درباره منآرام جان ، از عشقمان چیزی نمانده
دوری تو جان مرا به لب رسانده
بی آشیان از غم تو ویرانم
در این هوا بغضی پر از تکرارم
آرام جانم میرود از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم آخر نماندی
باران عذابم میدهد دریا عذابم می دهد
از ماه تنهاتر شدم آخر نماندی