هیچی نمیدونم درباره مشکلاتی که گفتی فقط مادرشوهرت چه پروهه که بهش برمیخوره مادرت بهت زنگ میزنه اصن به اون چه ربطی داره که متدر تو بهت زنگ میزنه یا نخ؟
🤣🤣انقد عصبی شدم همشم اشتباه نوشتم
اخه یعنی چی ناراحت میشه؟
انقد ناراحت بشه کسی بهش نرسه 😐
اون مشکل تو مجازی چرخیدن کس چرخ زدن همه ما همچنینیم 😂
ولی داستان مادرتو درک نمیکنم
اینجوریشو دیگه ندیدم
خداییش، یه کم منطقی باش خواهر، میره خونه مادر شوهرش نیم ساعت با مامانش حرف میزنه، اگه تو اطرافیانمون همچین چیزی باشه خودمون قاطی میکنیم،حالا چون مادر شوهره که نباید بگیم اون اشتباه میکنه
به مادرت بسپر که رفتنی خونه مادر شوهرت زنگ نزنه، چون همون غر هایی که همسرت میشنوه، بعدها برات داستان میشه، خداییش و منطقی هم نگاه کنیم به موضوع، مادر شوهرت تقصیری نداره اگه چیزی میگه ، اگه یه بار و دو بار بود، ایراد نداشت، مادرتون کار همیششه، پس براشون حد و مرز بذار، یه مشاوره هم ببرشون
سلام
فقط مشاوره رو مامانت اثر داره و اگه لازم باشه دارو درمانی.
خودتم نمیدونم چیکا کنی برا اعتیادت.
بعد یه سوالی ک پیش اومد برام اینکه چرا شوهرت ممنوع الخروجه؟ 🤔😅
یبار با شوهرم دعوام شد اومد گوشیو از دستم گرفت قط کرد.
گفت مامانم میگه تا گفت مامانم میگه زدم تو دهنش با پشت دست هنگ کرد بدبخت گفتم خودت چی میگی؟ خودت عقل داری بفهمی ۲ هفته اس نرفتم خونمون؟ عقل داری بفهمی کی پشت خطه؟ کسی که تورو مثل پسرش میدونه هیچی دیگه زنگ زد به مامانم گوشیم داد دستم تا ۲ ساعت باهاش حرف زدم.
حالا مادر شوهرم چی میگفت؟ بیاد چایی بریزه بخوریم من از کیه منتظرم این یه چایی بده دستمون نکبت
واقعا دلم میخواد گوشیمو بندازم دور انقدر از زندگی انداختتم
خب خودش چه جوریه روزی ۶ بار زنگ میزنه هر بارم ۱۵ تا ۲۵ دقیقه صحبت میکنه
این چه حرفیه مادرشه زنگ میزنه حالا مادرشوهرش زنگ بزنه به پسرش خونه مادرزنش کسی جرات داره ناراحت شع؟اونکه منظوری نداره حرفی نداره درسته وابستگی بدی داره ولی خوب اینطوره دلیلی نداره مادرشوهرش بخاد براش نازو افاده بیاد و ناراحت بشه
مثلا رستورانیم زنگ میزنه شوهرم میگ بیرونم میگ ی دقیقه وایسا انقدر حرف میزنه غذا یخ یخ میشه یا مثلا رفتیم بستنی بخوریم اب میشه من دیگ بیخیال شدم
زنگ میزنه رستورانی جایی باشیم غذامو میخورم بستنیمو میخورم به من چه وقتی شوهرم میگ سر شامیم زنگ میزنم قط نمیکنه یا زرتی زنگ میزنه
نمیگم مامانم بی تقصیره ولی بد ۲ هفته دوری زنگ زده بود تازه کار واجبم داشت میخواست واسه جهازم ماشین ظرفشویی بخره مدلشو میپرسید منم داشتم توضیحاتشو میشنیدم
چقد حسودی ام شد بهت . مامان من ماه ب ماه ام بهش سرنزن دوتا غرمیزنه اما حتی راه نمیفته بیادپیشم . مامان من وابستگی بیمارگونه به پدرم داره حاضره بخاطراینکه بابام ازخودش راضی نگه داره از همه بچه هاشون چشم پوشی کنه
🤣🤣این پیامو نادیده میگیرم هیچی نمیگم
مادرشوهرمو که بوسیدم گذاشتم کنار خیلی راه اومدم آدم شه نشد هرکاریم بگی کردم دیگ بیخالش شدم
میتونی وقتی بیرونی وزنگ میزنه جواب ندی بجاش پیام بدی که بعدا زنگ میزنم خودم
مادرت خیلی وابستگی افراطی داره باید کمکش کنه بیشتر به خودش اسیب میزنه روح و روانشو بهم میریزه شاید اگه پیشش زندگی نکنید اوضاع یه ذره بهتر شه
بخدا راحتی.
من مریض میشم یکی داره گریه میکنه
سقط کردم از بیمارستان اومدم مجبور بودم بخندم اشکم در میومد مامانم خودشو میکشت
از درد تو بیمارستان یا زاه میرفتم یا دستام مشت بود جا ناخنام کف دستم افتاده بود گریه میکردم مامانمو نمیشد جمع کرد
این مادرشوهرم بود نه مادرم
بدبختی داری نمیدونی اونو رد کنی یا مادر خودتو
تو با زنگا مادرت درگیری شوهرتم با زنگا مادرش 😂
شوهر من جونش در میره واسه مامانش بکشیشپ جواب میده چه بسا جواب نده آبروشو میبره بیین انقدر زنگ میزنخ تا جواب بده شوهرم یبار ماموریت بود ۱۰۹ بار تو ۲ ساعت بهش زنگ زده بود اخرم زنگ زد به من رید بهم گفتم بایا ماموریته خونه نیست ک
منم مامانم در روز خیلی بهم زنگ میزنه ولی کلر داشته باشم مثلا بهش بگم بیرونم یا دارم غذا میخورم یا فیلم میبینم خودش قط میکنه من کارم تموم میشه بهش زنگ میزنم
ن مامان من دیگ اس ام اس میده شرایطم اوکی باشه زنگ میزنم یا میگم بزنه بیشتر پیام میده خوبی یا نه؟ همینو جواب بدم کافیه زنگ زدنیم فقط حالمو میپرسه یا از خودشون میگه ولی نیم ساعت طول میکشه
اما مادرشوهرم زنگ میزنه به شوهرم ناهار پخت؟ شام پخت؟ رفته بیرون؟ خونه اس؟ چیکار میکنه الان؟ سرکار ک دیگه نمیره؟ درس میخونه ؟ من نمیدونم میخواد چی بشه که درس میخونه؟ نرفت آموزش پرورش؟
کلا آمار میگیره و دخالت میکنه
مامان من اوایل که ازدواج کرده بودم صبح زود تا بیدار میشد زنگ میزد
شوهرم میگفت بدو بیا جواب بده بگو زنده ای😂
مامان منم بهش بگم قط میکنه
ولی مادرشوهرم نه بدتر میکنه
یبار شنید رفتیم پارک هر ۲۰ دقیقه یبار زنگ میزد اخرشوهرم گوشیشو خاموش کرد بد شروع کرد به من زنگ زدن منم جواب میدادم ۲ کلمه حرف میزد از قصد تلفنو قط میکرد گوشیو روشن میزاشت من زنگ میزدم میگفت اشغال است دوباره ۵ دقیقه دیگه زنگ میزد اخر منم خاموش کردم گوشیمو
بد زنگ میزنه به مامانم گه چرا دخترت جواب تلفنمو نداد؟
الان به نظرم بدتر از مامانت مادرشوهرته مامانت از دلتنگی و وابستگی زنگ میزنه
مادرشوهرت از فوضولیییی
منم این مشکلو دارم میرم خونه مادرشوهرم ساعت ۱ دقیق ۱ پیام میده سلام خوبی؟
خب به مامانت بگو جوابشو نده تا دیگه زنگ نزنه
اه چقد رو مخه
فوضولی حسودی و چیز یاد دادن به شوهرم
انقدرررر دخالت میکنه به گوشش میخونه اعصابمونو میریزه بهم شوهرمم میگ ب توچه تو چیکار داری از رو نمیره که
مثلا به شوهرم میگ نزار درس بخونه
نزار تنها بره بیرون هرچی میخواد الان خونه ای برو بگیر فردا راه نیوفته تو کوچه و بازار
به نظرم هیچی تاکید میکنم هیچیییییی جلوش حرف نزنید
ببین من سقط کردم میگفت سری بعدی از من اجازه میگیری بد بچه دار میشید
گف تا ۳ماه ک نمیزاری بشه رفتم پرسیدم از بهداشت نباید بشی
بد ۳ ماه عیده بدم ماه رمضونه خوب نیست
من دختر خالم مادرشوهرش اینجور بود اینم میرفت دانشگاه ولی نمی‌گفت بهشون میرفت بیرون یا خرید میگف خونه مامانمم کلا همه چیزوووو از مادرشوهرش قایم میکنه میگه اینجور خیلی راحتیم الان
خلاصه گف ۷ماه بعد اجازه دارم اقدام کنم
مثلا چیزی به خودش یا بچه هاش میخره میگه مامانم داده یا از قبل داشتیم کلا همه چیو پنهان میکنه ار مادرشوهرش چون اونم‌خیلی فوضوله همش دعوا مینداخت خونشون
مادرشوهرم یکمم شوهرمو بد بین کرده بود
وای اینجوری خیلی بده سعی کنید فقط دوری کنید و جلوش از هیچی حرف نزنید
باهم زندگی می‌کنید با مادرشوهرت؟
ببخشید گلم اونجوری گفتما خیلییی آخه حرصم گرف از دست مادرشوهرت😐
حس میکنم مامانت منم در آینده🥲🥲🥲
چه همه نوشتی😐😐😐یکی خلاصه کنه
الان معضلت مادرشوهرت باید باشه ک شوهرت را بدبین میکنه
مامانت هم بخاطر خودش باید با مشاور صحبت کنه بیچاره گناهی نداره وابسته هس
خو اینم میگفتی دیگه،من از چیزی که گفتین، جواب دادم، از کجا میدونستم همسرتونم همینه
من نظرمو گفتم عزیزم، به جای اینکه پر به پرِ وابستگی مادرشون بده، مشاوره ببره،
مادرت و مادرشوهرت انقد تلفن بازن زنگ بزنن باهم صحبت کنن🦦
نهایت کمکم🤌🏼🥴
ی اوما تو مشکل تو موندن
برو مشاور
مامانتم ببر
عزیزم واسه تو گوشی چرخیدنت یکم اراده داشته باشی و یه برنامه ریزی که از صبح چیکار کنی میتونی خودتو عادت بدی . گوشیتو بذار رو شارژ بهینه که اصلا برنامه هاتو نشون نده . یا وقتی شارژش تمومه دیگه نزن تو شارژ تا نخای سمتش بری یکم سخته مخصوصا وقتی تنها باشی ولی یکم اراده کنی حله
واسه مامانت هم . مادرشوهر من دقیقا همینطور بود انقدر وابسته شوهر من بود منتها خیلی غرور داشت از بعد از ازدواج کلا یه طور دیگه شد انگاز اصلا بچش نیست در حل یه احوال پرسی ساده شدن . الان تا آب بخاد بخوره کف دست دخترشه . به کل وابسته اون شده .اصلا انگار بلد نیست خودش زندگی کنه . هر روز از صبح بخیر تا شب بخیر تا دخترش تماس تصویری میگیره و گزارش میدن بهم . خیلی وابستن. تا گفتی تمام حالت هاش یاد مادر شوهرم افتادم
الان تنها کاری که میتونی بکنی یکم بشین اپل با مامانت حرف بزن براش توضیح بده که هم تو دل نگرون هستی هم خودش اذیت میشه بعدم راضیش کن برید یه مشاوره خوب . واقعا میشه تغییر بدین رفتارشون رو ولی باید زودتر اقدام کنی خدا نکرده از این همه فشار مریض میشن . اصلا طبیعی نیست
منم با شوهرم رفتیم پیش روانشناس سر این قضیه چون به مشکل برخوردیم . منتها چون مادر شوهرم میدونستم راضی نمیشه بیاد مجبور شدیم قبول کنیم که دست خودش نیست حالتش
نبابا ما ۳ ساعت فاصله شهری داریم.
ولی دخالت داره دیگه زنگ میزنه یا میریم اونجا یا میان اینجا شروع میکنه
خودش اینجوریه بد به من گیر میده
ببین دل نگرونیه چیه نمیدونم.
اما کلا دلش میخواد من باشم پیشش.
بعد از فوت مادر بزرگم بدترم شد
با هیچ کسیم رفت و آمد نداره ینی فامیلامون هیچکی با هیچکی رفت و آمد نداره همه درگیر خودشونن رو این حساب کل زندگیش شده من
نمیاد که.
تازه مامانم مثلا فرهنگیه خودش مشکلات همه رو حل میکنه بابامم فرهنگیه.
خودم باید برم
اینم حرفیه ولی کاری نداریم پشت خط کیه
هرکیم باشه صورت خوشی نداره وقتی جایی مهمونی رفتی بشینی تلفنی صحبت کنی
از نظر ما بیشتراز حدش بی احترامی ب صاحب خونس
اره مهمونی که ۲ ساعت ۳ ساعت بیاد.
من میرم یهو ۲ هفته ۳ هفته میموندم بد نه اجازه دارم برم بیرون نه بیرون جایی هست کلافه میشم.
کلا ببین اخلاقش اینه مثلا زمان کرونا من دانشگاهم مجازی بود میرفتم تو اتاق امتحان میدادم هی میرفت میومد تمرکزمو میریخت بهم هی میگفت پاشو بیا پاشو بیا بیرون چرا میری تو اتاق میگفتم بایا دارم امتحان میدم بد میرفت آوار میشد رو سر شوهرم یبار نشستم گریه کردم از دستش بد خواهرشوهرم ۹ سالش بود امتحان داشت یا درس میخوند یه سینی آجیل و آب و بستنی و.. میداد دستم برو پشت در اتاقش در بزن اگر درو باز کرد اینو بده بهش بخوره اگر باز نکرد حق نداری بری تو.
یا مثلا خونمون میاد خونه بابامینا طبقه بالاس ماست زورش میاد بره بالا یه سلام کنه با اینکه بابام ۱۰ سال ازشون بزرگتره مادرمم حتی از پدرشوهرمم بزرگ تره یا ۴ سال عید گذشته حتی ۱بارم نیومدن خونه بابامینا همیشه بابام رفته خونشون امسال عید اولین عیدی بود که ما خونمون بودیم حتی خونه مام نیومد.
نه احترام میزاره نه ارزشی قائله برای من و خانوادم یبارم بهم گفت من از قصد به خانوادت بی احترامی میکنم منم هیچی نگفتم سکوت.
وقتی خودش اینجوریه نیم ساعت تایم من برا خودم باشه مشکل داره.
کلا میرم خونشون میگیرتم به کار اینو ببر اونو بیار اینو بشور اونو بپز بد من حامله بودم اومد خونمون برا ۴۰ نفر برنج پخته بودم شوهرم میخواست برنجو برداره نزاشت گفت زنت برداره جا بچش سفت شه بد من استراحت مطلق بودم مامانم این صحنه رو دید سریع اومد قابلمه رو از دستم گرفت انقدرم جلو مادرشوهرم بم چیز گفت مادرشوهرمم میگفت نه جا بچه اش سفت میشه
که آخرم به لطف مادرشوهرم بچم سقط شد.
حرف شما درست منم جایی برم خونه کسی یا مهمونی گوشیمم از کیفم در نمیارم. این مثلا میاد خونه من زنگ میزنه به خواهرش یا مادرش پا میشه از این اتاق به اون اتاق میره مثلا دارم با تلفن حرف میزنم حواسم نیست در کشوهامو باز میکنخ میره انباری میره تو یخچال حموم و.. همه جارو چک میکنه خدا نکنه یه جیز جدید گرفته باشم آبرومو میبره.
کلا ادم عجیبیه
با منم لج میکنه همیشه سعی میکنه یکادی کنه گریه امو در بیاره
ببین ناراحتی به کنار تلافی میکنه مثلا ناهار نمیاره یا غذا مونده میاره میگ با تلفن حرف زدی نیومدی بپزی یا مثلا من مرخصی میگرفتم ولی باید انکال بودم از آزمایشگاه زنگ میزدن مثلا نمونه فلانی چیشده یا جواب آزمایش فلانی رو تایید کردی بدیم بره همکارمم اقا بود میومد به شوهرم میگفت با یه مرده صحبت میکرد انقدر اینجوری کرد اخر نرفتم سرکار همه اش دعوا داشتیم باشوهرم
همکارم عادتش بود جان جان زیاد میکرد قربون شما خیلی میگفت میومد میچسبید به من میشنید اینارو سریع گزارش به شوهرم منم گوشیم صدای تماسو ضبط میکرد میزاشتم شوهرم میشنید.
یا همکلاسیامون زنگ میزدن دخترا به شوهرم زنگ میزدن مشکلی نداره ولی به من زنگ میزدن من بدبخت میشدم دیگه من دختر بدی بودم و با هزار نفر بودم.
خداییش خونمون هست شوهرم مادرش زنگ میزنه شوهرم پرو پرو یجوری وا نمود میکنه مثلا سرو صداتون زیاده ما همه ساکت میشیم مثلا بابام با تلفن حرف بزنه از سالن میره بیرون شوهرم راحت حرف بزنه یا داریم فیلم میبینیم کنترلو برمیداره تلوزیونو میزاره رو سکوت کسی جرعت نداره چیزی بگه😐
سلام عجب مادرشوهری داری
مادرشوهر منم فضوله ولی دیگه نه اینقدر
وقتی خبر حاملگیمو شنید گفت خیلی پرویی خیلی رو داری بی حیایی هم بهدمن هم به شوهرم جفتمون هنگ کردیم قط کردیم تلفونو سریعم پاشد اومد خونمون فرداش ک رفت من خونریزی کردم
بین ساعت ۳تا ۶ صب اومده بود تو اتاق خوابمون در کمدو از عمد باز گذاشتم از پنجره اتاقمون پیدا نباشه وقتی پاشدم برم دسشویی دیدم در کمد بسته شده
هر جفتمون فهمیدیم اون اومده تو اتاق دیگ بحثمون شد با شوهرم خوابیدیم منم خونریزی کردم و سقط شد بدون هیچ دلیلی ۱ ساله در به در دکترام بد سقطم تنبلی تخمدان گرفتم پیرم در اومده.
رفت امدتونو کمتر کنید
هیچ حرف خونتونو پیششون نزنید
بعدم اینکه جدای اینکه چ حسی ب مادرشوهرت داری بنظرمن وظفیش نیست هرسری میاد خونتون بره بالا ب خانواده توام سلام کنه
حالا اگ رفت احترام گذاشته بهتون
اگرم نرفت نباید ناراحت بشی اصلا
همه ماها کم و بیش خونه مادرشوهرا وقتی میریم کم و بیش ب کار گرفته میشیم😁
کارایی ک خونه خودمونم میکنیم چ اشکالی داره
من خودم ماهی یکی دوبار بعده شام میرم کاری باشه انجام میدم
بابت سقطت هم متاسفم خیلی سخته انشالله بزودی مامان بشی
بچه بیاد این دغدغه ها همش میره توحاشیه زیاد توذهنت بهشون پروبال نده
عاطی جان تبریک میگم. ب حوصلت
میتونی رفت و امدتو کم کنی
مثلا ما تا خونه مادرشوهرم‌اینا یک ساعت فاصلمونه
شوهرم همه ی جمعه ها اونجاست
ولی من نه😂
هر هفته ای حال کنم میرم
بارها پیش اومده یکی دوماهم نرفتم
چون میدونم برم اونجا سر بچه بهم گیر میدن که چرا بچه نمیاری و این صحبتا و اعصابمونو خورد میکنن منم نمیرم
اینجوری خیال خودم راحت تره🤦🏻♀️
سر اعتیادت باید بگم سلام منم همینم😂😂😂
بعضی وقتا که میبینم کارام روهم تلنبار شده اعصابم از دست خودم بهم میریزه به خودم فحش میدم که نباید تا ساعت فلان به گوشیت دست بزنی😂😂😂
خودمو تهدید میکنم و دعوا میکنم😂🤦🏻♀️
سلام عزیزم برای اعتیادت به گوشی باید بگم منم اینجور بودم یه مدت واتساپ و دیوار و تلگرام و هربرنامه ای که میدونی خیلی بهش وابسته ای پاک کن روی گوشیت کاااااملا اعتیادت از بین میره
من یه مدت پاک کردم و الان که دارم دیگه اصلا میلی ندارم برم داخلشون سرک بکشم فقط شده به اندازه نیاز
یک برنامه پیام رسان داشته باش برای دانشگاه یا هرچیزی که لازم داری و داخلش هم از همه کانال ها بیا بیرون که جذابیتی برات نداشته باشه. بقیه برنامه هات پاک کن. بخصوص اینستا و روبیکا و واتساپ که خیلی اعتیاد میارن رو پاک کن یه مدت. نگران نباش خیلی زود راحت میشی و عادت میکنی
برای مادرتون و مادرشوهرتون هم سعی کن رفت و آمدت رو کااااملا کنترل کنی. میدونم مادرت شاید ناراحت بشه ولی برای اینکه از حساسیتش کم بشه سعی کن رفت و آمدت رو کمتر کنی و تایم و تعداد تلفن زدناتون رو به مرور کم کنی. هرچقدر تلفنی بیشتر حرف بزنی باهاش بدتر میشه. مراعات کن بعضی وقتا به بهانه های مختلف زودتر قطع کن و یا دیر جواب بده.یجوری مدیریتش کن تا وابستگیش کم بشه
ما این مشکل رو با پدرشوهرم داشتیم خیلیییی وابسته بود بهمون و کنترلش کردیم شکرخدا الان خیلی بهتر شده
اوایل شاید طرف کمی ناراحت بشه ولی بعد که عادت کرد هم خودش راحت میشه هم شما
شوهرم قبول نمیکنه به زور منو بر میداره میبره اونجا بد منو میزاره خونه اونا با دوستاش میره بیرون 😐
اخه مامان و بابام میرن شهرشون به زور برشون میداره میبره خونه مادرش میگه باید بیان به مادر من احترام بزارن اونوقت خودش ۳تا پله نمیره بالا مامان من از مشهد اومده بودن بابامم عموش فوت شده بود نمیومد خونه بابامینا پدر شوهرم پاشد بیاد اومد
مامانم براش زعفران و نبات و زرشک و شکلات و برای چدر شوهرم تیشرت برا خواهرشوهرم شال آورده بود داد بهشون بد این نمیومد خونشون
عموی مادرشوهرم که فوت شد من و شوهرم رفتیم بهش برخورد که چرا مامانمینا نیومد مجبور کرد شوهرمو که برای چهلم عموش مامان و بابامم بیان بنده خداها اختلاف پیش نیاد پاشدن اومدن
بعدش که عموی بابام فوت شد یه تسلیت خشک و خالیم نگفت.
اره خودش توقع نکنه منم توقع ندارم
هر کاری ما میکنیم وظیفه اس ولی اون هر کاری کنه لطفه
اره ولی خداییش خیلی ظلمه میگیره میخوابه میگه بپز بشور بیار ببر
بد من هم دیسک کمر دارم هم گردن جارو برقی داده دستم خونشونو جارو کنم اون پایین جارو برقی رو در آورده فرچه جاروبرقی کوچولوعه رو وصل کرده ۲۸۰ متر خونرو با اون جارو کردم کمرم صاف نمیشد دیگه
یا کلی مهمون نشسته بعد از شام جارو نپتون داده دستم خونرو جارو کن مردم از خجالت شوهرمم فرستاده بود بیرون پول کارت به کارت کنه یهو اومد با من دعوا کرد ک چرا جلو اون همه مدو ۴دستو پا شدی جارو میکنی مامانم بگه تو نباید گوش کنی.
یا مثلا کابینتاشونو عوض کردن خانم نشست رو مبل پاشم انداخت رو پاش کل آشپزخونه رو ریخت گردن من شستم تمیز کردم کل کابینتارو پاک کردم میخواستم ظرفارو بچینم توش گفت نه همه اشو باید بشوری فکر کن چقدر ظرف تو یه آشپزخونه هست رفتن با دوستاش بیرون همه ظرفارو ریختن گردن من هرچی بود شستم خشک کردم جم کردم بد اومد گفت نه باید توش زیر کابینتی بندازیم منم کفرم در اومد دیگه پاشدم جم کردم اومدم خونمون.
کار معمولی فرق داره تا اینکه بشونتت بگه قالیمو بباف مگه برا منه؟
خدا شاده ۳۰۰ کیلو باهم شیره پختیم همرو من دبه کردم ظرفاشو باهم شستیم جم کردیم ۱ بطری بهم شیره داد از ۳۰۰ کیلو بد به خواهرش و مادرشو فک فامیلا دبه ۵ تا ۱۲ کیلویی داد.
بد مثلا پوست من حساسه به سرکه به شوینده به همه چیز هر بار دستگش ظرفشویی میگیرم میبرم میندازه دور بد بر میداره تو مایه ظرفشویی سرکه میریزه میگه تمیز تر میشن ظرفا دستای من میشه عین لبو بد زخم میشه
من از ۱۱ سالگیم ماشین ظرفشویی داشتیم حتی مامانم ظرف نمیشوره خودمم ماشین دارم از روزی که اومدم خونم تا الان حتی مهمونمم ظرف نشسته همرو میریزم ماشین چیزاییم که سنگین و شستنش سخت باشه یا مامانم میشوره یا شوهرم بد مادر شوهرم منو با ۱۰ تا قابلمه و شرکه و خمیر دندون و لوله بازکن انداخته بود تو حموم میگفت پشت قابلمه هامو سیم بکش بد من پوست دستم انقدر نازکه به سیم اسکاجا دست زدنی میره تو پوستم خون میاد حالاچی به شوهرم و پدر شوهرم گفته رفته حموم وقتی فهمید مهمون میاد که نیاد کمک کنه شوهرمم کفری اومد دم حموم در زد رفتم میگ چیکار میکنی؟ میگم مامانت اینارو داده بشورم هنگ کرد بد مادرشوهرمم زد زیرش که من خودم خواستم اونارو بشورم😐
هرچی گفتم هرچی شوهرم گفت گردن نگرفت ک نگرفت
یا مثلا پدرشوهرم بهمون بدهکاره پول قرض میگیره میده ماهی و اینا میخره مادرشوهرم نمیده بهمون تو خونشون میگ پاشو بپز امروز مهمون شما باشیم یا همینجوری تعارفی ماهی میگیره میگ ۴تاشو ببر خونه مادرشوهرم برمیداره میبره خونه خواهرش قایم میکنه میگه دادم بردن بد خورد خورد میره میاره میخورن
کار معمولی و چیزای معمولی که اشکال نداره اینارو حتی نمیدونم چه اسمی روش بزارم
شوهرم نمیزاره که به زور با دعوا با گریه برمیداره میبره
ببین هیچی نمیگه که ناراحتیشو نشون نمیده یهو میبنی مثلا بد چند روز بدجور مریض میشه سیستم ایمنیش خیلی پایینه با استرس و ناراحتی و اینام یهو میاد پایین تر تبخال میزنه مریض میشه کرونا گرفته بود گریه میکرد میگف میمیرم نمیتونم پیشت باشم🤦♀️
بارها تلاش کردم نهایت ۲ روز دوم میارم🤦♀️
ولی اینبار باید گوشیمو بدم شوهرم بهم پس نده تا دو سه هفته
خوب خانوادت اشتباه میکنن انقد میوفتن دنبال حرف شوهرت و خانوادش
وای بگردم الهی😑😑
چه مصیبتیه مادر شوهرت
خیلی اذیتم کرد ولی برام مهم نی من آدم حسابش نمیکنم
دقیقا منم بهشون میگم بابام میگه من نمیتونم عین مادرشوهرت بی شخصیت باشم میرم میام یه فرقی باید بین ما و اون باشه بدم میگ پدر شوهرت خوبه ما به اون احترام میکنیم
الان تو در نظرت کی مقصره؟شوهرت یا خانوادش؟
والا خیلی اعصاب داشتی میرفتی و کاراشون میکردی
به نظرم خانوادم ک هی کوتاه اومدن و بخشیدن بد شوهرم و در نهایت مادرشوهرم که نکبته😐
شایدم خودم مقصرم باید یبار میزدم تو دهنش
مقصر خودتی بعد خانوادت بعدم شوهرت بعدم مادرشوهرت که نمیتونه بفهمه داری بهش لطف میکنی که کمکش میکنی
به نظرم از همون اول نباید اونقد رو میدادی که بخاد ازت سواری بگیزه
اصن مادر شوهرت بگه برنج اون همه درست کن برا مهمون وقتی بارداری اون عقل نداره پ عقل خودتو شوهرت کجا بود؟
اصن تو از رو دلسوزی کمک کردی پ شوهرت کجا بود که بهش بفهمونه بابا این خو ببخشید خر نی هی ازش میخای سواری بگیری ادمه میبینی چی نمیگه پرو نشو دیگه
837
1402/08/20
