گلم خب سعی کن زیاد پاپیچش نشی که اینجور جواب بده
مردا دوست ندارن هی سوال جوابشون کنی
سوال جوابش نمیکنم ولی یجوریه ک باید حرف حرف خودش باشه.و من حق مخالفت ندارم و هرکاری میکنه باید قبول کنم
خرش کن بگو حرف حرف توعه از اخرم با زبون حرفتو کرسی بشون شوهر منم همینطوره
درکت میکنم واقعا سخته منم تو دعوا همش سکوت میکنم تا شوهرم اروم شه ولی قلبم میشکنه با حرفاش... از اول هم هی کوتاه اومدم عادت کرده
نمیشه چون کار خودشو میکنه بعد میاد بمن اطلاع میده.دگ کار خودشو کرده من چ مخالفتی کنم چجور حرفمو ثابت کنم
الان بهش گفتم مشکلم باید حل بشه یا بهم توجه نمیکنی یا توجه میکنی ولی اهمیت نمیدی.منم تو زندگیم اگ بی اهمیتی بشه صدام درمیاد
منم همش سکوت کردم ولی اشتباه میکردم چون الان دگ یجوری شده ک فک میکنه حرف حرف اونه.این آزارم میده و واقعا نمیتونم.همش تو فکرم ک برم و برنگردم.
اتفاقااشتباهه ک هردفعه کوتاه بیای یه مدت توخونه بی محلی کن سردباش کاراشتباهشوبهش بگوتوام تنهایی تصمیم بگیربعضی وقتاخوبه یکم مثل خودش رفتارکنی تاتوروبیشتردرک کنه
چجوری مث خودش باشم؟نمیتونم بی اجازش کاری کنم یا اگ کنم و مخالف باشه اوضا بدتر میشه ک
با حرف زدن رامش کن بگو مگه من جز تو کیو دارم همیشه هرکاری کنم دوست دارم باهات مشورت کنم حتی کوچکترین چیز
خیلی سفت و سخته.اصلا با اینحرفا ن خر میشه نه رام میشه.خیلی دیدم زنا چطور شوهرو با زبون ریزی خام میکنن و مث موم تو دستشونه ولی من هرجور خواسته باهاش تا کردم و مطیعش بودم ولی هیچوقت حرف من پیشش نمیره.
خب اشتباه کردی ازاولش راهتوبدرفتی ولی هیچوقت دیرنیست نترس
شانس ندارم که.انگار شیرش کردم
یا ازش بخا که بیاد مشاوره ... ما هرچقدم کمک کنیم شاید ناخاسته اوضاع زندگیت بدتر شه ... هیچکس به اندازه ی خودتون نمیتونه مشکلاتو حل کنه
ب جایی رسیده ک غیر مستقیم بم میگه من گربه رو دم حجله کشتم
فک میکنه کوتا اومدن من و سازگاریم بخاطر مردونگی و برش اونه ک من ازش میترسم و حساب میبرم
من جاریم مثل شمابودولی ازروزی ک جلوشوهرش وایستادالان شوهرش خیلی بهش احترام میزاره
شوهرم خیلی خوبه خدایی احترام میزاره.ولی کار خودشو میکنه بعد ک بم بگه من مخالفت کنم اعتراضمو بگم میگه هرطور میخای فک کن. مثلا مثلا بلند کرده رفته تو بورس ثبتنام کرده میگم تو ک میدونی دستمون تو خرجه قسط و دوا دکتر و هزارتا چیز دگ.خیلی واجبه؟میگه من دگ ثبتنام کردم
حرفات درسته.منم خیلی دیدم.ولی نمیخوام تنش باشه.
میخوام فعلا با حرف ببینم تا کجا میاد
خب اگ مشکل ایناست که درست میشه کم کم صبورباش هرسری ام بهش بگواگ اینکاروکردفقط ناراحتیتوبروزنده
ثبتام کرد بعد گف واس توام سهام میخرم.دیشب رفته قرض کرده باز واس خودش سهام خریده ی تیکه طلا شکسته دارم گف بفروش قرضمو بدم و واس توام سهام بخرم
دارم حرف میزنم میگم کارتو میکنی بعد میای بم میگی.فقط وقتی بم نیازه بهم اطلاع میدی.میگه هرحور دوسداری فک کن.منم گفتم مجبور نیستم کاری کنم.تو وقتی قرض کردی بمن نگفتی منم نمیفردشم
یه کانال مشاوره هست تو تگرام میخاستم بگم عضو شی... هرسوالی هم داشته باشی رایگان جواب میدن
بعدشم تو خونوادتون ندیدم تا حالا زنی به شوهرش یا مردی به زنش اینقد بی اهمیت باشه ک بش بگه هرجور راحتی یاهرجور دوسداری فک کن یا اینجور حرفها.تو چه فکری میکنی ک اینجور برخورد میکنی؟من میخوام این مشکلو حل کنم ک یا سرت تو گوشیه و توجه نمیکنی یا توجه میکنی و اهمیت نمیدی.تو زندگیم اگ بخواد بهم بی اهمیتی بشه و به حال خودم رها بشم صدام درمیاد و اگ تو راضی باشی از کار خودت قطعا خونوادت اگ بفهمن راضی نیستن.منم صبر و تحملم حدی داره بار اولت نیست.حتی بخودت زحمت نمیدی حرف بزنی یا جوابمو بدی.
نقطه ضعفشه ک خونوادش چیزی بدونن از مشکلاتمون
تهدیدش نکردم واقعا تو فکرم ک بشون بگم.چون خواهراش خیلی منطقین.اجازه نمیدن بهش
عزیزم اشتباه میکنی اینجور بهش میگی چون تا تقی به توقی بخوره باهات قهر میکنه و بی محلی چون نقطه ظعفتو میدونه
باید از همین بترسونیش ولی هیچوقت نگو ب خانوادش چون تنها نقطه ضعفو از دست میدی
ولی اگ خانواده منطقی دادن و پشت تورو میگیرن بگو بهشون
اینه کانالش
خیلی منطقین و مطمعنم باهام موافقن چون خیلی پیش اومده جلو خودشون باهاش حرف بزنم حواسش نباشه یا تو گوشی باشه با چشم خودشون میبینن
هرچقدم منطقی باشن فعلانگواگ مشکل خیلی بزرگ ترشدبگو
تو این یساله همیشه همینطوره که سرخود تصمیم میگیره
درست میشه عزیزم انشالله که خوشبخت بشی
آره.مثلا کل داراییمونو بلند کرد داد قرض ب خواهرش بعد اومد بم گف منم از اجبار گفتم افرین خوب کردی و دستشون خالیه و اینحرفها
در صورتی ک شوهر خواهراش بدون مشورت و اجازه زنشون هیجکاری نمیکنن.منم زورم میاد چرا مث اونا نیست
یکم زمان میبره ولی درست میشه
درست نمیشه.بدتر میشه چون شوهرمو میشناسم.آدمیه ک فک میکنه نباید ب زن رو داد و مرد برش داشته باشه و زن حساب ببره
مگ اینکه من حرکتی کنم وگرنه تا اخر عمر باید همین آش و همین کاسه باشه
هرکاری دلش بخواد کنه و منم قبول کنم
خب میگم اخلاقش مثل برادرشوهرم بودولی الان خوب شده فقط بخاطراینکه زنش محکم جلوش وایستادنزارحس کنه ازش مبترسی
دقیقا.فک میکنه ازش میترسم.اما نمیدونم چطور برخورد کنم.آدم تندی هم نیستم
و بخوام حرفم بزنم اون گوش نمیده اهمیت نمیده
تو روخدا به جای مشاوره زناشویی گرفتن از اوما با مشاور زناشویی حرف بزنین یا این.همه کانال و پیج مفید در این مورد دنبال کنید ما همه مثه.هم هستیم اطلاعات کافی و.درست نداریم که خودمون بکار بگیریم چه برسه بقیه ام راهنمایی کنیم با عرض معذرت خدمت تمام دوستان که نظر دادن من اول خودمو میگم
الانم میگه هرکاری میخوای بکن
رستا جان کانالش اینه؟
عزیزم یه چیز بگم وقتی بهت میگه که چیکار کرده اصلا تشویقش میکنی حتی اگه جا خورده باشی و مخالف باشی
مردا عاشق تشویق شدن از طرف همسرشونن
وقتی میگه رفته تو بورس خوب دلایلش بپرس حمایت کن البته ظاهری و بین حرفات نگرانی هاتو بگو
اون داره تلاش میکنه زندگی بهتر کنه ولی ممکن اشتباه بره باید آروم بهش بفهمونی که تو هم همین دغدغه رو داری و باهم به یه اشتراک برسید
یکم زمان میبره باید صبور باشی یکسال هم زمان زیادی نیست که درکنار هم هستین بلخره اون مرد و روحیات متفاوت از شماست
من خودم اوایل طرز فکر جور دیگه ای بود برداشتم از اتفاقات متفاوت از همسرم بود این باعث بحث و جدال میشد و به مرور با حرف زدن باعث شد شناخت از همدیگرو بیشتر بشه بعد دعوامون که آروم شدیم باید بشینیم حرف بزنیم و مشکل حل میکنیم نباید بزاری روهم جمع شه چون مردا که واسشون آنقدر مهم نیست خودمون بیشتر اذیت میشیم.
ولی اینکه بخاد طلبکارانه و خودخواهانه بگه همینی ک هست
توام برو یکاری بکن بعدبیابهش بگو،،وقتی گف جراارنیکارو کردی بگو هرجوردوس داری یا هرطورمیخای فک کن یا دلم خاسته خخخخ
یادمیگیره ک‌نباید اینجورباتو حرف بزنه
توهم تمومش نکن😠😠 انقد غر بزن تا گوشاش خسته بشه😂😁😂😂
دیشب خیلی بحث بالا گرف مادرش حالش بد شد
ساعت۲شب گف میبرمت خونه بابات
ولی مردا یکی دوسال اول زندگی همینن...میخوان برتری خودشونو ثابت کنن یا به اصطلاح میخشونو محکم بکوبن...درست میشه کم کم
منم گفتم ببر ولی برگشتی در کارنیست.دگ مادرش نزاش بیچاره خیلی ترسید میلرزید مشکل قلبی داره
بعدشم هرررررررگز جلو دیگران بحث نکن
آماده شدم چمدونمم بستم دگ نزاش
میدونم ممکنه پیش بیاد بعضی وقتا اما تو سعیتو بکن
جلو بقیه نبود ولی خب مادرش اومده بود خونمون اونم سر کار بود ولی عصبی شده بود یهو اومد گف پاشو ببرمت
من هیچوقت صدامو درنیوردم خودش ب اینجا رسوندش.
😂😂😂😂راستش منم یبار اوایل ازدواج تو دعوا اینو شنیدم...اما جوابی که دادم براش کافی بود تا هرگز دیگه اینحرفو نزنه🤭🤭🤭
گفتم اگه توان و عرضه پرداخت مهریه امو داری منم میرم😂
ن دگ من نمیتونم اینو بگم😅
گفت نمیدم ببرنم زندان...گفتم همین که خونه و مغازه و ماشینتو ازت بگیرم فعلا کافیه بقیه اشم قسط میبندم برات
فقط گفتم فک نکن اگ برم فردا پدر مادر یا بزرگترت بیان بخاطرشون برکردم.ن حوصله این بچه بازیارو دارم ک هی برم و بیام ن میخوام سر زبونا باشم.میرم واس همیشه.
😂😂😂😂نه بابااااا این کارساز نیست
بشم گفتم فقط بخاطر حال مادرت وگرنه اماده بودم.گف ی تار مو از سرش کم میشد من میدونستم و تو.خودشم خیلی ترسید واس مادرش اروم اروم ح میزد ولی من شستمش و هرچی بود رو گفتم الان همه خونوادش طرف منن
خو مهریمو میتونه بده😃.کارمنده
هرچندتا باشه قانون ک فک کنم۱۲۰تا بیشتر نمیده.
اگه تمکن مالی داشته باشه بقیه اشم میگیره🤭🤭🤭
اوایل زندگی بحث و دعوا زیاده
نه شوهرم خیلی خوبه خدایی.دیروزم خیلی بش فشار اومد ک اونجور کرد.حقداشت توزندگی هرکاری خواستم هرچی خواستم کرده واسم دیروز ازم خواس ی تیکه طلا شکسته دارم گف بفروشم نفروختم.بخاطر لحن حرف زدنش وگرنه گفته بودم بهش باشه میفروشم
مشکل اکثرا ماها اینه که نمیتونیم قشنگ صحبت کنیم و مشکلاتمونو بیان کنیم
وگرنه بحث و دعوایی نمیمونه
افرین.مشکل شوهرم صحبت کردنشه
اصلا اهل گفتگو نیست و حوصله ح زدن نداره
تو باید بتونی قلقش رو بدست بیاری
یا همه توضیحاتو یهو نخواه
ما زنا عادت داریم تند تند تند حرف بزنیم و انتظار جوابم داشته باشیم
تو خونه باهام حرف نمیزنه اصن.همش سرش تو گوشیه یا خوابه یا سرکار.مگ مجسمم تو خونه.صدبارم گفته بودم بهش با هر روشی اروم شوخی خنده جدی گله عاشقونه هرجور ک بگی
اما یاد بگیر تیکه تیکه سوالاتو بپرسی که نه حوصله اش نیاد جواب بده نه بحث کنی
اینکارم بکنم میدونم دوتاشو ج بده سومی خستش میشه
😂😂😂😂ببخش که میخندم...اما کم کم زنو شوهرا برای هم عادی میشن...این به معنی سرد شدن و حرف نزدن نیست.اینجوری فکر کن که انقد تو زندگی آرامش داره که به استراحت و تفریحی که دلش میخواد میپردازه
اگه میدونی اینجوریه سومی رو نپرس
مرگو زندگی نیست که همون لحظه بازجوییش کنی
دوسدارم وقتی خونس مث خودم دوسداشته باشه لحظه ب لحظه رو با من بگدرونه ولی زهی خیال باطل
هرکاری خواستم برم تو لاین ارایشگری نزاشت میگه خسته میشی کمر درد و گردن درد بعد میگیری
ببین واقعااااااا نمیدونی کار بیرون چقدددددددر درگیری ذهنی داره
آدم وقتی میاد خونه فقط میخواد ریلکس کنه
اتفاقا دیشب خودشم بمادرش گف من تاحالا هیچ چیز بدی ازش ندیدم.چون همه چیزش امادس وقتیم سر کاره میگه فقط دویدارم بیام خونه ببینمت چون شربت واسش اماده میکنم استقبالش میرم تو همون۵دقیقه اول خستگیش در میره.ازین بابت خودمم دلم نمیاد خیلی درکش میکنم و دلسوزم
دعوا و بحث باعث میشه از خونه فراری بشه..
بره جایی دیگه دنبال آرامش باشه...کم کم درست میشه
دیشب اولین باره پیش اومد.خودمم دوس ندارم پیش بیاد نمیخوام تو زندگیم تنش و درگیری و اوقات تلخی باشه ولی خودش یهو جوش اومد
چون خیلی بم فشار اومده بود ک بم توجه نمیکنه بش گفته بودم بخونوادت میگم
1255
1399/03/26
