش میکنه بهش سیلی میزنه یا دستش رو میکشه کلا پسرم من خیلی شیطونه و اذیت کار الان هم هموز خونه مادرم هستم و مادرم همش به فکرشه باباش هم خیلی براش وقت میزازه منم بیشتر سعی میکنم بهش برسم و بهش محبت کنم
راستش من احساس میکنم در حق پسرم نا حقی کردم یعنی اون چیزی رو که باید در حقش مادری میکردم رو نکردم
امیداوارم که برای شما هم. بارداری راحتی باشه هم بچه تون آروم باشه
ان شاءالله که بارداری خوبی داشته باشی میبخشی که خیلی طولانی شد

عزیزم خیلی ممنون که انقد کامل توضیح دادی برام
منم فعلا حالم خوبه اما سر دخترم ۳ ماه ویار شدید داشتم از ماه دوم نمیدونم این بارداری هم همونجوری باشه یا ن
ولی داقعا منم بیشترین استرس و نگرانیم بخاطر بچه اولمه خیلی براش ناراحتم گناه داره نمیدونم چیکار کنم واقعا
الان شما اینارو میگی کاملا درکت میکنم
شما هم حتما حال الان من رو درک میکنی
تازه از خونوادمم دورم و نمیتونم بیام بمونم

خدا کنه تا آخر بارداری حالت خوب باشه تا بتونی به بچه ات رسیدگی کنی من که نتونستم بهش زیاد رسیدگی کنم طفلی خیلی ضعیف شده بود ولی الان یه خورده بهتر شده کاریش هم نمیشه کرد خواص خدا بوده که باردار بشی حتما حکمتی توش هست خودت رو ناراحت نکن این روزا میگذره ولی یه خورده سخته بعدش فراموش میشه من درکت میکنم چون خودم تجربه اش کردم ان شاءالله که خدا بارداری رو برات آسون که اذیت نشی
موفق باشی عزیزم