درباره من🦋ساعت ۱۰ شب اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که صدای گریه هاشو شنیدم و گذاشتنش تو بغلم از اون لحظه به بعد شد همه وجودم و تمامم شد متعلق به یه دونه پسرم که دوسال انتظارشو کشیدم خوشبخترین آدم دنیا بودم که ساعت۱۱ ظهر ۲۷ تیر ۱۴۰۰ دکتر بهم گفت مشکل قلبی داره و سریع ببرش یه بیمارستان مجهز که ۷ ساعت فاصله داشتیم. یه جاده ی پر پیچ و بارونی و خطرناک رو با نهایت سرعت رفتیم ! می دیدم حالش داره بد میشه غش میکردم تو ماشین و خدا میدونه چه ها که تو دل من و باباش و مامان بزرگش و داییش میگذشت ! گذاشتمش رو دستام و دویدم سمت اتاق دکتر ازم گرفتنش و بردنش و منم چون حالم بد بود به زور بیرون کردن ، ساعت ۷ غروب بود که دنیا روسرم آوار شد و همه ی وجودم رفت و من موندم دلتنگی بوی عطر تن نوزادی که دو ماه مست بودم از داشتنش...🖤
🦋بعد از یه سقط بخاطر عدم تشکیل قلب جنین حالا خدا بهم دوباره لیاقت مادر شدن رو بخشیده.
🦋 خدای مهربانم خودت نگهدار و محافظ دختر گلی توراهیم باش و سالم باشه در همه حال ،الهی آمین🤲🏻