دنیزم همینه
دیروز از ۴ بردیمش بیرون تا ۱۰ شب بیرون بود
ده اومد خونه گریه ک دوستام بیرونن میخام برم بیرون انقدر گریه کرد خابش برد
من هر روز میبرمش تو محوطه از ساعت ۶ ۵ تا ۹ یا ۱۰ یا ۱۱ شب😑
اما بازم کمشه
وای خدایا
حالا باز فک کنم دنیز یه کم حرف بزنی باهاش منطق داره دختر من کوچولوتره ساعت ها باهاش حرف بزنی انگار نه انگار
وای پسر منم عاشق کوچه است
خداروشکر دستش به در نمیرسه باز کنه ولی همین که ببینه در بازه با سرعت از پیاده رو میپره تو کوچه و مستقیم سمت خیابون اصلی انقدرم ماشین میاد و میره من استرس دارم همیشه
انگار که از زندان فرار میکنه
من از ساعت۱۲ ونیم بیرون بودم تا الا ،بازم الا میگه پاشو بریم دنبال بابام از اونجا بریم بیرون 🫤🥴
اینم همونطوره. فقط کافیه در پارکینگ باز باشه دیگه میییییره
دیشب فک میکردم از وقتی هوا خوب شده من ی خواب و استراحت درست پ حسابی نداشتم واقعا ظرفیتم تکمیل شده 😂
ولی بچه هام گناه دارن حوصلشون سر میره من که خیلی حوصلم سر میره بخاطر همون حق میدم بهشون بهونه بیرون رو بگیرن
برا ما ی جوری شده منم دلم خونمو میخواد 🤣🤣
نه بابا من دیگه همرنگ وسایل خونه شدم از بس خونه میمونم😅😅
بچه هامم یا تو کوچه میگردن یا ته تهش با مامانم میرن پارک محله
بد نیست یه سر هم به خونه بزنن والا😆
واقعا اینکه نمیان خونه مصیبته من که ول میکنم میرم خونه میمونن با باباشون راضیشون کنه
مامانمو دیروز انقدر بیرون چرخوند میگفت همش به خاطر این ویتامینا و قرصاییکه تو بارداری میخورین . بچه ها انقده پر انرژی میشه مگه😀
نه بابا من کامل نخوردم اینا نسل جدید کلا عجیب غریبن بچه ها🤣🤣
پسر من وقتی صبح چشماشو باز میکنه اول قول بیرونو میگیره بعد از جاش بلند میشه😅
منو شوهرم نمیتونیم حرفی بزنیم که توش بیرون، کفش، دمپایی داشته باشه. دیگه گیر سه پیچ میده ول نمیکنه
سماجان اونقدرالان گریه کردن که بریم بیرون من دیگه رد دادم الان به یک اتاقی نیازدارم که هیچ صدایی نباشه فقط بشینم 😔😔
دقیقا کافیه شوهرم بگه بریم بیرون دخترم که بلده خودش میره شلوار لی میپوشه و لباساشو میاره پسرمم میره کفش و لباسای بیرون میاره که عوض کنم😅😅😅
تنها نیستی عزیزم
ما همین الان از بیرون و پارک اومدیم
هر روز همینه🫠
این درد منم هست
دخترم هرکی میاد خونمون
میره کفشاش میپوشه کلاهش میزاره میگه بریم
یعنی نمیزاره نفس بکشن باید ببرنش وگرنه انقد گریه میکنه ک حد نداره.
بیشتر خانواده خودم میام اینجوری میکنه.
علنا منو باباش از دستش کلافه ایم
اتاق که والا حتی حموم هم نمیشه رفت از دستشون
چندشب پیش سر درد داشتم میوه شستم گذاشتم جلوشون به شوهرم گفتم ده دقیقه فقط نگهشون دار برم زیر دوش سر درد خوب بشه اونجام آسایش نداریم😩😅
حموم روکه دیگه نگو اونجاهم همش فک میکنم دارن صدام میکنن صدای گریشون توگوشمه باعجله حموم میکنم اصلانمیدونم کجاموشستم😐😐
الان اونقدراذیتم کردن میگم مهنابروکنارکه میخوام دیگه برم میگه منم میام میگم میرم گرگامنوبخورن دیگه راحت بشم میگه باشه برو منوداداشونبر😑😑😑
یکی بیاد که دیگه واویلاست.
تنها نیستی منم به جمع تون پیوستم😫دختر منم احساس میکنه خونه زندان زاویرا ست😂
بیچاره باباش سرکار هم میخواد بره باید دوساعت حرف بزنه قانع بشه پشت سرش گریه زاری نکنه که اخرم گریه میکنه
هرکسی هم میاد خونمون گریه میکنه میگه چرا میرید خونتون😂😂😂
دختر من کفش میپوشه درو باز میکنه میره جلوی آسانسور . بعد میگم مثلا من خوابم میاد نمیتونم بیام میگه عیب نداره تو بخواب من زود میام
تو بخواب اون میره دوراشو میزنه برمیگرده 😂😂
وای مهسا منم یه مدت این دردسر رو داشتم ،ستیا بچه تر که بود یکی میومد خونمون باید شوهرم یا من میبردیمش اتاق حواسش پرت میشد بیچاره مهمونمون فرار میکرد😂😂😂وگرنه تا دو ساعت شیون و زاری داشتیم
همه همدردیم والا بچه های منو بزاری میگن تو خیابونم بخوابیم اصلا خونه نریم
خواهر زاده منم عاشق بیرون رفته، باورت نمیشه، یکسره مامانش میبرش بیرون، حتی ۵ صبح تو خیابونه تا ۸.
تابستونا تو اوج گرمای ۵۰ درجه جنوب همش تو خیابون بود، الانم همون وضعیته😐😐
خواهرم داره دیونه میشه از دستش
پسر من کوچیکه از ۸صب میگ بریم بیرون تا ۱۰شب ک بخابه
این بین ی دوساعت ظهر اف میده برا چرت زدنش و ناهار
خب حق داره جون خودش و داداش رو دوست داره😆😆😆😆
بگو بچه بشین تو این گرونی😆😆😆
۰😆😆😆😆عزیزم تسنیم گلی
تولدش هم مبارک😘🥰🥰
دختر من امشب دلم یه جیغ حسابی میخاست از دستش😆😆میبرم کوچه میگه حوصلم سر رفت..عروسی و عقد میگه سررفت..میریم خونه پدرو مادرم و روستا پیش مادرشوهرم میگه حوصلم سررفت☹️☹️😂😂😂دیگه نمیدونم از کجا حوصله بیارم
مشکل اصلی این روزای من🙁🙁🙁
یعنی این بچه کلااااا بیرونه ، حتی برای غذا خوردن هم خونه نمیاد ، هنوز تابستون نشده سیاه شده😀من در رو قفل میکنم از دستش، و تنها کاری که میتونم بعضی وقتا سرگرمش کنم اینه که در حمومو باز کنم وان رو پر آب کنم و اسباب بازی هاشو بریزم داخلش ، بره اونجا بازی کنه، چند دفعه پیش اومده با این کار یادش رفته تا یکی دوساعت
میبریمش اتاق سرگرم بشه.
طرف کفشاش برمی‌داره میره سریع
شوهر من خیلی زود میره سرکار که خواب باشه
این همه انرژی از کجا میاد
بچه های این سنی هم همش میگن حوصله مون سر رفت
دیگه حموم برای دختر من جذابیت نداره، زیاد بردمش
به نظرم اینجا بمونه هرچند وقت یکبار خسته شدیم بیایم همینجا غر بزنیم😅😅😅والا هیچکی که ما مادرارو درک نمیکنه
واقعا من یکی کلافه شدم این بی حوصلگی دخترم بیشتر منو استرس میده
میگم‌نکنه نی نی جدید بیاد فقط یه مدت خوب باشه باز بگه این کوچولوئه من حوصله ندارم☹️😑
عزیزم دختر من از الان همینطوریه
یعنی بغل هر کی باشه به سمت کسی میره که تو کوچس،فقط به بهانه حیاط رفتن میتونم تو خونه نگهش دارم، یعنی تو خواب عمیق هم که باشه بگم کوثر پاشو بریم حیاط چشاشو باز میکنه بدو بدو میره
بخدا دیشب تو خواب داشت میگفت دمپ یعنی دمپایی که بپوشه بره بیرون
سلام کسی دیگه غر نداره برای زدن😅
دیگه خبری نشد
من یه دنیا غر مونده رو دستم😅😁
577
24 روز قبل
