Ooma
پرسش (1402/10/29):

سلام عزیزای دلم لطفا از تجربه های که دارین بهم کمک کنید

یه هفته بود که با شوهرم فهر بودم البته خونه خودم قهر بودم.. تا اینکه دیشب روز تولدم بود و خواستم بیام خونه اقام.. ساعت 4ظهر بهش گفتم که من میخوام برم خونه اقام بهم گفت اوکب برو.. خلاصه بهد از ده دقیقه دیدم لباس پوشید داشت میزد بیرون که پسرم پشت سرش گریه کرد و شاید باورتون نشه با لباس تو خونه تو این سرما بردش با خودش منم هی به پسرم میگفتم که میحوام برم خونه بابایی... شوهرم هم گفت برو و پسرم میاد باهام من میخوام برم خرید بعد میارمش دنبالت.. خلاصه منم گفتم صبر میکنم مگه خریدش چقد طول میشه تا اینکه ساعت 6شد خر چی زنگ میزدم ج نمیداد و فقط پیام میداد میگفت من جایی هستم پیام بده منم فقط زنگ میزدم تا ساعت 7-30.. که گفت من خونه اقام هستم اونم با پیام

منم انقد زنگ تا جواب داد و بهش گفتم بچه رو بیار.. گفت تو برو و من بعد میارمش دنبالت داره بازی میکنه
و در اخر بهش گفتم اوکی من دارم با آژانس میام دم خونه اقات که بچه منو ببینه و بیاد پایین... تا رفتم دم خونه اقاش با اینکه من یک سال ونیم که خونشون نرفتم.. بعد پدرش اومد پایین گفت بیا بالا ببینم چی شده
منم قبول نکردم و راهی خونه اقام شدم ساعت 11شب بهش زنگ زدم گفتمش مگه قرار نبود بچه رو بیاری به خانوادم چی بگم الان.. گفت داره بازی میکنه
الانم از دیشب تا حالا بچه پیششه و خانوادمم گفتن که تا کی بخوای تحمل کنی.. ومن هم میدونم سر لج من واینکه بچم نیاد خونه اقام اینکارو کرد
شما باشبن چیکار میکردین.. از دیشب تا حالا هی اس که چرا نیومدی و تو عادت داری بچه رو بزاری... با اینکه بچه های قدیم میدونن چه بلایی سرم اورد
اگه میخای زندگیتو ادامه بدی
با لجش کنار بیا
خونه آقات نرو
آرامش بچتو بهم نزن
اگرم نمیتونی همونجا که هستی بمون و تموم کن این زندگی پر تنشو
البته با چیزایی که تا الان من متوجه شدم بعد جدایی هم نمیزاره بچتو ببینی
بله من یادمه
برا همینم میگم
یا کلا باهاش کنار بیا و بشین سر زندگیت
یا دیگه برنگرد و قید بچتو بزن
چرا پدرش گفت بیا بالا نرفتی؟
فکر کنم اینم بی تاثیر نبوده
ای کاش کارای دیگشم خوب بود.. اون حق داره بچشو رو ببره خونه اقاش و خودش بره.. ولی من حق ندارم
چون اونوقت همشون میوفتادن به جونم و دیشب هم باباش باهام حرف زد منو مقصر میدونه.. وهی شوهرم فوش خانوادم میده من نباید چیزی بگم
تو خونه هم از دستش ارامش ندارم انقد که سر بچم داد میزنه
من کاملا بهت حق میدم
ولی مسئله لینجاست که تو یه بچه داری
مطمعنا اگه بخاطر بچت نبود یک دقیقه هم نمیموندی
روابطتون خصمانه هست کلا
با خودت فکراتو بکن
که میخای ادانه بدی یا ول کنی بری
اون موقع ببین در ادامه باید چیکار کنی
اگه قصدت موندنه
از ی اهل فن مشاوره بگیر
که در برخورد با هر کدوم از کارهاش چه عکس العملی نشون بدی
اگه رابطتون درست بشه بقیه مشکلاتم حل میشه
تو مشکلت اونجایی بزرگتر میشه که خانوادشم باهات خوب نیستن و بجای اصلاح و راهنمایی بدتر پرش میکنن
شما همونی ک بچشو بردن از؟شیر گرفتنش بعد برگشتی؟؟؟
مشکلتون چیه الان چی میخواد شوهرت حرف حسابش چیه
عجبا. چقدر اعصابم خورد شد تاپیکت رو دیدم
الهام جان لطفا یکبار هم که شده درست بشین فکراتو کن
اول به خودت و آینده ات فکر کن
بعد هرکس دیگه ای
تولدت هم مبارک
ببین عمر چطوری میگذره؟ عمر منتظرت نمی مونه که تو همش تو قهر و ناراحتی باشی
اره عزیزدلم.. متاسفانه
حرف حسابش اینکه پسرم نباید بیاد خونه اقام و باید هی تو سری خورش باشم وکلا مشکل روانی داره و خانوادش هم مثل خودشن
الان خانوادم بهم میگن به دردت نمیخوره تو این مدت من چند بار قهر کردم و از مجبوری اینکارو کردم وهمیشه به خاطر پسرم تحمل کردم و سکوت کردم.. ولی چون دیشب میدونستم از سر لجبازی اینکارو کرد و کاملا عمدی...
این داره منو دیونه میکنه چون از عمد اینکارو کرد
ممنونم عزیزدلم.. عمرم به خاطرش تباه شد.. من حال خودمو نمیبینم ولی خانوادم دیروز بهم میگن تو خودتو ندیدی مثل دیونه ها داری رفتار میکنی
الان فقط به خاطر ارامش خودم دارم فکر میکنم که این مرد درست بشو نیست
و اینکه الان نگران پسرم که سراغمو میگیره..
😭😭😭
دیشب که به خواستش رسید و گذاشت بچم نیاید باهام.. امروز از صبح هی پیام که خودت پاشو بیا منم ج ندادم
ببین مشکل از ریشه کجاست
از کی شروع شد
چهار تا بزرگتر باید بیان وسط کارو بگیرن
اینطوری که نمیشه
هر کاری دلش خواست بکنه
بچه هم آسیب میبینه اینطوری
و منم تصمیم خودمو گرفتم که از دستش راحت بشم.. وقتی حرمتها بین هم شکست زندگی فایده نداره ولی تنها مشکل پسرمه که الان باید چه اقدامی انجام بدم
اون به غیر از پدرش بزرگی نداره و پدرش داره بهش دستور میده خیر ندیده... ومنم پدرم اون موقعها انقد حرف زد باهاشون وتو زندگی من دخالتی نکردن و منم گفتم شماها دخالت نکنید من تصمیم میگیرم ولی الان کم اوردم 😭😭
نسیم جان بریدم.. نا ندارم دیگه کم اوردم واقعا.. دیشب واقعا و به تمام معنای واقعی روحم مرد.....
چون میدونه نقطه ضعفت پسرته از همین نقطه سعی میکنه اذیتت می کنه
بنظرم بهش بگی بیا این تو این بچت
دست و پا میزنه که بچه رو تو نکهداری
پیام آخرشو ببین خواهر
به نظرم حساسش کردی یه کم شل بگیر اونم وا میده زندگی که میدون جنگ نیست تا کی میخای اینطوری ادامه بدی . پسرت دو روز دیگه بزرگ میشه نوجوان که میشه فقط میخاد با دوستاش باشه از پدرمادر دور میشه تا حدودی اونوقت تو میمونی و کلی روزای برباد رفته یه مدت حساسیتت رو کم کن اونم کم کم بیخیال میشه
اکه اون کار احمقانه رو باهات نمیکرد الان از خدات بود پدرو پسر برن بیرون تو هم به خودت و کارات برسی
بقران قسم اگه میومد و باهام بود و نمیرفت من هیچوقت نمیرفتم.. من شده دو هفته ای یه بار میرفتم یا حتی تو هیچ کدوم از دعوتیا و جشنا شرکت نمیکردم
من از ترسم جرات ندارم چیزی بگم انقد که ترس تو وجودم گذاشته
انقد تو خونه داد میزنه سر بچم سر کوچیکترین چیز که بچم هم پرخاشگر شده و بعضی وقتا داد میزنه..
من زورم میاد چون حرف پدرشو گوش میده
درسته که اون خون تو رو تو شیشه کرده
ولی الان راست میگه خودت اومدی اونکه بیرونت نکرده
و منتظره که برگردی
اگه نبود نمیگفت
تو که نمیتونی از این زندگی بیای بیرون
بساز باهاش و جنگ و جدلو بزار کنار
با پدرشم رابطتو بهتر کن
میدونم اونا بدن
ی مدت کجدار و مریز رفتار کن
این از پیاماش لجبازی میباره اصلا
میدونی چرا این حرفارو میزنه چون میدونه اگه به دادگاه برسه اونوقت میگه که من پیام دادم اون نیومد اینم مدرک..من میشناسمش
الله اکبر از این‌همه مکر
عزیزم برگرد خونه از این ب بعد رفتارشو ضبط کن با پسرت مثلا داد میزنه عصبانیه یا هرچی ک با پسرت اگر بدرفتاری میکنه
این بعدا ب دردت میخوره 🤌
البته ک دادگاه ما و قانون ما ضبط؟صدا و ویدیو قانونی نیس .
ولی وقتی شاهد زنده نیس .
میتونی اینجوری ثابت کنی ک عدم صلاحیت نگه داری پسرتو داره
یا دلت و سنگ کن بگو اون تو و اون بچت ذات تو ب تو میخواد بکشه دیگه مال تو
(ضعف بچه رو دیگه نشون نده بهش)
منم همینکارو کردم برام دعا کنید تورو فقط صبور باشم.. چون بخدا قسم بار اولش نیست... الانم هی اس میده و هی میخواد بگه من بهش گفتم بیا
تو هم در جواب بگو بیام‌که فلان کارتو تکرار کنی
کارهایی که سرت آورده بگو
من بهش میگم بیا پیش خانوادم وبگو مشکلم چیه.. میگه من جایی نمیام هرکی حرفی داره یا بیاد خونم یا بیاد خونه پدرم.. منم گفتم حتما
الی پسرت بدون تو می مونه با باباش تنها؟
من جات بودم بخاطر پسرمم شده می‌رفتم خونشون پسرمو برمی‌داشتم...چه غلطی میخواستن بکنن اخه
یا باید سیاست داشته باشی بخاطر پسرت بی اهمیت بشی به رفتارای همسرت...یا باید یه فکر اساسی بکنی و ازین زندگی باهمسر فریبکارت دل بکنی
ولی بدون اگه جدا بشی هم پسرت تا چندسال دیگه همراهه توئه...بشین خوب فکراتو بکن
از ترس اره میمونه عزیزم چون بچس حتما هی بهش یه چی گفته که من نیستم
من نمیتونم ارزشمو بیارم پایین خیلی ارزشمو قبلا پایین اوردم و هیچی نگفتم
من تصمیم گرفتم اگه تعهد بده و دیگه اینکارارو نکنه یا اینکه جدا بشم چون واقعا کم اوردم
ببخشید من دیر به دسر میرسم بیام اوما، الان اومدم تاپیکت رو دوباره خوندم
الهام جان.
اصلا نمیتونم چیزی بگم، نمیدونم دقیق چی درسته ولی میدونم برای جداشدن باید تا حدی اذیت بشی که اصلا هیچ راه دیگه ای پیش روت نبینی و جدا بشی. همه راهها رو برو و امتحان کن، اگر نشد اونوقت اصلا خودش اتفاق میفته
اخ دارم دعا میکنم فقط خدا بهم صبر بده😭
چه بانمک😂 مثل پسربچه های لجباز نوشته داریم کارتون میبینیم
الهی من فدات بشم اگه بچه نبود که حرف خانوادشو گوش نمیداد.. و هرچی اونا میگن... از این حرصم مبگیره ودارم داغون میشم
عزیز دلم ان شاالله خدا کمکت کنه خیلی سخته تو شرایط شما بودن فقط برات دعا میکنم خدا صبرت رو زیاد کنه💔
الهی من فدات بشم تو روخدا التماس میکنم برام دعا کنید برام
الهام جان چه خبر؟ چطوری؟
خدانکنه قشنگم
به نظرم بهش زمان بده نیاز داره یکم تجربه اش بره بالا . بعدم خونه خانواده هاتون تنهایی نرید این خیلی بده و استارت درگیری
سلام فدات بشم.. وکیل گرفته مرتیکه... وکیلش بهم زنگ زد و بهم میگه شوهرت حق تمکین گرفته زنمو میخوام که برگرده
وکیلشم مسلمه هرچی من بگم باز حرف اونا رو تایید میکنه و من مقصر.. گفت بیا دفترم مشاوره.. گفتمش نمیاد باید بره دادگاه و مشاوره پزشکی بشه
برام دعا کنید که تموم بشه بلا نسبت بی وجدان دست پیش میگیره پس نیفته رفته وکیل گرفته
چون من الان نزدیک یک سال ونیم که پامو نزاشتم خونه اقاش اونم همینطور.... من دوست ندارم دیگه پاشو بزاره خونه اقام
چون یه ادم دهن بین هست
نمیدونی ایندفعه چطور بدتر تمام دعواهای قبل دلمو چزوند و حالم بده
الهام 😪
بچه اومد خونه؟
اصلا چرا اینطوری شد یهو
چرا وکیل آخه
چرا موضوع دوباره انقدر بزرگ شد
نه عزیزم نیومد 😭
وکیل گرفته که حق تمکین زنمو میخوام و میخوام برگرده
سر این موضوع حیف زندگی مشترکتونه عزیزم🥺 برگرد خونه و بعد باهم بشینین صحبت کنین دل همسرتم معلومه دوست داره زودتر برگردی فقط افتاده رو لجبازی بچگونه
درصورتیکه قصد دارید پزشک پاسخ سوال شما را بدهد باید در متن و یا عنوان سوال پزشک را مخاطب قرار بدهید ❌
چطوری الهام جان؟

سوالات مشابه