میشه بیاید بهم بگید چکار کنم

سلام عزیزای دلم.
من از وقتی که زایمان کردم بنا به دلایلی، هم عصبی و هم ناراحت بودم و به افسردگی مبتلا شدم. کم خوابم و بدن درد دارم و خیلی ضعیف شدم. علاوه بر همه اینا شیرم خیلی کم بوده و با شیرافزا تونستم روزی سه بار شیر بدم که اونم به بدبختی بوده، چون بچه به سختی حاضر میشه سینه رو بگیره و مک بزنه.
هرکاری فکر کنید کردم برای زیاد شدن شیرم. اون اوایل میخورد و مک میزد، چیزی نمی اومد گریه میکرد. شیرخشک اپتامیل دادم بهش.
خلاصه از اینها بگذریم ممکنه خودم جراحی داشته باشم ماه بعد، برای همین شیرخشک هم دادم که وقتی بستری میشم بچه گرسنه نمونه.😔خیلی ناراحتم براش
بچه اولم رو خودم شیردادم، تپل و درشت بود. البته درشت تر هم به دنیا اومد، این یکی مظلوم واقع شد. دلم به درد میاد وقتی شیرخشک درست میکنم زار زار اشک میریزم و انگار روی قفسه سینه ام سنگ بتنی گذاشتند. چکار کنم با شرایطم کنار بیام بچه ها، خودم هم از شرایط خسته شدم و نگرانم این حال روحی خرابم روی رابطه ام با همسرم تاثیر بگذاره. میدونید که خیلی دوستش دارم و آدم خوبیه و بسیار هم کمک کاره ولی گاهی ناراحتی پیش میاد و می‌ره تو خودش. منم که حتی حوصله خودم رو ندارم چه برسه به دیگری. همیشه خسته و مریض و بیحالم. ذهنم آشفته و پراکنده است. تقریبا هرروز هفته کلاس دارم و وقتی دارم درس میدم حس میکنم داخل مغزم خالی شده، مطالب رو تو ذهنم گم میکنم و به سختی میتونم صحبت کنم. حس میکنم هوش و حواسم رو دارم از دست میدم و باعث همه اینها رو حال روحی خرابم می‌دونم. بیشترین مسأله ای که آزارم میده، اینه که نتونستم خودم شیر بدم.
میشه دلداریم بدید یا چیزی بگید که حالم بهتر بشه؟😔 گاهی اینجا که حرف میزنیم، حالم خیلی بهتر میشه.
ممنونم