Ooma
پرسش (1399/03/05):

دلم گرفته دوسیا چرا این روزا خیلی بی حوصلم 😓

سلام دوسیا خوبین دلم گرفته اخه چرا ادم اینقدر باید تو زندگیش سختی ودرد بکشه اینا ی طرف اطرافیان هم اذیت میکنن رعایت حال بارداربودن رونمیکنن حتی همسرمم اصلا حالمو درک نمیکنه هم اهمیت نمیده فقط بخانواده خودش اهمیت میده انگار نه انگار منم هستم همش گریه میکنم روحیه ام داغونه😢

یه خانمی تو اوما به من گفت یه فیلمی سرچ کردم نشون شوهرم دادم واقعا خیلی خوب شد... منم مشکل تو رو داشتم
شوهرت تجربه نداره
واقعا سخته من یه ذره راه برم از درد گریه میکنم
همیشه طرفداراوناس برما احترام وارزش قائل نیس منم ناراحت میشم دوست ندارم دل پدرومادرم بشکنه😔
اون برادرای دیگه اش خیلی با زن وبچه هاشون خوب رفتار میکنن این از شانسم ول کن خانوادش نیس حتی حرفای مادرش بعضی وقتا باعث میشه بامن دعوا کنه اهانت کنه منم دوس ندارم برم اونجا کلا خسته شدم فقط امیدم همین بچه هس
خوب عزیزم نرو اونجا اینسری ک رفتی دکتر بگو دکترم گفته باید استراحت کنی بمون تو خونه خودت
همشون لنگه همن مال منم همینطوره الان جلو خونواده اش هرچی دلش خواست بارم کرد نشستم دارم گریه میکنم
هیچی روش تاثیر نداره مگه خودش بخواد به این نتیجه برسه که چشاش منو این طفل معصوم رو ببینه بخوادهیچ ایرادی تاحالا ازش نگرفتم ..همیشه پشتش بودم ..واحترام خانوادشو داشتم ...اینه دست بی نمکم
چرا اخه عزیزم گریه نکن واسه بچه خوب نیس
رها جون من روزی که خبر بارداریمو به دوست صمیمیم که از بچگی با همیم دادم بهم گفت ...فقط یه نصیحت خواهرانه بهت میکنم اونم اینه که چون تو این دوران بی اندازه حساس و زودرنج میشی از هیچکس حتی شوهرت توقعی نداشته باش...گفت وقتی به این فکر کنی که ازکسی توقعی نداری رفتارای بقیه ازارت نمیده
منم از اولش همین کارو کردم الان میبینم کاملا درست میگه
اخه مگه ما ازخونه خودمون اومدیم پیش همچین ادمایی که سختی بکشیم چرا اخه😔
اینا همه بخاطر تربیتشونه
دلم فقط واس همین بچم میسوزه
پس بخاطر بچت سعی کن قوی باشی
الان خودش رفته خوابیده به تخمش نیس بعد از نظر اوناهم اخرسر مامیشیم بیشعور
توقع ندارم ازش ولی خب حرمتا رو حفظ کنه منکه ازش بخدا چیز زیادیم نخواستم
سمانه درست میگه واقعا زنای باردار خیلی حساس و زودرنجن
😢😢😢
حساس نشدم این کلا بعضی وقتا از این رفتارا داره جالبه همیشه هم من مقصرم
من انقد عصبی و زود رنج شدم ک خودم کلافه شدم از دست خودم وای ب حال شوهر بدبختم
فاطمه چی سده
اگه اونا بد بخت باشن پس ما چی هستیم
چرا ناراحتی
باشوهرم دعوام شده
بنظرتون من دیشب خیلی گرمم بود دمای بدنم جوری بالا بودکه از داغی سرم داشت گیج میرفت رفتم دوش گرفتم ی کم خنک بشم بعدسشوار روشن کردم موهامو ی کم خشک کنم اونم تواتاق خوابیده بود ساعت ۱۱ بعد اومده بیرون میگه بیشعور اون از پریز بکش منکه عمدا اینکارو نکردم واقعا حالم بد بود باید اینطوری داد بزنه ودروبکوبه بهم😭😭
سر چی
آها چند سالته گلم
دقیقا اینم همیشه میگه من مقصرم😔
الانم این سر اینکه من گفتم پاشو اب نمک خودت درست کن اینجوری کرد
اب نمک میخواست درست کنه گفتم خودت درست کن سر اون
بچه ها بعضی وقتا میگم از زندگیش برم براهمیشه دیگه از ازارا ورفتارای خشونت امیزش خسته شدم😔
خدایا خودت همه مردا رو اهل و عاقل کن 🙏
امین
خوبه دیگه خودشونو تبرعه میکنن
حالا وجدانی این حرفه اخه
من هیچ وقت اینو نمیگم چون خودش هم دردمه هم درمونم یه روز بدون این نمیتونم
خانم رها این فیلم رو حتما نگاه کن. آدرسش رو برات فرستادم
امین
نمیدونم کرم داره
رها چند سالته
فاطمه جان شوهرت ناراحت شد که گفتی خودت درست کن؟
سلام رها جان خوبی
دیدمش مرسی
اره دیگه هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
منم گوشیمو ورداشتم اومدم بالا
سلام گلم ممنونم توخوبی
یکم پیش مادرشوهرم زنگ زد گفت اونوولش کن پاشو بیا ناهارتوبخورگفتم گشنم نیس بعدا میام درحالی که گشنمه😢😢😢😢😢
خب حالا بگه دنیا ک به اخر نرسیده
فقط خودتو بزن ب بیخیالی بخدا اگه آسمونم ب زمین بیارن مردابازم بی گناهان 😑
منم وقتی ناراحتم اشتهام قهر میکنه اصلا گرسنه نمیشم
مرسی عزیزم سلامت باشی
من الکی گفتم گشنم نیس که نرم پایین گریه کردم چشام باد کرده
خوشبحالت باز یکی هواتو داره من همسایه مادرشوهر هستم انگار غریبه ام
برو ݝذاتو بخور اصلا بروی خودت نیار محلش هم نذار
نه اینا باز هرچی باشن سر این چیزا هوامو دارن
منم همینجورم مهدیه جون..اما خودمو خیلی کنترل میکنم...خیلی با خودم صحبت میکنم
هی به خودم میگم الان هورمونات بهم ریختس و الکی عصبی هسی..این تو بدن منه دلیل نداره بقیه بتونن درکت کنن پس به خودت مسلط باش
وقتی اینارو به خودم میگم اروم میشم
خداروشکر گلم
نمیخوام بفهمن گریه کردم
اصلا اهمیتی ندارن رها...ادمهای مهم زندگی تو الان نی نیت هست و باباش
نرو پاشو خونه خودت یه چیزی بخور گشنه نمون هر وقت شوهرت اومد دنبالت برو اونجوری پرو میشه اگه پاشی بری
رها جون یه سوال
گاهی شده راجب مادرشوهرت پیش شوهرت گله کنی که اونا چنان و چنین
اون خودش ناهارشو خورده الانم گرفته خوابیده نه بهش گفتم که نمیام
اخه باباها بدتر چشم درمیارن
اصلا بهش محل نده پاشو یه چیزی بخور فندقت گشنه نمونه

حالا میگی به هم ریختگی هورمونا ازین حرفا ولی قبل بارداری هم همین اوضاع بود براما من گیر نمیدم اون میگه غر میزنی منم سکوت میکنم همیشه باهاش حرف نمیزنم ازصب که رفته یه احوالی نگرفته من تنهام حالم خوبه بده واسش مهم نیس این آزارم میده اینقدر بیخیالی اخه
اره میخورم‌ فقط زودتر پاشه بره سرکارکه اصلا حوصلشو ندارم
از اینکه حالتو نپرسیده ناراحت نشو عزیزم حتما دستش بنده یه کاری داره
تین رعایت کردن حال زن باردار و اینها مال تو فیلم هاس
شوهرهای ما نهایتش دو سه ماه بتونن رعایت حالمونو کنن
بعد خسته میشن
تازه وقتی بچه بدنیا میاد هم اینجورن
دو سه هفته ذوق دارن که پدر شدن
بعدش به زور باید مجبورشون کنی توی مراقبت بچه کمک کنن 😂😂😂
خدایی چیزی نگفتی
اره ولی خب خودشم شاهد بوده میدونم بدش میاد بهرحال اونو ول نمیکنع بیاد طرفم
شوهر منم که بیرون یا سرکار میره بهم زنگ نمیزنه که تو خونه تنها هستی چیزی لازم داری یا نه..دلیل بر بی اهمیتیشون نیس گلم
اذیت نکنن ماهم گلگی نکنیم
نه سکوت کردم پتوکشیدم سرم فقط گریه کردم گفتم خدایا گناهم چیه 😭
من که تو بارداری اولم و حتی حالا
دوست دارم اصلا شوهرم بره دور بشینه
یعنی وقتی میخوابه رو تخت هم دوست دارم بره گوشه تخت نزدیکم نباشه
ولی به روش نمیارم
یه روز تا بهت زنگ نزده توام اصلا زنگ نزن بعد خودش متوجه میشه ک باید زنگ بزنه بهت
خوب اینجا شما باید از سیاست زنانه استفاده میکردی...اینجور وقتا گله کردن اصلا جواب نمیده..برعکس اگر قیافه مظلوم به خودت بگیری و خودتو ناراحت نشون بدی خیلی بهتره
چون قطعا و یقینا اونا طرف مادرشونو میگیرن هرچقدرم بدونن حق با ماس
خب هر وقت سرکاره احوال میگیره ولی چون برا دیشب حس میکنه من مقصرم پیشخودش میگه من لوس میشم بارها این رو شنیدم
آخی عزیززززم
فکرکنم کل مردادیونه شدن.شوهرمنم به همه توجه میکنه جزمن.هوای همه روداره جزمن اونروزمیخواست بره خونه ی عمومم که تازه خونه خریدن بهم میگه توکجامیای خودتومیندازی وسط.من فقط گفتم نمیشه دست خالی بری.حتی نگفتم من میام
اینی که میگم خودتو ناراحت نشون بدی این نیست که با شوهرتم‌سرسنگین باشیا...نه اصلااا
برعکس با اون خیلی مهربون تر باش و بیشتر بهش محبت کن مطمئن باش وقتی اینکارو کنی خودش پیش خودش به این فکر میکنه که کار مادرش بد بوده
من اصلا حسی ندارم چون با رفتاراش من خیلی سرد شدم جدا میحوابم دوس ندارم کنارش باشم چون همش حس میکنم میخواد باحرفاش اذیتم کنه
این شوهرها وقتی بچه بدنیا بیاد
شبشون بشه روز
روزشون بشه شب آدم میشن
نگران نباشید الان اصلا درک نمیکنن که زنها چه درد و رنج هایی میکشن
وقتی بچه بدنیا اومد
خواب و خوراکشون به هم خورد
قدردان تر میشن
الان خانم ها یکطرفه دارن زجر میکشن
اونها چه میفهمن
منم ویار دارم روش یعنی؟
بعدش منم میخوام یه مدت باهاش سرسنگین باشم بلکه ادمشه
نقطه ضعف اصلا دستش نده...اومد خونه وقتی کاملا خستگیش رفت شما میتونی با لحن مهربونانه بگی امروز منتظر تماست بودم
یا میتونی خودت بهش زنگ بزنی و حالشو بپرسی..همیشه که نباید اون زنگ بزنه
رها جان اگه میخوای همش حرص نخوری فقط بخودت تکیه کن باورکن اینطوری کمتر ناراحت میشی.
اتفاقا این کارو کردم فک میکنه حق باخودشه اوناس من مقصرم که دارم جبران رفتارمو میکنم متاسفانه برداشت داریم تا برداشتی که ب نفعشه رو داره
اره
همش بهش میگم بو میدی
اجازه عطر و ادکلن و اسپری و حتی مام زدن نداره
بیچاره زیاد حموم میکنه
ولی تو دماغ من بو میده
من دور ازش میشینم

دخترم میگه بابا خیلی بوش خوبه
بینی تو خراب شده 😂
😂😂😂😂😂
منم میگم بو میدی🥺میگه بخدا تو رو من ویار داری گفتم نه بابا بو عطاری میدی بدم میاد
😂😂😂😂چ دختر شیرینی خدا حفظش کنه بهار جان
بنده خدا
کلامردامیخوام حرصمون بدن.ولشون کنید.رهاجون توام به بچت فکرکن
مرسی عزیزم
خدا اولاد سالم و صالح بهت بده
این رفتارا تو طولانی مدت جواب میده نه با یکی دوبار
بنظرم الان شوهرت پیش خودش فکر میکنه که تو مادرشو دوس نداری و مقابلش جبهه گرفتی
اتفاقا من بیشتر هواشو دارم گلم ولی اون نه اخه درک کردن اینقد سخته
😒😒😒بگو درک نداری من دارم بچتو تو شکمم بزرگ میکنم در ضمن وظیفه نیس احترامه
افسردگی تو بارداری طبیعیه مخصوصاً ماه های اخر، من که داغونم
ممنون گلم..
پانمیشدی کمکم نمیکردی😐
من هیچوقت بی احترامیشون نکردم ولی اونا تادلت بخواد ادم نباس همیشه ناحق روبگیره بخدا من هیچکدومو نمیبخشم😢
بیخود کرده گِل پدرش کردن
فاطیما کو ادم عاقل انگار نوکر اوردن نه عروس😓
یه صلوات بده بشین قران بخون به خودت و بچت فکر کن، خودتو از همه بیشتر دوست داشته باش
نبخش ولی بخاطرتودلیت اروم باش
من خونه مادرشوهرم که میرم فقط میرم تو اشپزخونه تو دست و پاشون میچرخم ولی کاری نمیکنم...الانم که باردارم میرم تو اشپزخونه میگم اخی خیلی دوس دارم کمکتون کنم ولی نی نی تون نمیزاره
اره والا اینا دیونمون نکنن جای شکره
افرین👏👏
وقتی بچه بدنیا بیاد
میفتن تو هول پوشک خریدن و کلی وسایل دیگه
انگار بعد بچه خانواده مستحکم تر میشه
کم کم بقیه رو ول میکنن خانواده خودشونو میچسبن
شما هم مقابل خانوادش اصلا گارد نگیر
حتی گاهی خودت بگو بهشون زنگ بزن یا تو فلان کار کمک کن
همین که بفهمن که حساس نیستی روشون ولشون میکنن
زن و بچه خودشونو میگیرن
ولی اگه بفهمن حساسی برا لج درآوردن بیشتر به خانوادشون میچسبن
مطمئنش کن که با خانوادش مشکلی نداری و مثل خانواده خودتن برات
من قبل حاملگی خونه مادرشوهرم که میرفتیم کلا ظرفا بعده شام منو نگا میکردن،
ولی الان فقط پامیشم بشقاب خودمو میزارم رو اپن میام میشینم،کارم نمیکنم
من کمک میدم این اذیتم میکنه اگه کمک نکنم که هیچی جبهه گیری میکنه باخانوادم بد میشه😔
خیلی سیاست داری😃
والا مثل شوهرمن هیچکدوم از داداشاش اصلا اهمیت به مامانش اینا نمیدنا اما رضا بیستو چهارساعت هی مامانمه مامانمه میکنه حالا درسته مادرش هم هست باید براش کار کنه اما دیگه زیاده روی نکنه شوهرمن که دیگه واویلا
بنظرم نصف مشکلات زندگی زناشویی هممون برمیگرده به اینکه هیچ شناختی از زندگی مشترک و خانواده ها نداریم
هیچکسم نبوده که یادمون بده
چه فیلمی
یه دوست صمیمی دارم اون خیلی عاقله...اون خیلی کمکم کرده تو زندگی...اوایل خیلی خیلی مشکل داشتم مادرشوهرم تکه مینداخت بهم منم به شوهرم گله میکردم مث الان رها همیشه تو خونم بحث بود جوری که شوهرم داشت ازخونه فراری میشد..این دوستم باحرفاش تو جونم رسید
به نظرم مردهایی که به خانوادشون اهمیت میدن قابل اعتماد ترن
مردی که به مادر خودش اهمیت نده
معلوم نیست چند سال بعد به زنش خودش اهمیت بده یا نه
اره ولی تاحالا دیگه شناختیم تقریبا مامان وباباش قهر میکنن باهاش اگه بیاد طرفم
پیش اونا نخواه که بیاد طرفت
توی خونت ارامش و بیشتر کن ...خودش میاد سمتت..الان برگه برنده دستته..مردا روبچهاشون خیلی حساسن
هیچ سیاستی روش جواب نمیده من ترجیح میدم سکوت کنم تا بگذره چون تحمل درد وسردرد رو ندارم سر سنگینم باهاش مگه کدوم خواستمو اهمییت داده بیخیالش
کلا خونواده ها بعده اینکه داماد میکنن پسرشونویادشون میوفته بهش بچسبن و براشون عزیز بشه،قبلش نمیدونستن شب میادخونه میخابه یا نه😒
وقتی کم محلیش میکنی واکنشش چیه؟
بخدا یه حالی ازین نی نی نمیپرسه میگه توحسش میکنی من نه 😞
دقیقا همینه زهرا جون...برا منم همینه
مادرش دوستداره بچه هاشوجم کنه دورش عروس وداماد واسش مهم نیس
دقیقا
سختش میشه..
چه حالی بپرسه😃😃خب معلومه اون درکی نداره از حاملگی
بچه تو شکم ماهاست،مردا بعده بدنیا اومدن تازه درک میکنن پدرشدنو،الان نباید توقع داش ازشون
وقتی داره تکون میخوره صداش کن بگو بیا ببینش
یا وقتی شوهرت نزدیکت میشه بگو حضورت و حس میکنه و میچرخه
بگو واای ببین پدرسوخته از الان چقد بابایی
منم میخوام واقعا یه ذره بفهمه دیگه دارم کم میارم
نه خب تکوناشو دیده لمس کرده خب بچه اولشه باید ذوقشو کنه مردم دلشون میخواد بچه دار بشن اونوقت این بی ذوقه
اره گفتم
فقط دنبال بابا مامانشه چمیدونه زن وبچه ارزشش چیه😔
بیچاره من
خوب پس یعنی این روش روی شوهرت تقریبا جواب میده
بگرد نقطه ضعف همسرتو پیدا کن
بعضی مردا روشکمشون حساسن..بعضی زیر شکمشون..بعضیا محبت..بعضیا غر نزدن و ارامش داشتن...این دیگه دست خودته که ببینی روی شوهرت چه چیزی جواب میده
بزار آخرین خوشی هاشو بکنه
بدنیا که اومد ان شاالله
از همون اول گریه که کرد بگو بغلش کن
من تازه زایمان کردم
درد دارم
بعد روزهای بعد بگو به بچه شیر میدم جون ندارم
بیا نگهش دار
موقع شستنش
بگو آب بریز رو دستم
یا مثلا برو لباس و پوشک بیار تا من عوضش کنم
از هر فرصت استفاده کن که درگیرش کنی
برا حموم دادنش بگو بیا بگیرش سُر نخوره
کلا ازش کار بکش تا درگیر بشه
وقت نکنه بره جایی
توکلم بخداست فقط همین وصبرایوب وطاقت یعقوب
اره بهار درست میگه باید مسئولیت بهش بدی
یا مثلا بگی واای چقد خوب بچه رو بغل میکنی و اینجور چیزا که بیشتر تشویق بشه کمکت کنه
همه اینها درست میشن با گذر زمان
اره برا اینم هس رو رابطه هم غر میزنه ولی من اصلا دوس ندارم برم سمتش وقتی اصلا نباشه عصبی ترهم میشه منم ادمم رو درک نمیکنه منم سرد میشم
رابطه نداشته باشین عصبی میشه باهات؟؟
همه مردها بدون رابطه عصبی میشن
رابطه داشته باشید اگه دکتر اجازه داده
من با اینکه جفتم پایینه اجازه میدم ولی دخول عمیق اجازه نده
اب پاکی رو ریخت رودستم که من کمک نمیدم چون بیخوابی میکشم سرکار تو ارومش کن بذار من بخوابم اگرهم باز بد ارومی کرد میرم خونه مادرم غذا میخورم میخوابم😔
اگر اینجوریه که خیلی به نفع تو هس...میتونی خیلی راحت ازین طریق تومشت بگیریش
اینا همش حرفه..بزار به دنیا بیاد نظرش عوض میشه
بعدیه مدت میفهمم چون ن میگم بخاطر اونم هس اره
خیلی کارت راحته دختر...براش دلبری کن بجای افسرده بودن
به مادر شوهرت بگو
راهش نده
بگو من خسته ام
تازه زایمان کردم
خوابم کمه
اگه نصف شب خوابم سنگین شه برا بچه خطر داره
میترسم شیر بالا بیاره خفه شه
باید شوهرم هم باشه
گه گاهی نصف شب بیدار میشه به بچه سر بزنه
خب وقتی به خواستش برسه ی روز خوبه فرداش بحثی پیش بیاد بازم همون اش وکاسه هس
این نیازشو که مادرش نمیتونه تامین کنه...تو ازین طریق بگیرش تو دست
صبر داشته باش دختر..صبر چیز خوبیه
میگه من میتونم تحمل کنم ..حزف تواستینش داره اماده
منم صبر دارم که بیچاره ام اینه حال وروزم
مادره ماره
از کسی جز شوهر نباید هیچ توقعی داشت حتی مادرت.
مردا هم لم دارن..اون مردی که همش میچسبه به مادرش و ب مادرش اهمیت میده..بجا اینکه بشینی غصه بخوری،باهوش باش ببین چرا وابسته مادرشه.
شاید مامانش خیلی بهش توجه میکنه و خیلی بهش محبت میکنه..
مردا لم دارن..دوم اینکه آیه درمانی کنید خیلی تاثیر داره
چکار داری که بهش بگی...خودت اگر بارداریت پر خطر نیس برو تحریکش کن..توفقط تمام تلاشتو بزار رو اینکه رابطه خودتو و شوهرتو گرم کنی فعلا بیخیال خانوادش باش.‌.هرچقدرم ناراحتت کردن به شوهرت حرفی نزن
ببین از همین حالا سعی کن ضعف رو بزاری کنار و قوی باشی
این بچه مال هر دو شماست
شوهرتم از وقتی ازدواج کرده شوهر توه
دیگه هنر خودته
جذبش کن ، نا امید نشو
بچه بدنیا بیاد اینجور ادامه بدی خیلی سختت میشه
بهش محبت کن
و جذبش کن
برا حرف زدن با بچه و تکون خوردن بچه و ... ذوق کن کنارش
دستشو بزار رو شکمت
بهش بگو با بچه حرف بزنه که بعد بدنیا اومدن صداتو تشخیص بده و ....
روش کار کن
به هیچوجه از حق خودت و بچه ات کوتاه نیا
هیچی والا این الکی طرفشونو اونا فقط یکی رو میخوان وردستشون باشه همین
زرنگ باش ببین مادرش چجوری باهاش رفتار میکنه که فقط میگه مادرم
وقتی میاد خونه،همش سرگرمش کن،باهاش شوخی کن حرف بزن،بگو بریم بیرون بریم بازار،تو خونه شاد باش،بزار تو خونه زندگیش اینقد سرگرم باشه که وقت نداشته باشه زیاد وقتشو با مادرش بگذرونه،وقتی ببینه تو خونه خودش بهش اینقد خوش میگذره و خوشحاله کمتر سمت مادرش کشیده میشه
آفرین
اگه همش بگی دیدی مامانت چی گفت دیدی خواهرت چی گفت..
تو ذهنش بهت بدبین میشه..باید مثه مادر شوهرا زیرآبی کار کنی...یعنی از روش غیرمستقیم
ن خودش میگه نیای پیشمم من تحمل دارم هیچیم نمیشع
بخدامن همینطورم گلم ولی اون از جای دیگه ناراحت باشه سرمن خالی میکنه من ازین کاراش دلگیرم
خوب بگو ..من تحمل ندارم...بزار فک کنه برا رابطه باهاش خیلی مشتاقی..اصلا و ابدا خودتو سرد نشون نده
چند وقته ازدواج کردی؟
خودش میدونه میلی ندارم
دوسال
اشتباهت همینه دیگه
ولی اشکال نداره هنوزم دیر نیست میتونی بگی بخاطر هورمونامه الان خیلی گرم شدم
من ی کم بخوابم سرم درد میکنه
خوب معمولا اینجور مسائل اوایل ازدواج پیش میاد
برو گلم
سمانه جون وقتی رفتار دلگرمی نمیبینم چطور خودمو گرم نشون بدم
فعلا
خب وقتی داره سره تو خالی میکنه به حرفش گوش کن ارومش کن،برو بغلش بشین خودتو لوس کن،چند بار ببینه تو اینقد اروم داری رفتار میکنی و خوبی
مطمئن باش عوض میشه
چند بار باید ابن اخلاقه گندشو تحمل کنی
شوهره من اعصابش خورد بود میومد خونه بعد اگه دعوا میشد من بدتر از اون باهاش رفتار میکردم و قهر میکردم و باد میکردم براش😑بعدش چند بار روشمو عوض کردم،زمین تا اسمون رابطمون فرق کرد
باورم نمیشه ک همچین مردای بی عاطفه و بی ملاحضه ای هم هست اونم تو این دوران حساس بارداری ک باید پشتت باشه و هواتو داشته باشه تا تو دلت اب تکون نخوره😔😔
عزیزم با اینجور مردا فقط باید از در دوستی وارد بشی بحث و دعوا و قهر فقط بدترش میکنه سعی کن با محبت بیشتر ب خودت نزدیکش کنی
کاری ک دوس داره انجام بده غذای مورد علاقشو درست کن از همه مهمتر هیچوقت پیشش از خانوادش بد نگو
همیشه از خودش و خانواش تعریف کن
بزار چند روز بگذره ی روز ک حال هر دوتون خوبه و حال و حوصله دارید با ارامش و مهربونی باهاش حرف بزن
اول از خوبی هاش بگو بعدم بگو اگه مثلا فلان رفتارو نکنی منو خیلی خوشحال میکنه و برام عزیزتر میشی
والا نمیدونم که کن مثله توام حوصله هیچی روندارم
واسه عزیز شدن پیش شوهر غسل اویس قرنی فراموش نشه..البته نه تنها شوهر پیش بقیه هم همینطور..
فاطمه جلو خانوادش بهت گفت؟
سلام من قبلا خیلی احترام مادرشوهر و پدرشوهرمو داشتم اما دیدم لیاقت ندارن دارن زیادی دستور میدن امرونهی میکنن دیگه قیدشونو زدم حتی مادرشوهرش میاد خونمون درو باز نمیکنم پریشب بی خبر یهویی مادرشوهر و پدرشوهرمو برادرشوهرم اومدن خونمون بی خبر ها منم از جام تکون نخوردم فقط یه چایی آوردم ساعت ۱۲ شب شد مادرشوهرم اومدتو آشپز خانه گفت تخم مرغ داری گفتم آره یهو در قابلمه روی اجاق رو بازکرد من ظهر عدس پلو درست کرده بودم گفت نمی‌خواد همین عدس پلو گرم میکنم بخوریم 😁😁😁منم گفتم نوش جان .......والا مهمون ناخونده بخوره از ....خودش
بنظرم نون جلو سگ بندازی وفاش بهتر از محبت به خانواده شوهره
والا ما شانس نداریم، این فیلمو نشون مرده بدیم به جای اینکه قدر دان ما باشه میخواد بگه بیچاره مامانم چقدر سختی کشیده بخاطر من😒😒😒😒
اره
دقیقا😂😂
عزیزم ی چیزی بهت بگم گلم هر کاری بکنی اونا خانواده شوهرتن تو بخاطر شوهرتم ک شده باید بهشون احترام بزاری
چون بنظرمن نمیشه ک تو ب خانواده شوهرت بی احترامی کنی اما از اون توقع داشته باشی ک ب خانواده تو احترام بزاره
خودتو بزار جای اون اگه اون همچین رفتاری با خانواده تو میکرد تو ناراحت نمیشدی؟
درسته ک خانواده شوهر ی وقتایی بد میکنن اما تو بهشون خوبی کن
نشون بده ک جواب بدی رو با بدی نمیدن
مطمئن باش اینجوری خیلی روشون تاثیر میزاری
و حتی اگه تاثیرم نداشته باشه شوهرت میبینه ک تو چقدر ب خانوادش خوبی میکنی اونم برا تو و خانوادت تلافی میکنه
از طرفی هم اگه خدایی نکرده بین تو و مادرشوهرت بحثی پیش بیاد دیگع نمیتونه طرف مادرشو بگیره چون دیده ک تو چقدر بهشون عزت و احترام گذاشتی
چ جوریه؟
دقیقا میگه بیچاره مادرم ۸ تا بچه اورده نطق نزده حالا شما تی تیش شده واسم یکی میخوای بیاری انگار میخوای چکارکنی😔
امان از طرز فکرشون ونداشتن تفاهم عامل اصلی اختلافاتواین زمونه 😓
بازم مادرشوکوچیک نمیگنه بخاطرمنکه منوضایع میکنه
کلاا همه مردا همینطورین ،کم زیاد دارن غصه نخور عزیزممم
نمیشه گلم مغزادمو درگیر میکنن
رهاجون بیخیالی بهترین کاره وگرنه خودتم داغون میشی.بعدش مثل خودش باهاش رفتارکن این روادمای مغرورجواب میده
این چیه دیگه
اینا چرندن.ادم باید سیاست زنونه داشته باشه تا هزیز شه.ادم باید زبون شوهرش رو بلد باشه و با زبون خودشون باهاشون حرف بزنه.ادم باید بخت و اقبالش بلند باشه.یه زیر اب رفتن و غسل کردن چه فایده داره.ول کنین این خرافات و چرندیات رو تو رو خدا.
بعدشم اینکه مردا همه دنبال خونواده هاشونن.البته ما زنا هم همینجوریم.اگه به خونواده هامون یکی تو بگه.یقه جر میدیم.ولی چون زنیم و ملاحظه کاریم و حواسمون جمع تره و مثل مردا تک بعدی نیستیم.میدونیم چطور حرف بزنیم دل شوهر نشکنه.ولی خوب مردا یهو جبهه میگیرن.
رسما نمیشه این معضل رو از بیخ حل کرد اصلا.فقط باید کنار اومد و بی تفاوت بود.
دیدی اذیت میشی.کمتر برو.وقتی میری.آخ و ناله کن قبلش.اونجا ازت توقع نکنن.بعدش اگر درد داری سعی کن جوری بگی .فکر نکنن منت گذاشتی سرشون واسه کمک دادن
من طبقه بالا مادرشوهرمم.البته بگم گوش شیطون کر خیلی ازشون راضی ام و ملاحظه میکنن و اصلا نمیذارن دلخوری پیش بیاد و خوشحالم که اینجام.ولی خوب اوایل حساس بودم چرا شوهرم میاد اول میره پیش مادرش.بعد میاد بالا.چرا برا اونا خرید میکنه و و و هزارتا چیز دیگه.دیدم بخوام کل کل کنم.نمیتونم اونو از پدر و مادرش دور کنم.غیر ممکنه.این پسر رو مادر بدنیا اورده که الان شده تکیه گاه من.اینقدر سهم مادرشوهرم هست.ولی سعی کردم بی تفاوت باشم.اهمیت ندم.همونقدر هم اعصابم اروم تر شده.
منم اگر شوهرم یه کاری برا مادرم بکنه و بعد حرفشو بزنه .یا بگه خسته شدم.دهنشو جر میدم.اینا ذات آدماست.حساسیتت رو کمتر کن.
رفت و اومدت رو کمتر کن.
اعصتبت ارومتر میشه
خدایی که گل گفتی..کاش به حرفامون گوش کنه

سوالات مشابه