درباره منقلبت میتپد
برای اویی کـه هیچ نمیدانی چـه شکلی خواهد بود
چشمهایش، دهانش، انگشت هایش
از همین روزها اسـت کـه نگرانش می شوي
کـه چرا تکان نمیخورد، چرا نمیچرخد، چرا با لگدهایش نمیگوید
مـن این جا هستم.
بارداری مثل یک جور جادوست، جادویی کـه همه ی چیز را تغییر میدهد
جادویی کـه تـو را تغییر میدهد و دیگر اسمت را برای همیشه عوض میکند
بعد از این کسی هست کـه تـو را مادر صدا خواهد کرد
مادر