بارداری سخت و پر از استرس

عزیزم منم همینطورم و استراحت مطلقم دیگه از بس دراز کشیدم اصلا خوابم نمیگیره همش بیدارم فقط دراز کشیده حالت تهوع هم که نگم برات افتضاح هیچی نمیتونم بخورم معدم حس میکنم سوراخ شده از اسیدش چون قبلا سه تا سقط هم داشتم از استرس هم نگم برات ولی خب توکل به خدا کردم دیگه

فقط دکترت کمردردتو میدونه؟

شیاف استفاده میکنی؟

من بارواری اولم بدون هیچ مشکلی بود مثه همینا که میگی ولی سر این
هماتوم داشتم استراحت لگن درد بعدش ازمایش های مختلف انواع سنو اکو قلب
تیروئید و قند بارداری از خونمون تا مطب دکتر ۳ ساعت باید تو راه باشم من یک شخص با دوتا بارداری متفاوت بووم پس به خودت سخت نگیر

از این دوران و اون کوچولو تو دلت لذت ببر

الکی هم استرس نگیر هرجی دکتر بهت گفت رو رعایت کن

من سر اولی استراحت مطلق و استرس داغونم کرد این دومی بدتر از اولی مهم اینه تو دلت یه انسانه که از وجوده تو هست

دعا میکنم به حق همون کوچولوهای پاک تو دلمون همه این دوران رو به خوبی سپری کنیم و کوچولوهامون رو سالم بغل بگیریم

چرا استراحت مطلق؟مشکل چیه؟و اینکه اگر برات سخت نیست بگو ۳ تا سقط قبلی چند هفته بودن

ای جانم خدارو شکر شما دیگه رسیدی به مرحله آخر و انشالله به زودی سلامت نینیتو بغل میگیری فقط برای ما دعا کن

خدارو شکر که اون استراحت و استرس هات درآخر با بغل کردن نینیت فراموش شد و انشالله این نینی هم به سلامت به دنیا بیاد ۳ ماهه اول هستید انشالله سه ماه دوم خیلی راحت‌تر باشه من امید داشتم که سه ماه سوم راحتر باشه که فعلا خبری نیست از راحتی

ممنونم گلم بغلش کنی همه این دردا یادت میره

من از وقتی متوجه شدم باردارم
لکه بینی داشتم
رفتم سونو گفتن احتمالا بارداری پوچه
دو هفته تو استرس گذروندم بعد رفتم همه چیز نرمال بود هماتومم نداشتم
بعد از اون دچار آسم بارداری شدم
هفته ۲۳ دهانه رحمم باز شد استراحت مطلق شدم
تا ۳۶ هفته استراحت مطلق بودم
این بین ۳ روز بیمارستان بستری شدم دارو گرفتم برای کنترل زایمان زودرس‌
۳۹ هفته سزارین شدم بعد بخاطر عوارض داروی بی حسی چند روز دچار سردرد و سرگیجه بودم
من یکی از پر حاشیه ترین‌ بارداریارو سپری کردم😁

ان شاءالله بارداری خوبی رو به سلامتی بگذرونی این روزای سخت میگذره🙏

ای جانم، خدارو شکر که گذشت اون روزها و الان کوچولوت سلامت کنارته ،امیدوارم بعدی هم به سلامتی بیاری

ببین فقط میتونم بهت بگم میدونم سخته ولی بااااور کن ممکن بود شرایط از این خیلییی سخت تر باشه، پس بازم جای شکرش هست.❤️🫂.

من با مشکلات ناباروی درگیر بودم دوبار پانکچر و ای وی اف کردم الانم دوقلو‌باردارم استرسای قبل مثبت شدن ایوی اف واقعا خیلی زیاده
بعد از تشکیل قلب تا ماه سوم ویار شدید داشتم سردرد تهوع وزنمم کم شد بعدش طول سرویکسم کوتاه بود استراحت مطلق بودم سرکلاژ شدم همچنان تا یه ماه بعدش استراحت مطلق بودم تا ماه ششم از ماه ششم دکتر گفت استراحت ولی مطلق دیگه نه در حد محدود میتونی پاشی کاراتو انجام بدی چون اوایل وزن کم کردم زیاد سنگین نشدم اما از اواخر ماه ششم که وزنم کم کم رفت بالا سختیا شروع شد قبلش با برنامه پیش میرفتم و تمام علایم رو طبق برنامه اما داشتم‌ اما از ماه ششم تقریبا تمام دردا و مشکلات چند هفته جلوتر بود مچ پاهام موقع راه رفتن درد میگیره کمر دردم دارم تنگی نفس و احساس خفگی هم دارم شکمم میخاره مخصوصا شبا خوابم شدیدا بهم ریخته و بخاطر حس خفگی تا دو سه شب بیدارم و تو یه ماه وزن خودم پنج کیلو زیاد شد اما وزن بچه ها کمه (اهل شیرینی و نمک نیستم) بشدت سعی میکنم سالم خواری کنم ویتامینامم بموقع میخورم و خوابیدن بلند شدن از تخت خیلی سخته
و خودمو با دوستام که تک باردارن مقایسه میکنم خیلی خیلی راحتتر از منن و علایمی که من از هفت ماهگی دارم اونا نه ماهگی دوقلویی بارداری دوقلو سخت و پرریسکیه و به هیچ کس پیشنهاد نمیدم یکی از دوستامم که باهم بارداریم اونم هماتوم داره و تهوع شدید داشت وخونریزی و لکه بینی و استراحت مطلقه همچنان

خدارو هزار بار شکر عزیزم که گذشت و الان دیگه چیزی نمونده تا بغل کردن میوه های دلت انشالله این چند هفته هم به خوبی و خوشی میگذره و همه این خاطرات بد و سخت رو میشوره میبره

قربونت عزیزممممم برام دعا کن

عزیزم .. چه تاپیکی 🥲
منم بارداری اولم بعد دوسال با دارو باردار شدم ، از اول لکه بینی و خونریزی داشتم که گفتن هماتومه اما بعد یه مدت مشخص شد مولار هست ، کنار جنین یه مولار هم بود که با کلی درد توی ۱۴ هفته زایمان طبیعی و کورتاژ شدم ، بعد یک ماه هورمون بتام رفت بالا و مشخص شد مول سلول نهفته داشته تو رحمم و من ۷ دوره شیمی درمانی کردم که ۵ ماه طول کشید و درمورد سختیای اونروزا نمیگم دیگه ..
بارداری دومم با دارو نشد و به پیشنهاد پزشک آی وی اف کردم که بازم سختیای آی وی اف بماند ...
اونم تا ۱۳ هفته گاهی لکه بینی داشتم و سرویکسم ۳۰ بود . دکتر احمقم سرکلاژم نکرد منم نمیدونستم چی به چیه ، سیسمونی هم کامل گرفتم ، برای آنومالی مرحله دوم توی ۲۵ هفته که رفتم گفت سرویکست شده ۱۵ با فنلینگ ۱۸ .. بدون هیچ درد و علامتی . نمیشد کاریش کرد برام پساری گذاشت با کلی درد ، فردای پساری دردم گرفت و بیمارستان بستری شدم ، داروها اثر نداشت ولی تا یک هفته شیب دار تو بیمارستان بودم و لگن برام میذاشتن . بعد یک هفته زایمان کردم به شدت سخت ، چسبندگی جفت داشتم و عمل شدم و آهن خونم بشدت پایین اومد ، بعد از سه روز هم پسرم آسمونی شد .. اونجا دکتراش بهم گفتن دیگه باردار نشو ! و منو با افسردگی ولم کردم . بعد از چند ماه دوباره رفتم تحت نظر یه دکتر دیگه ، عکس رنگی دادم و یکی از لوله هام بسته ست با دارو باردار نشدم و آی یو آی شدم . الانم سرویکسم کوتاهه و سرکلاژ کردم ، از همون ماه دوم استراحت مطلقم روی تخت شیب دار که خودش کلی سختی داره . فقط سرویس میرم و هفته ای یبار حموم . از پله با ویلچر میبرن و میارنم فقط برا دکتر . کمرم خسته ست و روحم از خونه موندن خسته تر .. بیشتر بچه های اینجا منو میشناسن ولی بازم از اول برات گفتم که بهت بگم از مهر خدا نا امید نشو . درد هر کسی برای خودش بزرگه . هیچکس نمیتونه دیگریو درک کنه مگه اینکه تجربه اشو زندگی کرده باشه . قسمت ما هم این بوده با سختی برسیم به چیزی که میخوایم ، خودتو با هیچکس مقایسه نکن و خودت و نی نی رو بسپار به خدا . من هنوزم تو دوراهی ام . نمیدونم تهش چی میشه ولی کاری بیشتر از دستم بر نمیاد ، ۲۰ روزی یکبار تیروئید و ادرار و سرویکسمو چک میکنم . امیدوارم خدا پاداش اینهمه سختیو بده که خستگیمون دراد . برای هم دعا کنیم 🫂
یه ایرانی تا بهت ثابت نکنه شرایطش از تو بدتره ول نمیکنه 😂🩷

ای خدا چقدر مشقت کشیدی دختر واقعا گریه ام گرفت وقتی خوندم ،خودمو یادم رفت
برات دعا میکنم انشالله ۱۸ هفته دیگه سر موعد خودش بیای و بگی نینیت صحیح و سالم به دنیا اومده و خودتم سالم از دیدنش لذت ببری عزیزم انشالله خدا جواب سختی هات رو میده چون خودش گفته بعد هر سختی آسونی هست من به معجزه خدا ایمان دارم ،ببین من ۲ تا سقط داشتم و اصلا فکر نمیکردم خدا بهم بده و در اوج ناباوری تو روزایی که بریده بودم از همه چی و تنها شده بودم و دلم خیلی شکسته فهمیدم باردارم و من فعلا بهش میگم معجزه برای تو هم معجزس فقط استراحت کن اگر نزدیکم بودی خودم ازت نگه داری میکردم تا زایمانت به سلامتی ،ولی بدون چیزی تا لحظه شیرین باقی نمونده و خدا با ماست

عزیزدلم ببخش ناراحتت کردم 🥲🥺 ان شا الله گلی خدا با دعای شما کمکم کنه 🥹 اول برای شما خیر بخواد و بعدش من
پس جوجه ات هدیه ی خداست 😍 الهی همون خدایی که اینجوری دلشادت کرده تا آخر کنارت باشه دوست خوبم 😍🫂
چقد تو مهربونی 🫂😍

خداروشکر کن بابت اینکه هماتوم رفع شده . برای سوزش و تکرر ادرارت هم کشت ادرار بده و حداقل روزی ۸ تا ۱۰ لیوان آب بخور خیلی بهتر میشه . سرویکس و همه چی رو خودت حواست باشه ، بارداری راحت و بیخیالی مال تو فیلماست و به قول خودت اینستا 😂 ما باید خودمون حواسمون به همه چی باشه تا به امید خدا صحیح و سلامت بارمونو بذاریم زمین

اره به امید خدا فردا که میرم دکتر میگم حتما سونو بنویسه و طول سرویکس چک بشه ،باید دو روز دیگه آزمایش ادرار بدم چون آنتی بیوتیک میخوردم،انشالله به سلامت بارمون رو زمین میزاریم و اینا همه خاطراتی میشه که بعدا برای نینی تعریف میکنیم که چه روزهایی گذشت تا داشته باشیمش

خداروشکر ، خوبه که حواست هست 😘🫂 آره واقعا گلی 🥲 ینی میشه یه روز بهش بگم برا داشتنش چقد تلاش کردیم و چه چیزاییو تحمل کردیم

اگه بازم حس میکنی علائم داری بگو تو کشت ادرارت آزمایش آنتی بیوگرام هم انجام بدن . که بدونی با چه دارویی خوب میشه . من انقد گرفتم بارداری قبلی و الان 🙂😅

قطعا میشه عزیزم خدا وقتی بعد این سختی ها دوباره میزاره تو دلت حکمتش ایندفعه اینه که بهت میرسونه و لذتشو میبری

اره باید بگم آنتی بیوگرام رو حتما ببینم با چه دارویی رفع میشه

خدا حافظ و نگهدار خودت و جوجه باشه 🫂 به امید روزی که عکسشو بذاری پروفایلت 😍😘

بارداری قبلیم بدون اینکه منو بفرسته پیش اورولوژی خودش بهم سفکسیم و نیتروفورانتئین داد و تا چند ماه خوب نشدم و آخرش عفونت به مثانم رسیده بود 😕 عفونت ادراری هم اگه درمان نشه یکی از عوارضش زایمان زودرسه .
انقد این دکتر نفهم بود حتی نمیدونست آنتی بیوگرام چیه خودش بنویسه برام 🤦🏻‍♀️

اره به منم سفکسیم داد که بهم نساخت و من با اورولوژی صحبت کردم و قراره بعد ۲ روز از آنتی بیوتیک آزمایش بدم و الانم حس ریزش ادرار دارم خیلی بد و اینکه هی باید بری دستشویی

ای خدااااا قربونش بشم انشالله تو هم عکس نینی خوشگلتو زودتر از من میزاری

خوبه دیگه تحت نظر همون اورولوژ بمون تا آخرش به امید خدا .

😘😍🫂

اومدم بگم الان کمتر کسی بارداری بدون استرس و دردسر داره. که بندگان برگزیده خدان
من خودم یه سقط داشتم؛ اوایل این بارداری هم لکه بینی داشتم که استراحت بودم؛ هم اینکه شدیدا استرس سقط قبلی که ایست قلبی بود داشتم تا تکوناش رو حس کنم. الانم تکونش کم میشه کلی نگران میشم. بعدشم تا الان جفتم پایینه باید خیلی رعایت کنم. طول سرویکسم در مرزه.
اینم بگم که من کسی بودم که یه لحظه بیکار نمیموندم و همه اش در حال فعالیت بودم و الان سخت ترین دوارن رو دارم میگذرونم.

ولی واقعا خیلی دلم‌میخواد دلیل این همه بارداری های سخت رو بدونم. چرا اینقدر سقط زیاد شده چرا اینقدر بارداری سخت شده.
اطرافم افرادی که مثلا ۶ سال پیش یه بارداری بدون ریسک و عالی گذروندن برای دومی شرایط مثل من داشتن. و واقعا برام جای سواله.
آیا از تغذیه اس از استرس از سبک زندگیه؟؟!!!

بخدا که از تغذیه و استرس و آلودگی هوا همه اینا تاثیر گذاره چون ببین قدیم مادرا و مادربزرگای ما چندتا چندتا میزاییدن بدون هیچ مشکلی تازه ما رعایت میکنیم اینو نخوریم اونو نخوریم اینکارو نکنیم قدیم انقدر آگاهی نبود همه چی میخوردن و همه کار میکردن تازه فکر کن اونایی که سر شالیزار هم کار میکردن و اصلا اینجوری نبود که هی دکتر برن و اصلا سونو نبود تا بچه به دنیا میومد می‌فهمیدند چیه

سلام واقعا اونا که بارداری راحت دارند این دور و زمونه انگشت شمار هستن .حکمت خدا را شکر .....