Ooma
پرسش (1399/07/10):

دلم خیلی خیلی گرفته😔😔

هرچی بیشتر میگذره حس میکنم ک نباید بچه دار شم
شوهرم و خانوادش ی سری اخلاقای بد دارن ک اصصصصلا دلم نمیخاد بچه م مثل اونا بشه.
همش میترسم اگه بچه دار شم و تو این محیط بزرگ شه مثل اونا میشه.
خونه م چسبیده ب خونه مادر شوهرم و هیچ راهیم نداره ک ازینجا بریم.
الان ۲ ساله ازدواج کردیم
شوهرم گیر داده بچه میخام
ولی من اصلا دلم نمیخاد تو این محیط با این ادما و این خصلتها بچه دار شم.

سلام عزیزم چ خصلت هایی دارن مگه؟
عزیزم شاید شرایط روحی خودت و اوضاع زندگی تون بعدها بهتر بشه اما آدمهای اطرافت که تغییر نمیکنن.همه در اطرافشان کسایی رو دارن که اخلاقشون رو نمی پسندن.تصمیم های مهم زندگی رو نباید با توجه به اطرافیان گرفت.البته این نظر منه
منم شرایطم مث تو ولی حامله شدم
الان همش میگم کاش لااقل خونه رو دور کرده بودم بعدش حامله میشدم رفتاراشون رو میبینم حالم بد میشه به خاطر همین الان ۲ماهه اومدم خونه مامانم
اگر واقعا باهاشون مشکل داری خونت رو ببر یه جای دیگه بعد حامله شو
به نظر من شرایطی که داری رو باید قبول کنی اگه میتونی تغییرش بدی که خوبه اگه نه بهتر اگه چیزی ناراحتت میکنه بگی الان منم مادرشوهرم اینا میگن اگه بچه پسر باشه چون اون یکی نوه حرف بد یاد دادن به اینم یاد میدن منم گفتم بهشون که همچین اجازه ای نمیدم گفتم اگه بخواید همچین کاری کنید نمیارم پیش شما😂بالاخره باید باشوخی و جدی حرفتو بزنی منم خودم خیلی رو تربیت بچه حساسم
اصلا رو تربیت بچه هاشون کار نکردن
بچه هاشون جلو روشون انواع و اقسام فحش های رکیک میدن حتی یک بار ندیدم یک تذکر کوچولو بدن.
بچه های کوچیکشون رو مسخره میکنن
حتی ی بار شوهرم خاهرزادشو مسخره میکرد گفتم نگو گناه داره دلش میشکنه گفت عیب نداره بچه منم ک اومد بزار خواهرم و شوهرش بهش بخندن!!
ی گربه کوچولو تو حیاط ک میاد سکته میکنن خانوادگی
من عاشق حیوونام
ب خدا شده غذا از دهن خودم دراوردم دادم سگ و گربه ها و پرنده ها بخورن
ولی خدا نکنه ی ذره غذا برا پرنده ها بریزم
یا واسه ی گربه ذوق کنم
فوری میگن نکن کثیفمون کردی اینا نجسن و....
من اگه خودم تنها باشم میتونم کنار بیام ولی نمیتونم بزارم بچه م شبیه اینا بشه

چه رفتارایی دارن یعنی؟من فک میکردم من حساسم
خودم خیلی دلم میخاد بچه دار شم
ولی با این شرایط نمیشه😔
نمیتونم موقعیتشو ندارم
به نظر من میتونی خودت بچه ات رو اونجوری که میخوای تربیت کنی سعی کن به حرفاشون گوش ندی دیدی اذیت میشی رابطه تو کمتر کن
مثلا همیشه فرششون نجسه نوه ی ۶ ماهشو هیچ وقت مای بیبی نمیکه خیلی راحت رو فرش جیش میکنه بعدشم سفره میندازن همون جا غذا میخورن
همیشه ظرفاشون بو کثیفی میده همش درحال غیبت کردن چشم ندارن کسی یه چیزی بخره کلا انسان نیستن
هرچی سخت بگیری سختر میشه خودتو ضعیف نشون نده همش بگو اگه بچه دار شدم باید بچه ام و خودم اونجوری که میخوام تربیت کنم
ای خواهر
جرات ندارم ب شوهرم بگم بالا چشم خانوادت ابروه
ای بابا واقعا بعضی چیزا آزار دهنده است بهشون نمیگی؟
قرار نیست توهین کنی که با زبون خوش باهاش حرف بزن
نفهمن نمیفهمن ینی وقتی پیششون میشینی حالت از زندگی بهم میخوره
خونواده شوهر من ک کلا وسواس شدید دارن
باورت میشه نمیزارن من میوه بشورم؟؟
یا میوه ای ک من بشورم و نمیخورن؟
حتی شوهرمم اینطوریه هااا
چه بهترررررر .... والا😒😒😒
بذار خودشون بشورن بعد میل کنن🤣 توام راحت بشین پاتو بنداز رو پات👌
قاشق دهنی خودشونو میزارن تو دهن بچه حالم از این کارشون بهم میخوره
زبون خوشم حرف زدم
فوری میگه تو باهاشون مشکل داری اونا دوست دارن.
منم دیگه بیخیالش شدم
پس خوب کاری میکنی رفتی خونه مامانت به نظرم با رفتارت نشون بده که از این کاراشون بدت میاد
یا خداا😓🤢
حالا یکی میبینی اینجوری شورشو در میاره یکیم اونطوری😏
نسبت بهشون بی خیال باش...
بستگی داره شوهرت چقد به حرف خانوادش گوش میده ...
مثلا از اون مرداس که حرف مادرش گوش میده
اره اخه من طبقه پایینشون میشنم نوشو میاره پایین بدون مای بیبی میگه اگرم جیش کرد اشکال نداره تو که میخوای فرشتو بشوری😐
تف تو چشاشون😒
اعصاب برام نذاشتن
وااااا 😒😒😒😒
😣😣😣
ولشون بابا ...
اگه تو زندگیت دخالت نمیکنن پس نی نی بیار

ولی اگه دخالت میکنن کارت ساختس با نی نی
خب رابطت رو باهاشون کمتر کن که کمتر اذیت بشی
واقعا سخت ترین شرایط ممکنه ک کنار خونواده شوهرت زندگی کنی
کاااااملا درکت میکنم
ان شاءالله هرچه زودتر خونت ازشون دور بشه
من ان شاءالله ۳ماه دیگه از اونجا بلند میشم
پس راحت میشی😁
خوب چرا بچه شش ماهرو پوشک نمیکنن؟؟؟هرچیم باهوش باشه زبون نداره بگه جیش دارم!!پیپی نمیکنه؟؟؟
اره خخخخ
احتمالا فک میکنن جیشش تمییز😂
اصلا کلااااااا نجسن حالیشون نیس کثافتن
اره میگن جیش بچه پاکه
اوایل میخاستن دخالت کنن
نذاشتم
مثلا واسه انگشتر نامزدی گفتن خودت بیا انتخاب کن
منم رفتم ی چیز ساده برداشتم.
رفته بودن خونه ک این چیه خریده ابرومونو برده
ب شوهرم گفتن بهش بگو اونو واسه خودش نگه داره
ما میریم ب سلیقه خودمون براش انگشتر میخریم.
منم ی الم شنگه قشششنگ راه انداختم
نماز نمیخون؟؟
خوش بحالت
من ک فکر نمیکنم حالا حالا ها بشه ازینجا دور شم
یکی در میون میخونن
آفرین اصلا اجازه دخالت نده
تو از خدا بخواه میشه برا منم غیر ممکن بود ولی شد
توکل ب خدا
منم با مادرشوهر میشینم. خودش خوبه ولی دختراش که میان خونرو میزارن رو سرشون!همشونم حیاط خونمونو کردن ضایعاتی. هر چی وسیله اضافی دارن میرزن اونجا!!!
انشاالله که حل بشه مشکلت
بدم میاد از دخالت
اوایل خیلی میخاستن سرک بکشن تو زندگیم
ولی نذاشتم
دیگه اونام کوتاه اومدن
باورت میشه خواهرش ی روز قبل عروسی بهم میگفت نمیدونم قرص چی چی بخور ک پریود نشی واسه فردا😐
منم گفتم مسئله کاملا شخصیه فک نمیکنم ب شما ربطی داشته باشه
ولی بنظرم بچتو بیار ولی نزار تو دست و پای اونا بزرگ شه.
شانس اوردم خاهر شوهرام اینجا نیستن
دوتاشون شهرای دیگه زندگی میکنن
اول باید شوهرتو بسازی بعد بچه
با همچین شوهری بچه ام بیاری سخته چون جفتو باید تربیت کنی
بچه شخصیت داره مگه دلقکه ک بزارن و بهش بخندن
واقعا
مادرشو خدا خیرش بده ی ثانیه برا بچه هاش وقت نذاشته😏
من از لحاظ نظم همچین مسکلیو دارم با شوهرم
والا ب خدا
کیه ک ب اینا حالی کنه
منم دیگه کلا قید بچه رو زدم
دیگه کم مونده بشینه یجا بگه توالتم براش ببرم
وقتی خونه مامانش بود فقط میریخت مامانش جم میکرد الان با منم همینه
واسه من متاسفانه مادرشم همینطوره
از بازار ک میاد چادرشو آویزون نمیکنه
همینطوری پرت میکنه ی گوشه
اینم ۲۹ سال همچین صحنه ای رو هرروز دیده
دیگه یاد گرفته
چندین مرتبه خاستم درستش کنم ولی فایده نداره ک نداره
خدایی تو نحوه تربیت این مامانا موندم😩
اینجور مردا رو بسته ب اخلاقشون باید قلقشون گرفت دست تا رفتاراشون عوض کنن
حالا برعکس مادرشوهرمن اینقدر کثیفو شلخستس ولی شوهرم به قدری منظم و تمیزه که همش بهش میگم معلوم نیس تو به کی رفتی
اینقدر به شوهرم گفتم اینا نجسن امروز رفتن فرش بشورن😂
منم دقیقا همین مشگلو جدیدا پیدا کردم.
یه خانواده فوق العاده عوضی گیرم افتاده.
خداروشکر خداروشکر من بعد از 8سال کنار خانواده شوهر بلاخره به هرطریقی ازاونجا زدم بیرون یکساله میفهمم زندگی یعنی چی🙃🙃🙃 انشالله قسمت شما که از خانواده شوهر فاصله کیلومتری بگیرید
بچه ها یعنی تاثیر داره من می ترسم دور بشم ولی هر روز همون اش و همون کاسه باشه
سلام
ببین عزیز
با فرض اینکه شما نمیتونی رابطه ات رو با خانواده همسرتون قطع کنی و باهاشون زیاد رفت و آمد داری نمیشه گفت که میتونی مانع رفتارهاش ن بشی
اول باید با همسرتون صحبت کنید و سر این موارد کنار بیاید
وقتی میگن بچه دار بشیم، شما دلایلتون رو برای امتناع و عقب انداختنش بگید
و بهشون نشون بدید دقیقا چه چیزایی رو درمورد رفتار خانواده نمی‌پسندید که روی بچه تون خم اعمال بشه و چیا و میپسندید
چون قطعا چیزای خوبی هم دارند که شما با این خانواده وصلت کردید

پس وقتی صحبت می‌کنید حتی میتونید از موارد منفی که در خانواده خودتون هم هست، صحبت کنید تا ایشون خیلی گارد نگیرن و بگید که تو خانواده خودتونم دوست ندارید بچه این موارد رو از خانوادتون یاد بگیره

بعدشم یادآور بشید که چیا براتون مهمه؟؟؟ نه اینکه فقط میخواید چی نباشه؟؟؟
اگه رفتارهای ناپسندی ها م دارید هرکدومتون، سعی کنید تو این مدت اصلاحش کنید

و مرتب به همدیگه یادآوری کنید که اینجوری نکنیم که بچه دار شدیم، اونم یاد نگیره

خلاصه از خودتون دوتا باید شروع کنید

سعی کنید سر مسائل با همدیگه کنار بیاید و به یک تفاهم برسید
بعدشم بعضی موارد هست که باتوجه به شرایط خانواده هردوطرف، میتونید کوتاه بیاید و بزارید مثلا بچه شما در آینده بفهمه مجازه وقتی تو تونه اوناست، این کارو بکنه یا نه و یا در خانواده خودتون چطور؟؟؟؟

ولی اصل بر تفاهم شمادونفر در نحوه تربیت بچه است
چون بعدا بچه گیج میشه و به مشکل میخوره که شما بگید نکن، باباش بگه بکن

بعد چک کردن این موارد که میخواید نی نی چجوری باشه و چه آینده ای براش درنظر گرفتید، روی روابط خانوادگی و نقشی که هرکدوم از خانواده های طرفین میتونن در تربیت بچه داشته باشند، صحبت کنید

که کجاها میشه به گیشتهاداتشون عمل کرد، بررسی کرد یا فکر کرد

اگه رفتاری رو خم نمی‌پسندید با دید و مدرک علمی برید سراغ اون موارد که چه تاثیری روی بچه میزاره

و حتی میتونید نمونه بیارید حالا نه از خانواده خودشون یکم نسبت های دورتر

آخرش ایشونم خمه چی خانواده اش رو نمیپسنده دیگه


در انتها هم میتونید به این برسید که اگه مستقل بودید دور از هردوطرف، خیلی راحت‌تر میتونستید بچه رو به روش خودتون دوتا تربیت کنید تا اونا

خلاصه کلام

بهتره با سنجش شرایط فعلی، نیازها و خواسته هاتون برای بچه دار شدن، برنامه ریزی کنید و تصمیم بگیرید چقدر هرکس باید نقش داشته باشه و نقش شماها چیه هرکدومتون

موفق باشید
من طبقه بالا خونه مادر شوهرمم زندگی میکنم مشکل پن وسواس برعکس شما ..از ادعای زیاد تمیزی دیگه دارم خسته میشم
عزیزم
اینا یسته به شما و نحوه روابطتون با خانواده ها داره
اینکه چقدر وابسته اید، چقدر مسائل خانه رو برای والدین بازگو میکنید، چقدر تحت تاثیر اونا قرار میگیرید با اینکه قبلا بتصمیم قطعی گرفته بودید دوتایی و بعد با حرف اونا دو دل شدید


همه چی برمیگرده به اینکه

باید یاد بگیرید که این زندگی دونفره مال شماست و شماهستید که مسئولید
اگه خوب بشه شما، بد بشه قطعا شمادوتا فقط

و یا بگیرید فقط نظر دیگران رو بخواید و اعلام کنید که فکر می‌کنیم روش دوتایی و تصمیم میگیریم
ما همین جا ام که هستیم سعی کردیم یک چور رفتار کنیم که دخالت نباشه و خودمون تصمیم بگیریم ولی بعضی رفتارای اونا رو نمی تونم عوض کنم با شوهرمم خیلی حرف زدم اونم قبول داره ولی کاری نمی تونیم بکنیم شوهرم میگه تحمل کن تا بریم ولی خسته شدم ...مثلش این که اگه من از خونه رفتم بیرون سریع زنگ میزنن برای شوهرم که کجا رفت در صورتی که شوهرم همیشه گفته زنم هر جا بخواد بره به من میگه ولی عادت دارن فقط انگار مواظب منن منم خسته شدم
می ترسم جدا ام شدیم زنگ بزنن خونه نباشم سریع زنگ بزنن به شوهرم بگم نیستا کجا رفته ...برا همین میگم نزدیک دور برای ادمایی که نمی خوان بفهمن یک جوره ..
ببیندعزیز
درسته حساسیت برانگیزه و آدم احساس میکنه بهش توهین میشه با این رفتارها

همسرتون باید با خانوادشون صحبت کنن و بهشون بفهمونم که ایشون سخنگوی خانواده دونفری شمان و اگه کاری میکنید قطعا با هماهنگی ایشونه

و بهشون بفهمونن که بهشون ربطی نداره
تازه زنگ بزنن خم به همسرتون بگید به شما نگن وقتی میدونن شمارو ناراحت میکنه

بعدشم بهشون بفهمونن که دلیلی وجود نداره که اونا بدونن شماه روز کجا میرید

همسر شما یا خودتون هم هروقت یکی از خونه مادرشون میره بیرون زنگ بزنه بگه کجا رفت چرا رفت و فلان
دورتر بشید کمتر میشه قطعا

ولی خیلی رفتارهاش ن عوض نمیشه
فقط شما نمیبینی
چندین بار به خودم گفتن تو بچه دار شدی میایم میبریمش پایین خودمون بزرگش میکنیم تو کاریت نباشه اخه شوخی این حرفم قشنگ نیست شاید دوس دارم بچم رو رفتار که دوس دارم بزرگ کنم .
شوهرم همیشه گفته ولی خب فضولیه دیگه میخواند بدونن کجا میرم در صورتی که من در هفته شاید یک یا دوبار تا در مغازه برم همیشه خونم ..الانم که دیگه دوربین وصل کردن تو کوچه خداروشکر از تو خونه می پاند که کی میریم و میام کی میاد خونمون باتلویزیون می بینند
ارزوم اینه که یک اهنگ تو خونه خودم بزارم با صدای بلند ،با صدای بلند بخندم ..اگه یه موقع دویدیم سر شوخی با شوهرم دور خونه زنگ میزنن که چتون شده دعواتون شده شما همش دعوا میکنید در صورتی که شاید به شوخی شوهرم می خواست اب بپاشه به من ،من یکم دویدم همین ...این دویدن من میشه یه مسئله حاد ،،فردا قیافه میگیرن واسم و حرف بارم میکنند که تو اعصاب بچه ما رو خورد کردی دنبال بهونن گاهی شوهرم از دستشون گریه میکنه ..بهشون میگه میشه انقدر مارو زیر نظر نگیرید ولی کو گوش شنوا ..
میتونم بفهمم که شرایط سختی دارید

ولی همین که همسرتون باهاتون همراه هستند خیلی خوبه
وقتی باهم هماهنگ باشید
بچه تون خم یاد میگیره با قوانین شما زندگی کنه نه اونا

شماروان شناسیدچقدخوب حرف میزنید
منم اوایل که جداشدم ازشون واومدم طبقه پایین همین مشکلاتوداشتم مادرشوهرم هرروزمیومددریخچال وبازمیکردببینه چی داریم یانداریم..کلافضول بودددمنم زیادازحدمیرفتم خونشون یعنی درروز۴یا۵باربعدکه مادرشوهرم جاریم پیشش بودکم کم جوری شدکه بعضی چیرهاروازمن قایم میکردن یااینکه حرفهای رکیک میزدن...کم کم به خودم اومدم وجوری شده الان هفته ای یکباراونم درحدنیم ساعت میرم بالادیگه الان کاملاسنگینم اصلاجرات دارن بگن پشت سرت ابرویه....
به قول شماهم اگه همسرپشت ادم باشه هیچکی نمیتونه به حدوحدودهاتون وحریهاتون تجاوزکنه
خیلی عالی حرف میزنید
منم دقیقا هم نظرم با شما
سلام عزیزم وقتی اینجورن اصلا بچه نیار چون همشون میشن صاحب بچت بزرگ ک بشه اونم ب تو فوش میده اگ شوهرت خيلي میگ بچع براش شرط بزار بگو از اینجا بریم اونوقت منم بچه میارم وگرنه از جون خودت سیر شدی بچه بیاری زندگیت جهنم میشع چون همه میخان ب تربیت خودشون باهاش رفتار کنن

سوالات مشابه