نخوابیدن و توان غذا خوردن نداشتن

سلام من تو این هفته ها کم خواب بودم اما کم خوراک نه فقط سوزش سر دل شدید داشتم

من برگشت غذا و بیخوابی رو چند ماه دارم و عذاب آوره، اما اینکه نخوابم و چیزی هم نخورم، چه جوری توقع دارم بچم وزن بگیره🤦🤦

وزن بچه ربطی به غذاخوردن تو نداره عزیزم ، منم اصلا غذای آنچنانی نداشتم مخصوصا این اوخر سر این و قبلی ولی ماشالله جفتشون تپل و با وزن بالا دنیا اومدن. تو با نخوردنت فقط به خودن و بدنت آسیب میرسونی

خدا جوجه هاتو حفظ کنه، والا هفته پیش سونو دادم، یه کم وزن کم بود،البته با نمودار اوما درست بودا، به نظر دکتر کم بود، بعد من به خاطر حال خرابیای اولش وزن کم کردم و هنوزم به وزن قبل بارداری نرسیده، گفتم شاید مربوط میشه به اون، الان چند وقت یه بار این بلا سرم میاد که با بد بودن خواب و احوالم، دهنم بسته میشه و نمیتونم چیزی بخورم، گفتم واسه بچه بد نباشه

یعنی یه روز نیست دغدغه نداشته باشم، یعنی این حالا بعد زایمانم باهام بمونه، بچه رو میدم بزرگ کنن، خودم یه راست امین آباد🤦🤦

خدا نکشتت سحر چقد خندیدم به این حرفت دور از جونت

برای وزن بچه لیدی میل بخور ماه آخر . منم اصلا اواخر اشتها نداشتم لیدی میل خوردم رشدش خوب شد

بهم داده، من غذا میخورم، اما وقتی. این حالت بهم دست میده دهنم قفل میشه

دلت شاد باشه خواهر، بخدا زجرآوره،

دقیقا من یادمه همین مشکلو داشتم سه ماه اخر نه میتونستم درست غذا بخورم نه درست بخوابم

من سرلاک چهار مغز خریده بودم یادمه کلا همون غذام بود
چون تا غذا میخوردم احساس خفگی میکردم
توش هم چهار مغز داشت هم چند تا سویق و یکم هم شیرین بود خالی میشد بخوری ولی پودر بود
وزن بچه هامم خوب بود

و اینکه قدرت خدا این حالت طبیعی بدن برای اینکه برای بی خوابی های بچه داری اماده بشی
من خیلی خوابم سنگین بود قبلا ولی از بس چند ماه اخر بی خوابی کشیده بودم وقتی بچه ها بدنیا اومده بودن عادت کرده بودم و خوابم سبکتر شده بود

دقیقا منم خواستم اینو بگم ، هفته های آخر بیخوابی داری که آماده بشی برای بی خوابی بچه داری

یعنی باریکلا داری خواهر، که با اون حال باز جرات کردی و باردار شدی، خدا جوجه هاتو نگه داره😍

الان اینو به من بفهمون، اون حالتایی که تو بارداری داشتی، بعد زایمان درست شد؟ خواب،رفلاکس، خفگی هر چی که داشتی

شمام هم بعد زایمان ردیف شدی، یا چیزی از اون علائم همراته؟

ممنون عزیزم ولی واقعا جرئت نداشتم هدیه ی خدا بود😅😅

اره یعنی بعد زایمان کلا خوب شدم مخصوصا رفلاکس شدییید داشتم همش عذاب میکشیدم بیشتر هم سه ماه اخر
خواب هم خوب. شد ولی دیگه بچه ها نمیذاشتن بخوابم 😂😂

نگران نباش اینا همش مال حاملگیه

سحر
آیا قبول داری که اوضاع من خراب تر بود یا بیشتر توضیح بدم؟ 🥴😄
بخدا سراغ دارم مادر دیگه فقط منو نخورده سر بارداریش، بچه ۲۸۰۰ به دنیا آورده
منی که فتوسنتز میکردم، فشارم اکثراً ۸ بود، هانا ۳۱۲۰ بود

عاقبتش بخیر باشه، منم فشارم کلا پایینه، بخدا یه عده رو میبینی یه چیزایی از خوراک. و ویارونه هاشون میگن، دلم میخواد خودم از این بالا پرت کنم پایین،میترسم نمی‌رم فقط دست و پام بشکنه😂😂😂،

میگم فهیمه، شمام علائم بارداریت بعد زایمان درست شد؟

تا من زایمان کنم ، اطرافیانمم با من میزان😂

بسلامتی بغل بگیریش

آره فداتشم، غیر از خوابم که قبل از بارداری هم همین سیستمو تقریباً داشتم، بقیه مشکلاتم خوب شد

نگران خوابت نباش درست میشه. البته خب به خاطر بچه معمولا کم میخوابی و باید در طول شب چندبار بیدار بشی. ولی برعکس بارداریته
تو بارداری زور میزنی بخوابی ولی خوابت نمیبره. بعد زایمان خوابت میاد ولی مجبوری بیدار باشی به بچه رسیدگی کنی 😵‍💫😵‍💫😵‍💫

منم قبلا خوابم بد بود، ۴ میخوابیدم،۷ سرکار میرفتم، تازه بعد از کار هم با دوستام میرفتم میچرخیدم، آخ هم نمیگفتم، به خاطر تیرویید بی صاحابه، وقتی نتونم چند ساعت بخوابم، دیگه به دیونه ها یه سور میزنم، مخصوصاااااااا الان

درست میشه انشالا نگران نباش
دیگه آخراشه 😍😍😍

میگم بخدا من حقمه با این همه زجر یه زایمان راحت داشته باشم😂😂

ابجیای من، از ۳ماه که رد شدم، هر وقت همو دیدیم یا تلفنی حرف زدیم، گفتم دیگه اخراشه😂😂😂

گولت میزدن 😂 اما الان واقعا آخراشه 😁

منکه زایمان خیلی راحتی داشتم، از ته قلبم دعا میکنم واسه تو هم همینطور باشه 😍

اره والا، 🤦

خدا اندازه قلب بزرگت خیر سر راهت بذاره 🥰🥰🥰

وووووییییی خوووووداااااااا 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹💋

stk: |~|2|~|sun_7_col

ببین من حالم خیلی خیلی بد بود کلا خونه یا بیمارستان بستری بودم و زیر سرم.
کل فامیلمون بعد از زایمان علائمشون رفع میشد اما من تا یک هفته همچنان تهوع داشتم ، همچنان بوها اذیتم میکردن ، سر تایم بالا آوردنهام عق میزدم . دکترم گفت هنوز هورمونهای بارداری توی بدنته و چند روزی طول میکشه فروکش کنن.
اما با همه این اوصاف کل علائم پشم ریزون بارداریم برطرف شد ، ولی غول افسردگی سرویسم کرد .

من چون بارداریم کشنده بود خیلی انتظار بیجا از بعد زایمانم داشتم و کلی تو ذوقم خورد .
اصلا انتظار نداشتم توی شیردهی بر به مشکل بخورم ، یا افسردگی بگیرم یا بی خوابی و خستگی انقدر اذیتم کنه چون من عادت به بیخوابی داشتم .
به هر حال هر روز مادری یه چالش جدید داره اما در کنارش خیلی شیرین و خاطره انگیزه .
امیدوارم روزهای خوب و خوشی پیش روت باشه و لذت مادری رو با تمام وجودت بچشی .
خدا این راه رو نصیب همه چشم انتظارها کنه و یه نینی سالم بهشون بده

یعنی بعد زایمان بازم مشکل خواب و اون شرایط رو داشتی؟ تا کی؟

تا یک هفته تهوع داشتم .
بعد از زایمان خیلی خوابم میومد و اصلا سیر نمیشدم از خواب .
هفته اول همش خواب بودم یا گریه میکردم . شاید به خاطر زایمان طبیعی و خونریزی بود ، خیلی احساس خستگی داشتم بعدش دیگه همه علائم بارداریش رفت و افسردگی موند 😂😂

اما این یادت باشه همه این چالش ها زودگذرن و چند ماه بعد کامل به روال عادی زندگی برمیگردی و به شرایط جدید عادت میکنی عزبزم

خدا کنه زود وفق بگیرم با شرایط،

گریه برای افسردگی بود؟ دکتر نرفتی؟

آره ، رفتم تا دوماه بهم دارو داد بعد کم کم قطع کردم.
اصلا غیر قابل باور بود برام ، بی هیچ دلیلی اشکهام سرازیر میشد ، استرس و دلهره داشتم ولی با شروع دارو خوب شدم

خدا رو شکر که خوب شدی، باز خوب شدن و بودن شما به ماها دلگرمی میده

نگران نباش و فقط در حال زندگی کن ، شاید خنده‌ت بگیره اما دلت برای این روزها و تکون خوردن اون وروجک توی شکمت تنگ میشه

سلام عزیزان من ادامه ی پیامای این تاپیکو الان خوندم

زهرا خدا شاهده من به هرکی بعد زایمان میکفتم هنوز از بوی غذا متنفرم باورش نمیشد. تو اولین نفری هستی که مث من بودی
من تا ۵ـ۴ روز بعد زایمان هنوز از بوی غذا و بعضی چیزا متنفر بودم، جوریکه قربونی کردیم کباب کردن، شوهرم با چه خوشحالی اومد گفت بعد از ۹ ماه حالا یه دل سیر کباب بخور... ینی خدا شاهده انگار یکی خونه رو بلند کرد زد تو سر من...
اصلا روم نمیشد بگم من هنوز بدم میاد، گفتم باشه ولی تا آخر اینکه مهمونا داشتن میخوردن من تو دلم آشوب بود و یه لقمه هم نخوردم گفتم سیرم و خودمو مشغول هانا کردم

ولی بعد ۵ـ۴ روز ویارم کامل خوب شد و همه چیم خوب شد غیر خوابم که قبلش هم مشکل داشتم با این موضوع

نه والا من دلم برا هیچ چیزِ بارداری تنگ نشده 🤣🤣🤣🤣🤣

من که فکر میکردم دیگه تا ابد خوب نمیشم .
چه جالب یکی مثل خودم پیدا کردم .
ببین دکترم فوق زنانه ، استادیاره ۵۰ سالش بود میگفت در عمرم زن باردار مثل تو نداشتم.
میگفت قشنگ کیس مطالعاتی هستی 😂😂

ببین خیلی خیلی سخت بود و تموم نشدنی بود برام ، اما یه لحظاتیش قند تو دلم آب میکنه الان ، اما اون موقع لذتشو نبردم ، فقط میخواستم زمان بگذره و تموم بشه .
۶ ماه اول که فقط دعا میکردم دور از جون نیکی ، سقط بشه .
برام مهم نبود قایمکی قرص سیلاکس خوردم با اینکه دکترم منع کرده بود .
چون یک ماه دستشویی نرفته بودم و فقط میخواستم دفع داشته باشم حتی به قیمت سقط .
کاش مثل بقیه مامانها یه ذره لذت میبردم و کیف میکردم 🥲🥲🥲

منم اتقاقا زنگ زدم به منشی دکترم گفتم، پرسیده بود برام و بم گفت تو هنوز هورمونهای بارداری رو داری 😵‍💫، بم گفت اگر بچه ت توی پوشکش لکه خون دیدی نترس. ولی خدا رو شکر ندیدم همچین چیزی

ووووییییی خداااااایا چقد سخت 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ ۱ ماه؟؟؟ 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
خدایا چقد ناراحت شدم 🥺

منم ماه ۴،۵ بودم ،انقد حال بد و تشنج اعصاب و بی خوابی و کوفت و مرض بهم فشار میاورد، چند بار گفتم همسرم که از خونه زد بیرون زعفرون اینا دم میکنم سقط بشه، بعد میرم روانپزشک ،باز بعدا باردار میشم، هنوزم سختی دارم، ولی خداییش ،اول خدا بعد بچه های اوما مغزمو آزاد کردن،

آره ، چون چیزی نمیتونستم بخورم دیگه دفع نداشتم .عین زایمان بود برام بعد از قرص خوردنه.
حاضرم ۱۰ تا زایمان طبیعی کنم ولی یه بارداری دیگه نگذرونم

خدایی ۶ ماه اول جهنمیه 😂😂

خواهر یه جور میگی ۶ ماه اول جهنمه، انگار بعدش میری وسط بهشت، والا من هنوز ویژه همون جهنممم😂😂😂 فقط دیگه پوست کلفت کردم

آخه شش ماه اول طبقه منفی ۷ جهنمه ، بعدش میشه منفی ۶ جهنم 😂😂

اما باز خداروشکر خیلیا آرزو دارن سالها تو جهنم باشن اما بتونن نینی سالمشون رو بغل کنن .
خدا مادر شدن رو نصیب همه چشم انتظارها کنه

الهی آمین، من که به امید آخرش دارم میگذرونم، انشالله دامن همه اقدامیا سبز بشه ،