Ooma
پرسش (1403/10/26):

لطفا یه مشورت بدین🥲

من دخترم ۱۹ ماهشه امروز بیبی چک زدم متوجه شدم باردارم و طبق چیزی که اوما زده میشه ۶ هفته
ناخواسته باردار شدم
مامانایی که دوتا بچه به فاصله کم دارید چه توصیه ای میکنید؟

این بلا سر منم اومده.
قرص هم میخوردم.
من واقعا نمیدونم چیکار کنم.
امروز دلم میخواست بشینم بلند گریه کنم.
ویارم خیلی افتضاح از همین الان شروع شده
اخه با وجود قرص چجوری میشه باردار شد🥺
من قصد داشتم که بچه دار شم ولی میخواستم دخترم حداقل دوسال و نیمش بشه بعد ولی تخمدان پلی کیستیک دارم چند ماهی بود پریودام بهم ریخته بود اصلا فکرشم نمیکردم باردار باشم جلوگیری میکردیم
الان یه هفته گذشته از زمان پریودم🥺
نمیدونم بخدا
تمام این مدت با قرص جلوگیری کردم.
این ماه اینجوری شد.
من میخواستم دخترم 5 سالش بشه.
خیلی کوچک
حالا دیگه کار از کار گذشته ایشالله به سلامتی
من بی بی چک زدم مثبت بود
گفتم امکان نداره حتما مثبت کاذب رفتم آزمایش دادم. واقعا مثبت بود.
ماشالله خدا کوچولو های تورو حفظ کنه.
منی که با وجود امپول زدن و کاندوم باردار شدم چی بگم🤦🏻‍♀️
ممنون عزیزم همچنین
خیره ان شاءالله عزیزم، خدا جفتشم براتون حفظ کنه
بدیه اینجوری باردار شدن اینه که آدم رعایت نکرده هیچی و
من کلی دارو برا ریزش مو و مشکلات دیگم مصرف میکنم نمیدونم ضرر داشته یا نه
برای من میشه سه تا بچه کوچیک😢😢
ای وای من تازه میخواستم بعد این قرص شروع کنم کاندوم ها افتضاح و اصلا مطمئن نیستند
واقعا باید چیکار کنیم حامله نشیم
حالا درسته میگی ناخواسته ولی سن دخترت سن خوبیه واسه بچه دارشدن دوتاشون باهم بزرگ میشن درسته سختیش واسه مادره ولی دوسه سال دیگه راحتی. نهایتا بزرگه رو میتونی یه تایمی بزاری مهد.
سلام هروقت ناامید شدی یا فکر کردی بدتر از این نمیشه به نی نی های من فکر کن😂😂😂😂

فاصله سنیشون ان شاء الله میشه یکسال
این کتاب هم خیلی میتونه کمکتون کنه
این هم سرفصل هاش
تبریک میگم عزیزم منم دوتای اول همینجوری شد وقتی هفت ماهم بود باردار شدم بعدش تا یکسالگی خیلی سخت بود از اون به بعد خواب دوتاشون یکی شد یکم خوب بود اما از دوسالگی بچه کوچیک دیگه خوب میشه و همبازی میشن البته لج و لجبازی کلا هست اما خب خیلی احساس خوبی میکنی من اینجوری بودم
من تا یکسالگی خیلی اذیت شدم گاهی از خستگی گریه میکردم اما یکسالشون شد خوابم بهتر شده بود و کمی به کارام میرسیدم وقتی کوچیکم دوسالش شد زندگیم به روال قبل برگشت و خونه زندگیمم تمیز بود غذا و خوابمم سروقت زیادم توی دست و پام نبودن بیشتر باهم سرگرم بودن
الانم سومی رو باز خداخواسته باردارم بچه بزرگم ۵ سالشه خیلی کمکم میکنه استراحت مطلق بودم خونه رو جمع میکنه وسیله صبحونه غذا رو میاره من فقط غذا رو میارم اونم چون داغه و خطرناک اینو بگم دختر نعمته خدا به من خیلی لطف کرد دوتا دختر ناز بهم داد ماشااله خانومیه واسه خودش
خدا بهت داده صبرشم میده اگه خیلی فکر کنی افسردگی میگیری یکم سخته اما وقتی میگذره میگی خدایا شکر بابت این نعمت ها و اینکه اینجوری بزرگ شدن و باهم همبازی هستن
الانم قربونش برم بزرگه میگه من میخوام نی نی رو بزرگ کنم اونقد ذوق داره همش دستشو میزاره روی شکمم قربون صدقه ش میره من خودم اینجوری میبینم لذت میبرم
سلام عزیزم
اوایلش یکم سخته ولی بعدش همبازی میشن
الان پسرای من هم دیگرو خیلی. دوست دارن
بازی میکنن با هم میخوابن
فقط بعضی مواقع که اطرافیان قربون صدقه کوچیکه میرن و به بزرگه محل نمیدن
پسر کوچیکه یه سیلی میخوره 😂😂😂😂
مبارکه
هیچی توصیه خاصی ک نداره فقط با دخترت عشق کن و روزاتو بگذرون باهاش بازی کن ی عروسک هم جایگزین نینی جدیدت بهش بده ک باورود اون شوک نشه زیاو و کنار بیاد
فاصلشون خوبه ♥️ بارداری راحتی ب سلامتی بگذرونی 💫
من دخترم ۶ماهش بود
خدا خودش کمک میکنه
نگران نباش
تو که شرایطت الان خیلی بهترازمنه
تازه هیچ کمکی هم ندارم
امیدم فقط به خداس
مامانا مرسی ازتون ممنون بابت پیامای قشنگتون انشالله خدا همه کوچولوهارو حفظ کنه مرسی که بهم روحیه دادین واقعا شوک شده بودم و ذهنم اصلا کار نمیکرد که خب چیکار باید بکنم الان
انشالله به امید خدا این فندوق هم میشه هم بازی دخترم و از تنهایی درمیاد
البته شایدم دخترم از خدا خواسته با اینکه سنش کمه ولی همش میگه داداش داداش🥺🥲
ممنون از معرفی کتاب حتما تهیه میکنم مرسی عزیزم .انشالله به سلامتی فارغ بشی🤍🤍🤍
منم اینجوری شدم ولی هنوز زایمان نکردم ببینم چقد سخته ولی خب فعلا که راضیم ویارم تموم شده تقریبا راحت شدم
اولش خیلی ناراحت شدم اما الان میگم خوبه دیگه باهم بزرگ میشن
خوشبحالت
ایکاش منم واسه دومی زودتر اقدام‌میکردم
الان فاصلشون زیاد میشه
سلام عزیزم انشاالله بسلامتی این روزهارو بگذرونی و نی نی رو بغل کنی
یه سوال دارم ازت
شما واسه تخمدان پلی کیستیک دارو هم مصرف میکردی؟
سلام خوبی عزیزم
وای چقدر نیاز داشتم ب این تاپیک
پسر منم دقیقا دو سالشه و من تقریبا دو ماهه باردارم
اصلا دوسش ندارم دومی رو
ن قرص میخورم براش ن مواظبشم ن برام مهمه
همش میگفتم کاش برم سونو قلبش تشکیل نشده باشه😭😭😭
خدا منو ببخشه
ولی واقعا شرایطش ندارم
پسر بینهایت وابسته منه
خیلی اذیتم می‌کنه
هیچکس هم کمکم نمیمنه
ک
کاش تو این تاپیک بمونیم تا آخر باهم حرف بزنیم😭
منم اینسری واقعا دلم میخواست میشد نگهش ندارم این بچه رو حتی الانم نمیتونم قبولش کنم 😢😢
منم خیلی ب سقط فک کردم
ولی شوهرم نزاشت
گفتم اونم بچمونه
البته شما سومی هست واقعا سخته
وقتی بچه دومت ب دنیا اومد
اولی رفتارش چجوری بود
حسودی نمی‌کرد ؟نمیزدش
خودت افسردگی نگرفتی
دقیقا مثل من خیلی سعی کردم راضیش کنم سقط کنم ولی همش بهم عذاب وجدان میداد میگفت این بچه رو سقط کنی خدا قهرش میگیره سر اون دوتا بچه بلا میاره قلبش تشکیل شده گناه داره
دقیقا ب منم همینو گفتن
چمیدونم
موندم تو حکمت خدا
من سر اولی چهار سال حدودا نازایی داشتم
یهو خود ب خود حامله شدم
الان هم ب یکبار گرفتع
چرا دخترم کوچیک بود خیلی اذیت میکرد اونموقع ولی خب اونموقع خودمو قانع کردم که دوتا بچه زیاد نیست میتونم از پسش بربیام و خب بعدش که دنیا اومد دخترم خیلی میزد پسرمو ولی من فرستادمش مهد خیلی بهتر شد دیگه نمیزنتش
ولی خب چون بچه هستن جفتشون دعوا زیاد دارن
البته من مادرم خیلی کمکم میکرد
منم سر دومی خیلی بی احتیاطی کردیم حامله شدم چندبار بدون جلوگیری رابطه داشتیم فکر نمیکردم سریع بگیره
ولی واقعا سومی رو موندم توش چجوری حامله شدم مگه نمیگن این کاندوم بی صاحاب اسپرم هارو ضعیف میکنه یا میکشه؟
دخترت چند وقتش بود دقیقا ؟!
حتما سوراخ بوده
من خیلی نگران بعدشم
حس میکنم در حق پسرم ظلم شده
حس میکنم پیر میشم
بچه سومت چیه ؟+
یک سال و سه چهار ماه بود حامله شدم
قبل تولد دوسالگی دخترم پسرم دنیا اومد
نمیدونم بدبختی من قرار بود برم دستگاه بزارم
پریود شدم کاری پیش اومد گفتم ماه بعدی دیگه پریود نشدم😭
نمیدونم والا نرفتم سونو
فقط اولش رفتم که قلبش تشکیل شده بود
ولی فکر کنم دختره چون حالتام خیلی شبیه بارداری دختره
وا ینی غربالگری نرفتی؟
حالت های بارداری دختر چجوریع
نه اصلا دکترم نمیرم حوصله ندارم بخدا دیگه
من حتی هنوز دست به دعا نشستم میگم کاش خودش سقط بشه چون اصلا دلم نمیخواست دوباره بچه داشته باشم
وای نگو دختر الان دیگ خیلی بزرگع
از من بدتر تویی
خدایی نکرده مشکلی داشته باشه ی عمر خودت بدبختی
چرا نرفتی غربالگری
حالت تهوع شدید داشتم حتی با قرص هم اوکی نمیشدم
بی حال بودم خیلی زیاد اصلا کارامو نمیتونستم بکنم
سر پسرم برعکس بود و سریع پهلوهام دراومد ولی حالا اصلا پهلو ندارم
والا میخواستم برم اصلا سنشو حساب نکرده بودم تا اومدم حساب کردم سنش گذشته بود منم دیگه بیخیال شدم
مامان الوند تو دلیت دخمله یا داداش برا الوند
من حالت تهوع ندارم زیاد
ولی اصلا شبیه بارداری قبلم نیس
ن ویارم ن هیچی
دفعه پیش اصلا از هیچی بدم نمیومد
این دفعه متنفرم از مرغ و جوجه و برنج اینا
بیحالم خیلی اوندفعه از اول ترش میکردم الان نه
وای منم از مرغ و گوشت و جوجه و کباب بدم میاد
نمیدونم والا معلوم نمیکنه ولی من احتمالا بعد عید برم دوباره سونوگرافی فعلا که حوصله شو ندارم
میدونم حرفام کفره ها شاید خدا قهرش بگیره ولی خب منم آدمم همش میگم خدا چرا اینکارو با من میکنه میدونه من چقدر اذیت میکشم
وای عزیزم اینجور نگو
میدونم خیلی سخته خودمم شرایطم مثل شماست ولی قطعا خدا کمکمون میکنه
حتما سونوگرافی برو از سلامتش اطمینان پیدا کن‌
الان دیگه وقت سونو انومالیته زنگ بزن نوبت بگیر برو کوچولوتو ببین عاشقش میشی
من قرآن خوندم گفتم خدایا هر چی تو بگی
آیه اومد
فتوکل علی الله و کفی بالله وکیلا
واقعا یکم آروم شدم اونجت
قشنگ خدا گفت تو همه چیو بسپر ب خودم🥲
ولی بنظرم الان برو سونو انومالی
چرا بعد عید بری

سوالات مشابه