Ooma
پرسش (1402/03/24):

خانومایی ک زاییدن لطفا بیاین

بچا من ان شالله برا زاییدن میخام مامانم ببرم بیمارستان اونم خیلی تو این کارا فرز نیس خاسم بینم تو بیمارستان اصن بچه و مادر کار انچنانی دارن ک یه ادم فرز و بخاد یا کاری نداره ممنون میشم جواب بدین

باید همراه داشته باشی
بچه باید بزاره رو سینت واسه شیر یا مای بیبی عوض کنه دکتر میاد چک کنه باید ببره و خیلی چیزا که تو اگ خواستی البته اگ سزارینی باشی ام طبیعی که خودت کاراتو انجام میدی
گمونم طبیعی باشم پ خیلی کار نداره
عزیزم فرز بودن نمیخواد فقط یکی رو میخواد که اگه بچه گریه کرد و بی قراری کرد آرومش کنه .بستگی به بیمارستان داره پرستار تا چه حد کمک میکنه .برای من خودشون میومدن بچه رو میبردن میاوردن حتی موقع گریه نوزاد هم خیلیا میبردن میدادن پرستار بخش اطفال
اگ سزارین بودی حتما ی ادم فرز و زرنگ ببر والا مامان من ک دیوونم کرده بود همش خواب بود من از رو تخت باید یا داد میزدم یا ی چیزی میپروندم ک بیدار شه ی کاری برام بکنه ناراحت هم میشد و بادمیکرد ک چرا بیدارش میکنم 😰واقعا ی جوش و استرس بزرگی اون دو روز زدم ک یادم میوفته عصابم خورد میشه 😓😖🤒
اگر سزارین باشی ک حتما یکی رو میخوای ک کنارت باشه من انقدر درد داشتم مامانم خدا خیرش بده دستمو می گرفت تا از حالت خوابیده بشینم و کارای دیگه رو انجام بدیم ، مامان منم همچین فرز نیس ولی حضور ش خیلی خوب بود
من حرص شیر خوردن بچه رو داشتم حساس بودم ک راس دو ساعت پوشکشزعوض شه شیرشم بدم میگفت بزا بخوابه چقد انگولکش میکنی😂😩
پ خودت برو بزا و بیا خیلی زودم سرپا میشی
اره دقیقا میگف چیکارش داری میگفتم بلن شو ببین اصن زندس ،ی وضعی بود ک پشیمون شدم ک مادرمو بردم ،خیلی بد بود ن بلد بود بچه رو تمیز کنه ن آروغ بگیره ب گن ک تیلی بد گذش
مادر منم همین بود بخدا 😂😂😂ولی همین ک کمک خودم بود بشینم پاشم بازم شکر من خودم همه کارای بچه رو میکردم
من طبیعی بودم بچمم آروم بود کاری نبود که مادرم انجام بده خودم میرفتم میومدم دخترمم بیشتر خواب بود
خیلی دوس دارم مامانم بیاد پیشم ولی گفتم نکنه خیلی کار داشته باشه مامان منم نمیتونه خیلی اینور اونور بره
اگه سزارینی که اره تازه اگه 2 نفر باشن بهتره
بکی باید تو رو جمع کنه یکی بچه رو
ولی خواهر شوهرم طبیعی بود میگفت خودش بچشو بغل میگرفت دورم میزد اما در کل فرق نداره کلا یکی رو میخوای کنارت باشه
اگه طبیعی باشی هیچ کار سختی نداری...من خواهرم اومد موند پیشم انقدر هیجان داشتم همه ی کارارو خودم میکردم اون حتی خوابید...اگه سزارینی همراهت مهمه
واقعا سزارین دونفر میخواد.

من مامانم به بچه میرسید خودم مونده بودم با اون همه درد هی تنها میرفتم سرویس میومدم به زور مینشستم رو تخت
عزیزم بسلامتی زایمان کنی.من مادرم بردم نه سواد داشت نه بچه داری یادش بود.حتی بلد نبود بچه بغل کنه میترسید.منم تب لرز داشتم دارو دادن خوابم برد مادرم خوابید خخخ داستان داشتم کلی حرص خوردم.همه کارهاش خودم کردم.برای ترخیص و کارهای اداری مجبور شدم بگم خواهرم دوباره بیاد.آقایون تو بخش زنان راه نمیدادن ک همسرم کارهای ترخیص انجام بده
بدترین قسمتش این بود ک پزشک میخاست بیاد همه بچه های اتاق ویزیت کنه همراه ها گفتن برید تو حیاط یا نمازخونه.حیاطم چند طبقه پایین تر بود. مادرم بلد نبود بره اسانسور سوار شه.نمازخونه یا حیاط پیدا کنه کلی دلشوره اش داشتم..گفت اگه مادرم بفرستید بیرون منم میزارم میرم .دیگه گذاشتن بمونه..اینجور جاها حتما ی آدم با سواد زبر زرنگ با خودتون ببرید ک جوش اونو باز نزنید
در کل یه همراه لازم داری چه طبیعی چه سزارین
دستت مامانم درد نکنه ها ولی واقعا یه جاهایی خودتم از دستش به جوش میومد
من مادر شوهرم خیلی جونه
هر چی بهش گفتم بزار اون شب رو بمونه تعارف کرد نزاشت
دلش هم آروم نمی‌گرفت
من شیر نداشتم
باید میرفت پایین شیر خشک می‌گرفت
زانو هاش درد میکرد
نمیتونست بره
هر چی بچم گریه میکرد نمیزاشت هم به همسرم زنگ بزنم بگم بخر بیا
میگفت خوابه بدخوابش نکن
پرستارا رفتن از بخش اطفال واسه بچم شیر خشک آوردن
بعد چون زانوش درد میکرد دلم نمیموند زیاد بشینه
من می‌نشینم جای اون
اون رو تخت من می‌خوابید
من هم مامانم موند هم مادر شوهرم. جفتشون گرفتن خوابیدن به خر و پف کردن.
هیچ کدومم بچه داری بلد نبودن. منم جر واجر حالم داغون. بچه نه درست شیر خورد. نه آروغشو گرفتن.
هم دل درد گرفته بود. هم زردی گرفت از شیر نخوردن
خدایی مامانم به من خوب رسیدگی کرد.
مادرشوهرمم پشه زده بودش تا دو هفته برامون عشوه میومد. نصفه شب شروع کرد به ناله که فشارم فلان شد پاشدن رفتن براش از داروخانه قرص فشار گرفتن. یعنی ناز و عشوه های اون از من زائو بیشتر بود
در کل یکی رو ببر که بلد باشه به خود و بچه رسیدگی کنه. چه طبیعی چه سزارین
مامانم ناراحت میشه نبرمش چکنم🙁
من شب اول ۲ تا خاله هام بودن تا صبح هم بیدار بودن بنده خداها
یکیشون هر ۲ ساعت بچه میاورد که شیر بخوره یکیشونم کارای من میکرد
وقتی میخواستم بار اول راه برمن دوتایی اومدن کمکم و از کمر به پاینم که خون میرفت و شستن و تر و تمیزم کردن
دیگه ۲ روز بعدش که میتونستم راه برم شیفتی نصف روز خاله های دیگم اومدن پیشم موندن مامانم یک شب هم نموند
اگه میموند هم با هم به مشکل میخوردیم 😁

سوالات مشابه