هلو دوستان منم نی نیم بدنیا اومد سه روزشه

سلام عزیزام. خاستم بهتون تعریف کنم زایمان طبیعیو. من 23 اسفند ساعت 3 بعد ناهار دردام مث پریودی میگرف ول می‌کرد یهو شرو شده بود. اصلا فکرشم نمیکردم ک دردای زایمان داره شرو میشه. ولی هر چی میگذش شدید تر میشد. رفتم دستشویی دیدم لک خون اومده. توجهی نکردم گفتم حتما سرپا موندم چیزی استفاده نکردم رفتم دراز کشیدم اما این دردای ناگهانی خیلی اذیتم می‌کرد هم شکمم اذیت میشد هم کمرم. یهو میگرف پاشدم ساعت 5نیم دیه رفتم بیمازستان چون از ی طرف دیدم باز شورتم خونی شد همم ک دردام زود ب زود میشد مبگرفف. بستریم کردن منو بردن بلوک زایمان معاینم کردن گفتن یه سانت دهانه رحم باز شده. اما فقط ی سانت خیلی دلشوره داشم وقتی وارد بلوک زایمان شدم ترس برم داش همه داشتن داد میزدن جیغ یهو درداشون میگرف داد میزدن وقتی درده تموم میشد آروم میشدن. دردای خودم دوباره شرو شده بود انگار تایماشون کم کم شده بودن. دردام زیادتر شده بود جوری ک آروم آروم داشم داد میزدم باید 3 سانت باز میشدم تا ب ماما خصوصی ک گرفته بودم زنگ میزدن. 3 سانت پدرم دراومد تا باز کردم. ماما اومد با توپ بازی می‌کردم اما چ جور بازی موقع درد ماما میگف باید محکم بپرم روش وقتی آروم شد دردم باید دورانی حرکت میزدم. انقد دردش بد بود ک خدا میدونه حالت تهوع شدید داشم. باد شکمم اذیت می‌کرد اما ماما گفته بود خیلی ریلکس باش ظرفم برای تهوع داد بهم. بعد اینک با توپ کار کردم رفتم داخل واان. وان خیلی خوب بود اما برای منی ک هر لحظه داش دردام زیاد میشد نه. خیلی دردای سختیی میکشیدم. بعد 1 ساعت داخل وان حرکت زدن. همش زورم میومد دسشویی کنم اما شکم دردم نمیزاش ددوس داشم هر چی زودتر ببرنم سزارین دیه نمیتونسم تحمل کنم درداارو یهو ماما گف چرا ترشحات خونیه بزا معاینات کنم ببینم. دید گف وایی 9 سانت باز شدی بدو بریم آلان بچه بدنیا میاد. رفتم رو تخت بماند تو این مسیر چن بار وایسادم بخاطر دردم. وقتی ک روتخت دراز کشیدم مدام میگفتن زور بده اما شکم دردم امونمو برده بود خیلی وحشتناک درد میکرد. بالاخره دردای زورم اومد همش میخاسم زور بدم اما خیلی بد درد میکرد تواین مدت مدام جیغ میزدم ماما قربون صدقم میرفدخیای اذیت شدم. یهو بعد کلی زور بریده شدن با تیغ سر بچه بدنش بیرون اومدن وایی ک مرده بودم دیه جونی تو تنم نبود. اما با بدینا اومدنش دیه دردی نداشم. تموم شده بود انگاری. بسه دیه خیلی رفتم تو حس😂😂 الانم بچم بابت عفونت زردی بستریه خودمم پیشمم مدام اصلا نرفتم خونه تو این 3 روز خدا کنه زود تموم بشه بریم خونه خیلی خستم خیلی. اما اینم بگم ک اگ سز بودم اصلا بخاطر شرایط بد بخیه های شکمم نمیتونسم بالا سر بچه باشم خودمو ببخشم...