حمله عصبی یا تشنج

سلام اینا حمله های عصبیه
پنیک
چرا خوب با بچه ۵ماهه
دنیا دوروزه دخترم🥰

عزیزم اینا همه نشونه های عصبی شدن شدیده.
اگر عصبی نشی و استرس داشته باشی میشه پنیک اتک

تشنج‌نیست گلم
حمله عصبیه

خدانگذره ازشوهرم دیگه ازحدگذرونده

چرا

مردا چشون شده😣

ای بابا
این مردا چی میخوان

بعدچهارماه بازبحثمون شد 😭😭😭

منم دیروز با خواهرشوهر کثافتم پشت تلفن بحثم شد به شددت دستام میلرزید . تا حالا اونجور نشدم

سخته که بگم اهمیت نده، ولی بخاطر خودت سعی کن آروم باشی. اینا همه روی بدن تاثیر میذاره و فقط خودت ضررش رو میبینی

سرچی اخه

من حالم بدشده بود دادمیزدم زنگ بزن اورژانس ازخدابی خبردهنموگرفته بود

اگه به بچت شیر میدی فعلا شیر نده عصبی میشه

بعدم میگه داستی ادا درمیوردی هه

آره بخدا
کاش زنا بیخیال بودن دنیا گلستون بود

نمیشه که... به زبون سخته.
خیلی فشار روی خانماست

😭😭😭😭

الهی بگردم😞

زیاد عصبی میشی
شاید براش عادی شده

الان خوبی

شاید نزدیک پریودته

خدانکنه کاس پسرم زودتربزرگ بشه ازاین زندگی میرم الان فقط وفقط واسه اون موندم

اره بابا منم اینطورم
ولی میگم کاش میشر

اینجور مواقع شربت قند و گلاب خنک درست کن جرعه جرعه بخور

آره یکم دست وپام بی حسه ولی اونجوری نیستم

منم امشب بحثم شد شدید

نه قسی قلب شده کلا ذاتش خرابه

زود تصمیم نگیر عزیزم.
ولی من هنوز دارم تاوان حمله های عصبی زندگی قبلیم رو میدم. رو سلامتی تاثیر بدی داره

شوهرم انگار نه انگار

امشب مرداهمه پریودشدن😶😶😶

انقدر داد زدم سرم داره منفجر میشه

مردا براشون همه چیز زود عادی میشه.
فکر میکنن فیلمه

بچمم خواب بود عقده این چند وقت رو سرش خالی کردم

بچه هااومامیدونن من ازبعدحاملگیم روزخوش ندیدم الانم چون میدونم خانواده شوهرم دورازجون بچم بچم میکشن وایسادم سرجام

هر چی مراعات میکنی پر رو تر میشن

من امروز خود بخود حالم بد بود، از ظهر تا الان با کسی یک کلمه حرفم نزدم. خیلیم عصبیم

دقیقا

وای چرا

خدا حفظش کنه بچه تو عزیزم. شرایط منم مشابه تو بوده... گذروندم

اوه داستان من طولانیه. واقعا سخته گفتنش... قلبم هزارتا تیکه است

ویتامین E بخور خلقت رو بهتر میکنه
من دکتر گفت بخورم مخصوصا یک هفته قبل پریود
خیلی تاثیر داره

درسته کلا ویتامین های بدن که کم بشه، آدم بی‌حوصله و عصبی میشه

آااااخی بخاطره باردایه دیگه
الان حال میکنی واسه خودت لذت ببر
دوروز دیگه خواب و خوراک نداری
منم اینجور میشدم گریه میکردم قهر میکردم الکی الکی

میدونم، ی پسر دیگه دارم عزیزم... میدونم بچه به دنیا بیاد چه خبر میشه، راستش همین آگاهی هم اذیتم میکنه و به خودم میگم چرا بچه دار شدی، مگه خل بودی

من اعتبار نداشتم ولی میخوندم
من هر وقت دعوا میشه قلبم واسه بچم تیکه پاره میشه خیلی گناه دارن

الهی بگردم کاش خانواده درستی داشت که نداره

اااا خب پس تجربه داری
ولی شیرینه دیگه
خداروشکر که داریش خدا حفظ کنه جفتشونو برات

منم همین مشکل رو داشتم.
متاسفانه الان بچم اونجاست میخواد بیاد اینجا، پدر بی همه جیزش نمیذاره.
اذیتم، دل تنگم، به قلبم فشار میاد... اصلا نمیتونم توصیف کنم برات

اره واقعا بچه هاگناه دارن من اگه بچه نداشتم یک لحظه ام کنارش واینمیستادم ک دست روم بلندکنه یا تاحدمرگ برسونه منو

مرسی عزیزم

چندسالشه

حدود 12

الهی الان نیاز ب آرامش داره طفل معصوم

اخه بگو مرتیکه ب۰رو میخوای چکار به نظر من بچه محبته مادرو بیشتر احتیاج داره تا پدر

قبلنا خیلی برون گرا بودم، حرفامو میزدم سبک میشدم. الان میگم برای چی بگم، کسی درکم نمیکنه کسی کاری نمیتونه بکنه. خیلی افسرده شدم.

خانواده شوهرمن یک عده ازخدابی خبرندبچه بیفته دسشون خواهرشوهرام بچه میندازن زیردست وپای بچه هاشون هنوز کنارشم ب زوربچمو ازظلم اونا نجات میدم تازه بماندک ازمن دل خوشی ندارن حرصشون سربجچم خالی میکنن

الهی که به حق همین روزای عزیز زندگیت رنگ آرامش بگیره
بچت بشه دلیل آرامشه زندگیتون

اصلا با بی شعور ترین موجود زمین طرف بودم من، حالام که گروکشی میکنه بچه رو.
انشاالله خدا به حق این شبها، تاوان همه آزار و اذیتهاش رو ازش بگیره.
من نمیگذرم ازش

اوما جای خوبیه واسه سبک شدن
انگار خوب همه درک میکنن همو

مرسی عزیزم دعام کنیدحداقل اگه قرارنیست درست بشه بچم توآرامش باشه

من دیگه نمیتونم حرف بزنم فهیمه جون. لال شدم.

خدا خودش بهت کمک کنه مهشید جون

الهی امین شوهرمنم شب هامحرم واسه خودش نفرین خرید

الهی آمین
دیگه میخواد آزارت بده دست گذاشته رو نقطه ضعفت

مرسی عزیرم

همسرت ادم خوبیه؟الان ارامش داری؟

بجه رو اذیت میکنه، برای همین ناراحتم... چی بگم عزیزدلم. همه امید و توکل من خداست. ساکت شدم

روزای خوب میاد غصه نخور عزیزم

خدا نکنه عزیزم

آره عزیزم،
تنها مشکلم بچمه.
ا ون عوضی به زندگی من حسادت میکنه. به رابطه خوب همسرم و بچم حسادت میکنه، نمیخواد با ما باشه و آرامش داشته باشه. میخواد مثل سگ تو سوراخ خودشون تو سختی و بدبختی و بددهنی و اعتیاد بزرگ بشه

اشتباه کردم که با همون روزهای خوب محدودی ک داشتم پاتوزندگیش گذاشتم کاش زمان ب عقب برمیگشت

به بچه چکار داره آخه

الهی ...خدا کمک کنه پسرت بیادجات تواینمواقع دعا میکنم باباش بمیره حداقل خودت تنهاسرپرستش باشی

آخ نگم براتون....
یکبار میخوام تاپیک بزنم داستان زندگیم رو بنویسم، هربار منصرف شدم...

سلام الهی بمیرم مهشید چی شده

ببین ۱مدت بیخیال شی بچرو دو دستی تقدیمت میکنه اینجور ادما دنباله اینن که با از دوششون برداشته شه
امان از این اعتیاد

الهی دورت بگردم ول کن اون مرد لاشیو 😔بمیرم که انقدر ازیتت میکنه

هی خواهر

لیاقت تورو نداره😔

خدانکنه عزیزم دعوامون شد زد توگوشم گلوم گرفت منم عصبی شدم دیگه بعداون نفهمیدم چی شدتاالان

چرا خیلی بده مگه شوهرت

برای گرفتن سرپرستیش خیلی دوندگی کردم مهشید بعد 7سالگیش.
دلم از همین میسوزه.
بچه ده ساله که شد خودش دلتنگ باباش شد و رفت.
بدبخت کرد هم خودش هم منو.
حالا اونجا کتک میخوره و تو فقر دست و پا میزنه و.... منم سال بعدش ازدواج کردم. دیگه نمیتونم قانونا برگردونمش

خدانکنه بذارفاطیماعلیسان بزرگ بشه پنجاه سالمم باشه ازاین جدامیشم

همون باباش بمیره ک قانون پسش بده

اوه منم زیاد میخوردم
حالمم که بد میشد و گریه میکردم میومد لگد میزد میگفت بلند شو خودتو جمع کن

الان نمیخواد بیاد پیشت

شکایتشو بکن مهشید اون مرد لیاقت نداره باهات زندگی کنه

میخواد
خیلی هم میخواد
نمیذاره بیاد

بدی ک زیاددیدم ازش ببین خرج میکنه واسم توخونم هیچ کم وکسری نیس امااخلاق نداره محبت کردن بلدنیست ومتاسفانه دست بزن داره

اگه جاییت زخم یاکبود شده شکایت کن گلم مدرک داشته باشی

الهی نیست بشه اینجورمردی

ای واااای
حالا خوبه این شوهرت خوبه
مردا فک میکنن زور دارن هر غلطی بخوان میتونن بکنن

نیست نشد!
پدرسگ زنده است، اصلا عدالتی وجود نداره

دروبی ابرو بازکرد ک منوازخونه بندازه بیرون حالا همسایه هاما درهای خونشون باز خیلی خجالت کشیدم

اره عزیزم خدا رو شکر
این بار اشتباه انتخاب نکردم

من همیشه پناه می بردم خونه همسایه ها

ای بیشرف
خدا تاوانشو بده
دعا کن زن بگیره

یادآوری خیلی عذابم رو بیشتر میکنه

یک لاقبا رو کی زن میده خواهر

من خجالت میکشم این ها خانوادگی عادت دارن ب بی ابرویی اماخانواده من هرچی بودبین خودمون بود

مهشید عزیزم، امیدوارم روزهای سخت تو هم تموم بشه دوست خوبم. برات دعا میکنم.
میرم چون یادآوری خیلی بدترم میکنه. حالم خوب نیست

شب همتون خوش بچه ها

باشه فدات شم خدابهت آرامش بده

اخه ادم واسه این مردم دلش نمیخواد محبت کنه یاد بگیره
به نظر من خانواده خیلی مهمه مطمئنم تو خانوادشم همین منواله که اینم اینطور شده اینطور یاد گرفنه و زندگی کرده

همچنین به قلب تو و علیسان طفل معصوم.
دعا کنیم هیچ مادری شبها برای دوری بچش اشک نریزه

مهشید

جان دلم

بیا وات کارت دارم

اره مادرش میگف صدبارمنوانداختن ازخونه بیرون ازبزرگترهاش یادگرفته

خب همون موقع میرفتی شکایت همسایه هام دیده بودن شاهد

باشه عزیزم

نمیخام علیسان حتی یکربعم ازم دورباشه فهیمه این خانواده بچمودورازجونش میکشن

الهی آمین الهی ک توام پسرت خیلی زود بیاد پیشت غمه این روزا یادت بره با دنیا اومدن نینی پسرتم بیاد

میبینی اون مردم تقصیر نداره مقصر خانواده ی بلا نسبت گوهشن که اینچیزا رو یادش دادن

بچه شیر خور و ک نمیتونن بگیرن
چقدر عوضین

اره دقیقا خانوادش عقب افتاده اند

حمله عصبی خواهر شوهر منم همین جوری شده بود چند وقت پیش ، تازه اون از فکر و خیال بود چون اصلا عصبی نشده بود

دفعه قبل دعواداشت میبرد اگه ببره حتی یکربع تا من باپلیس برم اینا چیزی بریزن توحلق بچم چی

در این حد وحشی اند مگه؟

اره بابا یک چیزاشنیدم ازشون خواهرشوهرام مادرندارن عمشون ذغال داغ میذاسته روبدنشون روبدن بچه نه ماهه

یا بچه دوساله رفته میوه برداره بردن وسط باغ ب درخت بستن ک چیزی نخوره

توبگواینامبتونن واسه یکربع بچمونگه دارن

وای خدا اونا چجور ادمن

مهشید چند تا نفس عمیق بکش ، بعد نفست رو نگه دار لباتو اونجوری که میخوای شمع فوت کنی بچ، بکن آروم آروم بده بیرون نفست رو

یا اینکه یه پاکت از اینا که شیرینی میذاشتن توش قدیما ، از اونا داشته باش توی اون نفس بکش

باشه گلم

دکتر به خواهر شوهرم گفت هر وقت فشار عصبی اومد سراغت اینجوری نفس بکش

من شک دارم آدم باشن دورازجون روستایی ها مصداق کامل کسی اندک گوسفندهاشون فروختن اومدن شهردرحدعشایر شعورندارن

ای خواهر من ک سالم میگشتم خدااز اورنده فشارنگذره

غلط کنن که نگه دارن ، تو مادرشی ، تو سختی کشیدی کسی دیگه نگه داره
اگه یه روز بری ولش کنی قدرتو میدونه

البته عشایرم دورازجونشون درحد جنگلی ها

مردای ایرانی بی لیاقت ترین موجودات روی زمینن

مجبورم بمونم میمونم علیسان بزرگ شه کسی نتونه بهش ظلم کنه بعداززندگیش میرم اونموقع خیالم راحته ک کاری بابچم نداره کسی

خخخ متاسفانه

اه اه
کاش همه شون رو بفرستن مریخ ماها با بچه هامون باشیم خخخخ

اگه میشد اعدام دست جمعی کردم بدنبودخخخ

سلام عزیزم من چن سال پیش افسردگی گرفته بودم و چنباری ی اتفاقای خیلی تلخی برام افتاده بود ترسیده بودم
خودم نمیدونستم ولی افسردگیم خیلی شدید بود تااینکه یروز توخونه با داداشم بحثم شد برخلاف همیشه ک دادو بیداد میکردم ایندفعه دهنم قفل شد هیچی نتونستم بگم رفتم اتاق درو بستم یهو زدم زیر گریه بعدش یهو مث تو شدم نفسم تند شد تپش قلب گرفتم دستام مشت شدن پاهام هلال شده بودن بدنم قفل بود روتخت نشسته بودم کنترل بدنمو نداشتم گردنمم خم شد ب پشت یهو افتادم ب پشت رو تخت
بعدش مامانمینا اومدن خیلی ترسیدع بودن انقد اب ریختن روم تا حالم اوکی شد
گذشت بعده چن وقت دوباره ی بحثی پیش اومد من بازم اونجوری شدم
تااینکع بیشترو بیشتر شد تو خیابونم یهو ماشین بوق میزد حمله بهم دست میداد
تااینکه یبار با سر خوردم زمین
تا ب خودم قبولوندم ک ی مشکلی برام پیش اومده و همینجوری خوب نمیشم
رفتم پیش دکتر مغز واعصاب گف افسردگی شدید و اضطراب دارم دوماه دارو خوردم خداروشکر خوب شدم
توهم بنظرم سرسری نگیر ی دکتر برو

وای مهشید دوباره این اقات جو گرفتش 🤕🤕🤕🤕چه سخته که ادما بعد چند وقت رنگ عوض میکنن کاش از اول معلوم‌میکردن خودشونو نکه خوب میفتی تو دامشون بعد رنگ اصلیشون رو میشه

خدا کمکت کنه مهشید جان خیلی ناراحت شدم😞

ای خواهر کی میره آقاییش ب این رسیده هه