Ooma
پرسش (1399/10/24):

بی اعصاب شدم خیلی زیاد

سلام دوستان عزیز پریودم نامنظمه چهل روزه پاک شدم
بی بی چک زدم منفیه

چند روزه خیلی بی اعصاب شدم
همه اش باشوهرم دعوام میشه .خودمم نمیدونم چمه

ب نظرتون چرا اینجوری شدم؟؟؟
دوست دارم بشینم گریه کنم

احتمالا تنبلی تخمدان گرفتی
منم اینجوری بودم
چ‌کنم؟
بیچاره شوهرم میگه چرا اینجوری شدی هر چی میگم دعوا میکنی
شوهرا که واجب الدعوان
من بی اعصاب نیستم ولی همیشه با شوهرم دعوام😁
😆😆
ب خودت داری تلقین میکنی
شوهر من بیچاره خیلی حرف گوش‌کنه
اونم همیشه میگه چرا منه دعوا میکنی.مگه من بچتم
بشین گریه کن خالی می شی
چشم
آب خودم که میریزم تو سفره.یهویی خودش به خودش شروع میکنه حرف زدن
منم قبلا خیلی شوهرمو اذیت میکردم ،ولی چند وقته مهربون شدم نمیدونم چرا
میگم چته... میگه خو الان تو میگی تقصیره توعه.خودم میگم که تو نگی
خرابکاری ک خیلی میکنه ...
ولی الان من واقعا بی اعصاب شدم
تو چون حامله ای هورمونات ریخته بهم😁😁
😄😄😄😄
عزیزم بی اعصابی نشونه‌پریودیه،منتظرش باش
اون که اره..

ولی تا حالا اینجوری نشده بودم از خودم تعجب میکنم
تو بارداری آدم بد اخلاق میشه
خوش اخلاقا میریزن بهمو بد اخلاق میشن.تو بد اخلاق بودی.ریختی بهم خوش اخلاق شدی😂😂😂
شایدم حامله باشی عزیزم
همیشه اینطوری باش؟
ان شالله که باشه
من دختر عموم بعد39روز از پری گذشته بود تستش مثبت شد
صبح بی بی زدم منفی بود
😂😂😂کاش همیشه همینجوری بمونم
خدا از دهنت بشنوه
خدا کنه همه ی منتظرا دامنشون سبز بشه.منم همینطور😔😔😔😔😔
الهی آمین
صبر کن چند روز بعد بزن انشالله مثبته
تو ماه اول اقدامی؟
انشاالله🙏🙏
چشم..
خدا بزرگه من بعد11ماه حامله شدم با اینکه هیچ مشکلی نداشتیم
بله..

من نه سال پیش با شوهر سابقم سه بار رفتم ای یو آی مشکل داشت..

حالا تازه اقدام کردم
اون موقع پنج سال منتظر بچه بودم
اخرش سرم حوو اومد جدا شدم
بعد اون مشکل داشت
سره تو حوو اومد😐
بله شوهر سابقم مشکل داشت
عزیزم❤ایشالا زودی باردار شی
اوهوم
ان شالله که تو هرچی زودتر باردار میشی.چشمشو درا😂
فدات خدا از دهنت بشنوه
اون الان بچه داره؟
اون یک سال ونیم بعد بچه دار شد
اسپرمش ضعیف بود..
الانم بچه دوم وزنش حامله است
بی اعصاب نباش😐
ی دختر هفت ساله ک سرطان داره
اوه
چشم
توروخدا ببین... تاوان نامردی پدرو بچه معصوم میخوا بده
چند سالته؟
آخی
دلتو فقط بسپار بخدا
ببخشید کنجکاو شدم تو زندگیت ها.اگه دوست نداشتی جواب نده
ن عزیز راحت باش
خب پس بالا نیستی...احتمالا قبلی رو زود ازدواج کرده بودی
سنی هم نداری اول جوونیته
خو پس حالا که راحت باشم تعریف کن بینیم... اون خودش رفت زن گرفت یا خانوادش گرفتن براش؟ببینی کی سر منم هوو بیا😐
😂😂😂😂😂
نمیدونم چرا یه حسی همیشه برام میا که بهم میگه اخرش جاریم میشه هووم🤦‍♀️ایقد که بدم ازش میا و دید بد بهش دارم...دست خودمم نی
😅😅😅
رمان های آبکی تخیلیه اینستارو زیاد نخون😂
ترشح تخم مرغی دارم کمرمم درد میکنه چرا😐
چرا چیزی ازش دیدی؟
قبل از اینستام همین حسارو داشتم... ایقد که شوهرم به دوتا بچه های جاریم توجه میکنه.ایقد که به جاریم توجه میکنه...جا شوهرشو براش پر میکنه...اخرش میزنن شوهرشه میکشن یا یه بلایی سرش میا و میره میگیرش😄
موقع تخمکگذاریته
چیزی ندیدم.ولی خب توجه زیادی میکنه بهشون
حتما دلش میسوزه براشون
از این توجه ها زیادی حس میکنم.حاضرن ما بکشیم کنارو همیشه پیش هم باشن دیگه
چرا برا من نمیسوزه که زنشم
خو چند وقت بکش کنار ببین چ اتفاقی میوفته
من خودمو قاطی نکنم.تاکسی سرویس اوناس
زیاد با برادر شوهرت اینا رفت و آمد نکن
تو مهمونیا خانواده شوهرم یکسره هرو کرشونه باهم
ماشینو ازش بگیر
وا😐چرا زن گرفته پس
واقعا حس بدیه ،منم از این موردا زیاد دیدم ولی خو آدم کاری از دستش بر نمیاد مجبوره بریزه تو خودش
رفت و آمدم نداریم اخه
تو هم از لج با برادر شوهرت گرم بگیر ،
با ماشبن خودش نه که...با ماشین پدر و برادراشو همه مببرشون میرسونشون
خونتون جداست؟
اتفاقا برعکس شده...من چندبار گیر دادم به شوهرم... شوهرمم مثه دهن لقا رفته پیش خانوادش گفته که زنم گیر میده با این زن داداش صحبت میکنم یا میرسونمشون.بدش میا میکنه شر.... بعد حالا برادرشوهرام و خانواده شوهرم دید بد به من دارن.اصن از من خوششون نمیا
با من هی حرف نمیزنن...جواب سلامم بزور میدن چه برسه به تعریف
با پدرشوهر و برادرشوهر کوچیکه یه ساختمونیم...ولی سه تا دیگشون جدان
هروقت اونا میان خونه پدرشوهرم.من نمیرم‌ولی این میدوعه براشون
ووووای چ شوهر دیوثی داری،بنظرم اصلا محلش نزار حرف زدن با اینجور آدما حرام
خانوادت پیشت نیستن؟
یا یکسره با بچه هاش تلفنی درحال صحبت کردنه.یا تماس تصویری گرفتنه
شک نکن یه ریگی تو کفششه
چکارش کنم پس😐
دقیقا😐
اگ براش مهم بودی حرفاتو ب خونوادش نمیگفت
تو یه شهریم.ولی پیش هم که نبستیم
تو اقدامم هستی😑
از چه نظر؟
چندسالته بچه هم داری؟
حالا چ حس بدی داره
دقیقا منم زورم از این میومد.که ایقد منه خراب کرد جلو اینا که من چرا به اون عن خانوم بد بینم...یا چرا پشت سرش حرف میزنم
ک چشش دنبال جاریت
خب شوهرش یجوریه با این تعاریف😐بچه میخواد چیکار الان😐
نه ندارم...دو ساله تو اقدامم نمیگیره لعنتی... همش میگم شاید چون ایقد بچه دوست داره میره سمت اونا...خدا بهمون بچه بده سرش با بچه خودش گرم بشه
باید با بچه ها خوب باشه نه زنداداشش😑😐
اصلا باهاشون رفت و آمد نکن ،اگ رفتاراش زیاد اذیتت میکنه ب خانوادت بگو مگ چندسالته ک میخوای همش غصه بخوری
ببین شوهرم آدمه چشم ناپاکی نیست... خیلی بهشون میرسه.دوسشون داره.توجه زیادیش منه اذیت میکنه
بنظرم نمیخواد ولی اگه بچه داشت دلش ب اون خوش بود زیاد تو فکر کارای شوهرش نمیرفت
کاشکی میگفتم...هربار بحثی پیش اومد و شدیم دعوا.بعدش با خانوادش شدی یه شری.من سکوت کردمو ریختم تو دلم.... چون همشون اون طرف بودنو من تنها این طرف...ولی هیچی به خانوادم نگفتم...الان پشیمونم
ایشالا زود باردار شی فدات،دکتر رفتی؟
یده دوره رفتم ولی جواب نداد بیخیالش شدم.بعد شد کرونا و کلا بیخیال رکتر رفتن شدم.ولی الان دوباره میگم برم و از نو شروع کنم
خو همونطور ک ب اونا محبت میکنه بتو هم باید محبت کنه
براش ننگه به زنش توجه کنه... اون داداشاش خودش زن زلیلن.بعد این فکر میکنه اگه بخوا مثه اونا رفتار کنه آبرو اینم میره
ینی اگه بدونی ای جاریم چه دوری برا من برداشته...اگه بدونی این رفتارا و حرفا رو میبینه و میشنوه چقد خودشه برا من میگیره
الانم دیر نشده بهشون بگو،اینا تا میبینن زناشون بیکسن یا زبونشون کوتاهه هرکاری دلشون میخواد میکنن
فکر میکنه ببینی کیه که اینا ایقد طرفدارشن.که ایقد حسودی منه برانگیخته
تو هم چندبار تیکه بش بپرون خودتو خالی کن
دقیقا...منتظرم تا بجایی نرسیده بخوا بگه میخوا زن بگیرم برا بچه.بحثی چیزی دیگه پیش بیاد برم...دیگه واینمیسم...فقط میگم تا اینا اجاق کوری رو بهم نزدن یه حرفی پیش بیاد به بهونه اون من برم دیگه
تا شوهرت میره خونه باباش اینا تو هم تاکسی بگیر برو خونه فامیلات ،هرزگاهی تنهایی برو بیرون یکم شوهرتو بنداز تو شک ک پیگیرت شه حواسشو بده بهت
من تیکه بندازم.ای کثافطا مثه دیو پشته همن... من توشون تنهام
منم خونواده شوهرم زیاد بام خوب نیستن،زیاد باشون رفت و آمد نمیکنم حرفاشونم دیگ برام مهم نیست اینقد اذیتم کردن عذابم دادن ک هزارتا مریضی اومده سراغم
یعنی تو باردار نمیشی؟
فک کردی خودش طرف میشه که این کارو کنم؟پدر گور به گور شدشو میشه طرف... اونم خیلی بی ننگ و آبروعه...ایقدم خودخواهن که همه شرایط رو به نفع خودشون میپیچونن و تو فامیل و همسایه و دوست و آشنا آبرو منه میبره
منم اینا جلو یجور رفتار میکنن که همه فک میکنن خوبن...ولی من خودم دیدم چی به سرم اوردن و من چی کشیدم از دستشون
قربونت برم ،اصلا عین خیالتم نباشه خداجوابشونو میده یه روز اینقد میزنن تو سر هم ک تو میشینی کیف میکنی
والا دکتر که رفته بودیم نه من مشکل داشتم.نه شوهرم...ولی باردار نمیشیم.... شوهرمم که خیالش از خودش راحته به من میگه تو مشکل داری
چن ساله تو اقدامی
۲ سال رو رد کردیم دیگه
دیگ شانس میخواد ،ما از این شانسا نداشتیم ،الانم دیر نشده اگ زیاد اذیتت کردن برو خونتون ارزش نداره زندگی خودتو بخاطر بقیه خراب کنی
ای بابا یارو ۱۰سال بچه نمیاره این چ کاراییه
فک کردی برم خونه بابام بهم خوش میگذره...اونجام برم یجورایی دیگه گرفتارم
چقد بدن این ادما
چ پررو،دکتر روشی چیزی بهتون نگفت؟پریودیات منظمه؟
پریودیام ۳۵ روزه بود... تو ای اقداما و با ای داروها هی عقب جلو شدن...دیگه اوما برام میزنه نامنظم
درکت میکنم ،غصه نخور فدات ❤
۲۶
ببخشید ۲۷ شدم
موقعی ک میخوای اقدام کنی کیت تخمکگذاری بگیر استفاده کن
باهات خوبه شوهرت
رفتارش بخاطر بچه عوض نشده
اون اوایل دوسه ماهی کیت زدم.ولی نشون نمیداد...تو هفته ای که باید کیت میزاشتم هرروز کم رنگ بود
سنی هم ک نداری
همیشه میگه ما الان باید یه بچه ای تو خونمون میداشتیم.الان باید راه میرفت....همیشه میا میگه فلانی میگه چرا بچه نداری‌‌‌... هرکی با ما ازدواج کرده بچه داره و ماواجاقمون کوره
اخه چرا این حرفارو میزنه بشین باهاش حرف بزن
تو چون پریودیات سی و پنج روزه است از روز۲۰ پریودیت باید کیت بزاری حدودا ۲۲ روز بعد پریودیت تخمکگذاریات شروع میشه
ببین شوهرم اصن بی ادب نیس...خیلی بی مهر و بی توجه... مثلا من توجهش به خانوادشو میبینم.به خودمم میبینم زورم میا.میگم چرا برا اون عن داداشش اونجوریه که اصن لیاقت نداره.ولی منی که این همه براش کار کردم.این همه براش ارزش قائلم اینجور میکنه
والا خیلی سخته نمیدونم چی بگم
امتحان کردم...همه راه هارو رفتم جواب نداده... حالا میگم برم دکتر براش توضیح بدم.بگم میخوا برم عکس رنگی بندازم.شاید لوله هام بستس... خداکنه فقط شهرمون عگس رنگی داشته باشه
حتما برو دکتر ،ایشالا ک چیزی نیست زودی باردار میشی،شهرتون کجاست؟
اسدآباد
پونزده سالگی
مادرش رفت برادرزاده خودش وگرفت براش
دیوث... تو بودی زن گرفت؟چه دلی داشته والا....بعد شوهرت هیچی نمیگفت؟نمیگفت تورو دوست داره یا نه
الان چند وقته ازدواج کردی؟
هفت ماه
میگفت برام میمیره
پچرا گذاشت زن بگیرن براش
با هوو هم زندگی کردی؟
ن همین ک فهمیدم جدا شدم
داستانش مفصله
خوب کردی... دمت گرم والا.ان شاالله الان خوشبخت بشی.خدا هرچی زودترم یه کاکل زری و خانم طلایی بزاره تو دامنت
مه ایقد ذهنم اومده سمت زندگی تو.... همش میگم ینی منم آخرش هوو میا برام.شانس که نداریم بخدا.... من خیلی فضولی کردم ها.ببخشید.ولی اگه دوست داشتی مفصل برام تعریف کن.... اعلانتو روشن گذاشتم پیاماتو بخونم
عزیزم اینجا ک نمیشه ..
اینستایی تلگرامی آیدی میدم خواستی پ بده
عاطی کجایی