رقیه ام همونی ک4روزتاخیرمنفی میشدم

سلام دوستان گلم من از بچه های تایپیک اقدامیا بهمن ماهم اول میخوام یچیزی رو براتون تعریف کنم دوستان چندروزقبل ازولادت حضرت زهرا بود ک همسایمون بهم گفت ماهرساله وسیله از همسایه ها جمع میکنیم وتوکوچه آش نذری برا ولادت میپزیم و الان وسایلوخریدیم اگه میخوای درحدشریک شدن یه پیاله عدس بده ک همسرم گفت نه هرچی کم دارینوبگیدبدیم ک گفتن خریدیم..بعدمن سطل لوبیاموکلا خالی کردمودادم بهشون با یه کیلوشکلات..صبح ولادت بودکه خواب بودم توخواب دیدم یه بچه دست شوهرمه ک بچه هه حالت بیقرارداشت من بچه روازشوهرم گرفتمو گذاشتم روسینم بچه آروم شد..قشنگ بچه روحس میکردم یهوگوشیم زنگ خوردو همسایمون گفت پاشوبیا همسایه تو هنوز خوابی بیا کنار دیگ رشته بریزو حاجتتو بگو رفتم..ازته دلم مطمئن بودم خوابم بی معنی نبوده..تا دیشب و صبحی بعده 5روز بی بیم مثبت شد صبحی هم آزمایش تیتر بتام 35شد..خانوما از خدا بخوایید از ائمه اطهار بخوایید من حتی پای دیگم گفتم خدا نصیب همه منتظرا بکنه الهی تو دلی منم سلامت باشه..اینو گفتم ک بدونید معجزه ها هنوز هستن زندگیتون پراز یاد خدا🌸🌸❤❤