Ooma
پرسش (1403/10/29):

خانما به مشاورتون نیاز دارم ذهنم درگیره...

سلام خانما‌. یه موضوعی هست ذهنمو درگیر کرده و خیلی داره اذیتم میکنه نمیتونم با کسی درمیونش بذارم چون هیچکس درک نمیکنه. دخترم ۴ سالشه باهوشم هست خداروشکر مثل بقیه ی بچه ها، اموزشای جنسی هم براش شروع کردم مثلا جای خصوصی چیه و کسی نباید ببینتش و اینا خیلیم حواسش هست و نگرانه کسی ببینتش جز خودمم با کسی نمیره سرویس گاهی من نباشم مامانم میبرتش یا مادرشوهرم یعنی کلا به ما ۳ تا اعتماد داره که مطمئنم بیشتر از خودم مواظبشن! موضوعی که اذیتم میکنه اینه که این روزا خیلی اخبار تجاوز و این چیزا رو میشنوم و خودمونم گرفتار شدیم و خیلی تووعذابیم. مشکل من شوهر خواهر شوهرمه! اصلا ازش خوشم نمیاد چون عقاید و افکارش مخالف منه و باوجود اینکه به عقایدش احترام میذارم و برام مهم نیست که مخالفمه ولی همیشه توومسخره کردن افکارم و اذیت کردن منه، از وقتی که دخترم خوب حرف زدن رو یاد گرفته هی به دخترم میگه بیا باهم بازی کنیم بیا برات قصه بگم نمیدونم بیا رو پام بشین برات قصه بگم یا یهو میگه یه بوس بده بهم نمیدونم بیا حرف بزنیم بیا بدو بدو کنیم و ازاین حرفا! حالا پسر خودش مثل مرگ ازش میترسه از بس بداخلاقه! یعنی با پسر خودش اینجوری نبوده نمیدونم چه لزومی داره با بچه ی خودم اینجوری باشه... از درد روزگار دخترمم بهش علاقه داره که خب طبیعت بچه ها همینه. خواهرشوهرمم زیادی بیخیاله. به شوهرمم نمیتونم بگم چون اصلا این موارد رو درک نمیکنه! پدرشوهرم میخواد بوسش کنه نمیذارتش میگه سرمو ببوس و اون بنده خدا هم سرشو میبوسه ولی این یارو بهش میگه یه بوس بده درجا میره بوسش کنه😐 چقدرم پدرشوهر دوستش داره و روش حساسه! نمیدونم چیکار کنم که دخترم نره رو پاش بشینه یا گفت بوس بده بهش بگه اجازه نمیدم و اینا.... میترسم اصلا بهش اعتماد ندارم. ممنون میشم بدون توهین کردن راهنماییم کنین🥲

سلام عزیزم
هیجوقت حس مادرانه دروغ نیست
پس خیلی حواست به دخترت باشه
طبق آمارها میگه تجاوز البته خیلی ببخشید کلمه تجاوز رو به کار بردم
ولی میگه از طرف فامیل به اصطلاح عموها صورت میگیره
سعی کنین جوری اون آقا رو از چشم دخترتون بندازین
مثلا بگو اون عمو بدش از منو بابات میاد
کسی هم که بدش از ما بیاد نباید تو بری سمتش
حالا درست نیست بچه رو از بچگی به تنفر عادت بدیم ولی بعضی وقتا چاره ای نیست
بین بد وبدتر باید یکی رو انتخاب کرد
عزیزم بنظرم نگرانیت خیلی بجاست و خیلی حق داری بنظرم به دخترت بگو نباید بغیر از منو بابا و ... اونایی ک بنظرت مورد اعتماد ترن بگو یجوری بهش بفهمون سمت اون نره یا مثلا بگو نباید رو پایه هیچ آقایی حتی بابابزرگت بشینی و لطفا چهار چشمی حواست به دخترت باشه به لحظه چشم بر ندار مخصوصا وقتی ک شوهر خواهر شوهرت هست
هر وقت تونستین
فیلم کوتاه پریا
رو نگاه کنین تو فیلمو هم هست دقیقا درمورد همین مساله هستش
بعد اون سه نقطه... بوسیدن بود یادم رفت بنویسم
من از وقتی فیلم پریا رو دیدم به هیچکس اعتماد ندارم
آخه اینم که بگن اون عمو بدش میاد ای مامان باش حرف درستی نیست
با بازی بهش یاد بدن کسایی که حق دارن تو رو ببوسن فقط بابا بزرگا و دایی و عموی واقعیه خودش اونم فقطططط بوسیدن سرش
بقیه رو اگر خواستن ببوسنش با بازی بهش بگین بوس از راه دور بفرسته براشون
آخه اینم که بگن اون عمو بدش میاد از مامان باباش حرف درستی نیست
آره واقعا ما خودمونم گرفتارش شدیم از جانب پدربزرگ پدری 🥲 زخم خورده ایم و حسابی چشممون ترسیده
والا از ظهر که تاپیک ساحل رو خوندم میبینم به بابا بزرگا هم اعتباری نیست
اصلا تو بگو یه ثانیه ولش نمیکنم یادمه اوایل که تازه راه افتاده بود خیلی میگفت بذارش خونه اقاجون و برو نمیدونم زنگ میزد بیارش پایین یا بده ببریمش پارک ولی اصلا قبول نکردم حتی با خود خواهرشوهرم. فعلا فقط میخوام سمت این عامو نره
خواهر زاده ی من بابابزرگش بهش تجاوز کرده😑
کلی آدم دورم هستن که دخترمو دوست دارن و بهش محبت میکنن ولی هیچکس اندازه ی این افراطی نیست
جلوی ضرر رو هروقت بگیری منفعته فردا اگه این یارو غلطی ازش سر زد خانواده شوهرم از ترس زندگی دخترشون هیچکاری نمیکنن همینطور الان که اهمیت نمیدن
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والا بچه ی من پسرِ
تو هرجمعی هم میرم یا بغل منه یا باباش
مثلا خونه پدر و مادرا باشیمم کسی بیاد پا میشم میرم
کسی هم بخواد بوسش کنه که خودش روشو برمیگردونه فقط بغل خودمون بوس میکنه
اصلا هم ذره ای ناراحتی هیچ احد ناسی واسم مهم نیست
البته که من مهمونی و دورهمی و خونه ی کسی خیلی دیر به دیر میرم
بله خواهر تجاوز کرده! به نوه ی خودش! هم خون خودش!
خوشبحالتون
همین اصرارش حال به هم زنه
بگو مردک برو گوه بخور تو رو سننه😡😡😡مدیونی اگه روزی بزاری ۱ثانیه تنها باشه دخترت حتی پیش عمش
این نوع بازی ها و بوسیدن ها شکر خدا سمت ما نیست بچها خودشون باهم بازی میکنن فقط یکی از عموهای دخترم با بچها بازی میکنه گاهی اوقات
الان که تاپیکت خوندم خیلی حالم یه جوری شد
اخه ادم نتونه به همخون خودش اعتماد کنه که خیلی سخته
بنظر من رفت امدتون رو کمتر کن وقتی کمتر ببینه فاصله اش بیشتر میشه
من از الان برا مدرسه اش تحقیق میکنم
جایی ثبت نامش کنم تا پایان دبستان معلماش خانوم باشن
اصلا وحشت دارم بچمو با یه مرد غریبه ثانیه ای تنها باشه
انقد که تجاوز به پسرا الان بیشتر شده آدم از سایه ی خودشم میترسه
بترسید،سخت بگیرید،ناراحتی کسی هم براتون مهم نباشه
عمرااااا...
اوایل که رانندگی یاد گرفتم قرار شد برم شوهرمو از فرودگاه بیارم خونه رفته بود ماموریت! یادمه خواهرش زنگ زد گفت بچه رو بیار بده من برو یه وقت گریه میکنه حواستو پرت میکنه خطرناکه و فلان گفتم دستت درد نکنه صندلی ماشين داره براش موزیک میذارم کاریم نداره. ندادمش اصلا
دختر منم یه تایمی با شوهر عمه اش خیلی دوست شدهدبود اوایلی بچه خواهرشوهرم بدنیا امده بود میرفتم پیشش کمکش باشم‌یا اون میومد خونم حلما و شوهر عمش خیلی بازی میکردن سر به سر حلما میزاشت ولی وقتی رفت امدم کم کردم الان اصلا حلما سمتش نمیره
وای مدرسه رو نگو من از الان درگیر انتخاب مدرسه ام شده برام یه وسواس فکری بد
اصلا جوری شده که تو خونه هم اسمشو میگه😑 یعنی ویار پیدا کردم....
حلما هم همینجور بود همش میگت بریم پیش بابای بهار بازی کنم
تا حدی گریه میکرد بریم‌پایین حتی یبار رفته بود عمه اش و دخترش خواب بودن شوهر عمه اش بیدار بود لج کرده بود من برم‌پیشش بازی کنم دیگه شوهرم نذاشته بود گفته بود عمه خوابه گناه داره
همیشه جلو چشت باشه بچه ، حتی یه لحظه هم تنهاش نزار ، بچه ها یه حس ششم قوی دارن که میفهمن مادرشون بی چی حساسه سعی میکنن هی تکرار کنن دخترت فهمیده رو اون آقا حساسی، تو جمع هی دخترتو صدا کن بیاد پیشت اون مرده بفهمه راصی نیستی شاید به غرورش برخورد دیگه به دخترت محل نزاشت ناراحتم شد به درک
یکباره قطع نکن ۱ ماه نبینین همو کم کم فاصله کم کن
من یبار پسرعمو شوهرم اومد خونمون
بعد شوهرم گفت به عمو سلام کن
یعنی دست بده دخترمم ۴سالش
گفتم خدا رحمت کنه عموش رو (برادر شوهرم۲۶ سالگی ایست قلبی کرد فوت شد😭) دخترمم از اخمم ترسید نرفت درکل خودش هم خیلی خجالتیه
بعد که رفت دیگه نیازی به تذکر من نبود عمه هاش شوهرمو قورت دادن بار آخرت باشه
شوهرم خودش خیلی حساسه ولی اون لحظه گفت من پیش خودمون گفتم سلام کنه اون شد اول و آخرش
گفت از جانب من حتی خودم هم حرکتی زدم مختاری خفه م کنی
پری گل جون باید زمینه سازی کنی شوهرتو
اگه از جریان خواهرزاده ت آگاهه براش بگو که خوشم نمیاد از رفتارا فلانی
نظرات دوستان محترمه ولی من باورم اینه که باید مالم سفت بچسبم که بقیه رو دزد نکنم ،اینکه جلوی اشخاص واکنش نشون بدم اصلا در شان خودم نمیبینم ولی سعی میکنم با صحبت کردن و کم‌کردن رفت امد مشکل حل کنم
به دخترم گفتم بابای بهار خسته میشه باهات بازی کنه کمتر رفتم یا سعی کردم خودم‌سرگرمش کنم نکه جوری برخورد کنم طرف اگه تو فکر اسیب هم نیس با این رفتار وسواس گونه من خدای نکرده به فکر اذیتم بیفته
دور از جونت بگو حاظرم باهم صدمه ببینیم ولی دست گرگ ندمش
ندیده از داماد پدر شوهرت حالم بهم میخوره🤢🤢🤢
باورتون میشه من امروز که این تاپیک رو خوندم دخترم رو با این وضعم نشوندم بغلم جلو ماشین تا ۲۰۰متر با ماشین پسر دایی شوهرمو رسوندیم!!!!!خیلی چشمم ترسیدخیلی
دخترم خیلی خجالتیه ولی جوری بهش اطمینان دادم که خدای ناکرده یکی گفت تو بیاد بهم بگه و از خودش دفاع کنه
یه چیزی که من تمام این سال ها راجبش ترس داشتم همین موضوع آزار جنسی و تجاوز بوده . همیشه جوری میترسیدم که خدا می‌دونه . دختر پسر هم نداره والا الان آمار تجاوز به پسر بچه ها هم بیشتر شده . من همش مدام به این موضوع فکر میکنم همش مامانم بهم میگه این افکار منفی هستش و اصلا بهش فکر نکن ولی دست خودم نیست همیشه اظطراب این موضوع دارم . خانواده شوهرمم ماشاالله یه طایفه بزرگن که ینی همش فک میکنم پس فردا دخترمو چجوری تربیت کنم که بغل هیچکس نره به هیچکس هم بوس نده اصلا با کسی حرف نزنه . خیلی ذهنم از الان درگیر این موضوعات هستش
نمیشه رفت وآمدو یهو قطع کرد اونم باخواهر شوهر، مخصوصا اگه زیاد میرفتن یهو نرن مگه چیزی شده که نرن ، اینا تماما حس های مادرانه اس ، شاید اصلا اون مرده واقعا دختر این خانومو دوست داره مردا کلا دختر بچه دوست دارن (منظورم از بعد منفی نیست) شاید این خانم بخاطر این ماجرای خاهر زاده اش حساس شده ، اینا تماما شک وشبهه هستش، ولی خب باید شیش دانگ حواسش به بچش باشه درهرصورت
ازاول بچتو جوری تربیت میکنی ققط بغل خودتو همسرت بره ، ازاولم کم میری میای هرسری میگی جمع زیاده نمیام بچه مریض میشه فلان میشه ، نه اینکه ازاول بابچه زیاد بری بعد کم بری ....
من خودم همین الان هم تو این همه سال رفت آمدی ندارم اصلا . انقد رفت آمد ندارم که شکر خدا هیچکدوم چشم دیدن منو ندارن هر سری هم دیدن یجوری رفتار کردن حرف زدن که مثلا دلگیرن از فاصله گرفتن من .ولی در کل میدونم که بچه م دنیا بیاد دیگه شرایط تغییر می‌کنه حداقل مهمون زیاد میاد خونم رفت آمد زیاد میشه . ولی این موضوع همیشه دغدغه من بود دیگه . حتی برای مهد کودک و مدرسه و کلاس و همه چی اظطراب دارم نمی‌دونم چرا من از چندین سال پیش همش مدام به این افکار منفی فکر میکردم
دخترت چهارسالشه دیگ کامل متوجه حرفات میشه باهاش حرف بزن بگو کاراشتباهیه ادم ب غریبهابوس بده یابره بغلشون بگومن وبابا دوست نداریم توبغل فلانی بری اینجوربگوبراش یاقبل رفتن ب خونشون بهش تذکربده بگو
من الان دوتا مراسمو نرفتم عمم ازمکه اومد جشن یلدای پسرعموم بود نرفتم چون مریضی زیاده کلا بعد بچه جا زیاده برای مانور دادن ونرفتن، تو ازاول راه درستو رفتی آفرین ، هیچوقت به اینجور چیزا فک نکن ادم به هرچی فک کنه جذبش میکنه باور کن
از وقتی هم دیدم پسر دوستم رو تو مدرسه پسرای کلاس بزرگ‌تری بهش دست درازی کردن حالم خیلی بدتره. یا یکی دیگه از همسایه ها تعریف میکرد دخترشو برده مهد کودک بچه ها همه چی بلد بودن و دست مالی میکردن همو . میخام ینی خفه کنم خودمو که دیگه هیچ جا نمیشه بچه رو فرستاد و باید از همه چی وهمه کس ترسید
وقتی هم دخترت رفت سمتش صداش کن بگوبیاکارت دارم توجمع خیلی جدی و بااخم بگوبزاردامادشون متوجه ناراحتی توبشه چراسکوت میکنی ک مباداطرف ناراحت شه؟؟ب جهنم
زهرا دقیقا حرفای تو رو من بالاتر گفتم😂😂😂😂
مامانمم مدام بهم میگه که انقد بهش فکر نکن اونم همش میگه انرژی های منفی رو جذب خودت می‌کنی. ولی نمی‌دونم محیط کاریم همیشه آرایشگاه وکلینیک زیبایی بود انقد که خانوما از این چیزا میومدن تعریف میکردن ناخودآگاه این ترس تو وجودم رفته
ابلفظ😐
😅😅عه تکراری بودنخوندم بالارو
فقط آخرش😐😑😂
بگوپس ، ولی خدایی بچه بزرگ کردن الان فقط سی درصد دست پدر مادره ، بعدش جامعه و فضای مجازیه ، ماهرچقدم تلاش کنیم بچمونو خوب بزرگ کنیم میره پیش کسایی میشینه که معلوم نیست پدر مادرش چطوری بزرگ کردنش وادامه ماجرا
منم خواهرشوهرکوچیکم ی پسرداره کلاس سومه ب قول خودمون چوخ بیلمیشه یعنی ازاون بچهاس ک خیلی میدونه صدتامثل منومیبره چشمه تشنه برمیگردونه ازاون بچهاک بین پدرمادر بین افرادخانواده دعوامیندازه خیلی ازش بدم میاددرست نیس ادم ازبچه ای بدش بیادولی من ازاین بچه انقدربدم میادانگارپدرموکشته چون فوق العاده اب زیرکاه و مارمولکه هروقتم بریم خونه مادرشوهرم اونا اونجان من ازدخترم چشم برنمیدارم همش راه میره ازکناردخترم ردمیشه دست میزنه شونش یامیادازقصدگوشی میده دست دخترم میچسبه بهش منم میگم ولش کن بزارخودش بازی کنه یامیگم بهش دست نزن یا یوقت میگه بریم تواتاق توپ بازی کنیم میگم نمیخوادهمینجابازی کنید اصلادل تودلم نیس ازش نفرت دارم دلم نمیخوادناخونش ب بچه من بخوره تواین زمونه بایدچهارچشمی مواظب بچهامون باشیم
کاملا نگرانیت ب جا
باید دخترتون ازش دور کنی
من خوشم نمیاد مرد اینجوری باشه.
حتی خواهرزاده خودمو نمیزارم ب داییاش نزدیک بشه یا رو پاهاشون بشینه یا بوس بوس کنه هر دیقه
انقد غریبه ک اصلا
فک کن بفهمه من حساس شدم بدتر میکنه....
من اهل نماز و قرآن و این چیزام اگه خدا قبول کنه 😅 چادری نیستم ولی لباس رسمی طور و پوشیده میپوشم این یارو مخالف این چیزاست بعد من هیچوقتم نشون ندادم که دلم میخواد دخترم چجوری باشه یبار اهنگ گذاشت دخترم برقصه من هیچی نمیگفتم خیلی عادی بودم خودمم تو خونه آهنگ میذارم میرقصم بعد همینطور الکیا گفت حالا ما که رفتیم آموزه های دینی رو یادش بده😑 واقعا کسیم چیزی بهش نگفتا
سعی کن جایی ک اون هست زیاد نرید.
ب دخترت تکرار کن
بلاخره میفهمه
سعی کن یه سیاستی ب سمت دخترت داشته باشی.
من دخترم دو سالش نشده هنوز
ب اشتباه کاری کنه طرفش نگاه میکنم با اخم خودشو جمع میکنه.
نباید بچه همینجوری ول کنی براش خوب نیس
میدونی بنظر من
این مرده خیلی نظر خوبی نسبت بهت نداره.
دقت کنی یه سره میخواد باهات هم صحبت شه و شوخی مسخره کنه
ک باهاش حرف بزنی
سعی کن خودت و دخترت ازش دور باشین.
آدم لاس زنیه
بگودین چ ربطی ب رقصیدن داره؟من اجازه نمیدم دخترم پیش غریبهابرقصه بگوزن خودت پاشه برات برقصه
ببین یکی دوبارتوجمع اینجوربی پرده جوابشوبدی خودشوجمع میکنه میفهمه ک توازش خوشت نمیادوباهاش صنمی نداری
وای نه جریان خواهر زادمو هیچوقت بهش نمیگم الانم اروم اروم باهاش حرف زدم متوجه شد گفتم میرم پرس و جو میکنم کتاب کارتون چیزی بود برات میفرستم باهاش کار کن خودمم بهش یاد میدم ولی بهشم فشار نمیاریم همینطور نم نم
آره باهات موافقم
پری گل ایطور برداشت کردم یارو انگار عقده و کینه کرده روت بپا زهرش رو نریزه
چقدر حقیره بگو ناسلامتی و نامبارکی مردی بشین با هم جنس خودت مردونه حرف بزن چه حرفی با عروس خانواده زنت داری😡
فکر کردم میدونه
خوب میکنی نمیگی
من از اولش ازش وایب مثبت نمیگرفتم چون کلا باهام نداره دلیلش اینه که خانواده شوهرم مخالف بودنشن کلا خواهرشوهرم با جنگ و دعوا زنش شده پدر و مادرشوهرم قبول نداشتن ولی من انتخاب خانواده شوهرمم. ازاونورم خیلی دنبال خونه ی ما بوده که بیاد زندگی کنه بالا بکشتش مادرشوهرم نذاشته و چون شوهرم تک پسره و همه کاره ی باباشه باهامون لجه.
من خیلی شوخم و همیشه باهرکی خوش بش کنم لب به خنده ست تا بره
ولی جلو آقایون خیلی جدیت دارم جوری خودمو میگیرم که بقرآن جز سلام حرفی ندارن برا گفتن
پری گل جون اگه من داماد پدرشوهرم بخاد ایطور کل کل کنه نطقش رو کور میکنم اصلانم برام مهم نیست که ناراحت بشن
حق داری واقعا ! خیلی مطالعه و تحقیق کن مریم. اوضاع جامعه خرابه چشمم ترسیده
‌باور کن عقده داره
بنظرم اگه هفته یک بار میبینین بکنش ۲هفته کم کم برید ماهانه.
بقران من از الان استرست رو دارم دختر کجاس موقع زایمان🥲
پرگل این اقا خودش دختر هم داره یا فقط پسر داره!؟
زرنگه بره خونه بابای خودشوبالابکشه چرا ب مال خانواده زنش چشم داره مرتیکه عقده ای بره برای خونه باباش بزرگی کنه
مال مفت خواهر
رفت و امد زیادی نداریم شاید هفته ای یه بار ببینیمش ولی همینم رو اعصابمه...ترسم از محبت افراطیشه!با هیچکس اینجوری نیست حتی خواهر زاده هاش
اون ک هست ولی اینجورادماروتوخونه پدریشون ادم حساب نمیکنن میخوان عقدهاشونوخونه پدرزن نشون بدن
پرگل دخترت بشدت محبتی هستش
رابطه دخترت با، باباش چطوره!؟
منم از پارسال تا الان دنبال یه مهد سالم و درستم🥲
این بدتر لج میکنه بفهمه من خوشم نمیاد
خانواده هاشون میدونن انگلن
ماریا نمیشه بچه رو حبس کرد
باید اموزش ها رو بیشتر کنیم.
اون همین الانشم ب لج تواینکارارومیکنه وگرنه هیچ حس محبت امیزی ب دخترت نداره فقط ب تولج میکنه من جای توباشم توجمع قهوه ایش میکنم اشتباه کردی سکوت کردی ازحق خودت دفاع نمیکنی ازحق بچت دفاع کن نزاربهش خیانت بشه
افرین دقیقا خوب متوجهش شدی👌
کلا اهل حرف زدن و حرافیه و تو هر موضوعی باید دهنش باز بشه اصلا سکوت بلد نیست از روز اولم خیلی دوست داشت سر شوخیو باهام باز کنه بهش رو ندارم چون رو بدم پررو میشه خانوادگی اینجورین
یعنی خاله تر از خودش ندیدم همیشه دوست داره تو بحثای خاله زنکی باشه ایییش
منم رو نمیدم بهش. وقتی گفت ما رفتیم اموزه ها رو یادش بده برگشتم با ارامش گفتم اموزه های دینی رو هم به وقتش یاد میگیره
قرار بود بدمش دست مادرشوهرم چون خیلی بیشتر از خودمم مواظبشه ولی اگه قرار باشه این بره خونه پدرشوهرم میذارمش پیش مامانم
یه پسر داره
اخخخ بگو سوتین ببند بگرد 🤢
باباشم چشمش دنبال اموال پدرشوهرمه😂😂
بگو باید یادش بدم که به تو رو نده
نهنهههههه اصلا نذار این خوک یه وقت نیاد اونجا😡😡😡😡
☹️☹️☹️
خوبه نیلا... تا باباش میاد بدو بدو میره بغلش شوهرمم باهاش بازی میکنه براش قصه میگه گردش و پارک و اینا میبردش رابطش خوبه... دعوا هم میکنه ها ولی خب خیلیم محبت میکنه بهش
والا😂😂😂
چون خواهرم گفت باهام میاد بیمارستان گفتم بذارمش پیش مامانم ولی مادرشوهرمم گفت بدیش دست من اصلا نمیذارم با اقاجونشم تنها بشه خیلی احتیاط میکنه خدایی
چندشه
تورو خدا اگه تو خونه هم مجبور شدی بزایی بزا ولی خونه پدرشوهرت نذارش
بنظرم شوهرتو آگاه کن
بزارش جایی که امنیت باشه
آقا منو شوهرم الان دعوا افتادیم تو وات😂😂😂
گفتم یه همچین تاپیکایی خوندم گفت اگه بار دیگه بچه رو فرستادی خونه خواهر خودم که فقط دوتا دختر داره باید خودت رو سربه نیست کنی😂😂😂😂
😂😂😂😂😂
من فقط بتونم دخترمو کاری کنم نره رو پاش بشینه به هوای قصه و بازی و بوس نده بهش نصف مشکلاتم حله😂
وگرنه از نظر دوستی و محبت با شوهرم خیلی مواظبشیم
جدای از اینکه این اقا فقط یه پسر داره.
باید دخترت و اموزش بدی که فقط بغل بابا و من و مادرجون و اسم بیار براش افراد مجاز و بگو براش.
که فقط بغل اینا میتونس بری و بوست کنن
بقیه باید اول از من و بابا اجازه بگیرن. اگه بتونی رو دخترت اینجور کار کنی میدونه اون جز ممنوعه هاست و نباید بره.
این روش به ذهنم اومد
چون دخترت بشدت محبتیه. اقتضای سنشه و خوب و بدم نمیتونه تشخیص بده، تو باید مدیریت کنی.


پرگل من زن داداشم به بچع داداشم گفته بود میریم خونه مادرجونت.
یعنی مامان من
مادر جون گفت بیا بغلم نرو بغلش😐😐😐

ببین یه زن داداش با مادرشوهر خودش چطور رفتار میکنه خدا بهش زیاد پسر داده دنیا هم بده بستونه.
این و گفتم که مادر من جونش به جون بچه داداشم بود بعد چند سال خدا خواست. مادرم چقد برا پسرش طلا و.. خرید.
وقتی یه انسام نمک نشناش انقد راحت میتونه نوه رو از مادرپدریش جدا کنه.

ما بقی که جای خود دارن.
اونم از لجش که پسرش مامانمو خیلی دوستداشت گفته بود، چون میگفت بغل مامانم نمیره فقط بهونه مامان شمارو میگیره.
خلاصه این و گفتم که از مادر عزیزتر که نداریم اون بخاطر حسادتش اینجور اموزشش داده بود.
شما که برا پیشگیری هستش.
حتی اونجاهم تنها هیچ موقعه نفرستید
من گاهی عصبی میشم بخاطر فشار بارداریم ولی از اونور براش جبرانم میکنم که فکر نکنه دوسش ندارم
بچها چند سال پیش یه دختر خانم ۸ساله رفت خونه دوستش پدر دوستش دستش رو گذاشت واژن دختره آلتش رو هم گذاشت دهنش دختره رو نابود کرد

خانواده دختره شکایتش کردن مردک پست فطرت الکی گفت پسرم بود بزارید بزرگ شه عقدش میکنم🥺🥺دیگه قصر در رفت
اوناهم انتقالی گرفتن رفتن کرج از خوزستان کلا نیست شدن
منم تو لباس پوشیدنش خیلی احتیاط میکنم سختگیری ندارما ولی زیادی ولنگ و باز هم نمیذارمش
پرگل همین روپا نشستنو میگی خیلی حالمو بد میکنه
برات نوشتم
اموزشش بده
افراد مجاز و براش بگو
چارچوب براش بزار عزیزم.
فقط از این طریق میتونی کارتو پیش ببری
آره باید رو آموزش دادنش کار کنم فقط نمیدونم چجوری شروع کنم که خراب نکنم😂
عوضی کصافط
خودمم متنفرم😑
درسته
ابدا
شوهرم نمیزاره
از طریق قصه که وقتی بچه ها ۴سالشون میشه
ازش بپرس محیا میدونی الان چند سالته مامانی بزار عدد و بگه و درست نگفت بهش بگو ۴سالته
و ادامه داستان از۴سال به بعد باید فقط بغل بعضی ادما برن و بوس بدن
مثلا بغل بابا مامان و مثال بزن براش.
درسته الان کامل متوجه شدم
امروز که ساحل گفت برا خاهر سورم گفتم اون یادآوری کرد حالم بد شد
🤢🤢🤢🤢
اینم ایده ی قشنگیه حتما پیادش میکنم😍
ببین همون لحظه صداش کن بگوبیاکارت دارم یامرتیکه گفت بوس بده بگو وادیگه چی یعنی چی اینکارا ایناروبااخم بگوخواهش میکنم اجازه نده ب خواستش برسه
دلم میخواد تیکه تیکش کنم مرتیکه مودی رو
نیلای جون دختر من ۸سالشه میفهمه هم
من از پریود هم براش گفتم
ولی میشه بگی چطور آگاه تر بشه که قاطع بگه نه..بیشتر میخام یادش بدم❤️
دایی من ۴ تا پسر داره یعنی کلا عاشق دختره و عاشق دختر من.. هیچوقت ندیدم بدون اجازه ی دخترم بغلش کنه یا بوسش کنه اگه بفهمه بدش میاد بهش دست نمیزنه دورادور باهاش بازی میکنه
وقتی صداش زد اینجا بگو محیا خانم چند سالته مامانی میگه ۴
بگو وقتی ادما ۴سالشون میشه چکار میکنن
ببین چی یادش مونده
بگو پس بیا تا بهت بگم ببرش جای خلوت باز داستان و یاداوری کن بهش
این محبت کردنه نه اونجوری خاله زنک طوری😑
از پدر و مادر باید شروع بشه بانو جان
مثلا تو جمع هستید مجابش نکنید به کاری، بزارید صاحب نظر باشه ازش بپرسید نظرشو که بنظر تو چکار کنیم ببینید چقد پذیرش و امادگی داره و کم کم خودتون کمکش کنید مثلا میبینی پذیرش نداره براش با مثل وارد شو
پذیرش داره ولی بلد نیست یه تعریف براش کن بزار اونم مشابه تعریف پیدا کنه و بهت بگه اینجور هم ذهنش باز میشه هم میدونه نظرش مهمه و قدرت نه گفتن رو یاد میگیره.
ما وقتی اجبار رو تو مارهامون داریم عزت نفس بچه کم میشه و قدرت نه گفتن هم متقابلا کمرنگ تر میشه و هر دو از همون دوران تا بزرگسالی اسیب زننده هستن.
منم این حسوروپسرخواهرشوهرم دارم البته من ساکت نمیمونم دخترم خط قرمزمه نمیزارم بهش چپ نگاه کنه چ برسه بخوادغلط اضافی بکنه
الهی بمیرم خواهر زادت چند سالشه؟
سعی میکنم الان شوهرم پیام داد که یه روز بریم مشاوره وکلاس های رزمی بزارمش
۱۲
از فردا روش کار میکنم مرسی عزیزم❤️
دخترم خیلی خجالتیه🥺از همین مظلومیتش میترسم
نمیدونم چرا باخوندن این متن به شوهر خواهرشوهم شک کردم وبهش بی اعتماد شدم😢😢
من خودم خواهر زاده و بردار زاده هامو با اجازشون بوس میکنم و بغل میکنم. و خودمم بهشون اموزش دادم نقاط خصوصی رو کسی حق نداره دست بزنه و شماهم نباید دست بزنید به نقاط خصوصی بقیه.
ختی بچه خودمونم بعد سه،چهار سالگی با تشویق بغلشون کنیم یا بوسشون کنیم
که قدرت نه گفتن و یاد بگیرن. مثلا
مامان دلش تنگ شده پسرش و بوس کنه پسری دوستداره الان مامانش بوسش کنه قدرت فکر کردن و صاحب نظر بودن رو برا بچه داره. و خاله عمو و... هم میخواستن بوس کنن بگیم اگه خودش دوستداره از بجه بپرسیم دوستداری خاله بوست کنه؟ هیجی مهمتر از روان بچه نیست.
خیلی عالیه که پدر و مادر اگاه باشن و دنبال اگاهی باشن خداروشکر که نسل اینده پدر و مادر با فکری دارن و دنیا جای امن تری میشه برا همه.
ممنونم عزیزم
اره مرتب از اینستا برام مطالب آموزنده میفرسته
چون من بخاطر دخترم اینستا نصب نمیکنم
کم کم روش کار کنید و این خجالتی بودنش رو رفع کنید تا بتونه از خودش دفاع کنه. جامعه ما دختر و پسر مظلوم دورازجونشون =قربانی
این وظیفه من و شما مادر و پدره که بچمون رو از این مرحله گذر بدیم تا به سن و تشخیص خوب و بد برسه.
عزیردلمی ❤❤
بخاطر همین میخاییم مشاوره بریم متاسفانه باباش خیلی خجالتی هست
فدات شم گلم❤️❤️
منم شوهرم خیلی خجالتی بود ۴سال روش کار کردم خداروشکر الان خوبه
حتی با منم رو دروایسی داشت تا این حد
بکوب روش کار کردم😂😂

خجالتی چیزی نیست که رفع نشه
تمرین میخواد
اره اول باید باباش درست شه
😂😂😂
میخواستیم فیلم برا پسرمون بگیریم میگه من چی بگم😐😐
گفتم حرفی با پسرت نداری!؟
میگه از کجا شروع کنم
گفتم از تاریخ شروع کن امروز جمعه است فلان تاریخ
دقیقا 😂😂😂
😂😂😂گناه داره
😂😂😂😂
ببین چی بوده تازه این شده
ما میتوانیم😂😂💪🏻
صد درصد
خانوادگی خجالتی هستن ببین چقد کار من سخت بوده که از اون ذهنت اول پاکش کنم بعد ذهنت جدید بدم.
انشالله منم موفق بشم
شک نکن
وقتی شوهر من راه افتاده
اونا بدو بدو میکنن
خیلی مواظب باشین یکی از استانهای ما می رفته تومسجد کمک میکرده دختر ۵ ساله خادم مسجد بهش دست درازی میکنی اینم میاد ب مامان باباش میگ وووو
پیج کوثر یاوری خیلی مطالب مفیدی میذاره
دوره تربیت جنسی هم داره
عزیزم به کمک رنگا بهش اموزش جنسی بده
مثلا رنگ سبز فقط پدر و مادرن
رنگ زرد پدربزرگ و مادربزرگ عمو دایی خاله عمه
رنگ قرمز،غریبه ها،یا شوهر عمه،شوهر خاله دوستامون
بعد طبق رنگ ها بهش بگو هر کسی تا چه اندازه حق داره بهمون نزدیک بشه ما تا چه اندازه حق داریم بهشون نزدیک بشیم،هم بازیه هم اموزش حتی سعی کن با عکساشون بهش اموزش بدی
به حس مادرانت اعتماد کن،شاید هیچ نیت بدی هم نباشه اما تو نمیتونی نیت پلید یه نفرو از نیت خوبش تشخیص بدی،نزدیک ترین ادما ممکنه بزرگترین اسیب بزنن
اصلا تحت هیچ شرایطی بچتو خونه هیچکس حتی مادر شوهرت تنها نذار چون بالاخره همسر خواهرشوهرت اونجا رفت و امد داره و نبود تو خدایی نکرده براش تبدیل به فرصت نشه
سلام عزیزم
دخترت الان بزرگ براش توضیح بده یا قبل از اینکه برید جایی بهش بگو مثلا کسی دست زد به بدنت بهم بگو یا جیغ بزن یا مثلاً بگو بغل فلانی نشین
یا فقط بذار بقیه سرتو بوس کنن
من خودم به دخترم میگه م اونم گوش میده
الان من یه برادر دارم خیلی مهربون ولی با ماشین موتور بد رانندگی می‌کنه اصلا دوست ندارم دخترم تنها باهاش بره چون میشونش جلو ،خودم تو ماشین باشم بغلش میکنم به فارا گفته م رفتیم خونشون دایی جون گفت بریم برات بستنی بخرم میگی نه باید مامانمم باشه 😄
حالا هر وقت میریم اونجا داداشم میگه بهش ،فارا نگاه من می‌کنه من چشم ابرو میندازم داییشو میپیچونه 🤣
اون دفعه می‌گفت دایی بیرون سرد من کاپشن ندارم ،داداشم می‌گفت از الان چه بپیچونی 🤣🤣
الان تو سنی هستن بهشون بگید گوش میدن
بچه کوچیکتر سخته
😑😑😑😑😑
زحلم گدر چوخ بولموش اوشاخدان مخصوصا اوغلان اوشااغی 😑
ندا کلاس سومه ولی اندازه ی مرد۷۰ساله مکرو حیله داره پروسرتق حالاخواهرشوهرم فکرمیکنه بچه باادبی تربیت کرده درصورتی ک ی بچه اب زیرکاه شده چون خودشم ازبچش توجمع طرفداری میکنه و باهمه دعوامیکنه ک ب بچه من نگیدازاینجاپاشواونجابشین بدتر پرو شده یعنی جوری ک هیچکس چشم دیدنشونداره مادرشوهرمم ازترس خواهرشوهرم بهش چیزی نمیگه ولی من میفهمم حتی اونم ک نوه‌شه ازش بدش میاد

سوالات مشابه