Ooma
پرسش (1403/10/04):

سلام بچه ها لطفا بیاین بگین چیکار کنم

ببخشید واقعا دلم گرفته بود جز اینجام کسیو ندارم 🥺
بچه ها من چند هفته پیش با شوهرم دعوا کردیم منم رفتم خونه مامانم مهریمم اجرا گذاشتم چون میدونستم طلاق نمیده فقط میخواستم بعدا بهش بگم می‌بخشم ولی طلاق بده و اینکه بخاطر این بود هر دفعه که دعوامون میشد همه چیزو به اسم داداش و مامانش میزد منم خواستم جوابشو بدم خلاصه اومد و گفت همه اشتباهامو قبول دارم معذرت خواهی کرد منم برگشتم شب یلدا که بود شوهرم دخترمو برد و رفت خونش عصر برای یکی دو ساعت اصلا به من نمیگه بیا چه خودش چه خانوادش فقط بچه رو می‌خوان وقتی برگشت آجیل و ۲۰۰ تومنم پول مادر شوهرم داده بود به دخترم منم روز مادر که شد خودم رفتم بازار یه لباس براش خریدم گفتم هم اونو جبران کنم هم اینکه مادره چشم انتظاره هر سالم خریدم امسالم با وجود مشکلا حتما ناراحت نیست که به دخترم پول داده خلاصه آماده شدم به شوهرم گفتم زنگ بزن اگه مامانت خونست برم کادوشو بدم خیلی خوشحال شد زنگ زد بهش مامانش نمیدونم دقیق چی گفت ولی شوهرم با ناراحتی گفت باشه و قطع کرد بعدم به من گفت وایسا چندروز دیگه باهم میریم منم ناراحت شدم خیلی ولی بروز ندادم ازشون نپرسیدم که چی گفته حالا امروز بهم گفت بیا بریم کادوشو ببریم فعلا جواب ندادم ولی بچه ها الان دوست دارم بهش بگم من نمیام خودتو بچه برین کادورم ببرین می‌دونم دوست ندارم من بیام منم غرورمو نمیشکنم
از طرفی میگم دوباره بحث دعوا پیش میاد همه دعواهای ما بخاطر خانواده عوضیشه بخدا خستم دیگه اینم بگم خودش اصلا به مامانم تبریک نگفته حتی نگفته چیزی هم بخریم شما بودین چیکار میکردین

دیگه حالا کادو گرفتی برو بهش بده بدون هیچ بحثی بیا و با شوهرت آروم و بی دغدغه زندگی کن
شاید اون روز حالش خوب نبوده یا کاری براش پیش امده بوده یا کلی دلیل دیگه بخاطر همین گفته نیاین

بنظرم برو و اونوقت اگه برخورد خوبی نداشت تصمیم دیگه ای راجع ب ادامه رابطتون بگیر
خب خودمم یه دلم میگه همین کارو کنم دوباره میگم مگه اینا کین که کادو هم میخوای براشون ببری باید روزشو خودش تعیین کنه الان کلی قیافه هم میخواد بگیره شوهرمو که کشته مرده مامانشه حتی بهش نمیگه تو
چی بگم بخدا دیگه نابودم کردن همیشه من پا پیش میزارم فقط بخاطر اینکه زندگیمو خراب نکنن ناراحتی پیش نیاد میگم شاید چشم داشته باشه منتظر باشه ولی در نهایت کسی که غرورش خورد میشه همیشه منم
دیگه حالا کادو گرفتی شوهرتم در جریانه .بخوای ندی یهو یچی شوهرت میگه یچی تو میگی باز بحث پیش میاد .بعداز این کادو دیگه از این کارا نکن
آره درسته همبنجوریم که هست
ممنون عزیزم
خب چرا برای مادر خودت نگرفتی؟! همون موقع که رفتی برای مادرشوهرت بگیری
آخه مامانم هیچوقت گله نمیکنه از این انتظارات هم ندارها می‌دونه یکم اوضاع مالیمون خوب نیست نگرفتم من برای مامانش گرفتم چون تا هر چی بده منتظره فورا براش جبران کنی یا گله می‌کنه یا شوهرمو پر میکنن گیر کردم بخدا
جدای از اینا چند تا از بچه هاش اینجا نیستن فقط مایم منم گفتم روز مادر شاید منتظر باشه زشته هیچی نبرم لعنت به این دلسوزی هام آخرشم جای تشکر اینجور کرد
خب خودت باعث شدی اینطور با مادرت رفتار کنه !! اتفاقا اونی که باید نگران اوضاع مالی باشه مادرشوهرته چون پسرش مسئول تامین مالی زندگیه ، رفتار خودت رو عوض کن اونا درست میشن
اینم از من نصیحت داشته باش تا وقتی تصمیم قاطع به طلاق نداری خونه رو ترک نکن
آره درسته من همیشه در حق خودم خیلی کوتاهی میکنم ..
الان میگم کاش اول ازش بپرسم اونروز مامانت چرا گفت نیاین اگه بگه قهره و اینا خب منم نمیرم دیگه چون واقعا زیاد پا پیش گذاشتم دیگه دوست ندارم از این کارا کنم
ینی اینقدر مادر شوهرت برات مهمه که پیگیری؟
بنظرم اصلا از شوهرت نپرس و خودتو بزن به دنده بی خیالی . مگه کیه ؟برعکس با شوهرت خوب تا کن و جلوش اسم خانوادش نیار وبرات مهم نباشه.به خودت و زندگیت فقط فکر کن
می‌دونی الان خودم مطمئنم که شوهرم کلی بهش اصرار کرده که بریم خانوم اجازه بده منم برم برای همین بدم میاد
آخه من مشکلی این اواخر با مادرشوعرم نداشتم بدم ازش میاد اونم از من بدش میاد ولی قهر هم نبودیم حالا بعد بحث منو شوهرم دوباره شروع کرده
در کل ببر کادویی ک گرفتیو بده از دلسوزی هات یکم کم کن زیادپیگیرشون نباش
کادو رو بده به شوهرت بگو اگه فک‌میکنی من نباشم بهتره خودت بهش بده .به شوهرت بگو‌من ناراحت نمیشم .از این به بعد هم دوری و دوستی .نه قهر باش نه رفت و آمد کن .بخاطر مادر شوهرت هم زندگیه خودتو خراب نکن و باشوهرت در نیفت.اون‌مادرشه معلومه که اگه اسمشو بیاری بدش میگیره.
هم میگی دوسشون نداری هم کادومیگیری میگی بزنگ ببریم هم میگی منودوست ندارن فقط بچمو شوهرم همم ازدرمورد حرف زدنو فکر کردن بهشون دست برنمیداری
الان نظرم عوض شده میگم به شوهرم بگم تو که خانوادت راضی نیستن منم نمیام کادورم خودت ببر براش
باتلخی لطفاً بهش نگو .با آرامش و روی خودش بگو‌عزیزم این کادوی مادرت هر وقت خواستی بهش بده.اکر گفت توام بیابریم بگو باشه .اگر گفت باشه بهش میدم دیگه کشش نده
روی خوش
نیستن ک نیستن هرکسی مسیول خودشه الان تویی ک نزدیکی و هرکاری میکنی اتفاقا بدتراز اونابی ک دورن ....
من نمیگم بدباش ولی یخورده سرسنگین باش دختری ک مغروره خرج داره ،ارج داره ....خیلی خم شی انتظار زیادمیشه ودیگ عادت میکنن ب خم شدنت
دوسش که ندارم تا آخر عمرمم حلالش نمیکنم چون یه کارایی در حقم کرده آدم در حق دشمنش نمیکنه ولی خب من ازش یجورایی میترسم فقط دارم باهاش مدارا میکنم که زندگیمو به هم نزنه ولی خب هر چی من باهاش مدارا میکنم اون بدتر میشه اگه بی احترامی و قهر کنم که بدتر پسرشم پر می‌کنه که طلاق اگه نه که باید بسوزم و بسازم واقعا گیر کردم
اتفاقا برو و رو در رو بگو من میخواستم روز مادر بیارم ولی شوهرم گفت ن الان نریم و این داستانا ببین اون چی میگه اینجوری میفهمی چرا اون روز شوهرت گفته ن
بله درسته
باشه عزیزم ممنونم جواب دادین
خب می‌دونم اینجوری بگم بحث و میکشونه راجب قهر ما و هی من می‌خوام بگم برای چی قهر کردم و دوباره دعوا میشه
دلسوزی نکن
منم طبقه بالای مادرشوهرمم بخلطر دلسوزی خیلی جیزا میوفته گردنم مقصرم خودمم
مادرشوهرم آدم بدی نیست زندگی خراب کن نیست اما خیلی منو حرص میده با‌کاراش
یه برادر شوهرم دارم اون از همشون بدتره یعنی فقط منتظرن یچیزی بگه تا دعوا درست حسابی راه بیوفته
نه این همش قصد داره زندگی منو خراب کنه جدای از حرص دادن و تیکه هاش
چرامیترسی؟ مرگ یبارشیون یبار
اصلا هم کادورونده ب شوهرت ،شوهرتوتنهانزار ک پرش کنن خودتم برو وموقع دادن بگو دوست داشتم روز مادربیام ولی شوهرم گفت نه ،، الان همه چی خوبه
اتفاقا هم خودتو ناراحت نشون نده باشوهرت انگارهیچی نشده بگوبخند الکی تعارف کن میوه پوست بکن بزار مامانش ببینه حرص بخوره
توهم حرصاتو تنهایی توخونه بخور نفهمن ...واینکه دیگه توی خونت هم باشوهرت درمورد اوناخرف نزن خودش هم چیزی گف سرسنگین جواب بده یجوری ک مثلا توخوبی بزار خودش ببینه همه چیو
من یه دوستی دارم خواهرشوهرش بدی کرد زنگ زد ب مادرشوهرواون یکی خواهرشوهراش گف یه جوک بگم بخندین حرفی ک بش برخورده بودوگفت وخندید ...تموم همه اونو مقصردونستنو اینم شد عروس بی زبون وساده😂
نه عزیز بزرگی خانومی تو هستش ببر بده زیادم نشین تبریک بگو کادو بده بیا زیادم پی حرفاشون نگیر
خب نگو قهربودین بگو اون موضوعش بین منوشوهرمه نمیخام راجبش الان حرف بزنم
مگه خودت نرفته بودی خونه پدرت که جدا بشی؟!
حالا که گرفتی نیتتم خوب بوده بخاطر زندگیت این بار که گرفتی ببر
آره درسته کادو رم بدم تنهایی ببرن می‌فهمه چقدر سوزوندم بدتر خوشحال میشه بازم شروع می‌کنه شوهرمو پر می‌کنه
مرسی عزیزم چقدر خوبه که هستین
خب از دست اینا و دخالت هاشون قهر کردم دیگه
هربارم میرین زیاد صمیمی نشو زیادم نشین یه چی بهونه کن پاشین
برای مادرتم شده یه کادو کوچیکم شده بگیر بدونه عزت سر دو گذاشتی نه یه طرفه
در کل به نظر من برو کادوش رو ببر ، اگه حرفی زد بگو مادر جون ما مشکلاتمون رو تو خونمون حل کردیم دیگه کشش ندیم بهتره
اره بگو مامشکلمون حل شده بهتره کش ندیم وبحثو عوض کن
ازاین ب بعدهرکاری هم کردی مادرخودتم بکن نگو میدونه وضعمونو ....بزارشوهرتم یادبگیره
خب می‌دونی الان شوهرم اونروز گفت خب برو برای مامان خودتم یچیزی بگیر من نمی‌دونم باید چی بخرم سر در نمیارم ولی من دوست دارم خودش بدونه و انجام بده نه صرفا چونمن برای مادرش خریدم اونم بخره
درسته ممنونم عزیزم
نه دیگه خریدی عزیز این یکبار که گرفتی ببر حالا بزار او خودشو بگیره
ولی برای مادرتم درحد وسعتم اونم بگیر درسته توقع ندارها ولی بخاطر عزت مادرت پیش همسرت که یکطرفه نبینه خودشون بزرگ بگیرن بدون حرف تمام شه بره ولی سری دیگه اینطور بودن تو دیگه بزن به اون در
اینم درسته
ناراحت نشیا خواهرانه دارم بهت میگم زیادی داری محبت ازشون گدایی میکنی زیادی داره بهشون میفهمونی که تشنه ی بودنشونی زیادی داری خودتو تحقیر میکنی الان ممکنه بگی نه ولی داری خودتو گول میزنی، وقتی شوهرت اومده معذرت خواهی کرده و دست از پا درازتر برگشتی نه حق سکوتی ازش گرفتی نه چیزی به نام خودت کردی پس بشین و محل نذار . مگه کین که براشون کادو ببری وقتی برا مادرت نبردی. انتظار نداره؟ قطعا ببری خوشحال میشه مامان منم انتظار نداشت هرسال برا مادرشوهرم تولدش کیک میپختم یا کادو می‌بردم برا روز مادرم کادو به اون فقط میدادم و اون احترامی ک بهش میذاشتم از مادرم کمتر بود فکر کردی چی شد؟ شدم کسی که اونا بهم احترام میذاشتن و من ظرفیت نداشتم😂 امسال دیگه برعکس کردم برا مامانم هدیه بردم برا مادرش نبردم شوهرم دوتا جعبه شیرینی خرید برا مادرا دخترشم اومد تا یه دسته گل نرگس سر چهارراه خریده اورده. درعین حال عزت و احترام دختر و دومادش بیشتره تا من.
چرا شوهرت برای مادرت باید بره خرید؟! توقع عجیبی داری
😐😐😐
من شوهرم برا من نمیدونه چی بگیره دیگه مادر زن که جای خود داره
یه توقعاتی داریا
همین توقع ها سردی میاره زندگیتو تلخ میکنه
هرچی میخری دوتابخر باهم برین بدین
مردا اونقدر اینروزاباگ ونی مشغولن ک دیگ ن یادشون میمونه ن وقت میکنن
نه دیگه بیخیال انگار نه انگار اونروز دلیلش چی بود فقط کادو بده یه تبریک تمام زودترم بیاخونتون
درسته می‌دونم همه اینارو دقیقا همینجوریه آخه می‌دونی هیچوقت شوهرم ازم دفاع نکرده ولی تا بجای کم بزارم فورا گله میکنه
خب یه گلی شکلاتی پولی هر چی خیلیا رو دیدم یه شیرینی میگرن میبرن خونه مادر زنشون
اصلا یه تبریک تلفتی
تنها کاری که کردم برا خودم زندگی کردم تو تصمیمای زندگیم شریکش نکردم چون دیدم کاری برامون نمیکنه درحد معقول رفت و امد دارم باهاش خودم احترام خودمو نگه داشتم. خوشش ازت نمیاد؟ به جهنم سرشو بزنه تو دیوار لیاقت نداره، سیاست به خرج بده شوهرتو جذب خودت کن که نه تنها زندگیت خراب بشه بلکه دلش نخواد دیر هم خونه بیاد. اینکه چون میترسم زندگیمو خراب کنن جبران میکنم نداریم به درک که به بهش برمیخوره مگه چندسالته؟ بشینی غصه ی حماقت و بیشعوری دوتا دیگه رو بخوری شد زندگی کردن؟
اصلا مهم نباشه برات بذار گله کنه هیچی نگو خودش خسته‌ میشه. اعصاب خودت مهم تره تا گله های شوهرت و ننش
آره درسته ولی خب شوهرم هیچ جوری طرف من نیست خانوادشو به جور عجیبی دوست داره حتی با اینکه می‌دونه کارا و رفتاراشون غیر منطقیه اصلا نمیدونم باید باهاش چجوری رفتار کنم که طرف من باشه
وااای پریناز.
باورم نمیشه ،تو که همیشه از مادرشوهرت تعریف میکردی،چیکار ت کرده؟
هرچقدربترسی و گردن خم کنی بیشترجولان میدن ولی این دفعه روبگذر دوباره بزارشوهرت زنگ بزنه بگه میایم اونجاببین بازم بهانه میاره یانه اگ گفت بیاید ک بروکادوتم بده و برگرداما اگ بازم بهانه اورددیگ نرو کادوشوبده پسرش ببره
شوهرتو بین خودت و خانوادش قرار نده. اینجوری خودتم راحت تری. اصلا نیازی نیست تو خونتون بحث خانوادش وسط باشه. اومد بحث پیش بیاره جوابشو نده. حساب کن خانواده نداره. مردا متنفرن یکی از خانوادشون بد بگه یکیشم خودم دارم هیچوقت دربرابر خانوادش طرف من نبوده منم تو خونم اسم خانوادشو نمیارم اگه رفتم مثلا ننش محل بهش نذاشت خودمو میزنم به اون راه و بگو و بخند میکنم با بقیه اعضا یا مادره رو مجبور میکنم به حرف زدن میبینه اهمیت نمیدم کارشو ادامه نمیده.
الانم تعریفشو میدم زن خوبیه خیلی بهم کمک میکنه هوامونو داره بچمو نگه میداره برام و خیلی کارای دیگه. ولی اون رفتاری که توی مسافرت از خودش نشون داد و تهش من محکوم شدم باعث شد خیلی از کارایی که قبلا براشون انجام میدادم رو دیگه انجام ندم
الان که همسرت عذرخواهی کرده شما هم با نیت خوب رفتی کادو گرفتی
از حرکاتشو کارای خانوادش دیگه پشت گوش بنداز چون دیگه خودت گفتی خریدی باز مجددا دعوا میشه بخوایی بگی چرا اونروز اینطوری شد شاید او جای خانوادش تعریف کرده باشه خانوادشو اوکی باز ضایع که مجددا بحثی پیش بیاد میگن دیدی خانمت که همونجورمثل سابقه
ولی شما میدونی اینطوریه سری بعد نکن بیشترم همسرتون سمت خودتون بکشین
ادم هروقت دید یه راهی که میرفته اشتباهه دنده عقب میگیره و میاد عقب. هیچوقت تو فنجون کسی دریا نریز. بشین برا خودت زندگی کن لباس خوب بپوش ارایش کن برا دل خودت موسیقی گوش بده کتاب بخون به دخترت برس باهم برین پارک مثلا بستنی فروشی ای جایی. بشینی غصه بخوری که ننش فلان کرد خواهرش فلان گفت رفت منو نبرد خانوادش پرش کردن و فلان چیزی درست نمیشه فقط خودت مریض میشی. اومد تا پرش کردن محل نذار سر خودتو گرم کن خودش خسته میشه وقتی ببینه برات مهم نیست دیگه تکرار نمیشه. نذار خانوادشم بفهمن که تونستن بینتون اختلاف بندازن
نه الان حتما خانوم اجازه داده که شوهرم گفت بیا بریم فعلا سر کاره شب میاد احتمالا یا شب میگه بریم یا فردا
واسه مهریه چیکار کردی ؟ اجرا گذاشته بودی فکرکنم درسته؟
آخه خیلی سخته من هر بار رفتم بی محلی کرده بعدش کلی دعوا با شوهرم داشتیم نمیتونم اصلا بروز ندم واقعا حالم بد میشه آخه خیلی وقتا بی دلیل به ادم بی احترامی و کم محلی می‌کنه مثلا بعضی وقتا رفتیم شب نشینی همه چی خوب بوده یهو مامانش می‌ره دراز می‌کشه که وای حالم بده و شب بخیر علنا بروز میده و شوهرمم هیچی نمیگه
بعد مثلا فرداش زنگ زده به شوهرم بچه رو بیار اینجا دلم تنگ شده می‌بره تا عصرم نمیاره برای اینکه منو حرص بدن
من از اینکه بچمو ببینن بدم نمیاد از اینکه میگن فقط بچه و شوهرم برن من نرم بدم میاد واقعا ناراحت میشم شوهرمم انگار نه انگار
آره خب منم نمی‌خوام اینجوری بشه چون من واقعا نمی‌خوام بی احترامی کنم یا دوباره دعوا شه ولی اونا هی کشش میدن خودشونم می‌دونن من فورا عکس العمل نشون میدم
آره دیگه هم شما نیتت زندگیه که برگشتی هم همسرت که اومده ازت عذرخواهی کرده

دیگه بزار خراب نشه سر این جریان شما که خریدو کردی

حالا ماکه نمیدونیم خدای بالاسر عالمه اصولا تو این جریانا همگی حق بخودشون میدن مادرشوهرتمونم همینه نمیدونم میگم شاید

بگه شما اختلاف داشتین تازه مهریه گذاشته اجرا باز تو رفتی دنبالش
مثلا میگما نمیگم حتمی همسرتونم در مقابل احتمالا گفته میخوام زندگی کنم تعریفی کرده باشه از شما
اینطور که باز سر این جریان کنار بکشین پی حرف مادرش باشین باز میگن دیدی اینکه همونطوریه

ولی واقعا نیت اگر زندگی سعی کن گذشته هرچند سخت کم کم نادیده بگیرین
حتما این کادو چیزی میخرین درکنار برای خانواده خودتونم بگیرین که متقابل باشه توقع از مردا نمیشه کرد بعضی مردا کلا بفکر نیستن انگاری
متاسفانه من هر وقت حرفی میزن یه بچمو می‌بره انقد حالم از این بی احترامی هاشون بد میشه همش می‌شینم گریه میکنم همه هم متوجه میشن نمیدونم شایدم چون می‌دونن اینجوریه بدتر میکنن
همین دیگه عکس العمله کار خراب میشه سختها حقم داری ولی دیگه چاره ایی جز مدیریت نیس سخته اولشه ولی درست میشه ان شاالله
چرا اجازه دادی بچه ات بدون تو بره جایی؟
اونم خونه ی مادرشوهر🥲
آره اجرا گذاشته بودم ولی شوهرم رفته بود به دایم و پدربزرگم گفته من همه اشتباهامو قبول دارم معذرت خواهی کرده بود به مامانمم اومد گفت که دیگه مشکلی پیش نمیاد منم برگشتم ولی الان میگم ای کاش یکم قرص میموندم که دیگه تکرار نکنه رفتارهای بدشو شاید بازم بزنه زیر. حرفاش
من یه دوست دارم اونم شرایطش همینه یکساله نرفته خونه همسرش همون همسرش میره بابچش
باز او میگه اینطور بهتره من نمیبینمشون عصابم راحته ماهی یکی دو بار همسربچش فقط میرن
خدا کنه که اینطور نباشه کنار همدیگه خوب خوش باشین ان شاالله
درسته عزیزم من خودمم حتی حق دادم گفتم مثلا مادرش از اینکه من مهریمو اجرا گذاشتم حتما ناراحت شده و کلی حرف به پسرش زده مطئنم حتی بهش گفتن دیگه طلاقش بده چون خودشم گفت که اینو گفتن بهم ولی من گفتم دوسش دارم ولی خب انتظارم نداشتم اینحوری برخورد کنه
چیکار کنم خواهر شوهرم نباید ببره که میبره
بچه ها من شغل شوهرم یجوریه بعضی وقتا چندروز مثلا خونه نیست منم اون چند روزی که نیست میام خونه مامانم
حق داری
بعد شوهرم از این موضوع قبل اختلاف مون ناراحت میشد که تو همش پیش مامانتی چرا خونه مامان من نمیری خب اونام دوست دارن بچه رو ببرن یبارم برو اونجا
در صورتی که خانوادش وقتی شوهرم نیست اصلا به من محل نمیدن بخدا یکبار منو دعوت نکردن که من یبارشم بی دعوت برم بعد اصلا باهاشون راحت نیستم
دیگه به این بهونه مثلا هفته ای یکی دو بار میگه بیا بریم بازار بچه رم بزاریم پیش مامانم یا مثلاً میگه تو برو خونه مامانت تا ماهم بریم پیش مامانم
ممنونم عزیزم
اونکه آره درسته ولی بعضی وقتا میبینی علنا میگن تو نیا خیلی به آدم برمیخوره
بچمم کلی باشون غریبی میکنه گریه می‌کنه شوهرمم میبینه واینمیسه ولی بزور میبرش
کارشون زشته دیگه فکر کمی کوتاه وگرنه ادم بچه نوه میخواد باید همسرشم بخواد دیگه
متاسفانه اینو درک نمیکنن
به نظرت ضررش به کی میرسه؟
خب چرا باید جوری خودتو نشون بدی که بفهمن میتونن اینجوری حرصتو دربیارن؟
آره منم همین ناراحتم میکنه
خب بفرما
خودت داری بهشون نخ میدی که فلانی تو با بچم و شوهرم و بی محلی و فلان میتونی اشک منو دربیاری
آره خب خودشون کاملا می‌دونن عمدا هم میکنن نمیدونم باید رو خودم کار کنم ولی واقعا همش در حال مبارزم باشون
با همسرت آروم و منطقی صحبت کن بگو ببین من خودم پیش قدم شدم و رفتم هدیه خریدم ،ولی هم تو خوب میدونی هم من میدونم که مامانت چرا گفت نیا ، من الانم مشتاقم که برم و وظیفمه که برم ببینمش , ولی اگه قراره ذره ای به من بی احترامی بشه خودت طوری مدیریت کن که بیشتر از این دلخوری ایجاد نشه ، وظیفه مدیریت و اصلاح این رابطه با توء و خودت باید درستش کنی ، پس راضی نشو به همسرت بی احترامی بشه
ممنونم عزیزم آره باید حتما بهش بگم که اگه می‌دونه دعوا میشه و خودشم قرار نیست چیزی بگه همون نرم بهتره
فرزانه خانم من یه سوال داشتم ممنون میشم جواب بدین
عزیزم من مهریمو که اجرا گذاشته بودم ماشین شوهرم که یه ایسوزو بود توقیف شده بود بعد شوهرم گفت که وکیل گرفتم و ۲۷ میلیون ازم پول گرفته که آزادش کرده ،خب چون ماشین کارش بوده به نظرم وکیل کار خاصی لازم نبوده انجام بده واقعا همینقدر میگیرن یا اینکه شوهرم دروغ گفته در این مورد
خوب اوناهم همینو میخان
کش میدن چون میدونن تو میوفتی دنبالشون برا درخاست محبت و فتنه نریختنشون
خوب تو بهشون نقطه ضعفاتو نشون میدی اوناهم دست میزارن روش
چیکار کنم واقعا نمیتونم ناراحتیمو بروز ندم خیلی سخته
گریت میگیره؟تو خلوت خودت خودتو تخلیه کن تو به دشمنات داری میگی من ضعیفم اینطور اذیتم کنید
کنجکاو شدم ببینم کادوش چیه🤗🥴🥴🥴😂
عزیزم ه نظر من حالا که باهات خوب نیستن پ ارزش محبتو نمیفهمن توم دلیلی نداره خوب باشی توم سرد باش وغرور داشته باش
اصلا دیگه باج نده ادم یکبار کوتاه میاد دوبار میاد حدی داره
اصلا دست خودم نیست مخصوصا که به مدتها خیلی حساس شدم انقد تو تاکسی و تو خیابون هم گریم میگیره از خودم بدم میاد
یه شومیزه😅
عزیزم دلت پره برا اونه
بخدا به جوونیت رحم نمیکنی ابجی منم همیشه تو غصه خوردن و غر زدن بود اخرشم کاری سرش اوردن که شد منزوی و مریض شد دود تمام حرص و جوشا تو چشم خودش رفت. رو خودت کار کن بخدا ضرر میکنیا
فعلا تصمیم گرفتم برم مشاوره ببینم یکم حال روحیم بهتر میشه با نه
ببین عزیزم اولا من بودم اصلا رو خودم نمی آوردم و هدیه نمیگرفتم چون تو شرایط الان تو یعنی باج دادن بهشون
دوما با شوهرت برو تو ماشین بشین بگو ببر بچه رو ببینن بیا بریم سریع
سوما کادو برای مامانتم بگیر خودت احترام بزار چه توقعی از شوهر داری
دقیقا ،هر کسی باید خودش به فکر خانواده ش باشه صدتا یکی شوهر نمیگه روز مادر مامانت تبریک بگم یا براش کادو بخرم ،من خودم هر مناسبتی چیزی پیش میاد خودم به شوهرم میگم اینطوری نیست خودش خودکار بگه زنگ مامانت بزنم یا چیزای دیگه
همه ش خودم میگم بخر ،زنگ بزن ،فلان کار کن
خودت به شوهرت بگو زنگ بزن مامانت روز مادر تبریک بگه یا براش هدیه بخرید کمتر مردی وجود داره خودش پیش فرض دلش بخواد برا خانواده زنش کاری کنه
الآنم زحمت کشیدی کادو خریدی با روی باز برید خونشون آجر خودت ضایع نکن ،شاید با رفتن تو شرمنده ش کردی ،وقتی که ناراحتی پیش میاد زمان می‌بره درست بشه
اجر
بی محلی دقیقا چیه ؟
واقعا خودم نمدونم و نمی فهمم میخام نظر شماها رو بدونم
من خونه مادرشوهرم ک میرم ی سلام علیکه و ی چایی برام میاره بعضی وقتا حال مامانمو میپرسه دیگ بقیش در سکوت میگذره و آخرش هم خدافظی
خب ببین ازین قضیه نگاه کن ک شما قهر کردی رفتی خونه بابات و مهریه اجرا گذاشتی
برای اون مادر مهم نیس مشکل از پسرشه یا عروسش ناراحت میشه
منم باشم مامانمم ک بهترین مادرشوهر دنیاس یا هر مادری ناراحت میشه و زمان می‌بره تا فراموش بشه
ببخشید ی سوال چند سالتونه ؟
رو خودت کار کن اگه هم گریه میکنی حدقل یه جوری نباشه که ضعفتو برسونی خوب اینطور اونا بدتر میکنن
من فقط بخاطر اینکه شب یلدا. به دخترم کادو داده بود و اینکه خیلی اهل حرف درآورن گفتم براش جبرانش کنم که نگه م اینکه چوب قلبمو خوردم دلم سوخت گفتم شاید منتظر باشه
آخه می‌دونی بابای من همیشه برای مادربزرگم یه شاخه گلم بود می‌خرید می‌برد
خب می‌دونی برای منم همینحوریه ولی میبینی میریم حرف بزنیم فورا می‌ره تو قیافه یا یه حرف از عمد میزنه که من بهم بر بخوره یا مثلاً می‌ره چایی میاره میزارمشون جلو دست شوهرم بخورید
یا مثلا برادر شوهر و خواهر شوهرم خونن ولی نمیان بیرون
۲۵
مثلا همین الان زنگ زده به شوهرم بیا برات جگر کباب کردم شوهرمم رفت اگه این بی احترامی نیست پس چیه خب بگو مارم دعوت میکردی
خدایش تا میاد از دلم در بیاد برم دیدنشون باز بکار جدید میکنن
زندگیتو از دعوا دورکن
ببر بهش بده بیا آروم بشین
بهتر... بچه رو هر روز صبح زود بفرست بره تا آخر شب بمونه دونفری با همسرت برین تفریح و مهمونی.
باشگاه و خونه اقوام... چندبار اینکارو کنی دیگه بچه رو قبول نمیکنه 😄😄
ماهم همینیم والا😑
ببین بنظرم بازم خوبه میره با مامانش اینا وقت میگذرونه مثلا اگه یه دوست دعوتش میکرد که شما نمیشناختیش که بدتر بود.
نبود🤔🤔
من که از خدام بود دور بر اینا نرم
هر وقت میرفتیم بحث بیشتر میشد
شوهرم مجبورم میکرد
برات مهم نباشه به شوهرت بگو نه نمیام اونا پسرشون براشون مهمه که شما میری تمام
اون تایم برو خونه مادرت خوش بگذرون
هر چی از فامیل شوهر دور تر باشی بهتره
خیلی اهمیت نده ک دعوت نمیکنن بهتر اصلا نرو
من از کل فامیل شوهر
با یه خواهر شوهرم سلام علیک دارم اونم خیلی کم.
زندگیم خداروشکر ارومه
عزیزم بنظر من برای خودت زندگی کن ، به هدف هات فکر کن ،
درگیر شون نباش ، بخاطر پدر مادر بودن بهشون سر بزن و احترام بذار
وقت نکردم همه همه حرفات بخونم اما ی مقداریش که خوندم ی مقداری حساسیت توش بود . شاید واقعا کار اونها اشتباه بوده باشه ها اما نکته اینه میخوای زندگی کنی ؟ آرامش داشته باشی ؟ به اهدافت برسی و رشد کنی ؟ یا فقط حرص بخوری و نا،راحتی و دور از جون مریضی و بیماری ؟؟؟؟
راهش اینه نادیده بگیری نه اینکه بزرگ ترش کنی .
مثلا چای بیاره جلوت نذاره مگه چی میشه ؟ چرا بها میدی ؟
سلام عزیزم به نظرم با خانواده شوهر یه مقدار با سیاست باید رفتار کرد مثلا روز مادر جلو شوهرت زنگ میزدی تبریک میگفتی یا باهم برید برای مامان خودت و مادرشوهرت کادو می گرفتید و سعی کن جلو شوهرت از مامانش بد نگی هرچی هم بد باشند مادرش دوست ندارد کسی حتی خانومش ازش بد بگه اینطوری که احترام بگذاری شوهرت هم متوجه میشه مشکل از مادر خودش و مهم تر به خاطر آرامش خودت سعی به رفتارشون محل ندی اگه رفتاری ازشون ناراحتت کرد همون لحظه با احترام بهشون بگو ولی جلوی شوهرت ازشون بدگویی نکن.
حداقل دوستاش یکاری نمیکنن که روابطش با من یا خانوادم بد بشه ولی خانوادش پرش میکنن
آره خب اگه رفت و آمد نکنی آروم تره همه چی ولی اونم در صورتی هست که شوهرمم کمتر بره یا حداقل به من حق بده که چرا نمیرم این یجوری رفتار می‌کنه انگار فقط من اضافم
ببین واقعا می‌خوام نادیده بگیرم ولی چه بخوام چه نخوام جزیی از زندگیمن اینا وقتی اینجور رفتارا یا بعضی حرفاشونو میبینم به طور کلی روحیمو از دست میدم دیگه نمیتونم آروم باشم برای شوهرم بچم مادری کنم عصبی میشم همه چی به هم میریزه
آره درسته ممنونم عزیزم مشکل من دقیقا همینه همش تو خودم میریزم جواب خانوادشو نمیدم یهو همه غرامو به شوهرم میزنم و زندگیمون خراب میشه
منظورم فقط این بود مثبت نگاه کنی.
امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه.
خیلی حیفه بخاطر اطرافیان یه زندگی با وجود بچه بهم بخوره.

سوالات مشابه