Ooma
پرسش (1399/11/26):

هرکس میتونه یه راهکاری نشونم بده خاهشا

سلام دوستای گلم مایکی ازفامیلامون که جوون بود چند وقت پیش خودشو دار زدیعنی معلوم نشد که خودش خودشو دار زد یا یکی این کارو باهاش کرد اخه خیلی بچه خوبی بود هیکشی باورش نشد کارخودش بوده.....خواهرمنم نوجوونه چندبار تاحالا اون یارو اومده بخاب خواهرم وگفته بیا باهم بریم اینجااذیتت میکنن. خونه بابام اینا چهارطبقس...خواهرم تاحالا چندبار توخواب پاشده درو باز کرده داشته میرفته روپشت بوم که مامانم متوجه شده رفته اورددش.بعدتو بیداری تعریف میکنه که یارو اومد توخوابم رو پشت بوم منتظرم بود گفت بیاباهم بریم....الان واقعا نگرانیم چیکار کنیم سرکتاب باز کنیم یا چی....اصن نمیدونیم باید چیکار کنیم واسه اون یارو هم قران میخونیم وصلوات وفاتحه میفدستیم فایده نداره😭

مامانم تاصبح چشم روهم نمیزاره ازترس
دراروروش قفل کنید
قفل میکنه جدیدا.....
ولی همش میاد بخابش میگ اومدم ببرمت
شاید از ترس تو ناخودآگاهشه...
یه دعا دارم واس کسایی که تو خواب حلتحم میشن من خودمم اینطور بودم خوندم خوب شدم انشالله خواهر شمام خوب شه
به یک روانشناس مراجعه کنید
بفرستش برام ممنون میشم
اصن فامیل خیلی دور بود نه رفت امد داشتیم نه چیزی
منم همینطور بودم ...
در حال تند تند بالا رفتن از پله ها و بلند بلند خندیدن گرفتنم
عزیزم این ناخوداگاه خواهرتون هس بدون اینکه حتی ببینتش میتونه توی افکار ناخوداگاه خواهرتون تاثیر بذاره
اصلا یک لحظه ازشم یادم نیست
خواهرت خیلی تو فکرشه عزیزم باید قربونی بدین خونشو بزنید به پیشونیش. قرآن خودش بخونه هر روز حموم بره نیاز نیست که موهاشو بشوره فقط تنش خیس بشه.اسپند دود کنید قشنگ دودشو به بینیش بکشه
هر روز هم صدقه دور سرش بچرخونید. تلوزیون چیزای شاد و آهنگ ببینه
من خودم دوسال تمام هرشب بدون استثنا خواب دوران دبیرستانم رو میدیدم دکتر رفتم گفت چون زودازدواج کردی ذهنت و افکار ناخوداگاهت هنوز بهش فکر میکنه
اگه همه اینا جواب نداد باید ببرینش روانپزشک
آبجیم گفته بود داری کجا میری آومدم دنبالت تند تر میدووییدی بهت نرسم منم از پشت لباستو چنگ زدم
آبجیت احتمالا میترسه
ازینطور چیزا
منم فوبیا دارم خیلی بهش فکر میکنم
وای بخدا اینقد میترسیم یچیزیش بشه
هر شب بلند میشه راه میره؟
یه دعا بگیرین واسش
نه چندوقت یبار
شبا یکی پیشش بخوابه حرف بزنه باهاش که با ترس نخوابه
تنها نمیخابه خواهر برادرمم تواتاقشن
میگم من بچه بودم ابجیم و داداش عوضیم منو خیلی میترسوندن از جن و اینا ... فیلم آو یک فرشته بود برام میزاشتن
من از آون زمان فوبیا گرفتم شوهرم شبا تا دسشویی میره میگم لامپ روشن کن
تا برگرده مردم و زنده شدم
اینجوری نبود از کقتی اون مرد اینحوری شده
هروقتم میاد بخاب اجیم میگ اومدم ببرمت
خب سرکتاب باز کنین چی هست
عزیزم دعا جای خود..حتما باید ببرید پیش یه مشاور و روانپزشک..خواهرت اصلا آرامش فکری نداره.گناه داره
حلتحم چیه؟؟؟؟
چ ترسناک
خیلی مراقبش باشین
شاید برا خاهرت دعا نوشتن برین پیش دعا نویس
ی ملا خوب پیدا کنید وگر ن خواهرت توی خواب ی بلایی سرش میاد

من خودم ی مدت همش خوابای وحشتناک میدیدم با دارو روانپزشک خواب میرفتم ولی داخل خواب خفتوکی میشدم میدیدم دو نفر میخوان منو ببرن

بعد اینکه دعاذگرفتن برام بعد ی مدت مریضیم هم خوب شد
این خیلی خوبه
این خیلی خوبه
اینم هست
اینم هست
همون آیه الکرسیه
اشتب تایپ شد منظورم ملتحم بود
اره یکیش
بدید خودش بخونه
از روانشناس یا روانپزشک کمک بگیرید اول
خیلی خطرناکه این وضع
حتما کمکتون میکنن
اگه جواب نداد برید پیش دعانویس و اینا
الکی جن گیری و این برنامه هارو وارد زندگیتون نکنید
دعاهای قرانی و صدقه گذاشتن و ... داشته باشید
ملحتم نمیشه😐
شایدخیلی بهش فک‌میکنه
منم نظرم همینه
چون کاملا مشخصه ذهنش پریشونه ونیاز ه راهنمایی وکمک داره که ترس ازخودش دورکنه
براش دعا بخونید دعا بگیرید شاید مثلا به قول معروف جنی شده ، نترسین مراقبش باشین ماهم داشتیم دعا گرفتیم خوب شد ، همزاد داشت
همزاد یعنی چی؟🤯🤯
ببریدش پیش دکتر روانپزشک
برای اون خدابیامرز هم ی خیراتی چیزی درحد توانتون بدین
عزیزم یعنی همون ترس و اذیت حالا این کلمش باکلاس بود قصدم فقط کمک بود منظور بد نداشتم
محتلم ینی ارضا شدن در خواب😐
اگه هم سن بودن شاید باهم دوست بودن و اینو شما نمیدونید
و مرگ اون عزیز خیلی براش دردناکه
بهش خیلی فکر میکنه واسه همین خوابشو زیاد میبینه و به خاطر دوست داشتنش خیلی ناراحته
به نظر منم میتونید از یه مشاوره کمک بگیرید
قران خوندن خیلی خوبه بهش ارامش میده
یکی از فامیلای ما پسره از یه دختره خوشش میومده چون سنش کم بوده باباش گفته نه بزار چند سال دیگه
اونم یه فران برداشته رفته تو اتاقش قرانو که داشته ختم میکرده قرص خورده خودکشی کرده
بعد چند وقت فهمیدیم دختره هم دوستش داشته تا چند سال مامان بابای دختره درگیر درمان روانی دخترشون بودن
شاید توو دلش مخفیانه اون پسرو خیلی دوست داشته
احتمالش خیلی زیاده
منم توو دبیرستان از پسرایی خوشم میومد که مامان بابام که هیچ ، هیچکس خبر نداشت من بهشون فکر میکنم
دور بودن ، همسایه بودن ، اصلا پسر دوست بابام بود ، شایدم فقط یه بار دیده بودمش ولی عاشق میشدم🤣
این چیزا طبیعیه همه دخترای نوجون از این عشقا دارن
البته الان اسمش شده کراش
یه پسری بود فامیل زن عموم بود من ۱۲ سالگی عاشقش شدم
از بخت بد هم توو یه دعوا کشته شد!!!!
وای که تا دو سه سال شده بود بت من ، فکر و ذهنم و براش گریه میکردم
خدا بیامرزش هر سه تاشونو
به این دختر خوشکلمونم خدا صبر بده
آره طبیعیه
همه اینا اوجش زیر ۲۰ ساله
اما سر سری نگیرید بلایی سر خودش نیاره ببرینش با یکی که میتونه راحت درد دل کنه حرف بزنه
ولی برای آرامشش باید یه کاری بکنید
دعا بگیرید اگه اهل دعایین
یا روانپزشک دارو آرامشبخش میده این دوره رو بگذرونه
آسیب روحی بیشتری نخوره
منم یک بار تو نوجوانی ی خانمی که شاهد مرگش بودم اومد به خوابم گفت اذیتت میکنن دستمو گرفت و گفت بیا بریم منم گفتم من کار دارم باید بمونم و انجامش بدم بعد از اون دیگه نیومد سراغم ولی خدایی بعد اون خواب این ادما تا تونستن عذابم دادن بهتره به یک روانپزشک مراجعه کنید شاید خواهرتون علائم افسردگی رو داره
ممکن بخاطر ترس یا فکر کردن بهش باشه
تعبیرش واقعا بده و صدقه بدید یا مرغ خون ریزی کنید
دیدن خواب مرده اگه بخواد کسی ببره یا چیزی ببره خیلی بده ممکنه جون ادم باشه ولی اگه چیزی بده خیلی خوبه

سوالات مشابه