درباره منعاقبت در یک شب از شب های دور
کودک من پا به دنیا می نهد
____________________
۱۳ دی ۱۴۰۰/ خدایاااا ازت ممنونم که امیدمو ناامید نکردی.ممنونم که کمکم کردی بعد این همه سال😭
ازت میخوام هرکی که منتظره، بهش نی نی بدی🥺
هرکی بچه دار شده بچه اش رو حفظ کنی...
هرکی بارداره، بچه اش رو سالم و سلامت برسونی بغلش...
خدایااا خیلی دوستت دارماااا😍
امید هممونی...میدونی که؟❤
_____________________
بهمن ۱۴۰۰// این روزا، با تصور اومدنت دارم خیال میبافم🍃😍
_____________________
۲۰ بهمن ۱۴۰۰/ چقد سخته شنیدن این حرف از دکترا که باید از دستت بدم...که منتظر روزی باشم که دیگه توی دلم نیستی😔😔😔
_____________________
۲۴ بهمن ۱۴۰۰/ نیومده داری میری؟ بسلامت عزیز مامان💔
اگه میموندی، برات بهترین مامان میشدم😔چه شبایی که برات توی خیالم لالایی خوندم، چه شبایی که توی خوابم بغلت کردم...چقد به باباییت گفتم سالِ دیگه این موقع بغلمی، سه ماهته...ولی حالا داری میری...بسلامت بری عزیزدلم. میدونم دوباره برمیگردی...از خدا تا وقتی برمیگردی، واسه مامانی آرامش و صبر بخواه💔
___________________
روزها از رفتنت گذشته و من هنوزم توی خاطرهی روزهایی که بودی، جا موندم💔😔
__________________
مهر۱۴۰۱
این همون مهرماهیه که اگه میموندی، برام ماه عشق میشد...برام بهشت میشد زندگی...آخ که اگه میموندی الان یکماهه شده بودی😭😭
__________________
آذر ۱۴۰۱
میبینمت به زودی...با یه خط پررنگ توی بیبیچکم، با یه عدد مثبت توی آزمایشم، با یه تالاپتولوپ توی صفحهی مانیتور، وقتی رفتم صدای قلبتو بشنوم❤
من به این که به دستت میارم ایمان دارم❤
___________________
دی ۱۴۰۱
آزمایش دومِ انتقال دومم هم منفی شد🙂
عیب نداره...میگذره این روزامم💔
___________________
شهریور ۱۴۰۲
فک میکردم دیگه اومدی که بمونی...خصوصا حالا که دیگه صدای قلبتو هم شنیدم. ولی چرا اینطور شد همهچی؟؟ چرا باز رفتی عزیزکم؟؟💔😔