خواهرا شب خواب دیدم من یه جایی هستم یه اتاق بزرگ کم نور بود اونجا یه خانوم تقریبا پیر نشسته بود منم بغلش نشسته بود یهو اون خانوم پیر گفت من وقت زایمانمه دردم گرفت خودمم ۶۰ سالم هست من هم نگران بودم هم بهش میخندیدم رفت شلوارشو دراورد خوابید زمین یه خانوم دیگه اومد گفت سر بچه بیرونه خانوم سرشو برگردون طرف من منم نگا میکردم بعد یهو دیدیم خود به خود زن ۶۰ ساله زایمان کرد. بعد شوهرم از خواب بیدارم کرد