Ooma
پرسش (1401/04/13):

نخوابیدن نوزادوبی قراری های زیاد

سلام نوزادم انقدری که بایدنمیخوابه نهایت خوابش ۹تا۱۰ساعت درکل شبانه روزهس مواقع بیداری هم همش بیقراری شدیدمیکنه درحدی که عصبیم کرده واقعاقطره کولیک ایز وگریمچرواینامیدمش بی فایدس اصلا تاثیری نداره تازمین میزارمش گریه میکنه وبیدارمیشه شایدنیم ساعت درروز بیصدانمیشه غیربخوابه

میگن تو دوران حاملگی ک خیلی استرس داشه باشی و نگران باشی و اینا بچه اینجوری میشه تو حاملگی استرس داشی؟
خداکنه زود خوب بشه خدایی خیلی سخته بچه اینجوری خدا بهت صبر بده فقط
شیر خودتو میدی؟
منم همینم از ۶ صب بچم بیداره تا به زور و بلا ۱۱ می‌خوابه ۱۲ بیدار میشه نه صبحونه میتونم بخورم نه ناهار حسابی درست کنم باز بیداره تا ۲ ، باز ۲ می‌خوابه تا ۳ همین یکساعت هم صدبار نق میزنه نه کمر دارم نه پا از بس رو پا نگه داشتم ، یعنی خوابش شده هر ده دقیقه خوابه بیداره منم موندم چیکار کنم
‌من دوران بدی داشتم یعنی این چیزا تاثیر داشته ؟؟
اره زیاد
بچه های شمااینجورنیس؟
اره
اخ منم مثل توام هیچکسم نیس کمک حالم نابودم
چی میگن بچه از چله در بیاد خوب میشه یعنی درست نه غذا میخورم نه دستشویی حتی نمیتونم برم زندگیم شده افتضاح از کثیفی
ننو یا گهواره خیلی موثره موقع خواب دستو پاشو قنداق کن بزا خوابش سنگین بشه بیشتر بخوابه
بخدا یعنی حسرت یه لحظه خواب و دارم یکساعت بی دغدغه بخوابم
الانم هوا گرمه یه شب در میون شبا بدنش یه اب بزن فقط مثه خواب اور میمونه
من قنداق میکنم تاثیرچندانی نداره زیادازاون ورشب نمیخوابه
تو هم مگه استرس داشتی ؟؟
روزا خوابشو کم کن بعد چهل خوب میشن پسر منم اینطور بود
نمیدونم شنیدم ک تاثیر داره استرس و نگرانی و این چیزا رو بچه ها
من دوستم خیلی حاملگی پر استرسی داشو خیلی گریه میکرد شوهرش اذیتش میکرد بعد ک بچش دنیا اومد همش گریه میکرد و جیغ میزدو اینا الانم ک ۳سالشه همینجوریه بچش خیلی بد غلغه خیلی اذیت میکنه مامانش میگف چون خیلی تو حاملگی دخترم اذیت شده و جوش زده و وقی هم ب بچه شیر میداده شیر جوش میداده بچش اینجوریه
من ک بچه ندارم تجربه هم ندارم
ولی خب ی چن باری خیلی جوش زدم و غصه خوردم و اذیت شدم خداکنه بچم اروم باشه چون هم دست تنهام هم حوصله غرغر بچه ندارم
استرس و ناراحتی و تو سرما موندن به بی قراری کولیک شدن بچه خیلی موثره
چون من خودم عصبی ام شوهرمم بدتر از من عصبی ، بارداری به شدت پر استرس و ناراحتی داشتم یعنی یکسره توو ۹ ماه حرص و جوش شدید می‌خوردم شنیده بودم تاثیر میزاره
اره بامادرشوهرم خونموجداکردم ۸ماهگی
من ۴۷روزشه خو
امان از این خانواده شوهر هرجا به نفعشون هست باهات خوبن هرجا به ضرر باهات دشمن میشن
به مرور بهتر میشن خودتم باید ارامش داشته باشی به بچت شیر میدی
اره راست میگه حداقل الان ک دارین شیر میدین ب بچه هاتون اروم باشین و استرس نداشه باشین
اطرافیان باید درک کنن مادر شیرده رو حرص ندن هرچقدر هم آدم صبور باشه یه جا کم میاره دیگه
منم تقریبا تا چهل روز بعد کشیدن بخیه هام تنها بودم خیلی سخت بود
جز فامیل صابخونه خودم یکسره اذیت کرد سر و صدا اصلا آرامش نداشتم توو بارداری یه کلمه همسرم گفت ساعت ۱۲ شب مراعات کن مارو جواب کردن باید دنبال خونه باشم با این بچه نوزاد
منم کلی حرف میشنوم ولی با خودم میگم الان مهم فقط و فقط بچمه شیر با حرص نخوره یا شیرم کم نشه سعی کن یه مدت از این جماعت نادون بی درک دور باشی تو خودت الان خم جسمی هم روحی خسته ای حرف بقیه زود روت تاثیر میزاره
اشکالی نداره ایشالا جای بهتر با ارامش پیدا کنی
اره بخدا اینقدر کار سرم ریخته امروز با گریه بچه ناهارم خیلی برنجش نرم شد همسرم میگه این چیه پختی
یعنی میخواستم دیگ و بکوبم توو سرش
اصلا کمک حال آدم نیستن اصلا از سرکار هم میاد میگم بچه رو بگیر من یه دستشویی‌ راحت برم میگه خستم می‌ره سر توو گوشی
امان از درک نکردنشون
بزار کنارش برو دستشویی گریه کرد یا ارومش میکنه یا کلن پا میشه میره دیگه
به بچه من قطره کولیف خیلی سازگار بود آب رو آتیش بود
🤭🤭🤭🤭
خدا لعنتش کنه
الهی آمین الآنم بچه اش اومده زیر پنجره خونه من یکساعت زر زر می‌کنه با دوستاش یعنی انگار توو جنگل زندگی کردن اصلا شعور ندارن
اگه همسر کمک نکنه واقعا سخت میشه
الان ک اولشه عادتش بده و مجبورش کن نگهداری کنه از بچه
شده در روز سه ساعت مواظبت کنه از بچه تا تو استراحت کنی وگرنه ب مرور از پا میفی
نه خواهر می‌ره سرکار شبم دیر میاد پریشب گفتم زود بیا باز ۱۰‌شب اومده گفتم دیر کردی گفت فلان دوستم گفت بیا پیشم حوصله ام سر رفته خب یعنی خیلی جلو خودمو گرفتم نزنم قیمه قیمه بشه
ساعت چن تا چند سر کاره؟؟
۸ می‌ره برای ناهار میاد باز ۳ می‌ره ۹ شب ۱۰ شب میاد ساعت شبش تایم نداره شغلش آزاده
من شوهرم ۸ صبح تا ۴ اینا سرکاره بعضی وقتا زودتر بعضی وقتا دیرتر میاد ولی همش میره فوتبال عوضی اعصابمو خورد کرده میره فوتبال تا ده یازده شب
فقط دلم میخاد من دردم بگیره بخام بزائم خونه نباشه ینی ابروشو تو کل فامیل میبرم
جمعه رفتیم بیرون خودشو خانواده اش یعنی من همینجوری نشستم بالاسر بچه همشون راحت توو جنگل استراحت کردن یکی نگفت یکساعت کپه مرگ بذار بخوابی شبش اومدیم خونه باز هوا گرم بود شوهرم با دوست رفت دوباره جنگل دوساعت موند برگشت من بودم و خستگی و یه بچه
اون لحظه اینقدر داد بزن ک از زمین فوتبال یه تنه سینه خیز بیاد
شوهر من می‌ره والیبال یعنی از منو بچه میزنه ولی از والیبال نمیزنه سه هفته اس میگم خونه جاروبرقی میخواد خب بزن دیگه میگم بچه از صداش می‌ترسه بیدار میشه محل نمی‌ده منم ول کردم
بچشونو نمیگیرن باهاش بازی و اینا کنن نوه شونه مثلا تازه دنیا اومده
چقدرم حساب میبرن از ما
اینجور افراد باید بچه بندازی سرشون
عزیزم بچه نفخ و کولیک داره ربطی ب استرس دوران بارداری هم نداره من دپران بارداریم همچی عالی بود ولی بازم پسرم کولیک داشت
ببین راهشم دوره زمین فوتباله باید قشنگ ی ساعت تو راه باشه بیاد خونه ولی هر چی میگم نرو گوش نمیده انگار با خر حرف میزنی
یه جوری رفتار می‌کنن با بچه بیشتر استرس میگیرم
ما بعده سه سال بچه دار شدیم واسه شوهرم خیلی شیرینه با این ک راه دور بودیم ولی کارسو ردیف کرد پیشم موند ولی الان کم کم دیگه میره پی کار خودش
ی چن روز خودتو بزن ب مریضی بگو نمیتونم بچه رو نگه دارم و کار کنم و اینا تا نگه داره
باید تحمل کنید دورانش تموم بشه چهارماه خیلی خیلی شش ماهه بشن تمومه دیگه
اره درسته ادم میترسه
یه روز با خودت ببر دکتر ببرش داخل بزا دکتر بترسونتش حداقل
من ک از وقی حامله ام انگار شوهرمم حامله س همش چیزی میخاد راه میره گشنشه میخوره و میریزه ی دست ب ادم نمیگیره
با اینکه قبل حاملگیم خیلی کمک میکرد الان هر چی میگم میگه باشه بعدا
منم وقی حوصله ندارم خودمو میزنم ب کمر درد پامیشه کارا خونه رو میکنه
یکسره میگم کمر ندارم زانو ندارم خوابم میاد خستم مسخره می‌کنه می‌خنده ، دیشب میگه برو پیش مامانم یکمی کمکت کنه بچه رو نگه داره از ۸ رفتم تا ۱۰‌ والا بچه بغل خودم بود مادرشم توو قیافه یه غذای نفخ دار جلو آدم با منت گذاشته منم نون پنیر خوردم حرفم بزنی میگن تو مشکل داری با خانواده ما
اره چرا قبل از بارداری کمک حال آدم هستن بعدش نه ؟؟ همسر من یکسره کمک می‌کرد ظرف می‌شست یعنی مثل چی کار میکرد حامله شدم خونه ام بزرگتر شد اصلا دیگه خونه نبود شوهرم کارم صدبرابر تر شد
ن خونه کسی نرو وقی اینجوری میکنن اینجوری خودت فقط اذیت میشی
همون تو خونه ک شوهرت هس ی روز از صبح خودتو بنداز دراز بکش بگو کمرم درد میکنه دست ب هیچی نزن وقی هم اومد برا ناهار بگو ی تخم مرغ درست کن بخوریم من حالم خیلی بده کمرم خیلی درد میکنه تا درست کنه بخورین همونو بعدم یگو بچه رو بگیر ی ساعت بخابم مجبور بشه بچه رو نگه داره
بعدم هر وعده غذا درست نکن ی وعده درست کن اندازه دو وعدتون
یا مثلا بچتو تو اغوشی بزار ببند ب خودت کاراتو بکن
چاره ای نیس دیگه
خیلی ب خودتم برس از من میپرسی چن روز ی بار یکم کاچی درست کن بخور قوت بگیری
منم زایمان کنم هیچکس نیست و دست تنهام خودمم و شوهرم
مادرشوهرم ک هنش قبلا میگف اره ماها مردامون تا چهل روز دست ب بچه نمیزنن چون کوچیکه میترسن
بعد دیدم شوهرمم هی میگه وای من میترسم ب بچه کوچیک دست بزنم
همون جلو مادرشوهرم گفم بیخود ک میترسی میترسی میخاسی بچه نیاری من نمیتونم تنها بچه رو نگه دارم کسی هم نیس نگه داره باید نگهش داری
دیگه همون بود ک بچه من میترسم بچه کوچیک بغل کنم🤣🤣🤣
دارم دیونه میشم بخداکم‌اوردم خودم قبلا سابقه افسردگی داشتم حالابازعودکرده
خانواده خودت چی؟
شوهرمنم خیلی میترسید ولی خدا پدر خواهرشوهرمو بیامرزه همه کارای منو لچمو اون میکرد
🥺🥺🥺🥺
هیچکدوم دادم نمیرسن
عزیزم تا واکسن دوماهگی خوابش کمی بهتر میشه صبر کن بیشتر نوزادا همینن و بیشتر علتش بخاطر کولیک و رفلاکس و ایناس. هرچی بزرگتر شه راحتر شیرر و هضم میکنه و در نتیجه کمتر دلدرد میشه و اذیت میکنه.. تا شش ماهگی کاملا خوابش خوب میشه
الان چهارروزه شدیدترشده
تااونموقع من فارغ شدم روانی شدم
عزیزم زودی میگذره این روزا سخت نگیر. فقط راهش اینه بگذره بچه بزرگتر شه
مردا همشون همینن 😑من قبل بارداری دومم از همسرم قول گرفتم باردار میشم بشرطی که کمک دستم باشی گفت باشه. اما بچه که دنیا اومد و خرش از پل گذشت رفت که کمک کنه😐
😐😐😐😐
ببرش دکتر , من یکسره قطره بهش میدم
دکترم یه شربت دادبهم
مامانِ بهار و سماجان منم پسرم خوابش کم بود ولی گریه نمیکرد آروم بود ولی بی خوابیهاش اذیتم کرد ن ب خونه میرسیدم‌ن ب غذا پختن ..غدام همش دیر و زود میشد بدن درد خستگی و خلاصه این چیزا
ولی برا من ب محض زدن واکسن ۲ ماهگی همه چیز عوض شد
خوابش خیلی بهتر شد
ایشالا برا شمام اینطور باشه
صبور باشید
وای خداکنه
امیدوارم ، واقعا خسته باشه مادر خیلی رو زندگیش و بچه داریش تاثیر منفی میزاره بچه گناه داره گریه می‌کنه دست خودش نیست ولی آدم خسته باشه یهو قاطی میکنه
اره خب دیگه باید تحمل کرد تازه من تنهایی بودم یعنی فقط خودم و شوهرم بودیم
آدم هنوز داره با دردای زایمان و سزارین و خونریزی و خستگی دست و پنجه نرم میکنه واقعا کمک نیاز داره
من تا چهله بچم روزی ۱ وعدمو از بیرون غذا میگرفت شوهرم
اره دقیقا
والا من تو بارداری هیچچچچچچ مشکل و ناراحتی نداشتم، اینقدر بارداری خوبی داشتم ک خدا داند، امااااا امان از پسرم،، گریه گریه، تا الان خیلی نق نقووو هستش
منم بچه ام همین جوریه البته الحمدالله دو سه روزیه بهتر شده.قبلا خوابای خیلی کوتاه و سبک داشت تا تو بغلم یود میخوابید میذاشتم تو تخت بیدار میشد گریه حتی نمیذاشت چیزی بخورم یا برم دسشویی شبانه روز شاید سه ساعت خواب پراکنده داشتم.اما گوش شیطون کر دو سه روز خوب شده.البته من رازیانه و زیره دم میکنم میخورم پلو شوید و برنج و زیره و..اینا میخورم چای نبات ک شیرم طبعش گرم بشه دلدرد نشه
اره سمانه درسته منم دیدم مادرایی ک تو بارداری استرس و نگرانی داشتن بچه هاشون خیلی گریه میکنن و بی قرارن
البته نمیشه گفت دلیل همه بی قراری ها همینه ولی واسه بعضیا صدق میکنه این قضیه
عزیزم منم همین شرایطو داشتم اصلا هم بارداری پر استرسی نداشتم خیلی راحت و تو آرامش بودم.این کولیکه که باید دورش بگذره.بعد واکسن دوماهگی خوب میشن معمولا.تحمل کن.منم هر کاری که دکترا میگفتن و هر قطره ای میدادن امتحان کردم اما تاثیر آنچنانی نداره فقط تحمل کن بعد دوماهگی خوب میشه
چقدر سخت
قطعی نیست
من تو بارداریم تو محل کارم خیلی تو فشار بودم ولی بچم اینجور نیست
بچه تا سه ماه سختی های زیادی داره
بره تو چهار کم کم بهتر میشه
فقط صبرتو زیاد کن
ربطی به استرس نداره همه بچه ها اینجورین تا دو ماهگی حداقل باید صبر کنید
منم درگیر بودم خیلی
قطره روتفلور گرفتم اب رو اتیش بود کم کم حواب شبش منظم شد و دل درداش کمتر
دکتر گفت تا بهتر بشه صب پنج قطره شب پنج قطره بده بعدش هر شب یه ساعت قبل خواب
تا شش ماهگی هم گفت میشه داد
منم بارداری خیلی آرومی داشتم
از همه استرسا و بخث و هر چی بود دور بودم
همشم در حال استراحت بودم
کولیک ربطی به این چیزا نداره
حتی هنوز علتشو نتونستن پیدا کنن
باید دوره شو بگذرونه فقط
قطره ها اوضاع رو یکم بهتر میکنن
و قطره های پرو بیوتیک معده رو زودتر برای عادت کردن ب شرایط آماده میکنن
سلام مامان جان
ماساژ شکم و حرکت دوچرخه پا را انجام می‌دهید؟ پستانک نمی‌دهید؟
از گهواره یا صداهایی مانند سشوار کمک نمی‌گیرید ؟
سلام اره انجام میدم پستانک هم میدم
صدای شسوارارومش نمیکنه لالای میزارم ولبلس خودموگذاشتم پیشش تاخوابش میبره جیغ میزنه هرکی بغلش میکنه تامیادبغلم میخوابه
قطره روتفلورمیتونم بدمش؟
اینکه بایدبغلم باشه تابخوابه بخاطردلدردشه یابغلی شده
دلدرد آخه اوما نوشته بفلی شدن از شش تا ۱۸ماهگیه
چراپس بغل هیچکی اروم نمیشه تامیادبغل خودم اروم میشع
چ بامزه😢بخورش.پ چرا بچه من حسی بهم نداره🤨
اذیت میشه ادم دست یکی اروم واینمیسه دیشب شوهرم برداشتش هلاک شدتادادش دستم انگاراب ریختن رواتیش
دقیقا مثل پسر من ، بغل هرکسی می‌ره بعداز چند دقیقه نق نق می‌کنه بغل من آرومه البته نه به شدت نی نی شما ، والا بچه ۱ ماه بغلی شدن چه می فهمه پیش تو بهش حس امنیت میده توو دوران بارداری احتمالا خیلی باهاش حرف زدی بیشتر باهات احساس نزدیکی می‌کنه توورو فقط می‌شناسه
اره باباش زیادنه حاملگی نه الان سراغش نمیا
مامان گل اپلیکیشن های white noise و صداهای مختلف آن را هم امتحان کنید، فواصل شیردهی هرچند ساعت است؟
در مورد قطره هم بله روتفلور یا سگانوز را تست کنید، اینفاکول هم گزینه خوبی است
خیلی شیرمیخوره خانوم دکترنیم ساعت یبار
چندقطره بدمش تاچندوقت
مامان گل خب بی قراری به همین دلیل است دلبندتان دل درد دارد باید فواصل شیردهی را به دو ساعت افزایش دهید وگرنه هیچ قطره و راهکاری کمک نخواهد کرد، قطره هم فعلا داده شود تا ببینیم شرایط چطور پیش می رود 🌷
خب اگرندمش خیلی شدیدگریه میکنه
بعداینکه هربارآروغ نمیزنه مشکلی نیست؟
همین آروغ ها رو دلش می مونه دل درد میشه پسر منم امروز یکسره نفخ داره هی از خواب می پره ناله میزنه با اینکه اروغشم گرفتم
عزیزم پستانک بدهید تا ناچار به دادن شیر نشوید و از راهکارهایی که گفته شد هم کمک بگیرید، وقتی ندهید به مرور الگوی شیر خوردن تنظیم می‌شود، چقدر برای آروغ گرفتن تلاش می‌ کنید؟
۲۰دقیقع ۳۰دقیقه هم شده
قطره هایی که معرفی شد را امتحان کرده و تلاش کنید آروغ گیری به شیوه درست انجام شود، حتما معده و شکم نوزاد روی شانه شما یا آرنج دستتان قرار بگیرد و بعد با ضربات متناوب و فشار مناسب به پشت برای گرفتن آروغ تلاش کنید

سوالات مشابه