Ooma
پرسش (1398/02/06):

دلم گرفته خیلییی نمیدونم چه مرگمه بیایین باهم درددل کنیم

واقعا دلم بد گرفته اصلا نمیدونم چمه هرچی میخوام خودمو اروم کنم نمیشه دیگه حوصله خودمم ندارم ای کاش هیچ وقت بدنیا نیامده بودم

خانوادش که اصلا باهام خوب نیستن هرچی عقده دارن سرمن خالی میکنن اگه شوهرم یه چیزی بگه رو سرمن خالیش میکنن
بامن دعوا میکنن خسته شدم ازشون
ای بابا من فقط میتونم بگم خدا دیر گیره ولی سخت گیره
من تجربشو دارم
فقط از خدا خواستم شوهرمو اونجور کنه ک من میخوامو
😞😞
خانواده شوهرمو دور کنه
۶سال زمان برد
ولی اون چیزی شد ک میخواستم
خدارو هزاربار شکر
درسته ک پوکیدم نابود شدم ولی درست شد
تو هم دوست عزیز از خدات غافل نشو
من خانوادش کنج دلمن کاش نبودن هرروز بامن دعوا دارن اگه شوهرم یه چیزی بهشون بگه کاری بااون ندارن روسرمن سرصداس
ما آدما هیچکسو جز خدامون نداریم
منم خانوادش ۶سال ور دل من بودن
عین ی کلفت بودم براشون
سر یه چیزی باداداشش دعواش شد همشون امدن بامن دعوا کردن
ولی خدا هر دیتی رو ک ب من دادن ازشون پس گرفت
بخدا دارم میپوکم
من ی وقتایی بود ک ۷ماهه حامله بودمو تا صبح باید گریه میکردم
من ناشکری نمیکنم ولی میگم یکم به منم نگاه کنه
ای کاش تو قار زندگی میکردم اما تو ارامش بودم
فاطیما اگه واقعا شوهرتو دوست داری و تحمل دوریش نداری تلاش کن بکشیش سمت خودت با ترفندای رنونه حتما میتونی زمان میبره ولی شدنیه
متاسفانه بلد نیستم و اینکه دوس دارم خودش منو بخواد نه اینکه مجبورش کنم
الانا یکم بهتر شده اما خانوادش مخصوصا مادرش پرش میکنه
نمیدونم چکار کنم که این مسئله درست بشه
فقط میتونم ی چیزی بگم دور از چشم شوهرت حقتو بگیر از خانوادش و نذاز لهت کنن ولی یطوری ک نتونن جلوش خرابت کنن
درست شدن این مسئله ب صبر و سیاست نیاز داره
من همیشه بهشون احترام گذاشتم چون بزرگتر ازمننن همین باعث شده سواستفاده کنن هرچیزی بهم گفتن هیچی نگفتم فقط ساکت شدم
جلو شوهرت از خونوادش دفاع کن بزار اونا از تو پیشش بد بگن
مردا بروز نمیدن ولی حواسشون ب همچی هست
من تا زمانی ک عین خودشون لاهاشون رفتار نکردم نتیجه نگرفتم
چی بگم من شوهرم خبر داره باهام اینجور ولی باز میگه کاری به اینچیزا ندارم خستمه یبار مامانش اورد تو خونه مامانش گفت زنت کجاس منم داخل بودم گفت تو چکار این داری اختیار زندگی بامنه تو یخچال هرچی داشتم داد به مامانش برد نمیگم نده ولی منو جلو مادرش بد میکنه که یعنی من ناراضیم
کاش با ی مشاور صحبت میکردی
بهش میگم بیا بریم مشاوره میگه بعد نمیاد😐
ی نصیحت بهت میکنم هیچوقت برا بهتر شدن رابطت بچه نیار
اخر یسری باید همشونو بیارم خونمون همشون ببندم به رگبار
خودت تنها برو اا بهت راه کار بدن
بعد خودمم بکشم خلاص😐
😂😂ول کن بابا ب این چیزا فکر نکن هر مشکلی راه حلی داره
ابجی جونم من اینجا تو خونه باغم تنهایی نمیتونم جایی برم اینجاهم جایی رو بلد نیستم
هرجا میرم با شوهرم یا جاریام میرم
عزیزم هستن جاهایی ک مشاوره رایگان بدن
دوست ندارم به جاریام بگم بیایین بریم فلان جا
منظورمه با تماسه
آره بابا جاری ک اصلا
شماره هم ندارم😕😐
بزار ببینم برات میتونم گیر بیارم
جاریای من تا عقد بودم باهام خوب بودن عروسی که کردم باهام بد شدن
چون امدن عروسی منو دیدن از حسودی داشتن میترکیدن من چهارسال عقد بودم جاریام هفت ماه بیشتر عقد نبود رفت خونه باباش گفت تا برا من عروسی نگیرین من نمیام
اونام ازترس فرتی عروسی گرفتن
زندگی ک حسود داشته پس چرا اینجور شده؟
والا تاجایی که میدونم همش زیر سر مادرشوهرمه
اونه تو همه چی دخالت میکنه
هرروز خونمونه تا یک هفته باهاش قهر بودم خوب بود
تااینکه صلح کردم باز بدشد
یعنی میشه دغدغهام تموم شه
تو فکر نباشم غصه نخورم
مرسی
😐😐😐
عزیزم این شماره احکام قم هست تماس بگیر بگو وصل کنن مشاور خانواده
اونجا مشکلتو مطرح میکنیو اونا راه حل میدن
هرچن جلسه ک بخوای
رایگانم هست
احکام قم
احکام قم
انشاا... ک بدردت بخوره و مشکلت حل شه
عزیزدلم الهی که بزودی مشکلت حل شه وزندگیت روبه راه شه.کاش میشدازخونواده شوهردورمیشدین همه چی درست میشد. همه این دورانوداشتن وگذروندن ولی به امیدخداکه شوهرت سرعقل بیادفقط اون پشتت باشه همه چی حل میشه
مرسی عزیزم خیلییی ممنون لطفتو یادم نمیره
سلام ممنون ابجی جونم
لطف نیست عزیزم وظیفست چون بالاخره من تودمم این روزارو داشتم درکت میکنم.انشاا... ک میای و میگی مشکلت حلت شده
اینجوری فکر نکن افسردگی میگیری .
منم دردایی تو دلم دارم منم مشکلات دارم . ولی چکار کنم‌ باهاش کنار میام
چی بگم داغون شدم از فکر وخیال
فداتشم
خیلی وقته شدم
ای باباا
عزیزم هممون مشکلاییو داریم حالا هرکسی به یه شکلی
بنظرم تاحالا ک کینه داشتیو این شده
این همه بدی کردیو دیدی ثمرش را خوبی چ بدی داشت ک یکبار نکردی؟
بنظرم یمدت بدون توضیح دادن ب همسرت زیاد بهشون سربزن برو خونشون با مادرشوهرت حرف بزن
درمورد چیزایی پیش پا افتاده تا.... سعی کن الکی حرف داشته باشی برا گفتن ک بتونی یکم باهم صمیمی شید
عزیزم به نظرم‌مادر شوهرش تغییر بکن نیست
من اوایل نامزدیم از پدرشوهرو مادرشوهرو جاریم بدی هاییو دیده بودم اما بعدااا دیدم چقد میتونن مرحم باشن
با مادرشوهرت خوب باش سعی کن کم کم بوسش کنی مث دخترشی براش
جلو جاری هاتم این کارونکن ک بدتو بگن ازرو حسادت کاری کنن
بعضی ها جون به جونشون‌کنی ظلم هستن و تغییر نمیکنن
حتی بعضی از مردا ممکنه مخالفت کنن ک زیاد نرو چیشده مثلا عوض شدی یا هزارتا چیز دیگ بگه اما کم کم مهرتون ک تودل هم بیفته میتونی خاسته هاتو بهش بگی میتونی ازش استغاده کنی برا بهتر شدن شوهرتو زندگیت
اسما جون میگم دیگ خوبی چ بدی داشت ک یکبار نکردی؟؟ بعضی اوقات ادم به اووج ناامیدی ک میرسه با محبت میتونه به خووودش کمک کنه فاطیما جون بنظرم این کارو بکن هم خودت اروم میشی هم خدا خوشش میاد
همینک دیگ نمیتونن بدتو ب شوه ت بگن
هیییچوقتم جلو جاریات انقد احساس راحتی نکن ک بخای زیراب اونارو جلوشون بزنی یاراجب مادرو پدر همسرت پیششون بگی
خیلی حرف زدم ببخشیید ولی تورو خدا هروقت حس میکنی داری از کسی کینه میکنی به این فک کن ک اصلااا ارزششو نداره بخای قلبتو سیاه کنی
اهنگ بذار شااد باش فیلم ببین یا توک میگی خونت تو باغه بروو ب درختا سربزن گل بکاار یه حوض بذا. روزا براخودت وقت بگذرون
باخانوادتم صحبت کن بگو زیاد زنگ نزنن خودش بعدا سربراه میشه و پشیمون مطمعننننمممم
محبت خوبه گلم‌مهربونی کردن خیلی رابطه هارو قوی میکنه اما واقعا باید ببینی طرف مقابلت چجور ادمی هست بعضی ها محبت و مهربونی رو وظیفه شخصی فرد میدونن ک باید با موافقت خواسته هاشون و اجازه دخالت کردنشون تو زندگی موافقت کنن
اره خب ولی میگم اینو امتحان کنهه امتحانش هیچ ضرری نداره
فاطیما ک میگ داره زجر میکشه اینجوری حداقل روحش ارومتره ذهنش ارامش بیشتری پیدامیکنه
مهساجون اصلابنظرمن اینکارراحتی نیست که فاطیمابتونه بعداین همه مدت انجام بده.واقعاسخته یه دفعه بخواداینجوری عوض شه
بعدم فکرنکنم خونواده شوهرش جوری باشن که بخوان تغییرکنن. آدم بدبنظرمن هیچوقت خوب نمیشه.
روشا جون شما راه حل بهتری داری؟ منک عقلم ب جایی قد نمیده
اگه بچه دار بشی مشکلاتت صد برابر میشه برو مشاوره بهت راهکار بده زندگیتو درست کنی بعد کم کم برو سر کار یا منبع درامد داشته باش تا اگه درست نشد ولش کنی و بتونی تنها زندگی کنی حتی پیش خانواده خودت هم زندگی نکنی،البته این خانواده شوهرت یه زن شارلاتان براشون خوبه
سلام عزیزم من همیشه هر چی میگفتن رو خنده و اینکه هیچوقت نشود باهاشون دعوا کنم یا بابداخلاقی جوابشون بدم تا جایی که تونستم همیشه بااحترام باهاشون حرف زدم اما مادرشوهر من این چیزا رو نمیفهمه بخدا رفت کربلا همه کارای خونشو میکردم جارو اشپزی لباس شستن و نون پختن همه کاراشو میکردم خونشو انقدر تمیز نگه داشتم وقتی امد سرما خورده بود انقدر این ور اونورشو گرفتم تا خوب شد اما بعدش فهمیدم هزار تا حرف پشتم زده بخدا مثل مادرم میدیدمش اصلا جوری رفتار میکنه که از همه چیز سیرشدم یه سری رفته بود پیش یکی بدیشو گفته بود شبه شوهرم گفتن بهش چی گفت من رفتم خونشون دیدم داره میگه چه از کون زنش بالا میره دیگه مامانش براش مهم نیس
من تا زمانی که پدرش زنده بود این حرفارو نمیشنیدم وقتی ک رحمت خدا رفت همه چی به گوشم رسید
اینا نه با محبت خوب میشن نه چیز دیگه فقط باید جلوشون کم نیاری
البته پدرشوهرم زیاد خوب نبود اما بد هم نبود
سلام نمیدونم عزیزم همه میگن اگه بچه بیاد بهتر میشن خواهر خودم شوهرش خیلی بد بود از وقتی بچه امد تو زندگیشون اخلاقش صد پله بهترشد
مامانم اینا میگن اگه بچه بیاد تو زندگیت اخلاق اوناهم درست میشه والا نمیدونم
من مادرشوهرم جوریه که پیش خودم یجور حرف میزنه پشتم یه حرف نمیدونم چی بگم
فاطیما جان اول باشوهرت حرف بزن تا باهات خوب باشه
اگه رودرو حرفاتو گوش نمیده وقتی میره سرکار بهش پیام بده حرفاتوبزن
عزیزم اخلاق خودش یکم بهتر شده اما مامانش نمیذاره پرش میکنه
نههه هیچوقت ساکت نباش جوابشو بده اتفاقا یکم اخمم کن بعد با سردی جواب حرفاشونو بده جوری ک بدونن بلدی جواب بدی اما داری بهشون لطف میکنیی اما نه جلو شوهرت
باید به مادرش هم بفهمونی به خواهرشوت یا برادرشوهرت بگو اینجوریه باهاش حرف بزنن
عزیزم اگه چیزی بگم نفرینم میکنه اون سری پسرش یکم دعواش کرد نفرینمون کرد چند روز پیش شوهرم با داداشش دعواش شد زدن همو بعد امدن یقه منو گرفتن که مقصر تویی بخدا اون موقع نمیدونستم چه جور از خودم دفاع کنم که من کاری ندارم
برا چییی میگفتی بمن چه شما تو تربیتش کوتاهی کردین یقه منو میگیرین؟؟؟
داداشاش و مامانش امده بودن روسرمن میگفتن تو یادش دادی دعوا کنه باهامون گفتم داداش شماس به من ربطی نداره شما بااون صلاح بیایید من کاری نکردم که بیاد باهاتون جر کنه
والا تا کمو زیاد میشه زنگ بابام میزنن که دامادت اینکارو کرده
ب بابات چ ربطی داره بابات ک یجا دیگست
نمیدونم رو چه حساب اینجورن فقط با من اینجورن چون هیچ وقت بهشون چیزی نگفتم
عب نداره عزیزم میدونم چی میگی تو همینایی ک گفتمو انجام بدهه مطمعنم جواب میده
جوااابشونووو بده ولییی بذار بدونن سیاست بلدی و باهاشون مهربونی
منم همینو میگم بابام که دامادشو تربیت نکرده والا وقتی میفهمم زنگ بابام میزنن ازبس حرص میخورم نمیدونم چکار کنم بابای من ناراحتی قلبی داره یبار عمل کرده میخوان دورازجونش سکتش بدن
من همون روز اززور عصبانیت با مادرشوهرم بحثم شد زدم زیر گریه بخدا جاریام امدن پیشم گفتن ولش کن این اخلاقش همینجوره هر چی پسراش انجام میدن فکر میکنه مقصر زنشونه
پس بهتره خودتو ناراحت نکنی فقط ب شوهرت خوبی کن کم کم بیاد سمتت
ابجی مهسا ابجیم میگه اگه بذاری بچه بیاد تو زندگیت خیلی بهتر میشن بنظرت راسه
میترسم بذارم بشم و بدتر بشه
اگه شوهرت بچه دوسته اره تاثیر داره ولی نه خیلیییییی
اون که عاشق بچست
ولی تو این چن مدت دیدم تلاش میکنه که بهتر بشه باهام
اما اگه مامانش بذاره 😐
باهاش صحبت کن ببین نظرش راجب بچه چیه
بهش بگو میترسم بچه دار شم و تو بارداریم بهم استرسو ناراحتی منتقل کنین خدایی نکرده رو بچمون تاثیر منفی بذاره
فاطیماجون میتونم بدونم چن سالتونه
اون خودش میگه دوستدارم بذاریم بچه داربشیم خودش میگه بچه میخوام اما من میترسم
24
خو اینسری ک گفت اینو بهش بگو
چشم میگم
چشمت بی بلاا گلم ولی به این فکر نکن ک فقط بچه میتونه زندگیتونو متحول کنه
مهساجونم مرسی بابت راهنماییات
بنظر من بچه خیلیییم تاثیرنداره
😍♥️♥️
کاری نکردم مهربووون
فقط اگ خاستی باردار شی قبلش یه چیزایی بخور ک ویتامینای بدنت تامین شه حداقل ویارنگیری ک محتاج کمک بقیه شی
ولی رو زندگی ابجیم خیلی تاثیرداشت
بنظرم با عشق بچه دار بشید ن بخاطر چندتا ادمای بیخود که از زندگیتون دوربشه.
ولی رو زندگی ابجیم خیلی تاثیرداشت
تو بارداری افسردگی یا استرس وحرص به جنین اسیب میزنه بعد بدنیا بیاد تا سه ماهگی همش دل درد میگیره طفلی عذاب میگشه.
بنظرم همه مردا عاشق بچه ان .ولی سعی کن با علاقه ن به این فکر کنی که بچه وسیله ای برای حفظ محبت و عاطفه توبه همسرت وهمسرت به تو..
هر کسی تو زندگیش چنین مشکلاتی داره سعی کن جوابشونو بعدی وگرنه فردا بچتم بدنیا بیاد بچتم اذیت میشه هرچقدر هم مادرشوهر احترامش واجب اما دخالت حدی داره.من مادرشوهرمو جوری لال کردم که حتی نوک سوزنم حرفی نمیزنه .حتی وقتی جلو شوهر میگم مامانت اینجوری گفت میگه ولش کن مخ نداره حرف زد جواب بده خودمم میدونم چیکارش کنم
نمیدونم شاید اخلاق همسر شما فرق میگنه ولی ما خانوماهم بخاطر پسرشون دارم زندگی میگنیم شوهرت بیاد بیشتر پشت تو باشه چون تو پیش خانواده همسرت تنهایی وغریبه.
عزیزم بی احترامی به هرکسی عواقبی داره اونم بزگترازماک احترامشون واجبه اما ب موقع حرف زدن باعث میشع حتی شوهرشم ب اسن نتیجه برسه ک مشکل از مادرشه اونوقت خودشم میدونه چجوری جواب بده
عزیزم هرچی بیشتر جلوشون سکوت کنی بیشتر جولون میدن
سکوت خوب نیست
باید جوابشونو داد اما باسیاست جوری ک شوهره متوجه نشه جلو شوهرت اول باید تعریف کنی ازشون ک اگ پشت سرت بد گفتن تو ذهن شوهرت بد شن نه اینک تو بد شی
سکوت کردن درقبال چنین ادمایی وفقط خود ادمو نابود میگنه وخودخوری میگنی
اره باید باسیاست پیش بره جوابشونو بده اما ب موقع بهشون خوبیم کنه ک بفهمن دارن بد میکنن
شوهری که تمام جونش مادرشه مطمئن باش اگه حرفی بزنی به مادرش مادره خبر رسانی میگنه اونموقع چنین مردی رفتارش دیدنیه.مرد با مرد فرق میگنه.سیاست برای جایی خوبه که شوهرت پشتته
من پدرشوهر صبا نون میخره برام میاره .مادرشوهرمم باردار م همه چیز میاره برام میاد خونمم تمیز میگنه.اما شوهرم عاشق پدرومادرمه همیشه به مامانم میگه نباشید مردم.احترام باید ی طرف نباشه همونقدر که پدرومادرشوهر مورد احترامن پدرومادر زنم همینطور.
ببینین من نمیگم شوهرم همش به حرف مادرشه ولی بره خونه مادرش اگه اون پرش کنه بگه برام فلان کارو نمیکنه یا چیز دیگه طرف اونو میگیره چجور بگم
توقع داره من برم کار کنم پسرش بشینه تو خونه
یا میاد خونمون از شوهرم بد میگه کاری میکنه که جرمون بشه
یبار شوهرم طرف منو گرفت گفت سوزات به همین که بره مهرشو بذاره اجرا کونتو پاره کنه
خوب عزیزم این چیه پرکردن بی چی میگن یعنی باورداره حرفاشو تا تو
یبارخونه بابام بودم دیدم شوهرم زنگ زده بدون دلیل بد و بیراه میگه بعد فهمیدم مامانش گفته بود سوزات به زنت که بهت چی میگه اونم سرمن خالیش کرد
همسر تو ن میتونه مادرشو رها کنه ن شمارو
این که چیزی نیس به برادرشوهرم گفته بوده من وقتی شما زنتونو میزنینین جیگرم خنک میشه
😑اکثر مرداهمینن تاخوبن خوبن عزیزم وقتی یکم عصبانی شن نمیدونم چی میگن
خو این دیگ مشکل داره فک کنم
من شوهرم وقتی فهمید مادرش چه اخلاقی داره که رفته بوده به دوس شوهرم پشت من حرف زده
با چه جرأتی چنین کاری میگنه هیچوقت نزار غرور پدرت بشکنه.شوهر هرکسی باشه حتی اجازه نده بزرگتر از دهنش حرفی بزنه شوهر همیشه هست اما پدر ن
اهووم
بنظرم سکوتت همه چیز خراب کرده.
ولی سعی کن درست کنی سکوت نکن سکوت سواری میاره حتی جلو شوهرت
واقعا تویی که سکوت میگنی من واقعا نمیتونم.مادرشوهرمن خیلی دخالت میگرد تو نامزدی حتی کاری کرد که به مرز طلاقم رسیدیم.اما شوهرم مادرشو شناخت اون روز دادگاه اومده بود مظلوم بازی درمیاورد جلو بابام که بخدا من دوست ندارم زندگیشون خراب بشه شوهرم بعد اون اتفاق دیگه ی ارزنم به مادرش اعتماد نداره
من اولش نمیدونستم اخلاق اینا چجوره وقتی فهمیدم ک راه برگشتی نداشتم
دخالت خانواده ها حتی باعث جدایم میشه.نزار بجایی برسی که فقط بگی نباشه
الان شوهرم مادرشو میشناسه اما میگه مادرمه نمیتنم بکشمش یا شوهرش بدم بره که میگه نترس یروزی میرسه اینم میمیره دیگه تو زندگیت دخالت نمیکنه بهش گفتم گفتم همونجور که مادرم و پدرم تو زندگی منو دخالت نمیکنن دوست ندارم مادرتم دخالت کنه اگه دخالت کرد عصبی شدم حرفی زدم ناراحت نشی اما باز موقش که میرسه دلم نمیذاره که چیزی بگم
امیدوارم که بچه دار بشید وشوهرت دست از اینکارش بداره
حرفش درست اما اومدیم عمر کردن باید تا اونموقع هرکاری دوست داره بکنه
نم نم سکوتتو بشکون ولی دعوا ننداز تو زندگیت جواب بده ن یهو وی دفعه کم کم کاری کن که حرف خودت باعث بشه مادرشوهرت لال بشه دیگه.برای شوهرت بشو کسی که از مادرش دلسوز تری
هرکسی هم درمورد شوهرت بد گفت بگو ما دراین مورد صحبت کردیم نیازی نیست شما برام توضیح بدی.وبا ارامش بگو عزیزم ی سوال بپرسم میشه برام توضیح بدی دوست ندارم ناراحت بشیا فقط یکم فکرمو در گیر کرده وبا ملایمت بپرس اگه گفت نمیدونم یا ن چنین کاری نکردم نگو دروغ میگی ودعوا بنداز بگو باشه احتمالا ی دروغی بیش نبوده امیدوارم مثل خودم برای خوشی هم زندگی کنیم
انشاءالله که درست میشه خدا بزرگه.انشاءالله ی نینی خوشملی بیاری به حق این روزای عزیز وعشقتون روز به روز بهتر وروزات پر مهرتر باشه عزیزم
مرسی عزیزم
انشاالله هرچی از خدا بخوای بهت بده
انشااالله یه نینی سالم و صالح بدنیا بیاری گلم
من خانوادم قبل عروسیم نشستن باهاش حرف زدن جلو مادرش گفت که منو از مادرش بیشتر دوس داره ولی حس میکنم بخاطر این گفته که چیزی بهش نگن
عزیزم حتما حرف دلشو زده چون واسه یه مرد خیلی سخته جلو مادرش بگه زنمو بیشتر دوست دارم.اونم الکی
فاطیما سعی کن هیچ وقت بد مدرشوهد مادرشوهرو پیش شوهرت نگی بالاخره پدرمادرشن دوسشون داره یا بهش نگو مامانت اینطوری کرد اینو گفت اونو گفت اصلا بالاخره مرده خستگی بیرون و هزار دنگ و فنگ حتما کشش واسه این حرفا نداره میاد خونه واسه ارامش و استزاحت نه شنیدن این حرفا
درسته عزیزم مطمئن باش دوست داره بیشتر از خودش
هر وقت مادرشوهر خواهرشوهر یا هر کسی حرف بدی بهت زد از حرفش ناراحت شدی خودت همون موقع جوابشونو بده بزار بدونن تو هم اگه ساکتی به احترامشونه نه اینکه خدایی نکرده لالی اصلا هم درباره اون بحث و حرفا با شوهرت دیگه صحبت نکن که بخوای حرفای مامانشو تکرار کنی و اونو ناراحت کنی سعی کن تو زندگیت ارامشو به وجود بیاری
من 13ساله ازدواج کردم یکبار نشده به شوهرم بگم مامانت بهم این حرفو زد یا بابات این حرفو زد اگه حرفی بزنن ناراحت بشم همون لحظه به خودشون جواب میدم البته با سیاست و خنده نه دعوا و جروبحث که هم حالشون سرجاش بیاد همون لحظخ دلم خنک میشه دیگه حرف و ناراحتی واسه شوشو ندارم
راست میگه اگر هم خواستی بگی بزار کاملا ارامش داشته باشه حوصله داشته باشه بعد اروم بگو عزیزم از من مادرتو خیلی دوست دارم اما امروز ی حرفی زد دوست دارم بدونی که ناراحت شدم هرچقدر باشه بیشتر میشناسیش .
چشم ممنون ولی اینجوری حرص میخورم میگم که بهشون بگه بامن اینجور حرف نزنن عخه من اینجا تنهام جز اینا کسیو ندارم ک
من که حرفامو اینجوری میزنم خدایم شوهرم با کمال میل گوش میده ومیگه اخطار میدم گوش نداد حق نداری بریم اونجا شوهرمن حرف زور تو کتش نمیره حتی مادرش باشه
همسرت وخودت ی سر برید پیش مشاور خیلی خوبه
نمیاد گلم چندبار بهش گفتم میگه میام بعد ولی نمیاد
چی بگم والا.با اجبارم نمیشه بردش
اره مرسی بابت راهنمایت گلم
چه حرصی فک کن یه جایی ازدواج کردی که پدرمادرشم اونجا نیستن فقط خودتیو شوهرت خودشم مگه خودت زبون نداری شوهرت بره بگه اینجوری با زن من حرف نزنید تا شرایطم مهیا شه تنها گیرش بیارن اونام تا دلشون بخواد پرش کنن اگه بره بهشون بگه مطمئن باش اونا نمیگن چشم مرسی که گوشزد کردی نه اتفاقا پرش میکنن و حرفایی که شاید راستم نباشه میزنن تا خودشونو بیگناه جلوه بدن پس خودت جوابشونو بده شوهرتو قاطی دعواهاتون نکن
چشم🙏
مرسی
چشمت بی بلا عشقم انشاالخ به زودی بیای و بگی همه مشکلاتت حل شده

سوالات مشابه