خاطره زایمان طبیعی در۴۰ هفتگی

سلام مامانا🤗
طبق سونو ان اتی ۳شنبه ۲۵شهریور من موعد زایمانم بود و دکترم گفت اگه علائم زایمان نداشتی ۲۵ام برم زایشگاه بستری شم😊
خلاصه من هرچی صبرکردم نه دردی و نه علامتی😥
۲۵ام با ناامیدی رفتم سمت بیمارستان😉
معاینم کردن گفتن ۳سانت بازه و گفتم ب دستور پزشک اومدم و زنگ زدن دکترم و دکترم دستور بستری داد و بهم لباس دادن و رگ گیری کردن و تا کارای اولیه رو کنن دکترم رسید و معاینم کرد و یه چیزایی به مامای همراهم گفت و رفت🤔
با مامای همراهم رفتیم تو اتاق زایمانم😷
و چون برق رفته بود نشد بهم آمپول فشار بزنن چون نمیشد صدای قلبش تحت کنترل باشه
ساعت ۱ک رفتم تو اتاقم تا ساعت دو ۵سانت باز شدم و برق اومد و آمپول فشارمو زدن
بعد کم کم انفباض هام شدت گرفت😨
ولی ورزش و ماساژ قطع نمیشد ساعت سه حدود۷سانت باز بودم کیسه آبمو ترکوند و دستور ماسک و آمپول بی حسی داد ک خیلی به کاهش دردام کمک کرد😯
بعدش با اینکه ماسک بی دردی داشتم ولی داشتم کلافه میشدم از درد😭😭
انقدر جیغ میکشیدم مامانم از پشت زایشگاه صدامو شنیده بود و نگران شده بود اونام گفته بودن اگه خواست میتونه بیاد پیشم ولی مامانم دلشو نداشته بیاد(اتاق خصوصی داشتم)
ساعت یک ربع ب ۴دکترم اومد و کلی باهام شوخی کرد ک من هیچی نفهمیدم از بس درد داشتم بعد گفت پاشو برو سرتخت🥵
ساعت ۴من ر تخت بودم دکترم جلوم داشت لباس میپوشید و ماماهم داشت بهم میگفت چیکار کنم بغل دستم یه خانومه بود نه جیغ میکشید نه انگار درد داشت یهو دیدم زرتی بچش ب دنیا اومد اما من دهنم داشت صاف میشد(بچم ۴۲۰۰کیلو بود)🤤🤤
۲تا ماما بالاسرم بود و دکترمم پایین پام و ماماها شکممو فشار میدادن و دکترم نمیدونم داشت چیکار میکرد هی هم میگفت مریم زور بزن زور نمیزنیا🤨🤨
وای نگم براتون از اون لحظه ک نه راه پس داشتم نه راه پیش😟😟
ماماهاهم گفتن هروقت دردت گرفت زور بزن و بگو ماهم فشار بدیم و من هروقت دردم میگرفت جیغ میکشیدم و زور میزدم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم😫😫
دکترم گفت وکیوم رو بیارید😲😢
تا من اسم وکیومو شنیدم ترسیدم عاخه شنیدخ بودم وکیوم بچه رو منگل میکنه😟😟
منم تا دردم گرفت یه زور محکم زدم ک دکترم تشویقم کرد گفت آفرین اومد اومد و بچه رو کشید بیرون و هی گفت ماشالله و صلوات میفرستاد بعد هم رفت دنبال بچه ک جیغ کشیدم گفتم جفتم دکترم گفت صبر کن خودش میاد و ۲دیقه بعد دکترم اومد بند نافو یکم کشید و جفت اومد بیرون و بعد شروع کرد بخیه زدن😖😖
وای نگم براتون ک پدرم دراومدا دکترم گفت بچت از بس درشت بوده به مجاری ادراریت اسیب زده و اونجارم بخیه کرد ک نزدیک کلیتوریس بود و الانم ب شدت درد دارم😣
بعد ک بچمو گرم کردن آوردنش بغلم و بعد هم بردنم اتاقم و تماس پوستی دادنمون🤩
اولین لحظه دیدار بچتون هزاران باد تقدیم شما💗❤
من بعد از دیدن دخترم همه دردا یادم رفت😉
سوالی بود درخدمتم خوشگلا🤗🤗