بستری شدن در بیمارستان

ان شاالله بهترین برات پیش بیاد

ان شا الله برام دعا کنید

منگه طبیعی زاییدم با این شرایط

چند سال پیش😃😃😃

منم رفتم بیمارستان روزی ک برام تاریخ زایمانو زدن نوار قلب گرفتن ازم یکم بالا و پایین بود دکترم گفت بستریم کنن
دیگه ساعت ۴ سرم فشار زدن تا ساعت ۸:۳۰ فول شدم ساعت ۹ رفتم زایشگاه ۹:۱۵نینی ب دنیا اومد و ی ربع بعدشم بردنم ریکاوری زایمان اولمم بود

تا سرم فشار رو زدن درده گفت بگیر ک اومدممم🤣🤣🤣

شما هم سونو شدید یا نه

ماشا....ه

نه همون نوار قلبع فقط

عزیزم ان شاءالله ب سلامتی و دل خوش زایمان کنی

❣☺️

نه به من گفتن باید سونو بشی
اخه حرکاتشم کمه

ان شا الله دعا کنید برام

انشالله ب سلامتی و شادی بچتو بغل بگیرس

ی

ان شالله هرچی خیره برات رقم بخوره
موقع زایمان هممونو دعا کن

ان شا الله حتما . شماهم برا من دعا کنید

خیره عزیزم نگران نباش تحت نظری فقط زیاد راه برو و قر کمر بده ، بچه بیاد پایین دهانه رحم و فشار بده خودت دردات شروع بشه .واسه ماهم دعا کن

وای بچه ها محیط زایشگاه خیلی استرس اوره

جیغ میزنن

🤪😥😶😶😶😶😶😶

انشالله که زایمان خوبی داشته باشی احتمالش هم هست سزارین بشی

نمیدونم دکتر اومد معاینه کرد گفت لگنت خوبه

ولی باید سونو هم بشم

گفت به سونو و نوارقلب بعد از شام بستگی داره

عزیزم انشالله که هر چی خیر برات بشه نگران نباش 🤲😘

بیمارستان دولتی رفتی یا خصوصی یا نیمه خصوصی؟

میخوام بدونم بیمارستان‌های خصوصی و نیمه خصوصی هم همه باهم میزارن تو زایشگاه یا اتاق جدا دارن؟

من بیمارستان دولتیه ولی اتاقا جداست . الان من تو یه اتاق جدا هستم .

عزیزم دهانه رحم دقیقا کجا میشه لطفا ب منم بگو

کدوم شهری عزیزم کدوم بیمارستان؟

نترس بابا ، اولش آمپول فشار میزنن اگه دهانه رحمت خوب باز بشه طبیعی اگه نشد سزارین ، به هر حال یه جور میشه
تا فردا نی نی تو هم به دنیا میاد

ته واژنه
یعنی بعد واژن دهانه رحمه

خیلی ته هست دهانه رحم خیلی

استان فارس فسا

من بیمارستان کوثر شیراز بودم رسیدگیش عالی بور

نه اصلا اینجور فک میکنی نیست

سلام عزیزم. منم مثل شرایط شما بودم بستریم کردن, گفتن نوار قلب مشکل داره. با آمپول فشار و دهانه ی رحم بسته 24 ساعت درد کشیدم. آخرشم 4 سانت بیشتر باز نشد چون اصلا بچه تو لگن نبود. آخرشم با داد بیداد شوهرم و پلیس و تهدید سزارین کردن. دولتی بودم.
حالا اگه بچه ی شما تو لگن باشه با آمپول فشار باز میشه نگران نباش.
مال من آخرشم فهمیدن اون دستگاهی که بهم وصله واسه نوار قلب مشکل داره تو پرونده زدن عدم پیشرفت که سزلرینم کردن خدا خیر بده او ماما آخریه رو. اون فهمید. ولی سزارینم عالی بود زودم سرپا شدم. اما خاطره ی بدی شد برام.

چون تجربه نداشتم نباید میزاشتم بستریم کنن. کسی اشتباه منو نکنه توروخدا.... من سه چهار روز دیگه ش وقتم بود اما نزاشتن.
بچمو به زور دنیا اوردن. جراح سزارینم گفت بالاست بچه ت تا فردا هم میموندی نمیومد, وقتت نبود

از هفته ی بیست هروز ورزش لگن داشتم. دو ماه آخرم هروز یک ساعت پیاده روی, اما چون بچه پایین نیومده بود باز نشد. با دو تا سرم فشاری که تموم کردم 4 سانت شد. سومیه رو وصل کردن که دراورم نزاشتم همکاری نکردم دبگه چون فقط درد الکی بهم تزریق میشد.
الهی دشمنمم اینجوری زایمان نکنه. خیلی بده درد الکی وقتی پیشرفتی نداری. یک مشت گوسفند بلا نسبت دورت کنن هیچی حالیشون نباشه. تازه من هفته 40 بودم. میگفتن خانوم بسته دیگه زایمان باید بکنی بچت مدفوع کنه چی.... میخواستم بگم مگه آب و نون شمارو داره میخوره اما فوق العاده همکاری کردم اولش. با خنده و روحیه ی عالی اونجا همه رو میخندوندم اما وقتی بعد 6 ساعت اومدن گفتن هنوز بسته ست دنیا رو سرم خراب شد. گریه میکردم التماس میکردم بزارید من برم. شوهرم صبح اومد با داد و بیداد داخل, اتاق خصوصی دادن با حمام و تجهیزات و فلان... دوش و ورزش و پیاده روی و رقص اون لحظه اصلا فایده نکرد چون بچم بالای بالا بود هنوز. تا اینکه داشتم غش میکردم دیگت شوهرمم غاطی کرد گفت یا بدید ببرمش یا سزارین کنید زن من داره میمیره, بتونه هم دیگه حونی نداره زور بزنه من بچه نمیخوام.
زنگ زد پلیس شکایت نامه نوشت از ترسشون دیگه سز کردن.
بچه ها وگرنه میخواستن منو تا 12 شب نگه دارن ببینن باز میشه یا نه, وای خدا لعنتشون کنه.
که 5 غروب زایمان کردم..

این تجربه ی زایمان منی که همه ی تلاشمو کردم, منی که چابک بودم تو حاملگی روحیه ی عالی, نه ویاری نه اذیتی واسه کسی....
اما بعدش فرشته کوچولومو که دیدم گفتم نباید ببازم خودمو چون واقعا سخته, آدم داغون میشه اینهمه عذابو بکشه. یجورایی انگار اسیر شده بودم دستم به هیچ حا بند نبود.
الانم عالیم خوبم شکر خدا روحیم حفظه هرکس دیگه ای بود گمونم افسردگی میگرفت.
ولی لعنت خدا به دکتر بد و پرستار بد...
ببخشید ناراحتتون کردم🙃🙃🙃🙃😊😊😊😊
الان خوبم نگران من نشید😁😁😁😁😁

عجب زایمانی

دکتر داشتم خودم, چقدر شوهرم گقت برو پیش دکترت خصوصی با غرور گفتم نه منکه طبیعی میخوام زاسمان کنم زایمان راحت چون خیلی تلاش کردم چرا الکی پول خرج شه میرم میزام و میام یه روزم نمیشه.... همچین با غرور به همه میگفتم من طبیعی زایمان میکنم چه زایمانی اونهمه ورزش جواب میده. که عکسش شد و این روزگار نساخت باهام دیگه...

بله.... 😄