Ooma
پرسش (1402/03/27):

بچه ها در مورد فامیل شوهر یه سوال دارم

سلام بچه ها...من الان ۲سال عروسی کردم قبلش هم ۱سال نامزد و۱سال عقد بود...تو این ۴سال هنوز خونه ی دایی ها و خاله های شوهرم و نرفتم و ندیدم...پدر مادرم هم اصلا تا حالا نه خونه ی مادر شوهرم دعوت شدن نه رفتن...فقط عمه ی شوهرم فوت کرد اومدن خونه ی پدر بزرگش برای تسلیت...اما فامیل شوهرم تند تند خودشونو دعوت میکنن خونه ی ما...مثلا یهو زنگ میزنن میگن ما داریم میام اونجا شب نشینی شام هم بزار...تو هر مناسبتی هم که من بخوام خواهر برادر خودمو دعوت کنم مادر شوهرم با کلی بحث و جنگ مجاب میکنه که خاله و دایی همسرمم باید دعوت کنیم...بعد من الان واقعا سختمه تو شرایط سختی ام پسرم ۱۰ماهشه خودم پنج ماهه باردارم...همسرم کلا سر کاره...خواهر شوهرم اصلا کمک نمیکنه و فقط تو اتاقشه تازه باید برم کلی لیوان و بشقاب هم از اتاقش هر روز جمع کنم...اینا هم هی زنگ میزنن که میان...به شوهرم اول زنگ میزدن اون خیلی رک میگفت نه نیستیم خونه مادر خانوممیم و این حرفا به من زنگ زدن مسگفتم حالم زیاد خوب نیست و نیستم خونه...اما الان خیلی شیک زنگ میزنن به خواهر شوهرم و بعد اون مثلا موقع غذا پختن میاد میگه زیاد بزار خاله میاد یا دایی میاد...خیلی شیک الان میان و من نمیدونم باید چیکار کنم...به خدا از درد دارم به خودم میپیچم...راهی دارین که من چه طور به مادر شوهرم حالی کنم تو وقتی خودت و خونوادت نه من نه خونوادم خونتون میایم و همیشه میپیچونی چرا انقدر چترین اینجا

خوب راستش رو به شوهرت بگو
والا باید میرفت مغازه...منم جریانه عکس گیج و شوکم کرده بود اصلا نفهمیدم چی شد فقط همونو گفتم اونم رفت
بگو اون لحظه که پرسیدی نخواستم بحثی پیش بیاد واسه همین گفتم بی اجازه برداشته منم پاک کردم
خب چرا راستشو به شوهرت نگفتی؟
بعدش بگو بهش بگو اصلا اون عکس هارو ندیده بودم
فردا بهش میگم...اصلا انقدر شوک بودم نمیدونم چرا اونو گفتم
نمیدونم یه لحظه دیدم عکسارو شوکه شدم نفهمیدم چی گفتم یا چرا گفتم
حتما بهش بگو خودشم اگه بتونی اول به خودش تنهایی بگو بعد هم در حضور خواهرشوهرت مطرح کن ببین عکس العملش چجوریه
چجوری به ذهنش رسیده همچین نقشه ای بکشه بنظرم بشین با شوهرت اساسی صحبت کن
رمز گوشیتم عوض کن
این دختر کار دستت میده ها
مواظب باش
همین الان عوض کردم رمزو اما نمیدونم کاری کرده یا نه
اصلا چرا باید اینکارو کنه؟
ولی خیلی زیرک هست خواهرشوهرت.‌هرکی یادش میده خبره هست خیلییی
خب عزیزم میخواد زندگیت رو بهم بریزه
و اینکه حتما از خودشم بپرس چرا اینکارو کرده
قبلشم گوشیتو رو ضبط صدا بزار صداشو ضبط کن
خدایی نمیدونم چیکار کنم اصلا
آره این خوبه این کارو میکنم
اول از همه به شوهرت راستش رو بگو دوما هم به خواهرشوهرت بگو و حتما صداش رو ضبط کن
یا خدا دختره چقد عفریتس
مهتاب جان من تاپیک قبلیتو خوندم به نظرم این قصد داره زندگیتو بهم بریزه حتما با شوهرت صحبت کن
خیلی ناراحتم میتونم یه ساعت گریه کنم انقدر دلم شکسته...داشتم امروز واسه جاییزه کارنامه اش برنامه میریختم یهو اینجوری کرد...دلم شکسته کامل
حتماااا رو ضبط بزار
ولش کن دختره بی لیاقت
این‌همه بهش خوبی کردی اخرم‌اینجوری دستمزدتو داد
چقدر تو خوبی 😪
الان که درو بسته صداش کردمم جواب نداد حتما موزیک گوش میده یا خوابه اولین فرصت حرف میزنم
دمت گرم چقد صبوری من بودم جور دیگه رفتار میکردم 😅
جالبه اون در اتاقش هم قفل میکنه حریم شخصی داره ولی من حتی گوشیمم امنیت نداره یعنی خاک بر سر من
از اول خودت قبول کردی باهاتون باشه؟
چیکار میتونم بکنم؟خواهر یا برادر خودم نیست که...الان هر کار کنم شوهر بدبخت ساده ام فکر میکنه از بدجنسیه
شب شوهرت اومد حتما بهش بگو کار تو نبوده
استاد داره چ استادی
حواستو جم کن
و حتما با مدرک با شوهرت صحبت کن صدایی ضبط کن اینجورچیزا
این خیلی زبله
مطمئن باش قصدشم اینه زندگیتو بهم بریزه
راه دیگه ای نداشتیم اگه ما قبول نمیکردیم میدادن به عموش...اونا هم خیلی وحشی ان...
ببین معلومه قلب مهربونی داری
ولی یکمم احساس خطر کن و فکر اساسی بکن برای این مسئله
خدایی من با ۲۶ سال سن همچین نقشه ای که اون کشیده عمرا به ذهنم نمیرسید
اون میخواد از در ترحم تورو پیش شوهرت خراب کنه
و مطمئن باش نقشه اخرش نخواهد بود
چون خوبی میخواد تورو ادم بده جلوه بده
مامانش قبولش نمیکنه؟
و اینکه صداشو حتما ضبط کن
این که چرا اینکارو کرده رو ازش بپرس ضبط کن
ولی فعلا به شوهرت نشون نده
بازم باهاش مثل همیشه صحبت کن و صداشو ضبط کن
بذار شوهرت ببینه اونه که نمیسازه باهات
بالاخره هرچی باشه خواهرشه
دلش براش میسوزه
یبار حرف تورو باور میکنه
دوبار باور میکنه
سومین بار دیگه تورو مقصر میدونه
تو تا الان باهاش راه اومدی
اون اگه قدر شناس بود و محبت حالیش بود
تا الان باید یکم دلش نرم میشد
اگه باهات خوب نمیشد هم
حداقل این بود که واسه خراب کردن تو نقشه نمیکشید
بهش نمیدن...متاهله البته قبل ازدواجش هم نمیخواستش
اصلا هم به حرف اونایی که میگن مهربونی کن و گناه داره و اینا گوش نکن
اونا اگه جای تو بودن یروزم این وضع و تحمل نمیکردن
مگه میشه در برابر کسی که میخواد زندگیتو خراب کنه سکوت کنی
چه یه ادم مسن باشه
چه یه دختر ۱۶ ساله
مگه ۱۶ سال بچه هستش؟؟
اگه بچس چطور به ذهنش رسیده همچین نقشه ای بکشه
اکه هم یکی داره بهش یاد میده دیگه بدتر
دو روز دیگه چیز دیگه ای بهش یاد میدن
بدتر از این
به نظرتون با گوشیم به کسی هم زنگ زده یا پیام داده؟باید به محمدرضا بگم
مثلا کی
غریبه؟
فکر نکنم چون اکه بود به شوهرت میگفت
تازه فردا ساعت ۲وقت مشاوره داریم...حالا بریم به اونم میگم ببینم چی میگه
آره راست میگی
اره حتما برو
ایشالله که مشکلت حل بشه
خیلی گناه داری
یه بچه کوچیک خودتم باردار
خواهرشوهرتم داره باهات نمیسازه
راه سختی در پیش داری
شرمنده کلافتون کردما دارم دق میکنم نخواستم به خونواده ام بگم بالاخره اونا هم یهو دیدی جبهه گرفتن الان باهاش خیلی خوبن نمیخوام خراب شه...باید به یکی میگفتم...بازم شرمنده
والا من ۱۶ سالم بود ازدواج کردم
اونایی که میگن نمیفهمه بچس اصلا قبول ندارم
اینقد مهربون نباش
للللللطططططططططفااااااااااا
اینا هم زود ازدواج میکنن...خیلی زود
ای بابا
خیلی ناراحت شدم برات
چقد بی معرفته با اینکه این همه باهاش مهربون بودی داره اذیتت میکنه
خدا به راه راست هدایتش کنه
خدا کنه دعا کنید فقط حل شه
خدایی تو به ذهنت میرسید همچین نقشه ای بکشی؟😄
خدایی تو به ذهنت میرسید همچین نقشه ای بکشی؟😄
با شوهرتم بخاطر همین رفته بود بیرون؟
که در نبود تو اینارو بهش بگه؟
آره تا اومد این اتفاق افتاد
شوهرش بدین بره از زندگیت بیرون
تحفه خانم
الان که فک‌میکنم میبینم اگ میفهمیدم اون سن ازدواج نمیکردم🤣😥😓
خیلی زبله
میبینه داداشش به تو اعتماد داره میخواد بهم بزنه
لعنتی فتنه گر
جبهه نگیرین که خیلی کاراش رومخمه🥴
نمیشه آخه خودش یکیو پیدا کرده بود پارسال به زور کنسلش کردم الان شوهرش بدم؟؟؟نه
به خدا پسره دوتا زن طلاق داده بود قرار بود با مادرشوهرم زندگی کنه
الان پیامهامو میفرستم ببین
منظورم اینه خاستگار داشت شرایطش خوب بود نگهش ندارین
نگین زوده کوچیکه گنا داره
تو بیشتر گناداری
مبخوای با بچه هات لذت زندگیتو ببری ثانیه هایی که هیچ وقت برنمیگردن
باز با این روانتو و زندگیت بهم ریخته اس
اصلا خواهرشوهر کرم داره
خیلی جالبه با این شرایطش باز قدر محبتای تورو نمیدونه
از کجا بیارم خوب باشه آخه
الان مگه پسرا زن میگیرن؟
مهتاب جون تحت هیچ شرایطی هیچی و از شوهرت پنهان نکن چون فاطمه از همین موضوع استفاده میکنه و به ضررت میشه
وقتی شب اومد اول به شوهرت بگو
بعد اگه بهت اعتماد داره بگو حتی رو در رو هم بکن
من این فقط بهت گفتم که اگه کاریبا گوشیم کرده که باز نقشه کشیده باشه پس فردا صداش در بیاد نندازه گردن من
بگو انقدر تو شک بودم که اون حرف زدم ولی وقتی گوشی دیدم دیدم اصلا من این عکسا ندیدم تو گوشیم
آره حتمأ میگم اصلا دیوونه شدم بخدا نمیدونم دیگه چه کاری درسته چه کاری غلط
سر سری نگیریا
از این دختره همه چیز بر میاد
به شوهرت بگو اصلا ی دوربین مدار بسته تو خونه بزار رفتارای این دختره و صبح تا شب چک کن
با این کاری که کرده امنیت روحی و جانی نداری
بعد اون اعتراضات الان دیگه شمشیرش از رو بسته
میخواد تو پیش برادرش خراب منه
اون روز گفت که دارم برات باید به شوهرت میگفتی
اشتباه کردم گفتم از رو ناراحتی گفته
حتی شده در حد ترسوندنش که دیگه جایی تو خونتون نداره پیش برو بعد خانومی کن و بگو من بخشیدمش ولی دیگه نباید با مادرش در ارتباط باشه چون میخواد زندگیم خراب کنه
چمدونم بخدا 😅
آره دوربینم خوبه
مطمئنم کار مادرشه سر جا به جا کردن مدرسش هم هرچی از دهنش در اومد به پدر مادرم فوش داد
ممکن شوهرت کلافه هم بشه
ولی بگو بخدا من میخوام باهاش خوب باشم ولی اصلا به من اجازه نمیده
اصلا موندم گوشیم چطور برداشته و این کارا کرده
میترسم پس فردا ۱۰۰۰ تا کار دیگه بکنه و بندازه گردن من
حداقل دو بین بزار ببیتی که من بیگناهم و این داره زندگیمون خراب میکنه
آره دوربینو میزارم حتما اگه قبول نکنه خودم میزارم اینجوری دیگه ثابت کردن نداره
ی روز که بیرون یا مدرسه هست
هم تو اتاق اون هم تو حال و اتاق خودتون
اصلا اعتباری بهش نیست پس فردا ی کار دیگه بکن و بندازه گردنت
آره یواشکی میزارم که اگه چیزی شد بتونم ثابت کنم
وای معلومه قشنگ رفته بیرون شوهرتو پر کرده
فقط میگم خدا بهت صبر بده معلومه از اون هفت خطاس
نمیدونم چی گفته آخه یه عکس انقدر طول نمیکشه میترسم کارای دیگه کرده باشه الکی گفته باشه
بشین با شوهرت حرف بزن
فردام حتما ب شوهرت بگوشاید با گوشی تو ب کسی پیام داده باشه از قبلم با طرف هماهنگی کرده باشه یهو شوهرت خونه باشه طرف بهت پیام بده اصلا هرچی بگی از این بر میاد
همون جلو جلو بگو تا اتفاق بدتری نیفتاده
من جات بودم الان زنگ میزدم همه چی میگفتم
اره بخدا کاش همین امشب بگی
بگو من اون لحضه هنگ بودم
آره حتما میگم مرسی...اشتباه کردم حرفاشو زدم به بچگی و نگفتم از اول
منتظر خبرت هستم
خدا کمکت کنه
تلفنی بد تر نیست؟
صب کن بیاد
کی میاد خونه
تلفن بدتر گند میزنه شوهرت باز نگه این چرا نموند من برم‌خونه
اگه شوهرت زود میاد که بزار بیاد و بگو
منظورم به همون صبح یا عصر بود
معلوم نیست،۲-۳شایدم تا ۶-۷
بزنگ بابا بزنگ
من گفتم نهایتا تا اخر شب بیاد
ولی درکمال ارامش
نه بابا نصف شب هم دیرتر میاد
بگو اون لحضه هنگ بودم بگو شایدم با گوشی من‌ پیام داده باشه کسی
باشه الان زنگ میزنم
بعد بگو رمز گوشی منو از کجا میدونه ک ب تو گفته عکس تو سطل زبالس
اگه ۲_۳ میخواد بیاد که بزن
اصلا زنگ بزن بگو کی میای میخوام باهات حرف بزنم
اگه گفت دیر میام که همه چیز و بگو
بعدم بگو من دیگه میترسم از این دختر
من باردارم به جا ارامش استرس دارم نکنه بلایی سر خودم یا زندگیم بیاره
اگه زود میاد همه این حرفا و حضوری بگو
جلو بغضتم نگیر و بگو
بگو از وقتی رفتی دست و پام میلرزه فقط دارم فکر میکنم که چه کارای دیگه ای میتونه با گوشیم کرده باشه
بگو اول بهت دروغ گفتم که دعواش نکنی بعد که رفتی هر چی فکر کردم گفتم نکنه با گوشیم کارای دیگه ای هم کرده و من خبر ندارم
اینجوری بگی میفهمه که دلت برای فاطمه سوخته ولی اون خبیث
چیشد عزیزم گفتی؟
زنگ زدم
چی گفت شوهرت؟
توضیح دادی بهش؟
گفت بچه نیست که احمق هم نیست همین که گفتم بی اجازه گرفته خودش فهمیده اگه چیزی هم نگفته چون یه سری حرفهای دیگه زده میخواد صبر کنه تا فردا ببینه مامانش زنگ میزنه یا نه اگه بزنه فاطمه ارو میبره میزاره اونجا تا مامانش خودش تصمیم بگیره چیکار کنه اگه نزنه میاد خونه تکلیفمونو روشن میکنه فقط گفت یه مدت کوتاه محل ندم به چیزی بزارم خودش تصمیم آخرو بگیره ...ببینه با مشاور حل میشه رفتار فاطمه یا نه اگه نشه با یه وکیل حرف زده وکالت کامل بده به مادرش بفرستش بره...گفت این عکسا کوچیکترین چیزی بود که گفته واسه همین خیلی اعصبیه ولی ازم خواست نه بخوام بدونم چی گفته نه برام مهم باشه فقط اندازه ۱۰جلسه مشاوره بهش وقت بدم تا یه راهی پیدا کنه در مورد دوربین هم قبول کرد گفت چون حموم بودی و عکس انداخته میترسه که تو یه شرایطی یه کار بچه گونه بکنه که بعدا پشیمون شیم اما گفت نه این که یواشکی...باید بدونه دوربین هست تا رفتارشو کنترل کنه هم من اذیت نمیشم هم خیال خودش راحت تره
الان باور کرد شوهرت حرفات رو؟
آره گفت همین که گفتم بی اجازه گرفته خودش شک کرده
حیف زندگیت هست
حیف خواهرشوهرت هم هست
الان شوهرت تو برزخ گیر کرده نمیدونه چیکار کنه
قرار شد ۱۰جلسه مشاوره بریم اول ببینیم نتیجه میده یا نه
آره والا گیر افتاده
ولی تو اصلا بهش نگو که مثلا من‌ نگه نمیدارمش یا چی به قول خودت فردا نگه تو بدجنسی کردی در مورد خواهرم
بگو هر تصمیمی بگیری پشتت هست به شرطی هم تو هم پشتم باشی
نه اصلا مخصوصا اگه مشاوره جواب بده که عالیه
والا فک نکنم مادرشوهرت قبول کنه بره پیش اون
حتما حتما در حضور شوهرت به مشاور توضیح بده کاراش رو
احساس میکنم خودش داره بهش خط میده
یا خودش هست یا فامیل هاش..منظورم خاله و دایی همسرت
اونم میتونه باشه
الان خونس خواهرشوهرت؟
تو اتاقشه
اصلا چیزی نگو بهش..هر حرفی خواستی بگی بهش حتما در حضور همسرت بگو تا بعدا شر نشه برات
کلا باهاش حرف نمیزنم تنها
من یه برادشوهر دارم سنش هم زیاده بزرگتر از همسر من هست..یه مدتی مادرشوهرم اینا رفتن تو باغشون موندن منم چون باهاشون تو یه ساختمون بودیم براش نهار میزاشتم میدادم
برا منم اینجوریه متاسفانه 😶😶😶😶😶
یه بار آب طالبی بود یا چی درست کردم دادم بهش فرداش نمیدونم یه بحثی پیش اومد..اون لیوانی که توش براش آب طالبی داده بودم زد دم در خونه من شکست.دیگه از اون موقع تا الان چیزی ندادم بهشه
هرچند که الان خونه جدا هستیم.فقط یه بار شام دعوت کردم مادرشوهرم اینارو بردارشوهرم هم چون نگهبان بود جایی دلم سوخت غذاش رو دادم شوهرم برد
تعجب میکنم فقط...خب چرا جنگ؟میشه خیلی بهتر و آرومتر کنار هم زندگی کرد
منظورم اینه بعضی ها قدر خوبی رو نمیدونن
دقیقا منم حرف تورو میگم ولی متأسفانه بعضی ها اونجوری نیستن
والا منم دوتا زن داداش دارم...اصلا باهم کار نداریم
منم دلم مثل توست ولی متأسفانه باهام اونجوری نیستن.باور کن اون مدتی که مادرشوهرم نبود این که دیر بیدار میشد فکرم میرفت هزارجا که نکنه اتفاقی افتاده براش
بعد یه اتفاقی افتاد خیلی بد حرفی زد بهم انصافا هم شوهرم و مادرشوهرم و پدرشوهرم و اونیکی برادرشوهرم از خجالتش درومدن ولی من دیگه کفتم اون خونه بمون نیستم
دور از جون شما من حاظرم حمالی کنم بگم اونم دختر خودم فقط خواستم بدون اطلاع من مهمون دعوت نکنه...وگرنه حتی نمیزارم یه لیوان جا به جا کنه میگم اونم دختر خودم چه فرقی داره؟
الان جواب خوبی رو با بدی میدن جواب بدی رو با خوبی
میدونم گلم..عوض اینکه اون رعایت کنه تو داری کوتاه میایی
همسرت خواهر و برادر دیگه نداره؟
حالا خدا کنه مشاوره درستش کنه دوست ندارم بره سمت مادر شوهرم روستاهای اطراف شهریار میشینن...جای پیشرفت و تحصیل خوب نداره
پدر شوهرم از ازدواج چهارمش😁یه پسر ۳ساله داره همین
بسم الله😐😐😐😐
الهی عزیزم تو این شرایط بازم بفکرشی
آره بخدا بعد مادر شوهرم ۲بار ازدواج کرده جدا شده سومی یه بچه داره و مونده
سن پدرشوهرت چقده؟
میدونی خودم بچه دارم میبینم چقدر بچه ها پاکن و خام اینم بهش یاد دادن اینجوری باشه کاش درست شه فقط
مادر شوهرم۴۵
ایشالله عزیزم دلت پاکه مطمئن باش درست میشه ولی اگه یه درصد هم نشد بدون مقصر تو نیستی
پس جوون هست..حالا مال و اموال زیاده داره یا نه؟
اگه خدایی نکرده بعد جلسات مشاوره تغییری نکنه باید بره چون واقعا میترسم یهو کاری نکنه یه اتفاقی واسه خودم یا بچه ام پیش بیاد
نه بابا مادر شوهرم تو کردزار زندگی میکنه(یه روستا از شهریار)پدر شوهرم تو سرآسیاب مارلیک مستاجره...یه سمند تاکسی ترکیده هم داره
یکی باید بترسونتش تا عقلش بیاد سرجاش
الان دقیقا به چیش مینازه که اینهمه زن گرفته😏😏
موندم چرا مادرشوهرت یا پدرشوهرت خودشون قبول نکردن بچشون رو
فردا بهش میگم...میگم بعد جلسات مشاوره یا میمونی یا میری پیش مادرت انتخابش با منه ولی دلیل انتخابم به رفتار توإ پس جلساتو جدی بگیر
خیلی زن بازه...همرم از روستا آورده ..
فقط جوری بگو که حس نکنه داری تهدیدش میکنی چون اونجوری بدتر میکنه باهات
بیچاره شوهرت تو بد مخمصه ای گیر کرده
پیش پدر شوهرم بود مادر شوهرم از اول نخواستش...اما زن باباش به خاطر این قهر کرد رفت یک سال نبود...این آخرا هم پدر شوهرم باهاش مشکل خورد با زنجیر زدتش...اینم زنگ زد ۱۲۳اومدن بردنش بهزیستی...اونجا هم پدر شوهر صلب حضانت شد به مادرشوهرمم چون متاهل بود نمیدادن...دادن به داداشش
شوهرم کلا باهاش رفت و آمد نداره...منم دو سه بار دیدمش...حنی عروسیمونم نیومد
بیچاره خواهرشوهرت هم زجر کشیدش..الان حس میکنه تو دادی بهش ترحم میکنی
دیگه سرش جایی دیگه گرمه یاد پسرش نمی‌افته که
آره
اصلا یه بارم نه اومده سمت ما نه زنگ میزنه با دخترش هم کاری نداره
فقط از خدا برات صبر میخوام..
مرسی گلم پسرم خوابه برم بخوابم که ۶صبح بیدار میشه
آدم بعضی وقت ها چیزایی میبینه و میشنوه شک‌میکنه به همه چی
برو عزیزم.. شبت بخیر😘
من از اول ماجرا در جریان داستان زندگیتون بودم خیلی هم از صبوری شما حرص خوردم بااین دختره نمک نشناس، الان حواستو جمع کن کاش همون اول راستشو به شوهرت میگفتی الان حرفت رو بخوای پس بگیری یه چیز دیگه بگی بیشتر شوهرت بی اعتمادمیشه ولی خب چاره چیه باید حقیقتو بگی ولی از تهدید اخری که کرد و رفت تو اتاقش و در رو محکم بست کاملا مشخصه میخواد انتقام بگیره
به نظرم اصلا این حرف بهش نزن
من میترسم از سر همین ی نقشه بریزه و یبلاییسرت بیاره
اصلا به رو خودت نیار چیزی
بزار اگه حرفی هست فقط شوهرت بهش بزنه
وقتی شوهرت بگه میفهمه که دروغاشو باور نکرده و میترسه
ولی تو بگی جریه تر میشه که ی بلایی سرت بیاره
میتونه با گوشیت سواستفاده های زیادی کنه اگه رمز گوشیتون رو بلد بوده احتمالا یه کارایی کرده مواظب باش زندگیتو بهم نریزه با گوشی شما میتونه به دیگران پیام بده برات دردسر درست کنه شایدم تاالان کرده باشه مثلا تهمت بهت بزنه خدای نکرده راجب خیانت پاپوش بدوزه برات یا اینکه از واتساپ و تلگرام و برنامه های مجازیتون شاید روی گوشی خودش نصب کرده هرکی به شما پیام بده اون میبینه یا هرکاری شما کنید اون میبینه...اصلا خیلی کارها احتمال داره کرده باشه ...همین طور که الان عکسا رو گرفته و پاک کرده و به شوهرت کشونده بیرون و در موردشون گفته چیزهای دیگه هم قطعا هستش...خدابهتون رحم کنه و یه عقلی به این دخترک بده

ایشونم درست میگه
امروز همه اکانت های شبکه های مجازیت چک کن که رو گوشی دیگه ای نباشن
اونوقت شوهرت چندسالس
مهتاب جان من جای شما باشم راجب بحث دوربین میزارم و نمیگم ب کسی
طرف وقتی بدونه بالا سرش تو هال دوربینه کاری ک بخواد بکنه رو میره تو اتاق میکنه
یا جای دیگه
و اینکه شاید اصلا نیاز ب دوربین نباشه اگه واقعا قصدش ازار و اذیت شماست ینی موندن تو اون مکان رو دوس نداره بزارید بره
دقیقا
میخوان بگن دوربین گذاشتیم
خب معلومه ک دیگه حواسشو جمع میکنه 😑
خب اینا نمیخوان مچ بگیرن که چون خودشون میدونن که داره دروغ میگه
میخپان کاری کنن که فعلا کاری نکنه
خدایی نکرده بلایی سر زن و بچه نیاره
فعلا اکانت هات و کنترل کن که از ازشون نسخه نگرفته باشه رو گوشیش وربینم بزارین بعدم ببرینشمشاور
ولی بهترین راه حل این کلا از خونتون بره
چون میتونه نمایش بازی کنه که با مشاور خوبشده ولی بعد ی کار دیگه ای سرتون بیاره
خدایی نکرده بی ابروتون کنه چیا اسیب بهتون بزنه
بزارین بره پیش مادرش
اره انگار ی بازیه😂
عزیزم بلایی ک نمیتونه سرشون بیاره
همینکه فقط بخواد زن داداششو خراب کنه پیش داداشش
ب درک ک عموش وحشیه.اتفاقا باید بااونا میموند.چون همتراز هم دیگه هستن
یه راه حل دیگه هم دارم اینم باشناخت از همسرت وخواهرش اگه خواستید انجام بدید نظرمنه، به شوهرتون بگو بدون هماهنگی قبلی یهویی به خواهرش بگه گوشیشو بده بعد چک کنه ببینه کی داره بهش خط میده اصلا چه اشکالی داره داداشش حواسش بهش باشه هرچندوقت یکبار گوشیشو چک کنه قیم ش هم هست مثل پدرش میمونه اگه باباش میگفت گوشیتو بده نمیداد؟اگه کسی که مشکلی نداشته باشه ریگی به کفشش نباشه ترسی نداشته باشه گوشی رو میده اگه نده یعنی چیزهایی رو داره پنهان میکنه که رازش برملا میشه،همونجور که امروز به داداشش برده بیرون پر کرده و تا همسرت اومد خونه گوشی شمارو چک کرد حالا با خودشم همین کار کنید ببینید عکس العملش رو
به اینش فکر نکرده بودم حق با شماس
هر دو هنوز خوابن بزار امروز بریم اصلا بپرسم چیکار کنم بهتره
خداوند بهت صبر بده انشالله.چقد خوبی تو
اخه میدونی چیه رقیه جون مهتاب نوشته که شوهرش گفته این عکس ها کوچکترین چیزایی بوده که گفته
بعد دختره بفهمه که داداششم حرفاش باور نکرده گستاختر نشه ی وقت مثلا زن باردار بترسونه
واسه همین میگم بدونه که دوربین دار دیگه ی سری کارا نمیکنه
مهتاب فعلا همه چیز بسپار به شوهرت و ارامش داشته باش
من اصلا یادمون رفته بود بارداری و استرس برات خوب نیست
حالا که شوهرت گفته بهش ۱۰ جلسه وقت بده تا تکلیفش مشخص بشه
محمدرضا گفت اگه دوربین بزاریم و ندونه بعد یهو خدایی نکرده یه کاره بچه گونه کنه و پشیمونی به بار بیاره بدتره گفت بدونه دوربین هست اصلا کاری نمیکنه و خیالمون راحت تره
همین کارو میکنم
منم با همین موافقم
سلام عزیزم
چ خبر؟چیکار کردی با خواهرشوهرت.اوضاع خوبه؟
سلام گلم آره بهتره مشاوره میریم ،فعلا کاری به کار هم نداریم

سوالات مشابه