گریه کردن و ناآرامی نوزاد

عزیزم ممکنه هیچ مشکلی نداشته باشه ذاتا نق نقو باشه

عین روزهای من.که به جای اینکه لذت ببرم از این روزا؛ لحظه شماری میکنم ساعت بگذره تا بزرگتر بشه.بلکه آروم بشه
دختر منم لجبازی میکنه نق میزنه.عین شما همه کار واسش میکنم اما بازم لج و نق و گریه های ممتد

تحمل کن بزرگتر بشه بتونه بازی کنه شاید بهتر بشه

دخترمنم رفلاکس داره
توی بیداری شیر نمیخوره.
اخه خدایا حکمتت رو شکر

دقیقا مثل من اصلا نمیذاره ذوقش کنی همش بهونه میگیره الکی میگیره

من بخاطر لجبازی و گریه هاش افسردگی گرفتم و هیچی خوشحالم نمیکنه جز آروم شدن دخترم

حتی یبار دیدم خیلی الکی گریه میکنه بهش استامینوفن دادم گفتم شاید دردی داره که من نمی‌فهمم که آروم بشه دیدم نه هیچ تاثیری نداشت

خیلی انرژی ازم میگیره موقعی که دیگه خوابه خودم هیچ انرژی برای پا شدن کار خونه ندارم

یک ساعت نق میزنه برای خوابیدن ۱۵ دیقه

صبررررر مادر بودن یعنی صبر خیلی زیااااد

عزیزم حالا فعلا ن راه میره ن چیزی بهم میریزه...اونموقع چی باید بگی😅

ممکنه ذاتی اینجوری باشه عزیزم ، اصولا بچه های اول هم اینجورین ، مال منم بود ، فقط باید صبر کنی هیچکاری نمیشه کرد

اشتباه کردی مگ سرخود دارو میده به بچه آدم اونم الکی بدون هیچ علتی

شاید رفلاکس پنهان داره

دختر جاریمم همینجور بود همش نق و نق
الآنم سه سالشه همینجوره ساعت ۶. صبح بیدار میشه تا شب فقط بهونه میگیره خواب ظهرشم در حد یه ربع اونم تو بغل
فقط میگم خدا چه صبری بهشون داده تحملش میکنن

عزیزم بچه ها کلا نق نقو ان😐 بزرگ هم بشن یه جور و یه مدل دیگه نق میزنن ،نمی خوام بترسونم به خدا ولی کلا باید آدم صبور بشه ،دوران قبل مادرشدن با بعد مادر شدن کاملا فرق میکنه ، مگر اینکه دیگه خیلی بزرگ بشن زیر سن ۷ سال کلا دوران سخت و مهم با صبوری خیلی زیاد هست ، البته من نمی دونم بعد سن های بالاتر چی میشه ولی هر سنی چالش های خودش رو داره، من میگم سن زیر دو سال و سه سال خیلی خوبه، وقتی حرف میزنن انتظارات زیادی از مادر و پدر دارن، البته بعدا همه اش میشه خاطره های شیرین ، خدا همه بچه ها رو حفظ کنه و سالم باشن زیر سایه پدر و مادر

عزیزم تحمل کن .من دیشب تاصبح هر یه ربع دخترم بیدار می‌شد چهل و پنج دقه روی پام میزاشتمش دوباره که می‌خوابید تا چشمم میزاشتم روهم دوباره بیدار می‌شد.الان ده ماهه همین وضعیت هستم😔

آخ گفتی.من‌که شبا بعدازشام جلویمسیر آشپزخونه می‌شینم شوهرم جلوی مسیر پله دختربزرگم جلوی مسیر دره ورودی .ینی استراحت ندارم

سلام گلم همون دندون درآوردنشون کلی اذیتشون میکنه، پروسه ی دندونم رد کنه دیگه آروم میشه منم پسرم خیلی اذیت میکرد دندون دراوردنی، ان شاءالله میگذره به آرامش میرسی

هیچ کاری نمی خواد بکنی عزیزم جز صبوری .پسرم پدرمو در آورد بس که نا آروم بود حتی الان که دوسالشه ، به معنای واقعی کلمه عالم و آدم از دست گریه هاش و صدای بلندش کلافه بودن، الان دخترم برعکس پسرم خیلی آرومه و بی سر و صدا ولی دیگه با دوتا بچه اصلا وقت نمیشه از آروم بودنش لذت ببرم کیف کنم😁😅

آره میدونم گفتم شاید خدای نکرده مشکلی باشه که این همه ناآرامی میکنه وگرنه بچه ای که مشکل نداشته باشه باید آروم باشه

موقعی به دنیا آمده بود رفلاکس داشت دیگه بنظرم رفع شده نمیدونم

بچه آبجیم هم سن پسر من این قدر آرومه که نگو مامانم میگه بچه تو پیرت کرد چجور راه میای باهاش

آره خودمو آماده کرده بودم برای بچه داری ولی واقعا احساس میکنم هیچ مشکلی نداره الکی نق میزنه گفتم ببرمش دکتر شاید مشکلی هست بازم گفتم ببرم دکتر بگم چی

انشالله والا من هنوز از چالش دل‌دردش آمده بودم بیرون

چشم دکتر جان الان میگم شاید بخاطر دندونش هست چون یکمیش آمده بیرون اگه باز آروم نشد حتما میبرمش

یه کاری کرده که فکر بچه بعدی کلا از سرم کردم بیرون شوهرمم میگه همین یدونه کافیه

آخی عزیزم.... درکت می کنم می دونم چی می کشی آدم شب و روز نداره،اما همه ی بچه ها عین هم نیستن. الان دخترم اینقدر آرومه و خوش خنده ،همش می گم اگر تضمینی همه ی بچه هام این طوری باشن ده تا میارم😁😅