Ooma
پرسش (1398/12/22):

خواهش میکنم این بیبی چکمو نگا کنید خیلی فوریه🙏🏻

سلام خواهش میکنم ببینید بیبی چکمو .
من تقریبا یک ماهه کورتاژ شدم و ۱۵ روز بعدش رابطه داشتم اما با کاندوم هم باز جلوگیری داشتم .امروز که بیبی زدم کامل منفی بود ولی اخر شب باز رفتم یه نگا کردم بهش اینجوری شده بود😐 دقیق معلوم نیست
یعنی کاذبه؟ یا اصلا مثبته واقعا اعصابم خورده

بخدا من وقتی فهمیدم حامله ام اصلا ناشکری نکردم ازش استقبال کردم چون هدیه ای بود از طرف خدا که به سختی تلاش کرده بود زنده بمونه از طرفی ام اونجوری سقط شد هنوز تو شوکم
نه گلم اینو میخوام بگم این کار خدا خیلی ببخشید تلنگر بود بهت
وای یعنی فهمیده بود دختره میگفت نمیخوام؟؟؟؟؟
تلنگر به اینکه میگم ناخواسته بوده؟ 😔
لخته خون پشت جفت که باید استراحت مطلق داشته باشی تا برطرف بشه اکثرا لکه بینی دارن از اول بارداریشون
آره بخدا وقتی بچه روزی که میخواست بره زایمان کنه نبضش رفت و مرده به دنیا اومد
شب و روز گریه میکرد میگفت خدایا دختر بهم بده پسر بدی میرم سقط میکنم
سال بعد همون موقع دوباره باردار شد دعا دعا که فقط دختر باشه
که خدا هم دختر بهش داد و الان نزدیک دوسالشه
قربون حکمتت برم خدا
آها خداروشکر من اونو نداشتم ولی خب باور کن من هیچ ناشکری ای نکردم کلی ام دوسش داشتم یجورایی وابسته شدم خب ۴ ماهم بود ولی واقعا منطورم از ناخواسته اینکه من اقدام واسه بچه دار شدن نداشتم چون ۲۲ سالمه و دخترم یک سالو نیمشه خیلی ترس از بارداری دوم داشتم با بچه کوچیک سختم بود خیلی بفکره بچه دوم نبودم اون شبی ام که فهمیدم منی داخل رفته قرصو خوردم که باردار نشم چون واقعا در حق جفت بچه ها طلم میشد اما وقتی ام حامله شدم چه دختر چه پسر برام هیییچ فرقی نداشت چون چیزی نبود که من به انتخاب خودم بخوام از خدا بگیرم اون یه تیکه از وجودم بود چطور میتونستم نخوامش
الهی چه سخت من ۴ ماهم بود واقعا وقتی بچرو دیدم کلییییی غصه خوردم کلی تو فکرم بود تو خونه بی دلیل گریم میگرفت یادش میفتادم گاهی جای خالیشو واقعا حس میکردم خیلی سختم بود اما دخترم فکرمو مشغول کرده یکم حالم بهتره
به نظر من آدم نباید رو بچه اش اسم ناخواسته بودن بذاره
خواهرمو زن داداشتم اصلا موقعیت واسه بچه دار شدن نداشتن میخواستن بچه هاشون یکمی بزرگ بشع بعد باردار بشن اونا هم تو جلوگیری بودن که باردار شدن انقدر باهاشون بحث کردم که اسم ناخواسته بودن سرشون نذارین دعوامون شد ازشون ناراحت شدم چند نفرو که میشناختم هی میگفتن ناخواسته بود و چه بلایی سرشون اومد گفتم بهشون وازشون خواستم فقط توبه کنن
تازه من جنسیتشو تو اتاق عمل فهمیدم پسره باورتون میشه
سلام عزیزم ..خدا دخترتو برات نگه داره ..عب نداره دیگه به اون روزا فک نکن عزیزم ..ایشاله خدا باز هروقت صلاح دونست بهت یه نی نی سالم و صالح میده
عزیزم چجوری 4ماهه سقط شد؟
نه گلم نمیگم شما ناشکری برا جنسیتش کردین
اصلا جنسیتش مهم نیست اون طفلی چه دختر چه پسر یه تیکه از وجوده مادره مگه میشه به جون خودش بگه نمیخوامش
توکل به خدا سالم بعدیش بیاد بغلت

اینو بدون هیچ کار خدا بی حکمت نیس
عزیزدلم من کلی میگم ولی واقعا ناخواسته منظورم اینه اقدامی برای بارداری نداشتم از طرفی ام مطمئن بودیم منی داخل رفته بخاطر همون قرص خوردم
واقعا
نمیدونم اینایی که میگن جنسیت از خدا نمیترسن
سلام عزیزدلم خیلی ممنونم از لطف و دلداریت فداتشم ایشالله خدا نینی شمارو هم صحیح و سالم بزاره تو بغلتون . واسه منم ایسالله بعدها
ممنونم عزیزم
به سختی آوا جان واقعا عذاب کشیدم خیلی دردناک سقط شد بچه اخرش مجبور به کورتاژ شدم
توکل بخدا حتما حکمتی بوده
زیادم تو فکرش نباش بعدی به امید خدا سالم میاد بغلت که اونو کلا فراموش کنی
بخدا خیلیا میگن دختر میخوام پسر میخوام . میگم وااا مگه سوپر مارکته بری هرکدومو که دلت میخواد انتخاب کنی . اگه این یه چیزه انتخابی بود که تو دنیا سنگ رو سنگ بند نمیشد خدا به اندازه ی قسمته هرکی اونچیزی که میخوانو نسیبشون میکنه
الان رفتم چتای بالا و خوندم چقد اذیت شدی
و اینکه دخترتون بدجور به دلم نشسته خدا واست حفظش کنه زیر سایه پدرو مادرش بزرگ بشع وثمرهشو ببینین
ایشالله عزیزدلم امیدوارم شمام به زودی نینی دار بشی از اون تپل مپلیا
ایشالله هروقت خودت خواستی وصلاحت بود بچه دومو بیاری
خیلی سخت گذشت این یه ماه بخصوووص اون شبای اول . ولی الانم هرباری که میرم توالت کلا اون صحنه ها میاد جلو چشمم . اما بازم شکر خدا بچه نیفتاد تو توالت . بچرو سالم تو بیمارستان بردن دفنش کنن. دکترم میگفت خدا تو رو یبار دیگه به دخترت بخشیده . جون سالم بدر بردی از این سقط
سلام ببخشید سوال میپرسم شما همونی نبودی که قبلا تاپیک زده بودی میخوام سقط کنم خانواده شوهرم از اینایی هستن که پسر میخوان ولی انتی گفته شاید دختر باشه. میگفتی خانواده شوهرم خیلی پسری هستن
عزیزدلمی قربونت برم ممنون از لطف و محبتت .ولی اینم بگم یه دختره حرف گوش کنه کااااری انقدرم دلسوز
آره گلم
جاری خودم یه دختر ۷ ساله داره خواستن دومی پسر باشه رفتن دکتر اومدن دارو گرم همه چی خورد پسر که نشد هیچ ۳ تا سقطم کرد۳ سال و نیمم اقدام بود تا اینکه نشست توبه کرد بهش گفتم تا توبه نکنین خدا بهت نمیده نشستن توبه کردن هم خودش هم شوهرش
یه چیزایی میدیدم واقعا لرز به تنم میوفتاد با حرفاشون
حالا دخترش ده ماهشه
ایشالله عزیزم
آره عزیزم خدابه خیر گذروند عمرش به این دنیا نبوده بجاش میدونی تو بهشت یه فرشته داری
اونوقت من که اصلا دختر و پسری که نمیکنم نمیدونم خدا چرا بهم نمیده دوقلوشو میخوام هر چی باشن فقط سالم باشن خسته شدم ۵ ساله انتظار دارم میکشم
ممنون گلم خدا از زبونت بشنوه
ارا عزیزم . ولی نگفتم میخوام سقط کنم . گفته بودم امکان داره بچه با ضربه سقط بشه ؟ چون بهم ضربه وارد شده بود ولی خب من ۱۴ هفتم بود نمیخواستم سقطش کنم که اونم تو اتاق عمل تازه من جنسیتو فهمیدم
دکتر رفتین
عزیزم از صورت شیرینش مشخصه
به من گفتن شباهت داره به دختر ولی قطعی برو دو سه هفته دیگه بیا بگم بچه چیه که اونم دقیقا سه هفته بعدش بچه به طرزه فجیهی سقط شد . باورتون میشه خانواده ی شوهرم حتی بهم زنگم نزدن؟
اخه اون موقع میگفتی طایفه شوهرم خیلی پسری هستن..اذیت میشم یادمه هفته ۱۴ بودی
آره کیفیت اسپرم شوهرم
دلیل ۴ تا سقطمه
با کاندوم باردار نمیشی که
مگه اینکه پاره بوده باشه
اره از حرفاشون خیلی اذیت میشدم ولی هیچوقت راضی به سقطش نبودم حتی وقتی فهمیدن بچه افتاده حتی نیومدن منو ببینم یبارم حالمو نپرسیدن
الهی واقعانم نمیشه چیزیو بزور از خدا گرفت اینکه بخوای هی دخترو پسر کنی دقیقا اخرش بی نتیجه میمونیو خدا اینجوری جوابه آدمو میده
یادمه خودت خیلی تو گیر و دار پسر نبودی ولی دوست داشتی چون اونا دوست دارن پسر باشه
همش میگم امیدوارم اون دنیا ببینمش خخخ چه فکرا میکنم
ای جووونم عزیزدلم این حرفو نزن . بقول خودت حتما تو کارش یه حکمتی هست خب تازه اقدامی . پیگیر شدی ببینی مشکلی هست یا نه ؟ همسرتون ازمایش دادن؟
من زیر ۶ هفته بودن سقطام امیدم اینکه اون دنیا شفاعتمو میکنن
مال تو که جنسیتشم مشخص بود خخخ
منو بگو چه فکرایی میکنم
ولی خداییش سخته بچه اول سنی نداشت که حامله شدی
حالا ایشالا هروقت خودت میخوای خدا بهت یکی دیگه بده.
عزیزم من ۵ ساله اقدامم اینو تازگیا که اقدام کردم زدم که بازم ۶ ماه باردار نشدم
مادرشوهرت اینا باهات خوب نیودن تو حاملگیت؟
کیفیت اسپرم شوهرم دلیل سقطام بودن
اره عزیزم خیلی که نه واقعاااا برام مهم نبودن که حرفشون چیه اما بخاطره ارامش زندگیمو شوهرم و اینکه حرف نشنوه دوس داشتم بشه . که متاسفانه نمیدونم چرا چیشد که تو اون هفته ی بالا اینجوری شد تازه وقتی بهم جنسیتو گفتن گفتم اونی که بیچاره سقط شده چه فرقی میکنه چیه چه دردی از من دوا میکنه . و خیلی از این بابت که اونا به دلخواهشون رسیدن ناراحتم من . خیلی بد دلمو شکوندن چوبشم من خوردم
چرا دلت رو شکستن. اگه دوست داری بگو
اصلا و ابدا خوب نیستن باهام ببین چقدر کینه این که من دو شب تو بیمارستان بودم بچم خونه میمونه یبار نیومدن بگن سلنا کجا میمونه اصلا نسترن چشه چیشد که افتاد نکنه بخاطره اون دعوا افتاد . حتی میگفتن میخواست چیکار بهتر که نشده
الهییی ایشالا که اون دنیا همشون باهاتن فرشته های کوچولو موچولو
مگه مادرشوهرت ضربه زد تو شکمت؟
وای خدا نوه خودشونم رحم ندارن
مگه تو اون دعوا چی شده بود؟
بخدا خیلی سختم بود با این وجود با همه ی سختیاش سعی کردم نگهش دارم کلی ام بهش وابسته شده بودم
اشکال نداره ایشالا که میشه خیلیا هستن که چند سال باردار نشدن یدفعه جوری باردار شدن که خودشونم خبر نداشتن تو بسپر به خدا اون بهترین درمون کنندس
من با مادرشوهرم تو یه ساختمون زندگی میکردم
خیلییییی به رفتو امدای من گیر میداد همش بازخواستم میکرد دائم بهم گیر میداد که خونه ی مامانت نرو و از این حرفا منم همش به شوهرم اینارو میگفتم که خب طبیعیه بین منو اونم اختلاف پیش میمود
تا اینکه یروز بیبی زدم فهمیدم باردارم . از فردا صبحش رفتم ازمایشو سونو و این حرفا که ببینم راسته یا نه . عصری که برگشتم خونه شنیدم داشت با همسایه غیبته منو میکرد اونم عیبت نه ها فحش . اونم چه فشایی
چه عوضی به اون چه زندگی شما
نه یه دعوایی شدو خواهراش و مادرشوهرم با شوهرم درگیر شدن کشش مکشه اون وسط که منم رفتم شوهرمو بگیرم جداش کنم یدفعه با ضرب شدید پرت شدم به سمته مبل افتادم زمین
مام حرفمون همین بود . داشت میگفت افریطه معلون نیست از صبحه کجاست کل
اون ضربه تاثیر نداشت تو سقطت؟
کلی تهمتو اینا که من رفتم داخل درو باز کردم تا دید منو جا خورد
وای خدا
نه من اونموقع ۱۴ هفتم بود یکم دلدرد خفیف و اینا داشتم بخاطر همونم تاپیک زدم ببینم خدایی نکرده باعث سقط میشه یا نه
فککردم اون موقع تاپیک زده بودی برای سقط. گفته بودی شاید دختر باشه
بعدش ما دقیقا یک هفته بعدش به سرعت جمع و جور کردیم ماشینو فروختیم یه خونه اجاره کردیم سر یه هفته جابجا شدیم . حالااا بعدش شروع کرده بود که چرا رفتید چرا به حرف زنت گوش دادی رفتی اصلا چرا به ما نگفت حاملس چرا فالگوش وایساده بود حرفامونو گوش داد و ازاین چرتو پرتا
پس خیلی اذیت شدی از طایفه مادرشوهر حق داشتی
نه قربونت برم هیچوقت یه مادر بخاطره جنسیت از بچه ی خودش که نمیگذره اونم بخاطره ۴ تا حرفه ادمه بدرد نخور
خوب کردی از اونجا رفتی تازه اوضاعت این طوری بهتر بود که حامله بودی از اونا فاصله داشتی
بخدا من خیلی حرفا و جاهای بحثشو نمیگم خیلی طولانیه خیلی ادیت کردن با حرفاشون تازه میگفت چرا حامله شده میخواد جاشو محکم کنه . منم گفتم چه معزت باید کوچیک باشه که این حرفارو بزنی اخه منو محمد همو دوس داریم چه فرقی میکنه با بچه یا بدون بچه تازه من یکی داشتم احتیاجی به جا پا سفت کردن نداشتم
واقعا خیلی حالم خوب بود بعده اینکه از اونجا رفتم کلی ذوق داشتم که سوا شدم و اینا که اینجوری خور تو ذوقم
این طور که میگی خیلی دخالت میکنن تو زندگیت الانم این طوری هست؟
به دختر من میگفت افریطه😔 میگفت یکی لنگه ی مامانش میخواد بار بیاد دیگه حالا این یکی ام دختر باشه دیگه هیچی میخوان سه تا افریطه بیفتن تو جون پسر من
خدایی اینا حرف بود میزد اخه؟
ببین اینا هیچچچوقت درست بشو نیستن تا اشتی میکنیم دو سه ماه خوبنا . بعده این مدت دوباره روز از نو روزی از نو
خیلی عوضیه چی بگم .جلو روت میگفت اینارو؟
واقعا میمونم که عقل دارن یا نه سپردن دسته باد . هیچوقت سعی نکرد تو زندگی پسرش آرامش برقرار کنه
تف ب ذات همچین ادمایی
اره بخدا وقتی جلو روم به خونه ی بابام بگه سگ دونی دیگه تا تهشو بخون
تف براشون حیفه
ادم ک نه حیوون
چرا شما اینقدر بهش رو دادی که این طوری باهات برخورد کنه
حتما خودش همون جا بزرگ شده😏
اخه چی بهش میگفتم جوابشو میدادم دوتا دختر بدتر از خودش مینداخت تو جون منو خانوادم
خیلی ادمای بد دهنی هستن ببخشید البته میگم بلا نسبت شوهرت
خودش بخدا تو طویله بزرگ شده
سعی کن دیر به دیر ببینیشون. این طوری برای خوددت بهتر هست
نه بابا راحت باش ولی خدااای شوهرم خیلیییی خوبه خیلی پشتمه خودش میگفت من از خدامه دختر باشه همبازی باشه واسه سلنا مامانشینا میگفتن اره بچاره برو همون دختر جمع کن سرت از ترس زنت این حرفارو میزنی . خب شوهر منم یه مرده به غرورش بر میخوره این حرفا باعثه تحریک شدنش میشد
الان کاملا سردو خشکم باهاشون ولی چاره ای ندارم بخاطر شوهرم تحمل کنم . خیلی دیر به دیر با دعوت میرم تازه کلی ام طلبکارن که چرا دیر میای 😐😐😐
یعنی دلم میخواد خفشون کنم با این ادعا و توقعاتشون
بگو اخه خیلی ادم هستین که بخوام زود به زود بیام دیدنتون
ولی ببخشید من قبلا راجع به شما بد فکر کردم به خاطر تاپیکتون بد برداشت کرده بودم
خداروشکر شوهرت پشتته
اشکال نداره فداتشم پیش میاد از این چیزا . من اونموقع ام حالم بد بود نمیتونسم دقیق داستانو تعریف کنم ولی الان که حالم خوبه دلم میخواد همه بفهمن اینا چجورین هرچند براشون مهم نیست هیچ چیزو هیچ‌کس
واقعانم شکره خدا خیلی خوبه
والا بخدا نمیشه یدیقه باهاشون سره صحبت نشست
به نظرم خیلی دیر به دیر رفت و امد کن که نخوان باهات بد برخورد کنن. این طور که میگی ادمایی هستن که بددهن هستن و هرچی دلشون بخواد بهت میگن
انقدریییی بد دهن هستن که منو جلوی دامادشون فش دادن
یبارم تو دعوا با دامادش اونو جلوی من کلیییییی فش داد
ببین یجورین که احترام تو خونشون قانون نداره
نه اصلا زیاد نمیرم زیادم نمیزارم دخترم پیششون باشه که بخواد چیزی ازشون یاد بگیره
اره بابا نرو دخترت اخلاقش یه دفعه مثل اونا میشه
شما کدوم شهری؟
به نظرم حالا حالا هم بچه دار نشو بزار یه خورده دخترت بزرگ بشه . بعد بیار . حداقل ۴ سالش بشه بعد
من تهرانم عزیزم
دخترا شبیه خودته یا شوهرت؟ماشالا خوشگله
نه نمیارم دیگه یعنی چشمم ترسیده با این اوضاع خانوادشو بیماریو اقتصاد واقعا بفکره بچه نیستم بخاطر همینم ترسیدم عکس بیبیو گذاشتم
خیلیییی شبیه شوهرمه خخخخ شانس من شبیه اونورهو
زنده باشه .
ولی خیلی ام از خدا دلگیرم که چرا خواسته ی اونا برآورده شد . یعنی چرا به حرف من گوش نداد و نداشت بچم بدنیا بیاد . احساس میکنم دل اونا خنک شده
عزیزدلمی خیلی لطف داری . شما اخراشه دیگه ایشالله راحت زایمان کنی
یعنی اونا دعا کردن بچه سقط بشه نمیخواستن بچه دار شی دوباره
ممنون ولی اخراش سخته
سلامت باشی واقعا بیشتر وابسته ی دخترم شدم از وقتی سقط کردم . خداروشکر که هست خیلی هوامو داره همش بغلم میکنه هی بوس میکنه میگه ماما نینی رفتتتت
خب میدونی نه که دعا کننا ولی از باردار شدنه منم خوشحال نبودن واقعا مشخص بود از افتادنش ناراحت نبودن
آره اخرش آدم کلافه میشه . نینی چی داری اسم انتخاب کردی؟
اخی . بگو بهش ایشالا یه نی نی مثل خودت بعدا خدا بهمون میده
بچه اولم پسره ۸ سالش هست این یکی دختره
آره ایشالا عزیزم ممنونتم
اسم پسرم پرهام هست. نمیدونم اسمش رو چی بزارم .پریا پرنیا پری ناز
الهی عزیزم حالا بزا دخترت بیاد ببین چه شیرین زبونیایی برات بکنه دختر خیلی خیلی شیرینه و محبتش فراوونه . خداروشکر که دختر داری . دختر قلبه مادره امیدش تو پیریه
البته خدا جفتشونو برات حفظ کنه ها ولی کلی میگم دختر هوا خواهه مادرشه همیشه
وای پریناز اسم مادر شوهره منه🙄
اره راستش رو بخوای چون بچه اولم پسر بود دوست داشتم این دفعه دختر باشه که خداروشکر دختر شد
شوهرم گفته من گفتم نه. احتمال زیاد پرنیا بزارم
خداروشکر عزیزم خواهر من یه پسر داره دومی رو که باردار شد کلی دعا میکرد دختر بشه عاشق دختر بود ولی خب اینم پسر شد دو روزه بدنیا اومده الان میگه سومی رو به عشق دختر میارم میگم خخخخ حالا زوده واست
البته همتا هم دوست دارم
پرنیا خیلی اسم‌ قشنگیه عزیزم به پرهامم میاد ولی خب کلی اسم داریم هرکدوم که به دلت نشست اونو بزار اسم باید به دل بشینه
تو این دوره زمونه دو تا بسه
وااای من عاشق اسم همتام . میگفتم اگه دختر بشه میزارم همتا اگه پسر بشه کیان
کیان اسم پسر خواهرم هست
عاشق اسم‌ سلنا بودم فقط میگفتم‌ خدا بهم یه دختر بده بزارم سلنا که اونم گذاشتم دومی رو هم که اینجوری
خیلی اسمه زیبا و با اصالتیه
همتا رو شوهرم خیلی دوست نداره چند بار کفتم گفته نه.
سلنا اسم قشنگی هست
حالا دومی رو عجله نکن خدا به موقش بهت میده خدایی الان بچت کوچیکه سخته دومی
فداتشم ممنونم ازت
نه دیگه عجله ای نیست حواسم هست که دیگه اینجوری نشه
از شیر گرفتیش
ایشالا یه اسم مناسب و قشنگ میزاری براش
آره طفلیو تو یه سالو ۸ ماه هم از شیر گرفتم هم پوشک
ممنون فعلا که پرنیا هست ببینم تا اون موقع عوض میشه یا نه
الان دقیقا چند سالشه؟
فککنم سنیم نداری حالا حالا ها وقت داری
پناه هم قشنگ به پرهام میاد
آره پرنیا خیلی قشنگه
دقیقا یک سالو ده ماهشه
چقدر سخت من به فاصله ۶ ماه گرفتم اول از شیر بعد پوشک
یعنی ۲۲ ماهشه
من ۲۲ سالمه
ماشاءالله اسمشم مث خودش زیباست خدا برات نگهش داره
واقعا خیلی سختم بود با فاصله ی یک ماه جفتشم گرفتم کلی ام تذیت شدم با بارداریو خم و راست شدنو دعوا و اساس کشیو سقط و کورتاژ
بچه ام خیلی تحت فشار بود
سنت کمه اصلا نگران نباش بزار ۵ سالش شد بعد یه نی نی بیار
ممنونم نظره لطفته قربونت برم
اره ایشالا چند سال دیگه میخوام دستگاه بزارم
پناه هم عالیه
خدا نکنه جانم😘
ان شاءلله ایقد روزای خوش و خوب سراغت بیاد
که روزای بدت یادت برن
ایشالا این روزا رو زودتر فراموش می کنی . خداییش خیلی اذیت شدی
پناه رو دوست دارم شوهرم دوست نداره
پناه اسم ارومو قشنگیه
پرنیا زیاد شده به نظرتون؟
ممنونم فداتشم ایشالا
چرا دستگاه بزاری
کم کم سعی میکنم یادم بره بخاطره روحیه ی دخترم . ولی هیچکس مثل من حرف نشنید بخدا شوهرمم بخاطر همین پشتمه
نه آنچنان هم زیاد نشده
که یهو باردار نشم با طبیعی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺سلام خانما شبتون بخیر. عذر میخوام خارج از موضوع بحثتون وارد شدم‌......... شما از هفته چند بارداریتون حالت تهوع داشتین و بالا اوردین🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
نه بابا خیلی نیست من زیاد ندیدم اطرافم
عزیزم انشاءالله خدا به خودتون و دختر و همسرتون سلامتی بده . و خدا هر وقت صلاح دونست دوباره بچه بده با ارامش بزرگ‌کنید🌺
من‌ماه دوم و سوم حالت تهوع داشتم
ممنونم عزیزم دلم لطف داری شما خدا نینیتو برات حفظش کنه😚😚😚😚
عزیزم من اصلا سر رشته ندارم خخخ اصلا تهوع نداشتم فقط و فقط بیحال بودم اونم از ۸ هفته به بعد بود
من سر پسرم صبا حالت تهوع داشتم این دفعه بعدظهر ها حالت تهوع داشتم مدلم عوض شده بود
برا من شروع شده😭 همش بالا میارم
شبم؟ بالا میاوردین؟
نسترن کدوم قسمت تهرانی؟
از بعدظهر تا شب فقط احساسش رو داشتم
برا منم دختره پس انقدر بالا میارم
میگن ویار دختر بیشتر از پسره
من که ۶ ماه طول کشید تا باردار بشم. البته پارسال یه سقط داشتم
منم سر دخترم حالت تهوع داشتم اونم کم ولی سر دومی بیشتر کسل و بیحال بودم
من اسلامشهرم عزیزم تو کجایی
البته بستگی به بدنو هورمونات داره واسه هرکی متفاوته
از اشنایی باهاتون خوشحال شدم ایشالا هرچی خیره براتون اتفاق بیفته.
منفیه گلم
ممنونم عزیزم منم همینطور .
خدا از دهنت بشنوه ممنونم عزیزم
سلام بی بی چک زیر ده دقیقه معتبر است و بیشتر از ده دقیقه معتبر نیست
وای ممنونم ازتون خیالم راحت شد